بنیان های استراتژی انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا

باراک اوباما در نوامبر سال 2012 در شرایطی پیروز انتخابات شد که که بر اساس مؤلفه های تاثیرگذار بر نتایج انتخابات و همچنین با توجه به روند انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در یکصد سال اخیر، نگاهی تردید آمیز به پیروزی او در این انتخابات وجود داشت.

سه مؤلفه دغدغه های اقتصادی، دغدغه های اخلاقی و دغدغه های مرتبط به جنگ و نظامیگیری از عوامل اصلی و کلیدی جهت دهنده به پی آمدهای انتخاباتی در سطح ریاست جمهوری می باشند. غالباً اولویت با ترتیبات اقتصادی حاکم بر جامعه است که سوق دهنده رأی دهندگان به سوی صندوق های رأی می باشد. و در مراحل بعدی موضوعات سیاست خارجی و یا اخلاقی است که تأثیر تعیین کننده را به صحنه می آورند. 

برای همگان واضح بود که این انتخابات اساساً یک مبارزه اقتصادی و تلاقی دو دیدگاه متمایز اقتصادی از سوی دو کاندیدا می باشد. به همین سبب از همان آغاز برای تیم انتخاباتی باراک اوباما محرز شده بود که دل مشغولی اصلی رأی دهندگان در روز انتخابات همانا نگرانی  و اضطراب مرتبط به آینده مالی و سطح رفاه می باشد.
 
در یک چنین محیطی در عین حال برای مشاوران رئیس جمهور محرز بود که به هیچ روی امکان ندارد که  رئیس جمهور بتواند دلایل وضع اقتصادی نامطلوب را توجیه کند. رأی دهندگان از مدت ها قبل از انتخابات با رفتارهای خود در حیطه های مختلف نشان داده بودند که از عملکرد اقتصادی رئیس جمهور بسیار ناخشنود هستند. 

با توجه به اینکه تقریباً نزدیک به 35درصد مردم خود را دمکرات و 35درصد مردم خود را جمهوری خواه معرفی می کنند و بقیه نیز خود را مستقل می نامند، کاملاً مشخص بود که رئیس جمهور در شرایط بسیار نامناسبی قرار دارد. بر همگان واضح بود که دمکرات ها از حزب جدا نمی-شوند و همچنان به باراک اوباما روی خواهند آورد و اینکه اکثریت مستقل ها هم بر علیه او رأی خواهند داد. با در نظر گرفتن عملکرد باراک اوباما در رابطه با نحوه تصویب لایحه بسته محرک اقتصادی و بیمه درمان همگانی، جمهوری خواهان خیلی بیش از گذشته از ساکنین کاخ سفید ناخرسند بودند.
 
بر اساس  این واقعیات بود که تیم انتخاباتی باراک اوباما به ترسیم استراتژی انتخاباتی پرداخت. با در نظر گرفتن این نکته کلیدی که رأی مستقل ها به سوی میت رامنی گرایش دارد یک هدف دو سویه طراحی شد. از یک سو سعی شد که پایگاه حزبی کاملاً بسیج شود و به پای صندوق های رأی بیاید. از سوی دیگر هدف بر این قرار گرفت که از تمامی امکانات و ابزار استفاده شود که رأی دهندگان حزب جمهوری خواه ضرورتی برای رأی دادن نیابند.

 مشاوران باراک اوباما به این نکته وقوف داشتند که رأی دهندگان جمهوری خواه به شدت در جبهه مخالف رئیس جمهور هستند اما در عین حال متوجه این نکته مهم نیز بودند که از نظر احساسی، رأی دهندگان محافظه کار به میت رامنی گره نخورده اند. بدنه اصلی حزب جمهوری خواه محافظه کاران هستند که هسته مرکزی حزب را تشکیل می دهند. به همین روی برای کاندیدای حزب بسیار حیاتی است که حمایت همه جانبه آنان را داشته باشد.

 در طول مبارزات درون حزبی که رهبران حزبی برای کسب جایگاه کاندیداتوری حزب تلاش می-کردند، میت رامنی در ایالات جنوبی که مقر محافظه کاران است به سختی در برابر دیگر مدعیان شکست خورد و به سختی در ایالات غرب و شمال غربی برنده شد. در ایالات شرقی که پایگاه جناح غیر محافظه کار حزب است او البته به راحتی پیروز شد. با اینهمه در نهایت او به کسب کاندیداتوری نائل آمد. 

البته توجه به این نکته لازم است که او به عنوان کاندیدای حزب برگزیده شد نه به جهت اینکه از دیگر مدعیان بهتر بود و یا اینکه حمایت همه جانبه رأی دهندگان محافظه کار را بدست آورد، بلکه او انتخاب شد چون دیگر کاندیداها بسیار ناتوان بودند که در یک محیط  متأثر شده از بحران اقتصادی به رقابت همزمان با باراک اوباما بپردازند. او پیروز مبارزات درون حزبی شد چون رقبای او فاقد ظرفیت و  ویژگی های لازم برای مبارزه دو نفره بودند. بر اساس این آگاهی از ضعف میت رامنی در بدنه حزب جمهوری خواه بود که استراتژی تیم اوباما شکل گرفت.


نویسنده

حسین دهشیار (ناظر علمی)

حسین دهشیار پژوهشگر ارشد و ناظر علمی گروه ملاحظات استراتژیک امریکا - خاورمیانه در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی  دانشگاه علامه طباطبایی می باشد. حوزه مطالعاتی دکتر دهشیار مسائل خاورمیانه و سیاست خارجی آمریکا است.