گروه مطالعاتی مصر و شمال آفریقا

انتخابات ریاست جمهوری مصر، نقطه سر خط

روز سه شنبه 27 خرداد1393، گروه مطالعات مصر و شمال آفریقای پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه، نشستی را با عنوان  "انتخابات ریاست جمهوری مصر، نقطه سر خط " برگزار کرد. در این نشست که با حضور دکتر سیدعبدالامیر نبوی مدیر گروه، اعضاء و برخی از دانشجویان دکتری و کارشناسی ارشد تشکیل شد، آقای اباذر براری؛ دانشجوی دکتری روابط بین الملل از دانشگاه تهران و پژوهشگر سابق پژوهشکده خاورمیانه به ایراد سخنرانی پرداخت.   
 
آقای براری در ابتدا به مرور تحولات از ژانویه 2010  پرداخت و از وجود چند جریان در جامعه مصر سخن گفت. نخست، نظامیان که بخش بزرگی از جامعه مصر هستند و گفته می شود 70 درصد اقتصاد را در کنترل دارند. دوم، بخش ضعیفی از جامعه مدنی از جمله الازهر که به دلیل عقبه و پیشینه تاریخی مصر وجود دارند. سوم، احزاب فرمایشی و شکلی و در نهایت اخوان که جریانی شبکه ای در جامعه مصر بوده است. وی اظهار داشت با وجود این جریانات بود که تحولاتی رقم خورد و مبارک سرنگون شد اما بعدا شاهد بودیم که سهم گروها از سقوط مبارک به میزان مشارکتشان نبود. به طور مثال در حالیکه جوانان 6 آوریل سهمی نیافتند اما اخوان به مرور وارد جریان شد، سایر گروه ها تقریبا  محو شدند، اخوان  به راس قدرت سیاسی رسید و برنده نهایی شد. بدین ترتیب انتخابات پیش نویس قانون اساسی، پارلمانی و ریاست جمهوری سه انتخاباتی بود که اخوان آن را پشت سر گذاشت.

وی در ادامه به بیان مشکلات مرسی در  دو عرصه داخلی و خارجی پرداخت و در عرصه داخلی به دو مورد اشاره کرد. نخست، عدم استفاده از سایر نیروها؛ مرسی از سایر نیروهایی که در جریان جنبش مصر اثر گذار بودند استفاده نکرد. البته یک تحول انقلابی همواره خواستار آن است که  سایر گروه ها را از عرصه خارج  کند. عدم تغییر بدنه مدیریت و بورکراسی در مصر باعث شد که مرسی سایر گروه ها را بازی ندهد و نتواند آنها را  با خود هم سو کند. بدین ترتیب تغییر گفتمان در بدنه سیاسی مصر اتفاق نیفتاد. دوم، عدم توجه به مسائل اقتصادی؛ هنگامی که مرسی به قدرت رسید ابتدا به عربستان و سپس چین و ایران سفر کرد. می توان گفت که وی از مسائل اقتصاد داخلی غافل شد و نگاه ایدئولوژیک را دنبال کرد.  دو موضوع دیگر مسائل امنیتی و اولویت های سیاست خارجی بود. نخست، بحث امنیت؛ وی اظهار داشت مرسی نتوانست ارتباط خوبی با نظامیان و نیروهای امنیتی داشته باشد. به عنوان مثال طنطاوی را برکنار کرد و عبدالفتاح سیسی را در راس نظامی ها آورد. دوم، اولویت دادن به مسائل سیاست خارجی، مرسی به مسائل سیاست خارجی نسبت به مسائل داخلی بیشتر توجه کرد. درحالیکه مردم مصر به دنبال تحولات خارجی از جمله مسئله سوریه نبودند چرا که خود دو مشکل جدی فضای بسته سیاسی و اقتصادی داشتند.

آقای براری مطرح کرد که این جریانات در یک سال حکومت مرسی منجر به شکل گیری جنبش تمرد شد و در این خصوص اظهار داشت ویژگی شرایط انقلابی تغییرات سریع و ناگهانی است. اگر هر حکومتی نتواند تغییرات سریع را بوجود آورد حتما از درون یا بیرون با چالش روبرو می شود. مرسی هم از این قاعده مستثنی نبود و جنبش تمرد شکل گرفت. وی در نهایت اظهار داشت اخوان در ابتدای دوره مرسی مشروعیت و محبوبیتی داشت اما در حال حاضر آن محبوییت را ندارد و منفور است.

در ادامه آقای براری به بررسی انتخابات اخیر مصر پرداخت. وی مطرح کرد که عبدالفتاح سیسی  با 94 درصد آراء پیروز شد. این بار نیز همچون انتخابات  2012 نزدیک  54 درصد در انتخابات شرکت کردند. وی  شرایط دو انتخابات را از هم متفاوت دانست و آن را در چند  مورد خلاصه کرد. نخست، در انتخابات 2012 هر فردی می توانست از کاندیدای مورد نظر آگاهی پیدا کند و به آن نزدیک شود. کما اینکه این اتفاق افتاد و سلفی ها و اخوانی ها به یک گزینه نزدیک شدند اما انتخابات 2014 این طور نبود.  بدین ترتیب کسانی که در انتخابات شرکت نکرده اند نه اینکه انسانهای بی تفاوتی باشند بلکه از شرایط موجود ناراضی بودند. دوم، بحث جایگاه است. مرسی تنها رئیس جمهور غیر نظامی مصر از 1952 به بعد بود  اما عبدالفتاح سیسی  نظامی است و بدین ترتیب برخورد او با تحولات متفاوت است. سوم، ناهمگونی اخوان؛ در انتخابات 2012 اخوان با ضعف عدم تجانس روبرو بود. هر چند نگاه امنیتی غالب بود اما روشنفکران و جوانانی که در دورن اخوان بودند، نگاه های متفاوتی داشتند. این عدم تجانس در حال حاضر جدی تر شده است.  نمونه آن بیانیه سه جانبه ای است که در خصوص تعامل با حکومت مطرح شده است. چهارم، عدم ثبات اقتصادی؛‌ این مسئله یکی از مشکلات پیش رو عبدالفتاح سیسی  است. در حالیکه حمدین صباحی انتخابات را جدی گرفته بود و برنامه مفصلی ارائه داد اما عبدالفتاح سیسی  برنامه ای نداشت. به عبارتی وی برای شرایط اقتصادی کاری نمی تواند انجام دهد، تنها مسئله توجه به کمکهای خارجی است. پنجم، حامیان عبدالفتاح سیسی ؛ آنها طیف گسترده ای بودند که شامل بازماندگان رژیم مبارک، حزب دموکرات ملی،  قبطی های مصر، سلفی های نور،  عمرو موسی، الازهر و ثروتمندان بودند. جالب آنکه مردم فقیر روستا نشین که حامی اخوان بودندة هیچ حمایتی نکردند. ششم، تفاوت دیدگاه دانشگاه الازهر با قرضاوی؛ در حالیکه او انتخابات را تحریم کرد اما الازهر آن را واجب شرعی کرد. هفتم، تعداد آرای باطله بیشتر از آرا حمدین صباحی بود. اولی 4 درصد ودومی 3 درصد بود که این امر نشانگر ترس مردم از جریمه 500 پوند مصری (معادل هفتاد دلار) و عدم حضور  در دادگاه محاکمه بود.

درنهایت وی از نظامی ها به عنوان سرمایه اجتماعی یاد کرد و اظهار داشت که در جامعه مصر آنها همیشه محبوب بوده اند. البته اخوان هم محبوب بود اما این سرمایه را از دست داد و ناکارآمدی اش ثابت شد. وی با اشاره به اینکه در پایان روز سوم  46 درصد در انتخابات شرکت کردند اظهار داشت که این مسئله ملاکی برای مشروعیت حکومت عبدالفتاح سیسی است. هر چند از قبل از انتخابات همه باور به برنده بودن عبدالفتاح سیسی  داشتند اما مشروعیت او هم  مهم بود که با انتخابات آن را به دست آورد.

وی  در خصوص نگاه به آینده اظهار داشت نباید به خواسته های ذهنی خود توجه کنیم و توجه به واقعیتها بسیار مهم است. سناریوهایی که می توان برای جامعه مصر در نظر گرفت بسیار متفاوت از جوامع دیگر است. به طور مثال در لیبی به دلیل مسائل قومی -قبیله ای شکل گیری دولت- ملت بسیار سخت شده است اما در مصر به این صورت نیست. اگر دولت کارآمدی شکل گیرد منجر به شکل گیری دولت- ملت موفق می شود. وی چالش آینده مصر را نه تقابل بین اسلام خواهی و دموکراسی بلکه تقابل میان اسلام مدرن و توسعه خواه با  اسلام ارتجاعی و سلفی دانست. در خصوص بحث حذف یا عدم حذف اخوان نیز مطرح کرد که این مسئله  از 3 ژوئیه با کنار رفتن مرسی جدی  شد. وی تاکید کرد که نباید اخوان را یک حزب و جریان دید، بلکه یک تفکر و اندیشه است. بدین ترتیب حتی اگر تمامی سرانش هم اعدام شوند باز هم به راحتی قابل حذف نیست. در این بین عبدالفتاح سیسی  سه راه پیش رو دارد. نخست، اگر نگاه حذفی به اخوان داشته باشد موجب افزایش شکاف در مصر می شود و اخوان نیز به صورت زیر زمینی به فعالیت خود ادامه می دهد. دوم، اگر مصالحه کنند باز هم عبدالفتاح سیسی  راه سختی در پیش دارد. سوم،‌  استفاده از شکاف بین اخوان و همراه کردن بخشی از اخوان با خود است.

آقای براری در نتیجه گیری چهار نیرو را در آینده تحولات مصر اثر گذار دانست. نخست، نیرویهای لیبرال که قشر دانشگاهی، نخبه و مسلمان بوده و  طیف وسیعی را شامل می شوند. دوم، اسلام گرایان مدرن که به نظر می رسد از بخشی از اخوانی ها جدا شده و با برخی از لیبرال ها همراه می شوند. سوم، اسلام گرایان ارتجاعی تاثیرگذار در آینده منطقه و در آخر نظامی ها هستند. وی تاکید کرد که آینده مصر را نحوه تعامل این چهار گروه رقم می زند.

این جلسه با پرسش و پاسخ حضار به پایان رسید.

گزارش: منیر حضوری پژوهشگر مهمان و دانشجوی دکتری سیاستگذاری عمومی.