روندکاوی مذاکرات برجام بعد از انفجار تأسیسات هستهای در نطنز
سومین نشست علمی گروه مطالعات بررسی مسایل استراتژیک خاورمیانه پژوهشکده روز پنجشنبه 2 اردیبهشت ماه 1400 با عنوان «روندکاوی مذاکرات برجام بعد از انفجار تأسیسات هستهای در نطنز» با ارایه دکتر ابراهیم متقی و دکتر صادق زیبا کلام برگزار شد. در آغاز نشست، دکتر فاطمه سلیمانی مدیر گروه مطالعات استراتژیک ضمن بیان مقدمهای به طرح مسأله در چارچوب روند مذاکرات پرداخت. وی بیان نمود که همانگونه که پیشبینی میشد با تغییر ریاست جمهوری در امریکا فصل جدیدی از مذاکرات هستهای اینبار با هدف احیای برجام صورت گرفت. بهرغم آنکه هر یک از دو طرف ایرانی و امریکایی شروع مذاکرات را موکول به ازسرگیری تعهدات توسط طرف مقابل میدانستند. ایران بر لغو تحریمها توسط امریکا برای آغاز مذاکرات پافشاری میکرد و امریکا نیز بازگشت ایران به تعهدات برجامی را لازمه شروع مذاکرات اعلام کرد. اما در نهایت، مذاکرات بدون عملی شدن هیچیک از این شروط از سر گرفته شد و کمیسیون مشترک برجام کار خود را آغاز کرد. این عقبنشینی دوطرفه بیانگر اراده معطوف به مذاکره نتیجهگرا در طرفهای ایرانی و امریکایی است. به این معنا که تهران و واشنگتن به میز مذاکره بازگشتهاند با هدف «مذاکره برای نتیجه»، نه «مذاکره برای مذاکره» و این بیدن معناست دو طرف در انجام مذاکرات و به نتیجه رساندن مذاکرات مصمم هستند.
طبعاً بر اساس اصل «بیشینهجویی منفعتگرا» هر یک از طرفها کسب بیشترین دستاورد و منفعت را دنبال میکند. ایران لغو کلی و یکجای تحریمهایی را که دولت ترامپ بعد از 2018 تحت عناوین مختلف اعم از هستهای، موشکی و منطقهای علیه ایران وضع کرده، خواستار است و در مقابل، امریکا بازگشت ایران به برجام و توقف لغو تعهدات برجام را مطالبه میکند. به نظر میرسد آنچه حلقه وصل خواستهای دو طرف را در این مذاکرات تشکیل میدهد، مشوقهای اقتصادی باشد که هم امریکا و هم ایران را به اهداف خود میرساند.
بدیهی است که گفتگوها در جهت رفع عملی تحریم و اعمال مشوقهای اقتصادی برای ایران از پیچیدگیهای فنی فراوانی برخوردار است که حصول نتیجه عملی را مستلزم طی فرایندی خاص و زمانمند میسازد. اما علاوه بر این پیچیدگیهای داخلی که مربوط به نظام تحریمهاست، دشواریهای دیگری نیز از بیرون روند مذاکرات کمیسیون مشترک برجام را ممکن است تحت تأثیر قرار دهد. از جمله این دشواریهای محیطی میتوان به مخالفتها و کارشکنیهای اسرائیل اشاره کرد. انفجار تأسیسات هستهای نطنز در 11 آوریل بعد از پایان دور اول نشست وین خود دلالت بر تحرکات اخلالگرایانه اسراییلیها در این زمینه دارد. البته برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ایران را نیز باید به عوامل محیطی تأثیرگذار افزود.
انفجار تأسیسات هستهای نطنز به دستمایه جدیدی تبدیل شد تا برجامستیزان در داخل ایران بر ضرورت توقف مذاکرات اصرار ورزند، چراکه از این دیدگاه موضوع کسب مشوقهای اقتصادی برای ایران از اساس منتفی میگردد. از سویی دیگر، برجامگرایان بر ضرورت ادامه مذاکرات تأکید کردهاند و خروج از روند مذاکره را درواقع، بازی در زمین اسرائیل میپندارند. گذشته از مواضع این دو گروه در داخل ایران، دولت اعلام کرد که نهتنها دستگاههای سانتریفیوژ جدید را جایگزین خواهد ساخت، بلکه غنیسازی با خلوص 60 درصد را در دستورکار قرار خواهد داد.
اینک با توجه به این تحول، مسأله مهم این است که آیا انفجار نطنز در حکم یک اتفاق تصادفی است که میتواند سمتوسوی مذاکرات برجام را تحتالشعاع قرار دهد؟ آیا تصمیم جدید ایران برای غنیسازی 60 درصد میتواند همچون اهرم فشاری به نفع ایران در جریان مذاکرات عمل کند؟ چه دورنمایی از روند مذاکرات تا زمان انتخابات ریاست جمهوری در ایران قابل ترسیم است (خصوصاً اگر توجه داشته باشیم، فرصت نظارتی آژانس بینالمللی انرژی اتمی در 5 خرداد به پایان میرسد)؟ و در صورت بازیابی برجام در سال 1400، دو طرف چه سیاستهایی درباره سایر موضوعات اختلافانگیز فیمابین اتخاذ خواهند کرد؟ درمجموع، به دنبال این هستیم که مشخص کنیم در بستر تحولات سیاسی و انتخاباتی در ایران از یک طرف و نیز لابیگری برخی کشورهای عربی منطقه و تحرکات اخلالآفرین اسراییل برای ممانعت از بازگشت آمریکا به برجام از طرف دیگر، مذاکرات هستهای چه مسیری را طی خواهد کرد و به چه نتایجی خواهد رسید؟
دکتر زیباکلام در تبیین بیشتر مسأله به این نکته اشاره کردند که درباره مذاکرات هستهای که در قالب نشست مشترک برجام در وین جریان دارد، میتوان سوالات متعددی پرسید. مانند اینکه انفجار نطنز یا انتخابات ریاست جمهوری در ایران چه تأثیری بر سرنوشت مذاکرات دارند؟ آیا اصرار دولت و تیم وزارت امور خارجه در در پیشبرد شتابان مذاکرات درست است؟ آیا ممکن است همان نواقصی که در متن برجام 1394 رخ داد، در متن برجام 1400 هم اتفاق بیفتد؟ یا اگر روابط واشنگتن و مسکو و همچنین روابط پکن و واشنگتن تیره شود، این به نفع ایران است یا به ضرر ایران؟
اما پرسش اساسیتری مطرح است و آن پرسش از خود است مبنی بر اینکه دعوا بر سر چیست؟ از یک طرف باور ایران به تعبیر رئیس جمهور سابق آقای احمدی نژاد این است که هستهای شدن و غنیسازی اساس پیشرفت و ترقی ایران است، چراکه ایران وارد کلوب هستهای خواهد شد و از اینرو بود که سرمایهگذاری کلان در برنامههای هستهای مانند فوردو و نطنز به انجام رسید. از طرف دیگر، غربیها از همان ابتدا بنای مخالفت با برنامههای هستهای ایران را گذاشتند. این در حالیست که برخی کشورها ماننند پاکستان، قرقیزستان، قزاقستان و هند مدتها پیش از ایران هستهای شده و به سلاح هستهای نیز دست یافتهاند. آنها نه تنها هیچگاه با مخالفت غربیها مواجه نشدند بلکه از کمکهای مختلف کشورهای غربی و حتی آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز استفاده کردند.
حال پرسش از چرایی مخالفت و مقابله کشورهای غربی و آژانس بینالمللی انرژی اتمی با ایران و برنامههای هستهای آن است. بدیهی است که پاسخ به این پرسش در مواضع رسمی مقامات سیاسی کشور بر دلایلی مانند استقلالطلبی و سیاستهای مستقلانه جمهوری اسلامی تأکید میورزد. اما این پاسخ ارتباطی با صورت مسأله و چرایی مخالفت جامعه جهانی ندارد. پاسخ به این پرسش را باید در مواضع رسمی جمهوری اسلامی علیه بقا و امنیت اسرائیل جستجو کرد. تهدید ایران علیه اسرائیل در شرایطی طرح میشود که از طرفی غنیسازی اورانیوم با خلوص بالا امکان ساخت سلاح و بمب هستهای را برای ایران فراهم میآورد و از طرف دیگر، موشکهایی که قابلیت حمل سلاح هستهای دارند نیز در ایران ساخته میشود.
علاوه بر این، ایران در مجاورت مرزهای اسرائیل در سوریه و لبنان حضور دارد و این خود عامل دیگری برای احساس تهدید اسرائیلیها است. اسرائیل اعلام کرده که اگر تهدید ایران به 60 کیلومتری مرزهایش برسد، اعلان جنگ خواهد داد. اگر به این عوامل، مواضع اعلانی سیاست رسمی جمهوری اسلامی درباره حتمیت و قطعیت هدف نابودی اسرائیل افزوده شود، آنگاه دلیل احساس تهدید وجودی اسرائیل و نگرانی جامعه بینالمللی نیز درک خواهد شد.
بنابراین، میتوان اذعان داشت که مخالفت جدی و گسترده غربیها و امریکاییها با هستهای شدن ایران ربطی به مقوله پیشرفت ایران ندارد. ضمن اینکه باید توجه داشت که پیشرفتهای هستهای ضرورتاً با پیشرفت و توسعه همهجانبه همراه نیست، تجربه ناکامی فرایند پیشرفت و توسعه در پاکستان، قزاقستان و قرقیزستان به روشنی دلالت بر این دارد که دانش هستهای و غنیسازی اورانیوم با خلوص بالا لزوماً مترادف با پیشرفتهای علمی نیست.
در حال حاضر، مسأله هستهای یک بعد جدید هم پیدا کرده و آن استفاده ایران از هستهای بهعنوان برگ برنده و ابزاری برای قدرت چانهزنی دیپلماتیک است. با توجه به اینکه غربیها در سایر امور حاضر به عقبنشینی در برابر ایران نبوده و فقط در امور هستهای حاضر به مذاکره و عقبنشینی هستند، پس جمهوری اسلامی میتواند از هستهای بهعنوان ابزاری برای تقویت توانمندی مذاکراتی استفاده به عمل آورد.
حال باید پرسشهای دیگری را در پایان بحث مطرح کرد و آن اینکه:
آیا اساساً نیازی به غربستیزی و امریکاستیزی است تا بعد برای مدیریت این سیاست بهدنبال ابزاری برای چانهزنی در مذاکرات بود؟
هزینههای کلان هستهای و هزینههای گزاف دور زدن تحریمهای ناشی از برنامههای هستهای چه میزان بوده است؟
دکتر ابراهیم متقی در تبیین مسأله بر اساس رویکرد ساختارگرا، اینگونه اظهار داشتند که فضای موجود در جهان در یک وضعیت آنارشی همهجانبه قرار دارد و جنگ سایهها از سوی بازیگران علیه همدیگر بیوقفه ادامه دارد. علت این اقدامات و علت گسترش قابلیت ایران در فضای منطقهای یک دلیل ساختاری بینالملل دارد و آن آنارشیک بودن ماهیت نظام بینالملل است. بر اساس این اصل ماهوی، کشورها درصدد ایجاد بازدارندگی و موازنه قدرت برمیایند. امریکا و اسراییل دو بازیگری هستند که رویکردشان این است که قدرت بازدارنده و همچنین قدرت موازنهدهنده ایران در تعارض با منافع آنهاست. بر پایه چنین استدلالی است که آنها از ابزارها و سیاستها و الگوهای کنش تهاجمی استفاده میکنند برای این که شکل جدیدی از موازنه را رقم بزنند.
وی تاکید کرد که اقدام اسرائیل به عملیات در عمق مانند انفجار نطنز بر اساس قابلیتهای پیشرفته سایبری و شبکه اطلاعاتی در محیطهای تکنیکال به این دلیل شکل گرفته است که حوزه قدرت موارنهدهنده کشورها را به نوعی کنترل کند امریکا و اسرائیل بر این باورند که اگر کشوری در محیط منطقهای به قدرت بازدارنده دست پیدا کنند و قابلیت و قدرت موازنهدهنده داشته باشد، تهدید تلقی میشود.
مقالاتی که جدیدا اسرائیلیها منتشر میکنند دلالت بر این دارد که شکلبندی جدیدی از کنش عملیاتی در دستورکار آنها قرار گرفته و در این راستا حتی ترکیه هم یک تهدید امنیتی برای اسراییل تلقی میشود. بنابراین، از این منظر، کنرل قابلیتهای ترکیه در محیط منطقهای و مقابله با آن امری ضروری برای صهیونیستها قلمداد میگردد. نتیجه آنکه زمینه برای شکلگیری نوع جدیدی از موازنه ایجاد شود.
همانگونه که میدانیم در سیاست بینالملل دو مولفه اهمیت ویژه دارند؛ اول اینکه کشورها از قابلیت ابزاری لازم برخوردا باشند و اینکه انها بتوانند مقاصد لازم را با قالبهای تاکتیکی برای اقدام علیه سایر بازیگران به کار بگیرند. بنابراین ابزارها نقش موثر و تعیینکننده و محوری در حوزه سیاست بینالملل دارند. به همین دلیل است که اسراییل عمدتاً اقدامات تهاجمیاش معطوف به نیروهای قدرتساز ایران است. در فضای سیاست بینالملل تمامی کشورها تلاش میکنند تا شکل جدیدی از موازنه را برقرار سازند و در فضای موجود سیاست جهانی اسراییل و امریکا نگاهشان و رویکرشان نه به موازنه منطقه ای بلکه به هژمونی منطقهای و جهانی معطوف است.
بنابراین، مسأله مهم، انگاره موجود در سیاست آمریکاست که درصدد توسعه هژمونی جهانی برآمده است و اسرائیل نیز کسب هژمونی منطقهای را دنبال میکند. اسرائیل همه ابزارهای هژمونی منطقهای را دارد؛ از جمله ائتلافسازی، تسلیحات هستهای، کنشهای فرامنطقهای، عملیات فراساحلی و فراسرزمینی. به عبارت دیگر اسرائیل در وضعیتی قرار دارد که قابلیت لازم برای کنش تهاجمی را در اختیار دارد و موازنه را به نفع خود بر هم زند.
به بیان دکتر متقی در چنین شرایطی اگر ایران در هر حوزه دست به قدرتسازی بزند، با تهدید روبرو میشود. نکته مهم در این است که ژئوپلیتیک ایران زئوپلتیک تهدید است و در چنین وضعیتی با تهدید مانند براندازی و خرابکاری دست به گریبان است و از اینرو، چارهای جز مقاومت ندارد.
بنابراین انفجار نطنز یک وقفه جدی در فضای مذاکرات برجام ایجاد میکند، چون بخشی از مزیت نسبی ایران کاهش پیدا کرده و نمیتواند در مذاکرات دست بالاتر را داشته باشد. در حالی که ایران تلاش میکند تا همان امتیازاتی که در برجام داشته و نادیده گرفته شده را اعاده کند، اما واقعیت موجود سیاست جهانی تحقق آن را بعید مینماید. در چنین فضایی، مذاکره فرسایشی شده و به مماشات کشیده خواهد شد و در فضای مماشات واگذاری امتیازات بیشتر اجتنابناپذیر میگردد.
بهرغم تلاشهای دیپلماتیک وزارت امور خارجه ایران برای احیای برجام، اما واقعیت آن است که بازگشت به توافق 2015 و 2016 امکانپذیر نخواهد بود، اگرچه تلاش بر آن است که قدرت و موقعیت کشور با غنیسازی۶۰ درصد ارتقاء یابد، اما بیتردید این اقدام محدودیتها و چالشهای بزرگی نیز به همراه خواهد داشت. نتیجه آنکه امکان بازگشت به برجام 2015 وجود نخواهد داشت و مذاکرات فرسایشی خواهد شد و در ک فضا و فرایند پردامنه ادامه پیدا خواهد کرد. در چنین شرایطی، با توجه به اینکه معادله قدرتسازی در ایران پیوند تنگاتنگی با سیاست جهانی و منطقهای پیدا کرده، جمهوری اسلامی میباید سیاست خود را بر محور موازنهسازی استوار نماید.
در پایان مدیر گروه مطالعات راهبردی به ارائه جمعبندی و نتیجهگیری پرداخت. ایشان نکاتی را درباره اهداف اسرائیل از انفجار نطنز قابل توجه دانستند و بر اهمیت آگاهی از آنها را تأکید کردند، چراکه میتواند نقش تأثیرگذاری بر روشن شدن جوانب دیپلماسی مذاکراتی داشته باشد.
درباره هدف واقعی اسرائیل از انفجار نطنز چند گزینه را میتوان در نظر گرفت. هدف اول میتواند این باشد که اسرائیل با چنین اقداماتی میخواهد ایران را به سمت فعالیتهای هستهای بیشتر سوق دهد تا بایدن را به ادامه فشار حداکثری تحریک کند. هدف دوم ممکن است این باشد که اسرائیل کاهش سرعت غنیسازی ایران را دنبال کند تا اهرمهای فشار ایران برای بازگرداندن آمریکا به برجام را کاهش دهد. دیگر اینکه ممکن است هدف اسرائیل آن باشد که بایدن را متقاعد سازد که ایران تضعیف شده هستهای دیگر تهدیدی محسوب نمیشود که امریکا برای متقاعدسازی آن برای بازگشت به تعهدات برجامی امتیازاتی در مذاکرات واگذار کند.
طرفهای غربی بهصورت موازی استراتژیهای «مذاکره» و «اعمال فشار» را در دستورکار خود قرار دادهاند. با توجه به تلاش بینتیجه کشورهای غربی بهویژه امریکا برای توسعه مذاکرات به موضوعات غیرهستهای مانند نقش منطقهای و توان موشکی، حالا بهدنبال تضعیف ابزارهای قدرت مذاکراتی ایران در حوزه هستهای بوده تا بدین طریق تهران مجبور شود برای امتیازگیری از آنها به حوزههای مذاکراتی دیگر متوسل شود. اتفاقات پیشآمده در نطنز نیز از این منظر قابلبررسی است. این در حالیست که آسیب رساندن به تاسیسات هستهای نطنز، چه بهصورت مستقل با هدف انحراف و ایجاد بنبست در مذاکرات برجامی صورت گرفته باشد و چه با هماهنگی ایالاتمتحده که با هدف تضعیف ابزارهای مذاکراتی ایران در شرایط فعلی انجام شده باشد، در عزم تهران برای تداوم، توسعه و تقویت فعالیتهای هستهای خللی وارد نخواهد کرد. بر این اساس، بهصورت دیپلماتیک اعلام شد که علاوه بر سانتریفیوژهای قبلی، تعدادی دیگر با توان بیشتر نصب خواهد شد و غنیسازی ۶۰ درصدی نیز آغاز خواهد شد. این تصمیم هرچند اختلافات موجود را افزایش داده و روند مذاکرات را ممکن است کند کند؛ اما در جهت تقویت قدرت مذاکراتی (ابزار چانهزنی) کشورمان خواهد بود.
نویسنده گزارش: دکتر افسانه رشاد دبیر گروه بررسی مسایل استراتژیک خاورمیانه
نویسنده
افسانه رشاد (دبیر گروه )
افسانه رشاد، پژوهشگر مهمان مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه در گروه مسائل استراتژیک خاورمیانه می باشد. وی دبیر گروه بررسی مسائل استراتژیک خاورمیانه و دانش آموخته دکتری رشته روابط بین الملل در دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران است. حوزه مطالعاتی خانم رشاد مطالعات راهبردی ، سیاست خارجی ایران و مسائل خاورمیانه می باشد.