گروه مطالعاتی خلیج فارس و کشورهای همجوار برگزار کرد؛
نشست «توافق ابراهیم؛ تأثیر بر نظم امنیتی خلیج فارس» با سخنرانی پروفسور «نادر انتصار» استاد دانشگاه آلاباما امریکا
چهارمین نشست گروه مطالعاتی خلیج فارس و کشورهای همجوار با سخنرانی پروفسور «نادر انتصار» رئیس دانشکده علوم سیاسی دانشگاه آلاباما آمریکا با حضور دکتر قدیر نصری، رییس پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه، پروفسور محمود منشی پوری استاد دانشگاه کالیفرنیا برکلی و جمعی از میهمانان، پژوهشگران و اعضای گروه و با مدیریت دکتر جواد حیران نیا، مدیر گروه مطالعات خلیج فارس برگزار شد.
دکتر انتصار در این نشست به بررسی « توافق ابراهیم؛ تأثیر بر نظم امنیتی خلیج فارس» پرداخت و تاکید کرد آنچه که به عنوان پیمان و توافق ابراهیم شناخته می شود، یک بیانیه مشترک و در واقع متشکل از سه بیانیه است که توافق اول میان اسرائیل، امارات و ایالات متحده مطرح شد که به عنوان پایه این توافق، در سیزده اوت ۲۰۲۰ میان آنها به امضا رسید.
وی افزود: بیانیه دیگر میان اسرائیل و بحرین امضا شد و یک توافق جداگانه دیگری نیز میان اسرائیل و امارات منعقد گردید که این سه اعلامیه یا توافقنامه پایه صلح توافقات ابراهیم را بنا گذاشت. یکی از دلایلی که در آن مقطع زمانی اجرا شد، این بود که دیگر ماههای آخر دولت ترامپ سر رسیده و یکی از اهداف مهم او تغییر ساختار خاورمیانه بود که به نام های مختلف مطرح شد که مهمترین آن معامله صلح قرن بود که از سوی ترامپ مطرح گردید.
وی یادآور شد: این معامله قرار بود میان امریکا، اسرائیل و کشورهای منطقه منعقد شود که بر روی مسائل فلسطین تمرکز داشته باشند ولی به دلیل عدم اجرایی نشدن آن، توافق ابراهیم مطرح شد. نه بحرین و نه امارات هیچ وقت درگیر جنگ با اسرائیل نبودند اما از همان سال اعلام استقلال اسرائیل در سال ۱۹۴۸، تمامی کشورهای عربی و خلیج فارس را تحریم کرده بودند . پایه صلح اسرائیل و کشورهای عربی به دوران ۱۹۷۹ بر می گردد که توافق صلح میان اسرائیل و مصر و بعد از آن در سال ۱۹۹۴ میان مصر و اردن به امضا رسید. همچنین، در همین چارچوب، صلحی نیز میان مراکش و اسرائیل در سال ۲۰۲۰ منعقد گردید.
استاد دانشگاه آلاباما امریکا در ادامه تأکید کرد: در رابطه با توافق نامه ابراهیم باید بگویم که یکی از طرح های آن این بود که در صلح میان مراکش، اردن و مصر با اسرائیل تمرکز بر روی این مسئله باشد که اسرائیل مقداری از زمینهای اشغالی را به این کشورها بازگرداند. این قضیه در مورد اردن و مصر صحت داشت، اما در مورد مراکش قرار شد تا بعد از امضای قرارداد صلح، این کشور کنترل خود را بر روی صحرای غربی متمرکز کند و دولت امریکا، حاکمیت مراکش را بر این صحرا به رسمیت بشناسد. قبل از این توافق، مراکش ۸۰ درصد این ناحیه را کنترل می کرد و در پی آن بود تا امریکا کنترل صد در صدی آن را به رسمیت شناسد. بنابراین بیشتر تمرکز این توافق صلح بر روی رسمیت کنترل این کشورها بر روی زمین ها بود. اما در توافق ابراهیم مسئله تبادل زمین و صلح مطرح نبود، زیرا کشورهای عربی همانند بحرین و امارات با اسرائیل اختلاف مرزی نداشتند و هیچگونه مسئله تبادل زمین و صلح با این کشورها مطرح نبود.
وی افزود: موضوع مهم دیگر این است که مصر و اردن بعد از امضای توافق با اسرائیل به دنبال آن بودند تا موضوع فلسطین را به نحوی حل کنند. بنابراین، نقش فلسطینی ها در دو صلح اول مهم بود اما در توافق نامه ابراهیم که میان کشورهای خلیج فارس و اسرائیل منعقد گردید، فلسطینی ها کاملا محو شدند و این گونه مطرح شد که مسئله ای به نام فلسطین وجود ندارد که این موضوع یکی از بزرگ ترین اختلافات بین کشورهای بزرگ عربی بود.
دکتر انتصار در ادامه تصریح کرد: از طرفی نقش سودان هم در این میان حائز اهمیت است. پس از امضای این توافق نامه ابراهیم، شخص ترامپ اعلام کرده بود که در آینده نزدیک کشورهایی علاوه برکشورهای موجود به این توافق خواهند پیوست. در واقع هدف ترامپ ملحق شدن عربستان بود که محقق نشد تا اینکه در ۲۳ سپتامبر ۲۰۲۰ یک توافق نامه مشابه توافق بحرین و امارات با اسرائیل، امضا گردید به نحوی که جزئی از توافق ابراهیم شد. هدف سودان از امضای این توافق، مشابه اهداف کشورهای عربی خلیج فارس یعنی بحرین و امارات بود، اما تفاوتهایی نیز داشت. سودان مایل بود تا از لیست کشورهای حامی ترروریست امریکا خارج شود تا بتواند تجارت خود را کشورهای مختلف به خصوص امریکا عادی کند. این موضوع را نخست وزیر سودان اعلام کرد که هدف اصلی سودان بازگشت کشورش به قوانین عادی امریکا است نه کشوری که تحت حاکمیت تروریست است.
رئیس دانشکده علوم سیاسی دانشگاه آلاباما امریکا تأکید کرد: دراین توافق، در خصوص مسائل امنیتی حرف آنچنانی مطرح نشده و بیشتر صلح و مسائل فرهنگی مانند تبادل شهروندان این کشورها، مسافرت آزاد و تجارت تمرکز داشته تا بر روی مسائل امنیتی خلیج فارس. درحقیقت، یکی از اهداف اسرائیل، امریکا و کشورهای امضا کننده، ایجاد تغییراتی در ساختار امنیتی خاورمیانه بوده تا ایران را در فشار و انزوای بیشتری قرار دهند. یک ماه پس از انعقاد این قرارداد، نظرسنجی صورت گرفت که افکار عمومی به طور کلی مخالف امضای این توافق بودند و نظر مثبتی نداشتند. در این جا سوالی که مطرح می شود این است که ما نمی دانیم که آیا این تحوالات در ساختار امنیتی خاورمیانه ایجاد خواهد شد یا خیر؟ به خصوص تغییراتی که احتمال دارد در اثر تغییرات روابط ایران و امریکا ایجاد شود و ما باید منتظر بمانیم و ببینیم که تا چه اندازه بر روی توافق ابراهیم تاثیرگذار است.
وی افزود: در رابطه با نقش حاشیه ای عمان و قطر در این توافق باید بگویم که این دو کشور روابط گسترده تر و با سابقه تری با اسرائیل داشتند و همچنان هم دارند. قطر یکی از کشورهایی است که یکی از پشتیبانان صلح اعراب در ۲۰۰۲ بود که پایه آن بر روی صلح با اسرائیل در مقابل عقب نشینی اسرائیل از کرانه غربی رود اردن بود که انجام نشد. در رابطه با عمان مسئله این بود که عمان نقش میانه روی در زمانهای بحرانی داشته و همواره به این فکر بوده که اقدامی نکند تا امنیت ملی خود به خطر بیفتد. در واقع سیاست خارجی آن به گونه ای بوده که نه ایران را از خود عصبانی کرده و نه کشورهای عربی منطقه را.
دکتر انتصار در ادامه تأکید کرد: امارات پیش از امضای رسمی این توافق، جاه طلبی های زیادی را در رابطه با نقش خود در خاورمیانه و فراخاورمیانه داشت به خصوص بعد از روی کار آمدن محمد بن زاید. هدف امارات این بود که بتواند پشتیبانی امریکا را از طریق اسرائیل به دست آورد. در آن زمان سفیر امارات در امریکا، با روی کار آمدن دولت ترامپ، تصمیم گرفت تا رابطه امارات با ترامپ را بسیار نزدیک ساخته، از خصومت ترامپ با ایران بهره برداری کرده و نقش امارات را در خاورمیانه و خلیج فارس تقویت نماید. در واقع، این رابطه نزدیک از طریق داماد ترامپ ایجاد شد و امارات توانست برنامه سیاست خارجی خود را به امریکا بفروشد و سپس صلحی را با اسرائیل امضا کند بدون اینکه مسئله فلسطین مسئله اصلی و کلیدی باشد.
وی یادآور شد: عربستان هم تا حد زیادی قصد داشت تا در همین چارچوب و طرز فکرعمل کند اما مشکل او این بود که انسجام سیاسی در این کشور وجود نداشت. گرچه بن سلمان درصدد بود تا نقش مهمی را ایفا کند اما در حقیقت او در تعیین سیاست خارجی عربستان نقش بازی می کرد. بن سلمان عقیده داشت و هم اکنون نیز بر این باور است که صلح میان اعراب و اسرائیل باید به گونه ای باشد اسرائیل قول دهد که از سرزمینهای اشغالی کناره گیری نماید. او معتقد است که فلسطین باید تا حد زیادی حاشیه ای شود و اگر فلسطین مسئله اصلی این توافق باشد، این صلح به جایی نخواهد رسید. اختلافات حاکم بر خاندان سعودی موجب شد تا عربستان بر عکس امارات به این توافق نپیوندد اما در عوض، بحرین یعنی کشور تحت سلطنه خود از نظر سیاسی و حقوقی را تحت فشار قرار داد تا به این توافق ملحق شود یعنی از طریق بحرین سیگنالهای خود را به امریکا ارسال کند. بنابراین می توان گفت که عربستان هم به نوعی در این توافق قرار دارد اما شرایط رسمی او اجازه نمی دهد که به این توافق بپیوندد.
رئیس دانشکده علوم سیاسی دانشگاه آلاباما امریکا در ادامه افزود: از طرفی مشکل بحرین از نظر مسائل داخلی این است که جعیت آن به طور کلی بسیار سیاسی تر از مردم امارات است. حتی خود حکمران بحرین نیز به این امر واقف بوده که اگر بخواهد صلحی را با اسرائیل امضا کند، ممکن است پایه های سیاست خود را به خطر بیاندازد، اما تحت فشار عربستان به طور غیر مستقیم، صلح اسرائیل و بحرین در زیر پوشش صلح امضا نشده رسمی عربستان و اسرائیل صورت گرفته است، یعنی می توانیم این گونه بگوییم که گرچه عربستان به طور رسمی وارد توافقنامه ابراهیم نشده، اما به عنوان حاشیه اصلی این توافق ما می توانیم این کشور را در نظر بگیریم که نقش تعیین کننده ای در تحولات و تغییراتی که ممکن است دیر یا زود در ساختار امنیتی خلیج فارس انجام شود، داشته باشد.
وی تصریح کرد: گرچه کویت، یکی از کشورهای عربی خلیج فارس، مانند دیگر کشورها در زیر فشارهای دولت ترامپ قرار گرفت، اما از امضای قرارداد ابراهیم به دلایل مختلف سر باز زد. از طرفی گرچه مسئله و نقش فلسطین نسبت به قبل از جنگ اول خلیج فارس کم رنگ تر شده؛ اما از نظر تاریخی تا بعد از تشکیل دولت کویت، برای سالهای زیادی جمعیت فلسطینی های ساکن در کویت به اندازه جمعیت خود شهروندان کویت بود و در این سالها تاثیر فلسطینی ها و مسائل آنها بر روی مردم کویت خیلی زیادتر بوده تا بر روی مردم امارات یا حتی عربستان. کویت به لحاظ نوع حاکمیت، یک مقدار دموکراتیک تر است. این کشور پارلمانی دارد که نظرات مختلفی در آن حاکم است و امیر کویت نمی تواند به همه دستور دهد که همه به یک نحو به مسائل نگاه کنند. لذا، این مسئله موجب شده که تا کنون مسئله فلسطین بین حکمرانان، پارلمان این کشور و خانواده الصباح کمتر مطرح شود. در واقع، کویت خود را تا حدودی از مسائل فلسطین دور نگه داشته و فاصله خود را در این مدت با اسرائیل حفظ کرده است.
دکتر انتصار افزود: سوالی که در این جا مطرح می شود این است که آیا عمان و قطر نظر خود را تغییر می دهند و به این صلح ابراهیم خواهند پیوست یا نه؟ سوالی است که ما هنوز پاسخ آن را نمی دانیم. به نظر من اگر ترامپ در انتخابات امریکا برنده شده و هنوز بر سر کار بود، فشار بر روی این دو کشور بسیار بیشتر از چیزی بود که هم اکنون شاهد آن هستیم که حداقل یکی از این دو عضو این پیمان می شد. به نظر من اگر تغییراتی در خاورمیانه به نفع عمان صورت گیرد، احتمال دارد که این کشور در آینده به این توافق بپیوندد زیرا در مرحله راحت تری نسبت به قطر قرار دارد.
وی یادآور شد: در اکتبر ۲۰۱۸، چندی پیش از مرگ سلطان قابوس، نخست وزیر اسرائیل به مسقط رفت و دیداری با قابوس داشت که در آن زمان بسیاری تصور می کردند که رابطه نزدیکی میان عمان و اسرائیل شکل خواهد گرفت. اما توافقی دوجانبه امضا نشد، زیرا سلطان قابوس در شرایط سخت بیماری قرار داشت و آن طور که باید و شاید نمی توانست و نمی خواست که در سیاست خارجی عمان تغییرات عمده ایجاد کند. جانشین او هم، هم اکنون در موقعیتی قرار ندارد که در ساختار داخلی و خارجی عمان تغییراتی را ایجاد نماید، زیرا آن انسجام کافی که در زمان سلطان قابوس وجود داشت، هم اکنون وجود ندارد و بر خلاف سلطان قابوس، سلطان هیثم از شرایطی برخوردار نیست که حرف اول و آخر را در این کشور بزند.
وی تأکید کرد: قطر هم در این میان، یک ساخت امنیتی متفاوت با عمان و امارات دارد که همچنین از رابطه نزدیکی نیز با ترکیه برخوردار است. علاوه بر آن، این کشور یکی از پشتیبانان مهم صلح اعراب و اسرائیل در سال ۲۰۰۲ می باشد و به راحتی نمی تواند یک چرخش ۱۸۰ درجه ای داشته و به وسیله امارات و بحرین این قرارداد را امضا نماید. به طور کلی، قطر و عمان حاشیه نشینانی هستند که منتظرند تا ببینند نسیمی که در اثر توافق ابراهیم ایجاد شده به کدامین سمت وزیده خواهد شد و محتاط تر از امارات عمل خواهند کرد. مسئله دیگر قابل طرح این است که در این چند هفته اخیر، حداقل عربستان نشان داده که تصمیم گرفته تا رابطه خود را با ایران نسبت به خصومت کاملی که همواره داشته تا حدی تغییر دهد. محمد بن سلمان اخیراً طی یک سخنرانی گفت: ما ایران را به عنوان یک کشور مهم منطقه در نظر می گیریم و برای ما رابطه خوب با ایران حائز اهمیت است. او همچنین تصریح کرد که پیشرفتهای ایران برای ما نیز پیشرفت به همراه خواهد داشت و ما مایلیم که رابطه ای معمولی با ایران داشته باشیم. محمد بن زاید نیز چند روز پیش در توییتی نوشت: من پشتیبانی کامل از موضع جدید محمد بن سلمان دارم و امیدوارم که رابطه کشورهای عربی خلیج فارس بهبود پیدا کند.
انتصار با طرح این پرسشها که آیا این روند ادامه خواهد داشت؟ آیا آنچه که ایران همواره به دنبال آن بوده یعنی امنیت منطقه خلیج فارس بر روی پایه همکاری کشورهای منطقه نه دخالت کشورهای خارج عملی خواهد شد؟ آیا ایران می تواند صلح هرمز را حداقل روی میز مذاکره با عربستان یا امارات یا دیگر کشورهای خلیج فارس بیاورد و به صورت قاطعانه در مورد آن صحبت نمایند؟ گفت: این موارد مسائلی است که پاسخ آن ها مشخص نیست.
وی افزود: اگر در دراز مدت، کشورهای منطقه بتوانند بر روی چارچوب صلح جدیدی برای کشورهای منطقه هم عقیده شوند، جنبه امنیتی توافق ابراهیم کمتر خواهد شد. اما اگر تنشهای موجود میان کشورهای عربی خلیج فارس و ایران ادامه پیدا کند، توافق ابراهیم جنبه امنیتی پر رنگ تری خواهد داشت و جوانب آن برای ایران مهم خواهد بود، زیرا اسرائیل همسایه ایران خواهد شد. اسرائیل اگر حضور رسمی خود را در کشورهای خلیج فارس نظیر امارات، بحرین و عربستان بیشتر کند، خطرات امنیتی برای ایران افزایش خواهد یافت، گرچه اسرائیل در شمال ایران و در بخشی از عراق و اقلیم کردستان حضور دارد، اما این همکاری ها محدود است و به شکل وسیع که توافق ابراهیم اجازه حضور گسترده نظامی به اسرائیل را می دهد، نیست.
رئیس دانشکده علوم سیاسی دانشگاه آلاباما امریکا در پایان گفت: همچنین سوال دیگر که به ذهن خطور می کند این است که آیا توافق ابراهیم ساختار امنیتی خلیج فارس را برای همیشه تغییر خواهد داد یا نه؟ جواب این سوال بستگی به روابط و همکاری ایران با کشورهای خلیج فارس دارد. اظهار نظرهای قاطع در مورد حضور اسرائیل و حتی حضور گسترده و نقش آن در امنیت خلیج فارس زود است.
تهیه گزارش: دکتر جواد حیران نیا ، مدیر گروه خلیج فارس و کشورهای همجوار
نویسنده
جواد حیران نيا (مدیر گروه)
جواد حیران نیا مدیر گروه مطالعات خلیج فارس و کشورهای همجوار در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی دانش آموخته دکتری رشته روابط بین الملل در دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات تهران می باشد. حوزه مطالعاتی آقای حیران نیا مسائل خاورمیانه و مطالعات خلیج فارس می باشد.