گزارش نشست گروه روندها و جریان های فکری در ایران و خاورمیانه: ««ریشه های عقلانی و غیرعقلانی سیاست درتفکرسیاسی غرب»»
شناخت ریشه های عقلانی و غیرعقلانی سیاست از مسائل اساسی و کلیدی در حوزه فلسفه سیاسی است که متفکران مختلفی در دوره های تاریخی مختلف به این موضوع توجه نشان دادهاند. حسب چنین اهمیتی گروه روندهای فکری به عنوان یک گروه مطالعاتی به این موضوع توجه نشان داده و آن را به صورت تخصصی مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار داده است. در این راستا، «ریشه های عقلانی و غیرعقلانی سیاست» عنوان نشست تخصصی ای است که روز چهارشنبه 29 اردیبهشت ماه 1400 توسط گروه روندها و جریان های فکری پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه برگزار گردید. این نشست علمی با حضور دکتر آریا مکنت مدرس علوم سیاسی در کالج سانتیاگو و پژوهشگر در دانشگاه کالیفرنیا آمریکا به عنوان سخنران اصلی، علاقه مندان به این حوزه و با مدیریت دکتر حبیب عشایری عضو گروه روندهای فکری در بستر فضای مجازی برگزار شد. در ادامه شرح مختصری از موضوعات مطرح شده در این جلسه ارایه خواهد شد.
در ابتدای جلسه دکتر آریا مکنت بحث خود را با تبیین طبیعت انسان به عنوان مسئله ای اصلی در حوزه فلسفه آغاز نمود، چرا که به زعم ایشان تعریف طبیعت و سرشت انسان میتواند سایر مسائل را در فلسفه سیاسی و عرصه سیاست تحت تأثیر قرار دهد. از این حیث، دکتر مکنت با مقایسه فلسفه سیاسی کلاسیک و مدرن تلاش نمود نسبت دیدگاه هیوم و نیچه را با فیلسوفان دنیای کلاسیک مشخص نماید. به زعم دکتر مکنت، هیوم و نیچه بر این باور بودند که انسانها موجوداتی غیرعقلانی اند. بدیهی است که وجود چنین دیدگاه هایی در اندیشه این نوع متفکران تبعات سیاسی مختلفی را در نظام فکری آنان بدنبال داشته است. بنابراین در حوزه فلسفه سیاسی، طبیعت انسان نخستین امری است که باید در فهم صحیح امور مورد مطالعه قرار گیرد. منطبق با تقسیمبندی ارائه شده توسط دکتر مکنت، فلسفه سیاسی از چهار ویژگی اصلی برخورداراست: اولین ویژگی طبیعت و هستی است، به این معنا که چگونه باید به جهان هستی نگریست؟، دومین ویژگی بر محوریت عدالت استوار است، اینکه عدالت چیست و چگونه بدست میآید؟، بیان ریشه های شکل گیری نظم سیاسی به عنوان سومین ویژگی تلقی می شود، سرانجام اینکه آیا می توان نظم سیاسی را یک موضوع پیشینی قلمداد کرد؟ و اینکه این نظم سیاسی در طبیعت انسان وجود دارد یاخیر؟ چهارمین ویژگی در فلسفه سیاسی به شمار آورد. دکتر مکنت برای تشریح بیشتر بحث و فهم مطالب ارائه شده به کتابی از لزلی استیونسن با عنوان «دوازده نظریه درباره طبیعت بشر» اشاره نمود و این اثر را منبع مناسبی برای آشنایی هر چه بیشتر محققان این حوزه با موضوع سرشت بشر در مکاتب فکری غربی، شرقی و مذهبی دانست. این پژوهشگر حوزه فلسفه سیاسی در ادامه نظریههای مرتبط با طبیعت انسان را به دو دسته نظریات «ذات انگارانه» و «غیرذات انگارانه» تقسیم نمود. ایشان این موضوع را با تمرکز برآراء و افکار افلاطون مورد توجه قرار داد و بیان داشت که دیدگاه افلاطون نسبت به ذات بشر ذات انگارانه است. بدین صورت که طبیعت انسان در نظر افلاطون دارای عناصر تغییرناپذیر و همیشگی است. چنانچه به طبیعت انسان از منظر ذات انگارانه بنگریم در آن صورت طبیعت انسان دارای نشانه های همیشگی خواهد بود.
به باور افلاطون انسانها بر اساس گوهر و سرشت خاصی متولد می شوند و گوهر آنها میتواند جایگاهشان را مشخص کند. اگر گوهر آنها طلاست در جایگاه بالاتری قرار خواهند گرفت و اگر گوهر آنها مس و نقره است طبعاً در جایگاه پایینتری قرار می گیرند. در ادامه دکتر مکنت تفاوت فلاسفه یونانی مانند افلاطون با نوع نگرش و دیدگاه فلاسفه مدرنی چون دیوید هیوم و فریدریش نیچه را مورد ارزیابی قرار دادند. بنا به نظر ایشان، در فلسفه سیاسی کلاسیک عقل به عنوان یک متغیر مستقل از جایگاه والاتری نسبت به سایر رانه ها برخوردار است. به عبارت دیگر، از نظر این محقق حوزه فلسفه سیاسی، عقل و خرد در فلسفه سیاسی کلاسیک بویژه در نزد افلاطون و ارسطو دارای جایگاه مهم و برتری است. بنابراین هدف استفاده از عقل در فلسفه سیاسی کلاسیک رسیدن به سعادت و یا تحقق زیست مبتنی بر خرد میباشد. ضمن آن که عدالت بر اساس فلسفه سیاسی فیلسوفانی چون افلاطون و ارسطو مولفه ای عقلانی نیز می باشد. با این اوصاف، پس از وقوع انقلاب های عظیم علمی در قرون پانزدهم و شانزدهم میلادی بویژه در علم فیزیک و گسترش مکتب تجربه گرایی و تغییر نگرشها نسبت به طبیعت انسان، عقل از جایگاه برتر خود سقوط کرد.در نتیجه حادث شدن چنین شرایطی، هیوم فلسفه سیاسی کلاسیک را از بنیان دچار خدشه ساخت، چرا که از نظر این محقق، هیوم مدعی شد که احساسات و تاثیرات آن بر روان انسانها ظاهر می گردد و برآیند آن بر ابعاد سیاسی تاثیرگذار خواهد بود.
هیوم بر این گزاره که «عقل برده احساس است» تأکید ورزید و از این حیث خرد و عقلانیت در تفکر او نقش بردگی را بر عهده دارند. از نظر دکتر مکنت این مسئله و این نوع نگرش نسبت به عقل خود ریشه غیرعقلانی سیاست در تفکر سیاسی غرب محسوب میشود. او در ادامه به افکار نیچه نیز اشاره نمود و بیان داشت که البته نیچه نیز حسگرا و ضدواقعگرا است و به نظر او اراده پدیدهای غریزی و حسی است. به نظر مکنت، گزاره «اراده معطوف به قدرت» از مهمترین تفاوتهای نظری نیچه با هیوم تلقی میشود. هر چند که از این گزاره بعضاً در طول تاریخ سوء استفادههای مختلفی شده است. به طور کلی، به باور دکتر مکنت نیچه نقاد دولت- ملت در قرون نوزدهم و بیستم به شمار آمده و ملی گرا نیز تلقی می گردد. نظام اریستوکراتیک نیچه میتواند نوعی بهانه برای بروز رفتار خشونت آمیز باشد. بنابراین براساس این چهارچوب فکری ریشه های عقلانی و غیرعقلانی سیاست را می توان در مقایسه تفکرات فلاسفه مذکور مورد جستجو قرار داد. به طور خلاصه دکتر مکنت با ابتنای بر اندیشههای هیوم و نیچه ریشه های احساسی و غریزی و نه عقلانی سیاست در دنیای مدرن را تشریح کرد و علاوه برآن تفاوت این نوع نگاه را با اندیشه های عقلگرایان کلاسیک نظیر افلاطون برشمرد.
در ادامه این نشست دکتر حبیب عشایری عضو گروه روندها و جریانهای فکری و مدیر علمی نشست با برشمردن دو دلیل عمده در شکلگیری مصادیق تاریخی جریانهای عقلانی و غیرعقلانی سیاست در تمدن غرب، به ریشه یابی این دلایل پرداخت. وی با اشاره به موقعیت زمانی و مکانی مترتب بر شکل گیری تحولات گوناگون در مغرب زمین و همچنین وضعیت جغرافیایی آن به عنوان نخستین دلیل، با ابتنای بر نظریه آلن بدیو فیلسوف معاصر فرانسوی مبنی بر اینکه طبعاً موقعیتها مستعد برآمدن ایدهها و ایدئولوژی های مختلف است، براین موضوع تأکید کرد که هرکدام از این ایدئولوژیها ممکن است سد راه دیگران گردد و به تبع آن منجر به وقوع یک رخداد شود. بنا به گفته بدیو، ایدهها و از منظری دیگر ایدئولوژیها قاعدتا به رخدادها جهت میدهند و در تداوم آن رخدادها ایدهها را از حالت انتزاعی به انضمامی مبدل می سازند. طبیعتاً این دلیل یکی از ریشه های غیرعقلانی سیاست در اندیشه سیاسی غرب تلقی می گردد. دومین دلیل نیز به ظهور نظریه های مختلف توسط فلاسفه سیاسی باز می گردد که هر کدام بنا به ماهیت و جهت گیری نظری خود به تنهایی قادرند به کانون بحرانی برای سوء برداشتها و تفاسیر نابجا در امتداد توسعه جریان غیرعقلانی سیاست مبدل گردد. به عنوان نمونه ماکس وبر جامعهشناس آلمانی معتقد است که یکی از علل تقابل مهم در تمدن غرب نزاع نافرجام میان حامیان جریان «عقلانیت هدف مدار» و حامیان جریان «عقلانیت ارزش مدار» میباشد. خود این مسئله طبعاً دستاویزی در جهت رشد سویه غیرعقلانی سیاست در طول تاریخ اندیشه بوده است و تبعات، آثار و نتایج زیانباری را هم در پی داشته است.
کارل پوپر نیز در کتاب «جامعه باز و دشمنان آن» منشاء شکل گیری نظامهای سیاسی توتالیتر را بهره برداری نادرست از آراء و اندیشه های برخی فلاسفه مانند افلاطون، مارکس و هگل می داند. پوپر بر این باور بود که رشد احزاب ناسیونال سوسیالیسم و ظهور جنبشهای فاشیستی و نازیستی و سرانجام وقوع جنگ جهانی و بروز تبعات فاجعه بار انسانی و زیست محیطی به تمامی متأثر از خوانش اندیشه آن سه فیلسوف بویژه در قالب مهندسی اجتماعی یوتوپیایی و تاریخ باوری بوده است. ضمن آنکه برابر دانستن مفاهیم عمیق فلسفی گوناگون با مقوله عقلگرایی مانند خودسروری و مونیسم ارزشی، درک اسطورهای از جهان، اقتدار امر مقدس، تمسک به زیرکی روباه و اقتدار شیر در قامت یک شهریار، تاکید بر فضیلت قهرمانی توسط فلاسفه گوناگون خود به زمینه رشد سویه غیرعقلانی سیاست دامن زده است. البته در مقابل تأکید برخی دیگر از فلاسفه به مولفه های حیاتی نظیر آزادی، تکلیف سیاسی، قانون، پاسخگویی و مسئولیت، تقسیم کار، مالکیت خصوصی، عرفیگرایی، آموزش ... و اقناع افکار عمومی از طریق پاسخ به پرسشهای مهم مانند دولتها تحت چه شرایطی دارای فرمانروایی سیاسی مشروع هستند؟ ما شهروندان عادی تا چه حدی مکلف به اطاعت از قوانین دولتهای حاکم هستیم؟ چه کسی حکومت می کند و چه کسی باید حکومت کند؟ همه به نحوی مطلوب الگو و بهانه ای برای تقویت سویه عقلانی سیاست در غرب بوده است.
این جلسه علمی با پرسش و پاسخ میان مخاطبان با سخنرانان به پایان رسید. طرح پرسش های مختلف از سوی شرکت کنندگان در نشست علمی مذکور و ارائه پاسخ توسط دکتر مکنت از دیگر بخشهای این نشست بود. لازم به ذکر است دکتر تورج دریایی از اساتید و پژوهشگران ایرانشناسی در دانشگاه کالیفرنیای آمریکا، دکتر قدیر نصری رییس پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه و دکتر مختار نوری مدیرگروه روندها و جریان های فکری نیز در این نشست حضور داشته و هر یک دقایقی نکته نظرات خویش را مطرح کردند. لازم به ذکر است که مطالب تفصیلی این جلسه در کتاب سال گروه روندهای فکری انتشار خواهد یافت. گروه مطالعاتی روندهای فکری پژوهشكده مطالعات استراتژیک خاورمیانه امیدوار است چنین آثار و نشست هایی بتواند در حل و فصل معضلات جامعه ایران و منطقه خاورمیانه نقش داشته باشند و راههای برون رفت از معضلات موجود را بگشایند. بدون تردید مسائل و معضلات هر حوزه تنها توسط محققان و متخصصان آن حوزه قابل حل و فصل است و این امر یعنی پرداختن به تبارهای فکری مسائل سیاسی و اجتماعی بیش از هر چیز نیازمند مشارکت جامعه علمی، اساتید و پژوهشگران این حوزه است.
نویسنده گزارش: حبیب عشایری، عضو گروه روندها و جریانهای فکری و مدیر علمی نشست
نویسنده
حبیب عشایری
حبیب عشایری پژوهشگر مهمان در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی دانشجوی دکتری علوم سیاسی (اندیشه سیاسی) در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز می باشد. حوزه مطالعاتی آقای عشایری مسائل خاورمیانه و اندیشه سیاسی می باشد.