پنجمین نشست تخصصی گروه مسایل استراتژیک خاورمیانه
امارت اسلامی افغانستان و جمهوری اسلامی ایران؛ زمینههای رویارویی و همکاری
گروه بررسی مسایل استراتژیک «مرکز مطالعات علمی و بررسیهای استراتژیک خاورمیانه» طی پنجمین نشست تخصصی در تاریخ 22 مهر 1400 مسأله افغانستان را تحت عنوان «امارت اسلامی افغانستان و جمهوری اسلامی ایران؛ زمینههای رویارویی و همکاری» به بحث و بررسی کارشناسان این حوزه آقایان دکتر نوذر شفیعی و دکتر مجتبی نوروزی نهاد. در ابتدای جلسه مدیر گروه مسایل استراتژیک طی بیان مقدمهای، به طرح مسأله و تشریح اهمیت و ضرورت موضوع پرداختند. خانم دکتر فاطمه سلیمانی مروری کوتاه بر روابط پرفراز و نشیب جمهوری اسلامی ایران و طالبان در سه دهه گذشته داشتند. ایشان سیاست خارجی جمهوری اسلامی در برابر افغانستان را در دو دهه گذشته عملگرایانه توصیف کردند که بهموجب آن ایران از یکسو به حمایت از ثباتسازی سیاسی در افغانستان و دفاع از حکومت مستقر وقت در کابل پرداخت و هم با اتخاذ انعطافپذیری ایدئولوژیک به تعامل با طالبان روی آورد. هدف جمهوری اسلامی از مدارا با طالبان که اساساً معطوف به امریکاستیزی بوده، با هدف کاهش تنشهای متقابل، مدیریت امنیت منطقه و ممانعت از گسترش افراطگری طالبان فراتر از مرزهای افغانستان بوده است. با وجود این، خروج امریکا از افغانستان و قدرتیابی طالبان همانند هر پدیده بینالمللی دیگر حامل فرصتها و چالشها خواهد بود. حال پرسش اصلی در این نشست آن است که افغانستانِ طالبان در چه زمینههایی همراه ایران است و در چه مواردی مقابل ایران میایستد؟
آقای دکتر نوذر شفیعی در تحلیل موضوع بحث، به طرح چند نکته محوری پرداختند. اول اینکه افغانستان مجموعه واحدی نیست که در طالبان و حاکمیت آنها خلاصه شود. دوم اینکه، افغانستان طالبان را میتوان بخشی از یک پازل منطقهای تصور کرد یا بخشی از رقابتهای جهانی و یا آن را صرفنظر از مسائل منطقهای و فرامنطقهای یک واحد ملی در نظر گرفت.
در ارزیابی روابط جمهوری اسلامی ایران و امارت اسلامی افغانستان، نخست میباید مشخص شود که آیا طالبان تهدیدی برای ایران و منافع ایران ایجاد میکند؟ در پاسخ به این پرسش، طالبان جدید را میتوان بر اساس شاخصهای جغرافیایی، قومی و ایدئولوژیک به دو گروه تقسیم کرد: اول، طالبان جنوبی با مرکزیت قندهار که ملاحسن آخوند و برادر جزو نمدهای اصلی آن هستند. دوم، طالبان شرقی که حقانیها هستند. از نظر ایدئولوژیک، طیف جنوبی و درانیها معتدلتر و طیف مشرقی و قلجاییها رادیکالترند.
درانیها و جنوبیها براساس نگرش مثبت ایران را همسایهای میدانند که در مرکزیت یک مجموعه فرهنگی قرار دارد و افغانستان نیز جزئی از آن است. تز اصلی سیاست خارجی این گروه بر اصل عدم تجاوزگری متقابل ، عدم مداخلهگری متقابل، روابط مسالمتآمیز و توأم با احترام با ایران متمرکز است. بنابراین، چنانچه این گروه به قدرت برسد، فرصتی برای ایران مهیا میگردد. درمقابل، طالبان مشرقی به دلایل ایدئولوژیک و تأثیرپذیری در حوزه خارج ازجمله ارتباط با داعش، عربستان و پاکستان که عهدهدار برخورد با مبارزان پنجشیر بود، میتوانند تهدیدی علیه ایران محسوب شوند.
فارغ از این دستهبندیها، افغانستانِ طالبان با چالشهایی مواجه است که نمیتواند تهدیدی برای ایران باشد، زیرا این کشور در داخل با یک اقتصاد فروپاشیده و ورشکسته مواجه بوده و برای ترمیم آن به کمکهای خارجی وابسته است. بنابراین، هرگونه جدالی در محیط خارجی بر طیف مشکلات لاینجل آن میافزاید. از این دیدگاه، افغانستان نیازمند روابط مسالمتآمیز با ایران در حوزه همکاریهای اقتصادی و ثباتسازی سیاسی است.
با وجود این، متغیرهای منطقهای نیز بر روابط ایران و طالبان تأثیر خواهند داشت. اولین متغیر، عامل پاکستان است. پاکستان به افغانستان همچون پشتیبانی در مقابله با هند مینگرد و از طرفی، اختلافات مرزی (خط دیوراند) با افغانستان را نیز نادیده نمیگیرد. بنابراین، نمیتوان براساس رویکرد تقلیلگرایانه تمامی جهتگیریهای سیاست خارجی پاکستان را معطوف به رقابتگری آن با ایران تلقی کرد. در حالیکه با توجه به دیدگاه توأم با احترام پاکستانی ها به ایران، رقابت با ایران، کمترین متغیر در نگاه پاکستان به افغانستان است. درعمل، بخشی از تعارضات فرقهگرایانه، رابطه دوجانبه تهران-اسلامآباد را دچار چالش کرده است. روابط ایران و پاکستان عمیقتر از آن است که بهواسطه طالبان دچار آسیب و چالش گردد.
برخلاف پاکستان، تأثیر عربستان بر روابط طالبان با ایران منفی است و از این دیدگاه، تهدیدی علیه ایران به شمار میآید. عربستان بهواسطه مدیریت مدارس مذهبی طالبان در افغانستان و تأثیرگذاری بر جریان حقانیها در افغانستان (پیوند داعش و حقانیها) تهدیدی علیه ایران است.
حضور ترکیه در افغانستان از یکسو بهواسطه نقش عربستان تضعیف و از سوی دیگر بهواسطه حضور قطر تقویت در افغانستان تقویت میشود. با وجود این، به دلیل روابط دوستان ایران و قطر، ترکیه نمیتواند بهواسطه قطر بر ایران اعمال فشار کند. درواقع، نفوذ ترکیه در افغانستان به بخشی از جمعیت ازبک در این کشور بازمیگردد که در قیاس با روابط ایران با برخی جمعیتهای قومی در افغانستان و طالبان و همچنین روابط عمیق با پاکستان از اهمیت کمتری برخوردار است. بنابراین، حضور ترکیه در افغانستان نمیتواند تهدیدی علیه ایران باشد.
در سطح بینالمللی، بلوکبندیها مشخص است؛ چین، ایران، روسیه و پاکستان بهواسطه روابط نزیدک با چین در یک طبقهبندی قرار میگیرند. یک متغیر تعیینکننده، پاکستان است که به چین نزدیکتر از امریکاست و پکن از طریق اسلامآباد رفتار طالبان را کنترل میکند. متغیر دوم، نزدیکی طالبان به امریکا یا چین است که تعیین میکند افغانستان تحت حاکمیت طالبان تهدیدی علیه کشورمان محسوب میگردد یا خیر.
مجموع برآیند کلی این متغیرها در چشمانداز دوساله این است که طالبان تهدید وجودی علیه ایران؛ علیه جاکمیت ملی و تمامیت سرزمینی ایران نیست. طالبان درگیر مسائل خود باقی خواهد ماند و ترجیح میدهد بهجای درگیری در جبهههای خارجی به سمت تثبیت شرایط داخلی افغانستان حرکت کند. آنها به این نتیجه رسیدهاند که دیگر نباید ابزار تأمین منافع دیگرا ن باشند، بلکه باید از منابع و امکانات منطقهای و بینالمللی برای تأمین منافع خود استفاهد کنند.
در ادامه، مدیر گروه مطالعات استراتژیک به موضوع اقلیت شیعه هزاره اشاره کردند. سیاست طالبان در برابر اقلیت شیعه افغانستان (هزاره) با توجه به سابقه آن نوعی دوگانگی پیش روی ایران مینهد. همگی به خوبی از سابقه برخوردهای خشونتبار طالبان با شیعیان افغانستان آگاهیم و اینک میدانیم که طالبان سخن از رواداری و مدارا با شیعیان هزاره میراند. این در حالیست که به نظر میرسد، طالبان دست سایر گروههای افراطی را در خشونت علیه این جمعیت باز گذاشته است. در این میان، جمهوری اسلامی ایران از یکسو میباید بهموجب رسالت ایدئولوژیک خود به حمایت از این اقلیت بپردازد و از سوی دیگر، روابط خود را با طالبانِ حاکم حفظ کند. دکتر شفیعی در پاسخ، به این نکته اشاره کردند که خشونت علیه شیعیان نگاه کل طالبان نبوده و صرفاً رویکرد بخشی از طالبان است. باید توجه داشت که طالبان یک دولت ورشکسته است و از اقتدار کافی برای اعمال حاکمیت بر قلمرو سرزمین خود و جریانهای فعال برخوردار نیست. بنابراین، گزینههای پیشِ روی ایران مانند حمایت از شیعیان یا تسلیح آنها راهحل بسیار پرهزینه ای خواهد بود. ضمن اینکه باید توجه داشت که طالبان هرگونه حمایت ایران را مداخله در امور داخلی خود تلقی میکند.
آقای دکتر نوروزی موضوع روابط ایران و «گروه طالبان» را بر اساس سنت نخبهگرایی قوم پشتون مورد توجه قرار دادند. براین اساس، نخبگان پشتون هیچگاه به مشارکت دیگر اقوام در اداره امور افغانستان رضایت ندادهاند. این سیاست پشتونها که اینک در ائتلاف با طالبان هستند، تهدیدی علیه منافع ایران محسوب میشود. افزون براین، رویکرد کلان طالبان همچنان بر حکومت در قلمرو سرزمینی افغانستان و تشکیل امارت اسلامی بر مبنای قرائت طالبانی از اسلام است. در این رویکرد کلان، اجرای شریعت با قرائت طالبانی جایگاه ویژهای داشته و محدودیتهایی برای گروههای مختلف اجتماعی به همراه دارد. بنابراین، بدیهی است که تغییر معناداری در رویکرد کلان طالبان نسبت به گذشته رخ نداده و حکومت مناسب برای افغانستان را امارت اسلامی میداند. در شرایط موجود، تغییراتی که در طالبان دیده شده، جنبه تاکتیکی دارد تا بتوانند جایگاه خود را حفظ کنند. پس به نظر میرسد در اندیشه و رویکرد طالبان نسبت به گذشته تغییری جدی ایجاد نشده است.
آقای دکتر نوروزی در ادامه نشست تخصصی به چگونگی روابط و همکاریهای دوجانبه جمهوری اسلامی ایران و طالبان پرداختند. ایشان بحث را چنین آغاز کردند که افغانستان در داخل درگیر مسایل بسیار پیچدهایست. یکی از مهمترین موضوعات مربوط به آینده افغانستان، نوع رفتار طالبان و نتیجتاً تأمین مشروعیت و حفظ ساختار سیاسی افغانستان است. جریان اجتماعی در افغانستان یکی از زمینههای قدرت است که اگر طالبان آن را جذب نکند، از کسب مشروعیت ناتوان خواهد ماند. کسب مشروعیت مستلزم دو رکن اساسی است؛ اول، رکن مذهبی است که اگر طالبان آن را بدست نیاورد نمیتواند مشروعیت لازم را برای ایجاد ساختار سیاسی خود کسب کند. دیگری تأمین امنیت و ایجاد ساختار حداقلی اجتماعی است که اگر در این زمینه موفق نشود، دچار مشکلات عدیدهای خواهد بود. از سویی دیگر طالبان دچار تناقض هویتی است که حل و رفع آن را ضروری مییابند.
با توجه به موارد یادشده، میتوان به این نکته اذعان داشت که آیا طالبان میتواند برای مشروعیت ثبت کند؟ در پاسخ باید گفت که احتمال بسیار ضعیفی وجود دارد که طالبان در سنت سیاسی حکمرانی افغانستان در داخل بتواند مشروعیت کسب کند، زیرا در داخل همچنان رقابت بین سنتهای سیاسی افغانستان وجود دارد.
سوال بعدی این می باشد که روابط ایران با افغانستان چگونه خواهد بود؟ در پاسخ به این پرسش ابهاماتی وجود دارد و سناریوهای مختلفی در این زمینه متصور است. باوجوداین، باید خاطرنشان ساخت که به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان به نفع منافع جمهوری اسلامی ایران نیست. درواقع، گرایشات تند مذهبی در داخل این جریان که تعدیلپذیر نیستند، چالش معناداری برای منافع کشورمان محسوب میشوند. از دیگر چالشهای مهم فراروی جمهوری اسلامی ایران، مساله مهاجران افغان است که با قدرتیابی طالبان تعداد آنها رو به فزونی نیز نهاده است.
در پایان نشست، مدیر گروه مطالعات استراتژیک طی جمعبندی و استنتاج نهایی به وجود پیوند ضروری میان منافع جمهوری اسلامی ایران و تشکیل کابینه فراگیر در افغانستانِ تحت حاکمیت طالبان اشاره کردند. در مقابل این ضرورت، واقعیت موجود دلالت بر آن دارد که تناسبی بین ترکیب کابینه اعلامشده با دولت فراگیر وجود ندارد. با این وصف، باید به این نکته مهم اشاره داشت که اگرچه خروج امریکا از افغانستان برآورنده یکی از اهداف کلان جمهوری اسلامی ایران در حوزه سیاست خارجی است، اما متعاقب آن قدرتگیری طالبان خود متضمن چالشها و تهدیدات متعددی است. البته نباید از یاد برد که همانند هر پدیده دیگر، افغانستان تحت حاکمیت طالبان نیز حامل فرصتهایی برای کشورمان خواهد بود که مستلزم شناخت واقعبینانه جهت بهره برداری است.
جهت ارجاع علمی: نوذر شفیعی و مجتبی نوروزی، «امارت اسلامی افغانستان و جمهوری اسلامی ایران؛ زمینههای رویارویی و همکاری»، تاریخ انتشار در سایت مرکز: 1400/7/27
https://www.cmess.ir/Page/View/2021-10-19/4895
نویسنده گزارش: افسانه رشاد، دبیر گروه مسایل استراتژیک
نویسنده
افسانه رشاد (دبیر گروه )
افسانه رشاد، پژوهشگر مهمان مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه در گروه مسائل استراتژیک خاورمیانه می باشد. وی دبیر گروه بررسی مسائل استراتژیک خاورمیانه و دانش آموخته دکتری رشته روابط بین الملل در دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران است. حوزه مطالعاتی خانم رشاد مطالعات راهبردی ، سیاست خارجی ایران و مسائل خاورمیانه می باشد.