گزینههای رفتاری اسرائیل در برابر سوریه
نویسنده: سید حامد حسینی، پژوهشگر مهمان سابق پژوهشکده (گروه بررسی مسائل استراتژیک خاورمیانه)
جنگ داخلی سوریه از سال 2011 به 20 سال تلاش اسرائیل برای حل مناقشه بین دو بازیگر پایان داد. علیرغم امیدهایی که اخیراً در برخی زمینهها ایجاد شده است، چشمانداز شکاف بین بشار اسد و حامیان وی اندک است. اسرائیل در این مسیر به حمایت ایالات متحده نیاز دارد، اما اولویتها و ترجیحات سیاسی بایدن به چنین اقدام جاه طلبانهای نمیخورد.
زمینه تاریخی
از سال 1991 تا 2011، روابط اسرائیل با سوریه در مسیری دوگانه بود. تلاش برای حل مناقشه و دستیابی به یک راه حل سیاسی در کنار ادامه درگیری مسلحانه مستقیم و غیرمستقیم، عمدتاً از طریق اتحاد سوریه با ایران و حمایت از حزبالله لبنان انجام شد. تلاش دیپلماتیک برای حل مناقشه اسرائیل و سوریه در کنفرانس مادرید تحت حمایت ایالات متحده در اکتبر 1991 آغاز شد و منجر به چندین دور مذاکرات جدی با روسای جمهور سوریه، حافظ اسد و سپس با پسر و وارث او بشار اسد شد. چندین نخستوزیر اسرائیل در این تلاش شرکت کردند: اسحاق رابین، شیمون پرز، بنیامین نتانیاهو، ایهود باراک و ایهود اولمرت. در طی این مذاکرات، اسرائیل چندین بار تمایلی مشروط و فرضی برای خروج از جولان در ازای بسته رضایتبخش صلح و امنیت ارائه کرد. سوریه در عوض با صلح سرد، درجه خاصی از عادیسازی و ترتیبات امنیتی کافی با اسرائیل موافقت کرد. اما این قراردادهای آزمایشی هرگز به یک معامله واقعی تبدیل نشدند. در بین این ادوار مذاکرات، و گاهی در حین انجام مذاکرات، سوریه به فشار نظامی خود بر اسرائیل، عمدتاً با حمایت از حزبالله لبنان در همکاری و متعاقباً در همراهی با سیاستهای ایران، ادامه داد.
آخرین تلاش برای دستیابی به توافق سوریه و اسرائیل در سالهای منتهی به جنگ داخلی سوریه که در مارس 2011 آغاز شد، انجام شد. این تلاش شامل میانجیگری دیپلماتهای آمریکایی، فردریک هاف و دنیس راس بود و شعار این تلاش تحت عنوان سرزمینی برای همسویی مجدد استراتژیک بیان شد. در ازای خروج اسرائیل از جولان، سوریه باید متقابلاً با ایجاد صلح، اما در درجه اول با فاصله گرفتن از روابط نزدیک خود با ایران، رفتار میکرد. هر دو میانجی آمریکایی احساس میکردند که نتانیاهو و بشار اسد در حال انجام یک مذاکره جدی هستند، اما کاملاً ممکن است که هیچکدام قصد نداشته باشند به توافقی دست یابند و بیشتر علاقهمند به شرکت در این تمرینهای دیپلماتیک در درجه اول برای جلوگیری از فشار آمریکا بر سایر موضوعات بودهاند. . در هر صورت، این ابتکار با شروع جنگ داخلی سوریه پایان یافت، جنگی که واقعیتهای سوریه را متحول کرده و اسرائیل را به اتخاذ سیاستهای جدیدی برای مقابله با این واقعیتهای جدید سوق داده است.
جنگ سوریه
شروع جنگ داخلی سوریه و سپس تداوم آن، اسرائیل را با یک معضل سیاست اولیه مواجه کرد. اسرائیل در مقام نظر میتواند تصمیم بگیرد که از خیزشهای معارضان حمایت کند. در نهایت، بشار اسد دشمن خطرناکی بود، متحد ایران و حزبالله، و رهبری بود که تمایل داشت تا جایی پیش برود که به دنبال تولید سلاح هستهای باشد. علاوه بر این، شدت چالشی که اسرائیل در جریان جنگ دوم لبنان در سال 2006 با آن مواجه شد، خطرات محور به اصطلاح مقاومت - ایران، سوریه و حزبالله- را نشان داد. اما خط فکری متفاوتی بر سیاست اسرائیل در سال 2011 و در چند سال بعد تأثیر گذاشت: بشار اسد رهبری متخاصم بود که اسرائیل میشناخت اما گزینه جایگزین، بههیچوجه یک دولت میانهرو و لیبرال مسلک نبود. در عوض، یک رژیم به شدت رادیکال در مرز شمالی اسرائیل بود. در واقع و به شکل معناداری، درسهای مداخله ناموفق در سیاست لبنان در سال 1982، نگرش محتاطانه اسرائیل را شکل داد.
سیاست اتخاذ شده توسط دولت نتانیاهو، اسرائیل را در حاشیه درگیری سوریه با سه استثناء مهم نگه داشت: 1- اسرائیل مایل بود کمکهای محتاطانهای ارائه دهد؛ 2- در صورت حمله به داخل قلمرو خود، به آن پاسخ میدهد و 3- انتقال تسلیحات پیشرفته به حزبالله را بهطور محتاطانه منع میکند. علاوه بر این، کابوس اسرائیل این بود و هنوز هم هست که سلاحهای کشتار جمعی ممکن است به دست نیروهای رادیکال بیفتد. این سیاست اولیه اسرائیل دستخوش تغییرات متعددی شد که نشاندهنده تحولات عمده در بحران سوریه است. بنابراین، اسرائیل شروع به حملات بدون اطلاع به محمولههای نیروهای حامی اسد کرد، زیرا مداخله این نیروها در جنگ داخلی سوریه در سال 2013 افزایش یافت. اسرائیل همچنین شروع به حمایت قابل توجه به جمعیت ساکن در جولان کرد و متعاقباً، نیروهای حامی اسد تلاش کردند تا این حمایت را قطع کنند.
این سیاست اساسی باید برای پاسخگویی به سه تحول عمده تطبیق داده میشد: 1- ظهور داعش و ایجاد خلافت آن در دو سوی مرز سوریه و عراق؛ 2- مداخله نظامی روسیه و ایران در حمایت از حکومت اسد؛ و 3- سهم آنها در پیروزی نظامی. همانطور که مشخص شد، چالش داعش موقتی و از دیدگاه اسرائیل، پیرامونی بود. اما استقرار یک حضور نظامی طولانیمدت ایران و روسیه در سوریه و توانایی بشار اسد برای زنده ماندن از جنگ داخلی، اسرائیل را با چالشهای جدیدی مواجه کرده است. حضور نظامی روسیه در سوریه و نفوذ فزاینده آن بر حکومت اسد، نسبت به نگرانی اسرائیل در قبال حضور ایران، کمتر برای اسرائیل آسیبزا بود. روسیه علاقهای به درگیری با اسرائیل نداشته است و هر دو کشور راههایی برای اجتناب از درگیری مستقیم پیدا کردهاند. (در یک مورد، روسیه ابتدا اسرائیل را به سرنگونی یک هواپیمای شناسایی روسی متهم کرد، درحالیکه اسرائیل ادعا کرد که پدافند هوایی سوریه آن را به اشتباه سرنگون کرده است. روسها خیلی زود متوجه شدند که این موضوع صحت داشته و ارتباط خود را با اسرائیل از سر گرفتند).
پیامدها
حضور و فعالیت ایران در سوریه، اسرائیل را با تهدید بسیار جدیتری مواجه کرده است. ایران از روزهای آغازین جنگ داخلی، ابتدا به طور غیرمستقیم و سپس با اعزام نیروهای شبهنظامی، از حکومت اسد حمایت کرده است. ایران مشغول تلاش برای ایجاد زیرساختهای نظامی خود در سوریه، تعمیق نفوذ خود در این کشور و ایجاد پل زمینی خود از طریق عراق و سوریه به سمت دریای مدیترانه بوده است. ایران تعداد زیادی موشک در اختیار حزبالله لبنان به عنوان عامل بازدارنده علیه اسرائیل دارد و به دنبال کنترل مستقیم ظرفیت تهاجمی اضافی در سوریه علیه اسرائیل بوده است. اسرائیل مصمم است از این اتفاق جلوگیری کند و از سال 2018 کارزار موسوم به نبرد بین جنگها را برای از بین بردن این تلاش ایران انجام داده است. فراتر از این مسائل، مسئله نگاه اسرائیل به سوریه به عنوان یک کشور و به عنوان یک دولت است. اسد از جنگ داخلی جان سالم به در برد اما نتوانست اقتدار دولت سوریه را بر سرزمین ملی خود بازسازی کند. اسد تنها 60 درصد از خاک سوریه را تحت کنترل دارد. بقیه در کنترل ترکیه، کردهای سوریه و شبهنظامیان در استان ادلب است. همچنین ارتش روسیه و ایران و همچنین شبهنظامیان شیعه که توسط ایران حمایت میشوند نیز در سوریه حضور دارند.
چشمانداز اسد برای بازگرداندن سوریه به وضعیت عادی مبهم است. تا زمانی که چنین پروژههایی بازگشت بخش بزرگی از پنج میلیون پناهجوی سوری را که در ترکیه، لبنان و اردن زندگی میکنند، تضمین کند، بعید است که وی مبلغ هنگفتی از بودجه لازم برای بازسازی اقتصادی را از نهادهای غربی یا بینالمللی دریافت کند. ترکیه عملا نوار بزرگی را در امتداد مرز خود با سوریه الحاق کرده است. ایالات متحده احتمالاً نیروهای اعزامی کوچک خود را در سوریه حفظ کرده و از متحدان کرد خود حمایت خواهد کرد. ترکیه از فتح استان ادلب توسط اسد و روسیه جلوگیری میکند و روسیه و ایران احتمالا حضور و نفوذ نظامی خود را در این کشور حفظ خواهند کرد.
اگرچه تغییر سریع و ریشهای این وضعیت بعید است، اما بشار اسد در تلاش خود برای زندگی سیاسی و عادیسازی تدریجی اوضاع در این کشور و گسترش کنترل حکومت خود، ابتدا در بخشی از کشور تحت حاکمیت خود و سپس در مناطق اضافی، ثابتقدم و پیگیر بوده است. او موفقیتهایی را دیده است که مهمترین آنها تمایل برخی از کشورهای عربی برای پذیرش مجدد سوریه به عنوان عضو قانونی اتحادیه عرب است. روابط با چندین کشور عربی احیا شده و مقداری پول از کشورهای حاشیه خلیج فارس به سوریه منتقل شده است. این تحولات منجر به بحث سیاستی در اسرائیل شده است که بر این موضوع تاکید دارد که آیا اسرائیل باید همچنان بر چالش ایران در سوریه تمرکز کند و اسد را یک دشمن نامشروع بداند یا اینکه اسرائیل باید به دنبال بهبود موقعیت خود از طریق تغییر سیاست باشد. به عنوان مثال، مئیر بن شبات، مشاور امنیت ملی سابق اسرائیل، بر اساس مراوداتش با مقامات روسی در دوران تصدی خود، اظهار داشت: یک دیدگاه مشترک بین ما و ما وجود دارد. روسها، فراتر از آنچه آشکارا افشا میشود برای ثبات منطقهای، بهویژه در سوریه تلاش میکنند. من معتقدم که آنها موافق هستند که ایران نیرویی است که این ثبات را به چالش میکشد.
به طور گستردهتر، تحلیلگران اسرائیلی استدلال میکنند که با توجه به نشانههایی از نارضایتی اسد از نفوذ گسترده ایران در کشورش و تمایل روزافزون جهان عرب برای پذیرش اسد، اسرائیل باید در رفتار خود نسبت به بشار اسد تجدید نظر کند. به گفته تحلیلگران، اسرائیل از طریق میانجیگری طرفین خود در روسیه یا دوستان جدید خود در خلیج فارس، باید با اسد مذاکره کند و در ازای محدود کردن روابط اسد با ایران و موقعیت ایران در سوریه، از کمکهای اقتصادی حمایت کند. در هر صورت، میل بشار اسد برای بازگشت به خانواده ملتها و تلقی شدن به عنوان یک رهبر مشروع امروز میتواند به روندی برجسته تبدیل شود. در حال حاضر مشخص نیست که میتوان یک تعادل مشروعیت بخش برای او در غرب مشروعیت ایجاد کرد، اما به توصیه کارشناسان اسرائیلی اگر به اسد کمک شود به جهان عرب که بخشهای بزرگی از آن دیگر دشمن اسرائیل نیستند بازگردد، میتوان ارائه قانعکننده مزایای بیرون راندن نیروهای متخاصم و حتی شاید پایههایی برای حلوفصل آینده مناقشه با سوریه باشد.
جمعبندی
ممکن است این پیشنهادات، تحت تأثیر برخی اظهار نظرات خوشبینانه قرار گرفته باشد، اما جایگزینی که این تحلیلگران برای سیاست فعلی اسرائیل پیشنهاد میکند کاملاً واقعبینانه نیست. برای شروع، روسیه، که میتواند کلیدی برای محدود کردن و شاید حتی بیرون راندن ایران از سوریه باشد، شریک واقعی برای چنین تلاشی نیست مگر اینکه بخشی از یک توافق جامع روسیه و آمریکا شود. چنین توافقی در راه نیست و روسیه با وجود عنصر رقابت با ایران در سوریه، همچنان ایران را به عنوان یک شریک میداند. مهمتر از آن، همه نشانههای نارضایتی اسد از ایران مشکوک است و حتی اگر او به این نتیجه برسد که بهتر است سوریه را از حضور و نفوذ ایران خلاص کند، ابزار لازم برای اجرای آن را ندارد. علاوه بر این، دورنمای کمی برای توافق صلح اسرائیل و سوریه وجود دارد. تلاشهای قبلی رهبران اسرائیل برای کنار آمدن با سوریه با مخالفت شدید این کشور مواجه شده بود. با توجه به شناسایی الحاق بلندیهای جولان به اسرائیل توسط دولت ترامپ و مخالفت قابل درک با معامله با شخصیتی مانند بشار اسد، بعید است که یک دولت اسرائیل در آینده قابل پیشبینی مایل یا قادر به مذاکره با این حکومت سوریه درباره هر سرزمینی باشد.
بدیهی است که جایگزینی برای سیاست فعلی - که منفعلانه وضعیت موجود در سوریه را بپذیرد و بر حضور نظامی ایران تمرکز کند - مطلوب خواهد بود. خروج ایران از سوریه و در نتیجه کاهش تهدید اسرائیل و تضعیف حزبالله لبنان، یک دستاورد بزرگ ژئوپلیتیکی خواهد بود. اما این امر به تنهایی توسط اسرائیل محقق نمیشود. تنها با تلاش مشترک با ایالات متحده میتوان به آن دست یافت. با توجه به دشواری مذاکره برای توافق هستهای جدید با ایران، دولت بایدن به طور قابل تصوری میتواند به تلاشی برای محدود کردن نفوذ منطقهای ایران روی آورد. یک سیاست متفاوت در قبال حکومت اسد در سوریه یک عنصر اساسی در چنین سیاستی خواهد بود. اما با توجه به خطوط سیاست دولت بایدن در خاورمیانه و عدم تمایل آن به انجام ابتکارات جدید گسترده در منطقه، بعید است که اسرائیل در آینده قابل پیشبینی چنین شریکی برای سیاست متفاوت سوریه داشته باشد.
جهت ارجاع علمی: سید حامد حسینی، « گزینههای رفتاری اسرائیل در برابر سوریه»، تاریخ انتشار در سایت مرکز: 1400/11/23
نویسنده
سید حامد حسینی
سید حامد حسینی، پژوهشگر مهمان سابق مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه می باشد. وی دانشجوی مقطع دکتری در رشته روابط بین الملل دانشگاه گیلان است. حوزه مطالعاتی آقای حسینی ایران و مسایل استراتژیک خاورمیانه است.