نظم نوظهور جهانی در پرتو حضور روسیه در سوریه

با حمله جنگنده‌های روسی در 30 سپتامبر به مناطق تحت کنترل شورشیان در سوریه صحنه نبرد در این کشور تغییر یافته و ابعاد جدیدی به بحران سوریه افزوده شده است. غرب و در راس آن کشورهای اروپایی که از سال 2013 با مداخلات آشکار نظامی به دنبال سرنگونی بشار اسد بودند و حل بحران سوریه را به رفتن او گره زده بودند، حال با بروز بحران آوارگان، یعنی بحرانی که آن را تنها معضلی برای همسایگان سوریه می‌دانستند، به تکاپو افتاده و معدود رهبران اروپایی هستند که امروزه بر رفتن اسد اصرار داشته باشند. اروپایی‌ها به خاطر فقدان راهبرد، بینش و درک درست از مدیریت بحران سوریه و چنددستگی‌های داخلی که به خصوص به دنبال بحرن آوارگان تشدید شده، امیدوار به همکاری روسیه و آمریکا در سوریه و پایان یافتن بحران هستند و سکوت فعلی آنها در زمینه مداخله روسیه در سوریه از این حیث قابل فهم است.

 

 اما خود روس‌ها به پایان جنگ در سوریه چنین نگاه خوش بینانه‌ای ندارند. از دید روس‌ها، در بهترین حالت بمباران‌های فعلی تنها موازنه قدرت را به نفع حکومت بشار اسد تغییر خواهد داد یا اینکه منطقه‌ای امن در غرب سوریه و تحت حاکمیت دولت فعلی این کشور ایجاد خواهد کرد اما مداخله در این حد نمی‌تواند به جنگ در سوریه پایان دهد. لذا این سوال مطرح می‌شود که علیرغم این آگاهی، دلیل مداخله روسیه در سوریه چیست و پویایی‌های منطقه‌ای و جهانی چه تاثیری در بروز چنین مداخله‌ای داشته‌اند؟.

 

برای مداخله اخیر روسیه در سوریه دلایل متعددی بیان می‌گردد: حفظ یک متحد کلیدی در خاورمیانه و کمک به بقای حکومت او حداقل در غرب سوریه که به لحاظ صنعتی، کشاورزی، جمعیتی، و ژئوپلیتیکی بهترین منطقه این کشور است؛ مبارزه با تروریسم سلفی داعش که بسیاری از مبارزان خود را از مناطق چچن و داغستان جذب کرده و تهدیدی جدی علیه امنیت ملی روسیه به حساب می آید؛ حضور نظامی راهبردی در خاورمیانه و حاشیه دریای مدیترانه از طریق حفظ تنها نقطه استقرار ژئوپلیتیکی روسیه در منطقه یعنی بندر طرطوس؛ یافتن نقشی برجسته در مذاکرات درباره آینده سوریه و تقویت قدرت چانه‌زنی روسیه در معادلات مربوطه؛ انحراف توجه مردم روسیه از فشار اقتصادی ناشی از تحریم‌های غرب بدنبال بحران اوکراین و افزایش محبوبیت پوتین در داخل؛ پر کردن خلا قدرتی که از عدم حضور جدی آمریکا در منطقه ایجاد شده و طبعا به تضعیف بازیگرانی چون ترکیه و ناممکن شدن تحقق ایده‌هایی چون منطقه پرواز ممنوع انجامیده است؛ تحت تاثیر قراردادن بحران اوکراین و کمک به فراموش شدن آن بواسطه نقشی که روسیه می‌تواند در حل بحران آوارگان سوری ایفا کند؛ کمک به بهبود جایگاه روسیه در افکار عمومی جهان –که بواسطه بحران اوکراین و انضمام کریمه آسیب دیده است-  بواسطه جنگ علیه تروریسم و مدیریت بحران سوریه؛ اعتبار بخشی به وجهه روسیه در منطقه و اینکه مسکو برخلاف آمریکا پای متحدانش می‌ایستد و آنها را رها نمی‌کند.

 

در کنار دلایل فوق به نظر می‌رسد که مهمترین دلیل مداخله روسیه در سوریه به تصمیم این کشور برای ایفای نقش فعال در شکل‌دهی به نظم جهانی نوظهور بواسطه تاثیرگذاری بر شکل‌گیری نظم نوظهور در مناطقی چون خاورمیانه و اروپا باز می‌گردد. در خاورمیانه فعلی، نظم منطقه‌ای در حال تغییر چشمگیر است و موازنه قدرت در آن و روابطی که این موازنه را مشخص می‌سازند به شکل واضح مشخص نیستند. در زمان کنونی، نظم نوینی در حال شکل‌گیری است که به‌نظر می‌رسد این نظم در غیاب یک اصل سازمان‌دهنده مشخص در حال تکامل باشد. به جای چنین اصلی، مجموعه‌ای از تحولات هم‌پوشان، پویا و اغلب متناقض چیرگی خود را بر خاورمیانه نشان داده‌اند که باعث پیچیدگی چشم‌انداز آن شده‌اند. در پی تحولات اخیر نیز چالش‌های امنیتی منطقه بزرگ‌تر، متعددتر و پیچیده‌تر شده‌اند درحالیکه توانایی دولت‌ها چه دولت‌های منطقه‌‌ای و چه دولت‌های فرامنطقه‌‌ای، برای پرداختن به چالش‌های مذکور کاهش یافته است.

 

البته باید در نظر داشت که تغییر ژئوپلیتیک موازنه در خاورمیانه تحت تأثیر تغییرات ساختاری بزرگ‌تر مرتبط با جایگاه و وزن نسبی بازیگران خاص قرار گرفته است. کاهش نفوذ نسبی ایالات متحده و اروپا در خاورمیانه و متعاقب آن افزایش نقش‌های بازیگران منطقه‌ای و نقش‌های منطقه‌‌ای بازی‌ساز روسیه و چین، بازخیزش رقابت ژئوپلیتیک بین ایران و عربستان سعودی، پیدایش واحدهای نیمه مستقل و تضعیف ساختار دولت –ملت (مانند دولت اقلیم کردی) و در نهایت افزایش چشمگیر و فزاینده نقش بازیگران غیردولتی در شکل دادن به تحولات منطقه‌ای از جمله عواملی هستند که در تغییر ژئوپلیتیک موازنه قدرت در خاورمیانه تاثیری جدی داشته‌اند. در چنین بافتی، بازیگرقدرتمندی نظیر روسیه با تشدید حضورش در منطقه خود را به‌عنوان گزینه‌ بدیل برای مشارکت و حفاظت از منطقه و رژیم‌های عربی مطرح ساخته است. به عبارت دیگر هرچند روسیه به شکل ژئوپلیتیکی آمریکا و متحدان اروپایی‌اش را در منطقه به چالش نخواهند کشید اما تلاش خواهند کرد تا نظم برخاسته از آمریکا را به چالش بکشد.

 

روسیه با مداخله در سوریه جلوی یکه‌تازی غرب برای تحمیل نظم جهانی مورد نظر خود را گرفته و شکل‌گیری این نظم را بدون موافقت مسکو با مشکل روبرو ساخته است. این موضع در کنار انضمام کریمه به خاک روسیه قابل فهم‌تر است و نشان می‌دهد که روسیه از توان بازتعریف نظم مذکور یا حداقل ایفای نقش برهم زننده (Spoiler) برخوردار است. در واقع روس‌ها به خوبی فهمیده‌اند که در مقام یک قدرت بزرگ جهانی (Great Power) ‌‌باید از ظرفیت‌های خود بخصوص ظرفیت‌های ژئوپلیتیکی برای تاثیرگذاری بر شکل‌گیری نظم نوظهور جهانی و منطقه‌ای و مهار آمریکا برای تامین مافع خود بهره گیرند لذا بعد از تجربه لیبی، با توجه ویژه به ژئوپلیتیک بر حوزه جغرافیایی پیرامون خود یعنی خاورمیانه متمرکز شده اند. لذا حضور مؤثر در سوریه، نشان خواهد داد که روس‌ها، همچنان یک قدرت اثرگذار در معادلات بین المللی هستند و نمی‌توان آنها را نادیده گرفت و جهان جدید را بدون آنها شکل داد.

 

اگر روسها بتوانند به این هدف خود در خاورمیانه دست یابند آنگاه زمینه برای برهم زدن نظم امنیتی اروپای پس از جنگ سرد برای آنها فراهم‌تر خواهد شد. در واقع برای مسکو شکل‌دهی به نظم نوظهور خاورمیانه پلی است برای رسیدن به هدفی بزرگتر و اینکه مسکو به عنوان جایگزینی برای واشنگتن و بروکسل مطرح شود؛ ایده‌ای که امروزه در اروپا زیاد زمزمه شده و طرفداران خاص خود را یافته است.


نویسنده

بهزاد احمدی لفورکی (ناظر علمی)

بهزاد احمدی لفورکی پژوهشگر ارشد مهمان و ناظر علمی گروه بررسی ملاحظات اروپا در خاورمیانه در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی فارغ التحصیل دکتری رشته روابط بین الملل از دانشگاه شهید بهشتی و عضو هیئت علمی دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران می باشد. حوزه مطالعاتی آقای احمدی مطالعات اروپا و حکمرانی بین المللی فضای سایبری است.