محرک های اقدام نظامي روسيه در سوريه

بحران سوریه که از بعد داخلی آغاز و در نهایت ابعاد منطقه ای و بین المللی پیدا کرد به بحرانی پیچیده تبدیل شده است. یکی از عوامل پیچیدگی این بحران، وجود تعدد بازیگران منطقه ای و بین المللی بوده است که هر کدام با توجه به روابط متقابل سه عامل جغرافیا، قدرت و سیاست، در راستای دستیابی به اهداف ژئوپلیتیک خود به میدان آمدند. در نهایت فضای ژئوپلیتیکی حاکم بر بحران سوریه، باعث شکل گیری نوعی رقابت بین المللی و بروز تنش بین برخی بازیگران شد. در این میان بروز تنش میان روسیه و ایالات متحده آمریکا از جریانات مهم و تعیین کننده در بحران سوریه بوده است که در ماههاي اخیر، جهان شاهد پررنگ تر شدن تنش ها میان این دو کشور، متعاقب واکنش نظامی روسیه در سوریه بوده است.

 

لزوم اقدام به حمله نظامی در سوریه در شرایطی برای روسیه ضرورت یافت که شاهد بود که اولا روسیه هر تلاشی در جهت ایجاد اتحاد مشارکتی با ایالات متحده آمریکا برای حل بحران سوریه و داعش انجام داد، پاسخی جدی و مورد انتظار دریافت نکرد و انتظارش مبنی بر به رسمیت شناختن روسیه به عنوان یک بازیگر تعیین کننده در این بحران برآورده نشد. دوما، شاهد این بود که با واکنش تعلل آمیز ایالات متحده آمریکا نسبت به بحران سوریه و داعش، این کشور در برابر داعش و نیروهای غیر داعشی همچون کشورهای حوزه خلیج فارس و ترکیه، روز به روز ضعیف تر و آسیب پذیرتر می شد که این موضوع در نقطه مقابل خواسته های روسیه است. سوما، روسیه اطمینان داشت که چنین واکنش نظامی برخلاف تمایلات ایالات متحده آمریکا است زیرا ایفا کردن نقش تعیین کننده مستقل و حلال در بحران داعش توسط روسیه، برای ایالات متحده آمریکا خوشایند نیست. بنابراین از نظر روسیه چنین اقدامی منجر خواهد شد که ایالات متحده آمریکا به پای میز مذاکره با روسیه بیاید. در این صورت روسیه خواهد توانست با به میان آوردن خواسته های خود و موضوع بحران اوکراین، به امتیاز گیری بپردازد. واکنش های ایالات متحده آمریکا پس از اقدام نظامی روسیه، در جهت برقراری شرایط مذاکره بر سر حل بحران داعش و سوریه، نشان داد که انتظار روسیه به واقعیت تبدیل شد و در نهایت منجر به ایجاد فضای مذاکره شد.

 

یک نکته مهم در رابطه با روسیه این است که روسیه بخصوص به رهبری ولادیمیر پوتین، از آنجا که اساسا برطبق گفتمان اوراسیاگرایی عمل می کند، از رویکرد غرب ستیزانه ای در سیاست خارجی اش پیروی نمی کند. در گفتمان اوراسیاگرایی، همسویی با غرب بخصوص ایالات متحده آمریکا، یک عنصر گفتمانی مهم است که از نظر اوراسیاگراها استراتژی سودمندی در راستای احیا و یا تثبیت جایگاه احیا شده روسیه به عنوان بازیگر مهم در کنار قدرتهای بزرگ غربی و البته در ساختار نظام بین الملل تلقی می شود.

 

مقامات روسیه چه در گفتار و چه در عمل بخصوص در رابطه با خاورمیانه، چنین تمایلی به همسویی با غرب را نشان داده اند و ثابت کرده اند که نگرشی واگرایانه ندارند. با به قدرت رسیدن پوتین، کرملین این پیغام را به غرب ارسال کرد که درصدد کاهش تنش ها با غرب است که این پیغام در جریانات مختلف نمود یافته است. برای مثال روسیه درخصوص مقابله با تروریسم ،با در اختیار گذاشتن آسمان خود و پایگاه های نظامی اش در مناطق حیاتی خارج نزدیک (قرقیزستان) در جریان سرنگونی طالبان در افغانستان، همسویی خود را نشان داد. مثال دیگر همراهی با غرب در رابطه با پرونده هسته ای ایران است. به رغم اینکه ایران متحد استراتژیک روسیه بود ولی از لحاظ راهبردی بیشتر همسو با غرب بود و در روند صدور قطع نامه ها علیه ایران، همسو با غرب عمل کرد. قضیه لیبی مثال مهم دیگری است که روسیه همراهی اش را در جریان منطقه پرواز ممنوع نشان داد. علاوه بر اینها در رابطه با بحران داعش نیز پوتین و لاوروف بارها داعش را به عنوان دشمن مشترکی مطرح کردند که بایستی از طریق اتحاد روسیه و غرب به مقابله با آن پرداخت.

 

روسیه نه تنها در جریان لیبی ، پاداش همسویی اش را دریافت نکرد در رابطه با داعش نیز نشانه ای از تمایل غرب برای اتحاد دریافت نکرد، و در عوض شاهد اقدامات روسیه ستیز و نفوذگرایانه غرب در مناطق حیاتی اش بود. روسیه بحران اوکراین را ناشی از تلاش غرب در جهت تضعیف و کمرنگ ساختن این کشور در ساختارهای منطقه ای و جهانی می بیند. اولا، برای روسیه فضای پس از شوروی، مترادف با منطقه محوری و هارتلند مکیندر و اسپایکمن است که بخش حساس محیط امنیتی روسیه به شمار می روند. دوما، این منطقه نقش حیاتی در استراتژی انرژی روسیه بازی می کنند و روسیه بدون تسلط بر این منطقه، نخواهد توانست ابرقدرت انرژی باشد. سوما، به معنای خدشه دار شدن احساسات و تمایلات حیثیتی روسیه است و نکته مهم این است که در چنین شرایطی، مانعی جدی بر سر راه این کشور برای دستیابی و تثبیت جایگاه تجدید حیات یافته خود به عنوان یک بازیگر تاثیر گذار در ساختار نظام بین الملل ایجاد خواهد شد. چنین جریاناتی محرک تاثیر گذاری در لبریز شدن صبر روسیه بخصوص شخص پوتین در خصوص اقدام نظامی در سوریه بوده است.

 

محرک بسیار مهم دیگری که در اقدام نظامی روسیه در سوریه نقش مهمی داشته این است که از نظر روسیه، واکنش های تعلل آمیز ایالات متحده آمریکا نسبت به داعش که به طور جدی واکنشی بر علیه آن انجام نمی داد، به معنای از دست دادن خاک سوریه به نفع داعش و تضعیف آن در برابر نیروهای غیر داعشی همچون ترکیه و کشورهای حوزه خلیج فارس خواهد بود. از این لحاظ به نظر می رسد که یکی از عوامل اقدام نظامی روسیه، واکنش در برابر این نیروهاست که تهدید مهمتری برای دمشق هستند (مثل ارتش آزاد سوریه و جبهه النصره) و داعش تهدید کمتری نسبت به این نیروها می باشد. روس ها درصدد هستند تا کشورهای غربی را که از داعش بیشتر از رژیم اسد هراس دارند و از طریق حمایت از نیروهای غیر داعشی، بر سقوط رژیم اسد متمرکز شده اند از این نیروهای غیر داعشی همچون ترکیه و کشورهای حوزه خلیج فارس دور و جدا سازند. 

 

طبیعی است که روسیه در برابر چنین جریاناتی تلاش کند تا در حد ممکن خطرات و تهدید های ناشی از این بحران را به حداقل رسانده و در کنترل خود درآورد و بازی موثری را در رابطه با خواسته های خود و نیزدر برابر غرب به اجرا بگذارد و در نهایت، از نقش تعیین کننده خود در بحران سوریه درنمایاندن جایگاه اش در ساختار نظام بین الملل بهره بگیرد. از نظر روسیه اگر هم قرار به برکناری اسد است بایستی با رضایت و توافق روسیه صورت بگیرد نه اینکه یک دولت بی ثبات همچون دولت لیبی و یا دولت مصر که دست نشانده کامل غرب است، بر سر کار بیاید.

 

روسیه در این میدان هوشمندانه و بر اساس برنامه ریزی دقیق اقدام کرد. ابتدا مناطق شمال غربی را مورد حمله قرار داد که تحت اشغال ارتش آزادی بخش سوریه و جبهه النصره بود و حمله نظامی به مناطق تحت اشغال نیروهای داعش، قدم بعدی بود. اگر مناطق تحت اشغال داعش را در قدم اول مورد حمله قرار میداد، فضا برای گرفتن مناطق آزاد شده توسط ارتش آزادی بخش فراهم می شد. در این صورت ارتش آزادی بخش با هزینه روسیه به مناطق بیشتری دست می یافت. 

 

اقدامات روسیه در همان روزهای اول حمله نظامی باعث جلب اعتماد برخی بازیگران منطقه ای شد. برای مثال، حیدر عبادی در مصاحبه با خبرگزاری فرانس 24 عنوان کرد که " آماده است به روسیه اجازه دهد تا حملات هوایی علیه تروریست های داعش را در عراق نیز انجام دهد. نمونه دیگر، کردها در عراق و سوریه بودند که از روسیه تقاضای تسلیحات نظامی کردند تا به روسیه در جنگ با داعش و جبهه النصره کمک کنند. هوشمندی دیگر روسیه بهره گیری از قابلیت نیروی زمینی و مستشاران نظامی ایران در این اقدام نظامی بود. کشور ایران تجربه جنگ های نامتعارف و نامنظم در جنگ با عراق را دارد.

 

روسیه در حمله به سوریه از یک سو دست به قدرت نمایی زد که نشانه ای از توان تعیین کنندگی آن در جریانات بین المللی بود و حامل پیامی برای کشورهایی همچون اوکراین می شد. روسیه ثابت کرد که از قابلیت اقدامات نظامی در خارج از مرزهای خود را داراست. حملات موشکی از فاصله 1500 کیلومتری، به معنای واقعی نشان از نمایش قدرت این کشور بود. و از سوی دیگر ثابت کرد که سرکوب و کنترل نیروهای داعش، آنچنان که ایالات متحده آمریکا در فرافکنی های رسانه ای نشان داد، موضوع پیچیده ای نبوده است و با موفقیت های نسبی خود نشان داد که سرکوب چنین موجودیت های چالشگر بی ریشه برای روسیه مساله پیچیده ای نیست زیرا روسیه از تجربه موفق سرکوب شورشیان چچنی برخوردار است. نکته مهم دیگری که در این اقدام نظامی روسیه حایز اهمیت است این که روسیه در این حملات از موشک های کروز (کالیبر) استفاده کرد که برای نخستین بار در نبرد واقعی آزموده شدند. بدین لحاظ خواهان بسیاری خواهد داشت چرا که در عرصه تسلیحات، آزموده شدن موفق یک ابزار نظامی به معنای برخورداری از ارزش مضاعف برای خواهان چنین ابزارهایی است. 

 

آورده مهم دیگری که در این حمله نظامی، روسیه از آن برخوردار شد این است که خود را به عنوان حامی نشان داد که با متحدان خود تا آخر راه همراه است و همچون آمریکا که نسبت به متحدان منطقه ای خود (لیبی و مصر) حامی نیمه راه بوده است، عمل نمی کند. این موضوع از نظر روسیه، هم در رابطه با متحدان منطقه ای خودش مهم است و هم در رابطه با متحدان منطقه ای سنتی ایالات متحده امریکا. روسیه با اینکه علم بر این دارد که اتحاد واقعی با متحدان سنتی ایالات متحده آمریکا به معنای واقعی میسر نیست ولی در تلاش برای برقراری و گسترش روابط دیپلماتیک با آنهاست. ملاقات های اخیر مقامات دو کشور روسیه و عربستان نمونه چنین تمایلی است. از نظر روسیه، اعتماد این کشورها به روسیه در شرایط کنونی که (به دلیل اقدامات ایالات متحده امریکا بر سر توافق هسته ای ایران و بازی دادن این کشورها در بحران سوریه) در فضای نارضایتی و بی اعتمادی به سر می برند، در جهت تعادل و توازن قدرت در برابر غرب و افزایش هزینه های منطقه ای برای غرب به ویژه ایالات متحده امریکا ارزشمند تلقی می شود. 

 

ختم کلام اینکه، روسیه با اینکه اساسا از رویکرد غرب ستیزانه ای در سیاست خارجی اش برخوردار نیست، ولی از آنجا که شاهد اقداماتی در نقطه مقابل تمایلات و منافع خود از سوی غرب بود، اقدام به واکنش نظامی در سوریه نمود. نظاره گری ایالات متحده امریکا نسبت به پیشروی نیروهای داعش و تخریب و تضعیف مضاعف سوریه در برابر نیروهای غیر داعشی، تبدیل به محرکی شد تا در کنار دیگر عوامل روسیه ستیزانه غرب، از جمله اعمال نفوذ در مناطق حیاتی خارج نزدیک و نادیده انگاشتن نقش و جایگاه روسیه در فضای توزیع قدرت در ساختار نظام بین الملل، مجموعا روسیه به این نتیجه برسد که با واکنش نظامی مستقل، غرب را در شرایط مذاکره پذیری قرار دهد و در جهت تمایلات و منافع خود به مذاکره بپردازد و در نهایت قدرت تعیین کننده خود را به رخ بکشد. 

 

می توان چنین نتیجه گرفت که روسیه تهدید منافع خود را به فرصتی تبدیل کرد که طی آن به جهان و به ویژه غرب و ایالات متحده امریکا این درس را بدهد که نباید روسیه را نادیده انگاشت چرا که تلاش برای برخورداری از جایگاه تعیین کننده در نظام بین الملل و احیای آن برای روسیه، گرایشی تاریخی است. روسیه در طول تاریخ هرگاه در توانایی اش برای ایفای نقش یک قدرت تعیین کننده دچار ضعف شده است، توانسته در مدت کوتاهی قدرت اش را بازیابد و به نمایش بگذارد. 


نویسنده