گروه مطالعاتی خاورمیانه و قدرت های بزرگ

انتخابات آمریکا و سیاست های نامزدهای انتخاباتی؛ موضوع نشست گروه مطالعاتی خاورمیانه و قدرت های بزرگ

نشست چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395 گروه خاورمیانه و قدرت های بزرگ با عنوان «انتخابات آمریکا و سیاست های نامزدهای انتخاباتی» با حضور اعضای گروه برگزار شد. در این نشست دکتر حسین دهشیار مدیر گروه ضمن تشکر از حضور پژوهشگران مهمان و دانشجویان، در چارچوب تحولات منطقه خاورمیانه و سیاست خارجی آمریکا به تحلیل و ارزیابی امور پرداخت.
 
دکتر دهشیار پیرامون موضوع نشست با ترسیم نمای سیاست انتخابات آمریکا و سیاست نامزدهای انتخاباتی گفت: در این کشور با توجه به ماهیت جامعه آمریکا و بسط طبقه متوسط ـ که 70 درصد از جامعه آمریکا را شکل می دهند ـ نسبت به دو گروه فقیر و غنی در راس و قاعده هرم، سیستم دو حزبی از بهترین کارایی در این کشور برخوردار است؛ در حالی که این مدل در سایر جوامع با چینش طبقاتی دیگر می تواند اشکال متفاوتی به خود بگیرد. واقعیت سیاست در آمریکا این است که مسائل و امور در این کشور از وضوح و شفافیت عام و مشخصی برخوردار است و دو حزب تنها در ارتباط با درصدها و میزان نسبیتِ متغیرها و موضوعات با یکدیگر رقابت دارند. از این رو،با بیان این نکته که دو حزب عموماً بر طبقه متوسط متمرکز هستند باید گفت که طبقه متوسط رو به بالا، محافظه کاران، کارگزاران نفتی و بازیگران اسلحه و ثروتمندان بزرگ از حامیان جمهوریخواهان هستند، در حالی که طبقه متوسط رو به پایین، غول های تکنولوژیک و تحصیل کرده به دمکرات ها متمایل هستند.
 
دکتر دهشیار با بیان این مطلب که چیدمان رای دهی در آمریکا در حال تغییر و جابجایی است، او همچنین به تحلیل سیاست های آقای ترامپ، نامزد انتخابات ریاست جمهوری، در این کشور پرداخت و گفت: با توجه به فقدان تجربه در کارهای سیاسی و فعالیت در عرصه معاملات املاک، هتل ها و رستوران ها در مجموع از وی یک شخص با کاراکتر لیبرالی ساخته است. سبک بیان آقای ترامپ در مبارزات انتخاباتی چند نشانه را  بیان می دارد؛ نخست وضعیت مالی بسیار بالای وی است که می تواند وابستگی های آتی را حول گروه ها و لابی ها کم کند. نکته بعد این که برای جلب نظر عامه، جنس صحبت هایش عمومی و مردم پسند است.
 
طرح مسائلی چون تروریسم  و تلاش برای ارتقای وضع موجود می تواند بدنه حزب را با وی همراه کند اگر چه با رهبران حزبی میانه خوبی ندارد. واقعیت این است که این کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا چندان در بند ایدئولوژی نیست چرا که مردم آمریکا  نیز چندان با ایدئولوژی درگیر نیستند و بهبود وضع اقتصادی دغدغه اصلی آن ها است. بر این اساس آقای ترامپ اهل جنگ نبوده و ضمن این  که ملی گرا است اهل معامله نیز هست و زبان چانه زنی را درک می کند. از این رو، اگر انتخاب شود به نفع جمهوری اسلامی ایران نیز خواهد بود، منتها معامله امری دو طرفه است و قانون خاص خود را دارد که می تواند منش های اخلاقی و ایدئولوژیک دو طرف را به حاشیه ببرد. در ارتباط با سیاست آمریکا در منطقه باید گفت که  مثلاً در موضوعی مانند برجام دو حزب از آگاهی کامل نسبت به دستاوردهای دولت شان برخوردارند، منتها طرح آن صرفاً وجهه سیاسی دارد. از این رو سیاست این کشور در منطقه در مقابله با تهدید و خطر است. بازیگرانی که خود را در قامت تهدید برای این کشور معرفی نکنند و یا از وزن سنگینی در منطقه برخوردار باشند همانند چین؛ به نحوی که مقابله با آن هزینه بر باشد آمریکا با آنها وارد معامله می شود.
 
دکتر دهشیار همچنین در زمینه این که سیاست آمریکا در کوتاه مدت بر تغییر مبتنی بر جنگ یا معامله استوار است گفت: اگر کشوری خود را وارد معامله با آمریکا نماید، می تواند از صبغه تهدید به طرف معامله، تغییر موقعیت دهد. دکتر دهشیار با اشاره به اصطلاحfree riding، آن را در مورد کشور عربستان کاربردی دانست؛ به این شکل که این کشور با آمریکا وارد رابطه ای شده است که هزینه کمتری را برای نتیجه پرداخت می کند، بنابراین برخی مناسبات دو طرف را از این منظر نقد می کنند. در حالی که ماهیت روابط دو کشور استراتژیک است و از سال 1932 زمان تاسیس و بویژه از زمان کشف اولین چاه نفت در سال 1938 تا کنون، عربستان به عنوان متحد کلیدی آمریکا اعلام شده است به شکلی که دو حزب نیز بر آن اتفاق دارند. پایه های این اتفاق به دلیل احتیاج آمریکا به نفت عربستان نیست چرا که آمریکا به رغم مصرف روزانه 11 میلیون بشکه فقط 1 میلیون بشکه نفت از این کشور نفت وارد می کند بلکه دلیل اصلی در این نکته قرار دارد که نفت عربستان برای تداوم حیات سرمایه داری و چرخ قلب صنعتی جهان یعنی اروپا با حداقل قیمت و تولید حداکثر سود، ضروری است و کاری که عربستان انجام می دهد بویژه در یک سال اخیر، کاهش شدید قیمت نفت  است که مابه التفاوت آن را در 11ـ 10 میلیون بشکه نفت وارد دنیای سرمایه داری می کند. محور دیگر اهمیت عربستان در مقابله گرائی با صف بندی های منطقه ای بویژه از آغاز جنگ سرد در سال 1945 است. در این زمان  پان عربیسم با آموزه هایی چون ضدیت با غرب، امت گرایی عربی و سوسیالیسم اقتصادی ظهور نمود و عربستان نقش بازیگر سیاسی حافظ منافع آمریکا را ایفاء نمود. از این رو مرکز نیروهای حامی آمریکا در منطقه شد. در این چارچوب فروپاشی شوروی فشارها را بر آمریکا کاست و فضای ماجراجویی را برای عربستان آماده نمود در این موقعیت قدرت چانه زنی عربستان در برابر آمریکا افزایش یافت.
 
اگر چه ضمن تداوم رابطه استراتژیک میان عربستان و آمریکا باید گفت که دیدگاهها و تمایلات طرفین نیز یکی است اما شیوه ها و روش ها  متفاوت است. عمده بحث های عربستان با  آمریکا حول سه محور است: توافق هسته ای ایران، برکناری مبارک و ناکامی در خلع اسد. در حالی که آمریکا برای هر سه مورد دلایل منطقی و قابل توجهی دارد که می توان آنرا با توجه به دستاوردهای این کشور از توافق هسته ای  بررسی کرد نکته بعد این که با تداوم قدرت مبارک احتمال نابودی ارتش وجود داشت و در نتیجه مصر سدّی در برابر اخوان المسلمین نداشت. در ارتباط با اسد نیز  فقدان جایگزین مناسب و قابل قبول دلیل علیّ آمریکا مطرح است.
 
دکتر دهشیار در ارتباط با برخی از گروه های انقلابی در منطقه نیز گفت: هیچ تعهدی در جهان سیاست ابدی نیست و بازیگران  انقلابی نیز طرف های متعهد را بر اساس قدرت مالی و نظامی و ... می سنجند کما این که اردوغان و اسد  نیز قبل از تحولات سوریه روابط شخصی و دوستی محکمی داشتند.
 
در پایان نشست ایشان در زمینه این که بازیگران منطقه باید به نحو جدی به دو مقوله فکر کنند، افزود: نخست این که تقسیم قدرت میان همه گروه ها می تواند مانع ظهور بحران در کشورهای منطقه شود، مسئله بعد این که نباید اجازه داد تا یک بحران از فاز سیاسی وارد قلمرو امنیتی شود در این صورت نمی توان آینده مطلوبی را برای آن ترسیم کرد؛ زیرا بحران ها تاریخ دارند و تنها با قرار دادن آن در قاب سیاسی، قابل حل، چانه زنی و معامله می شوند.
 
گزارش: فاطمه عالیشاه، پژوهشگر مهمان و دبیر گروه خاورمیانه و قدرت های بزرگ