کنش های هویتی سیاست خارجی ترکیه بعد از تحولات موسوم به بهار عربی

نگرش هویت محور به سیاست خارجی ترکیه، برای تبیین کنش های این کشور بعد از تحولات موسوم به بهار عربی مناسب تر است. به این معنا که کنش های سیاست خارجی ترکیه در این مقطع زمانی، به مانند هر کنشگر دیگری در منطقه، برآمده از مولفه های هویتی این کشور بوده است. در واقع تاثیر گذاری سه لایه هویتی اروپایی، اسلامی و ترکی این کشور بوده است که کنش هایی چون شرکت در ائتلاف کشور های غربی و عربی برای سرنگونی رژیم حاکم بر سوریه، نگرانی از گسترش نفوذ ایران و سایر گروه های شیعی در منطقه، تردید پیرامون پیوستن به ائتلاف ضد دولت اسلامی (داعش) به رغم نگرانی از تثبیت و تقویت نفوذ داعش، انتقاد از بی عملی و استانداردهای دوگانه غرب در منطقه، اهمیت دادن به گسترش دولت های دموکراتیک تر و فراگیرتر در منطقه و نگرانی از افزایش محبوبیت جهانی کردها را به همراه داشته است.


منتقدین راهبردهای سیاست خارجی ترکیه در مواجهه با تحولات موسوم به بهار عربی به ویژه در مواجهه با کشورهای سوریه و عراق و شرایط گذار منطقه به نظم جدید را می توان در سه گروه عمده تقسیم بندی کرد. گروهی از تحلیلگران، از منظر وجوه هژمونیک و ایدئولوژیک سیاست خارجی ترکیه، این سیاست را نقد می کنند. به اعتقاد این منتقدین، تلاش ترکیه برای ایجاد و رهبری بلوکی از نیروهای سنی با رویکرد اخوانی در منطقه برای تفوق منطقه ای و مقابله با محور شیعی به رهبری ایران، علاوه بر این که راهبرد پیشین سیاست صفر کردن مشکلات با همسایگان را بلاموضوع می کند، بر گسترش مناقشات و بحران های منطقه ای نیز می افزاید.


گروهی دیگر از منتقدین اما از منظر ایجاد شکاف میان نگاه ترکیه با دیدگاه جهانی و منطقه ای در خصوص نحوه مدیریت بحران های اخیر منطقه و انزوای ترکیه، سیاست خارجی این کشور را نقد می کنند. در این چارچوب این اعتقاد وجود دارد که سیاست ترکیه در مواجهه با تحولات سوریه و عراق از جمله در خصوص همراهی با ائتلاف ضد دولت اسلامی (داعش) و یا کمک به کردهای در معرض حملات این گروه به صورت قابل تاملی با سیاست های غرب اختلاف پیدا کرده است.گروهی دیگر از منتقدین نیز به عدم توازن میان اهداف راهبردی و توانمندیهای سیاسی، اقتصادی و گفتمانی ترکیه دست می گذارند و در نتیجه سیاست خارجی سالهای اخیر ترکیه را غیر عقلایی می دانند.


به نظر می رسد قائلین به برتری جویی، انزوا و غیر عقلانی شدن سیاست خارجی ترکیه، نقش برجسته هویت را در این سیاست نادیده می گیرند. کنشهای سیاست خارجی ترکیه بعد از تحولات موسوم به بهار عربی به مانند هر کنش گر دیگری در منطقه، برآمده از مولفه های هویتی این کشور بوده است. مهمترین مولفه های هویتی ترکیه، لایه های ترکی، اسلامی و اروپایی آن است. این سه لایه هویتی در حزب عدالت و توسعه به عنوان حزب حاکم و در عین حال گروههای اجتماعی حامی آن که در حال حاضر بانفوذترین جریان سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ترکیه نیز محسوب می شوند، ظهور و بروز یافته است.


از منظر لایه اروپایی هویت ترکیه، تغییر سياست تنش زدايي پيشين این کشور در قبال سوريه بعد از انقلابهاي عربي و ائتلاف اين كشور با بخش مهمي از كشورهاي اروپايي براي سرنگوني رژيم حاکم بر سوریه به دلایل مختلف، بی ارتباط با اروپايي شدن سياست های داخلی و خارجي تركيه نبوده است. اول اينكه تغيير در رويكرد تركيه نسبت به سوريه تدريجي بوده و در مراحل اولیه بحران، اين كشور تلاش کرده است ميان طرفهاي درگير ميانجي گري کند.


در ضمن موازنه بين امنيت و آزادي در داخل تركيه در حال تبديل شدن به یک گفتمان مهم است و اين كشور امنيت خود را در گسترش تعداد كشورهاي با حكمراني دموكراتيك و فراگیر در اطراف خويش تعريف مي كند. در خود ترکیه نیز به رغم وجود برخی تنگناها، شاهد تقویت گام به گام گفتمانی هستیم که خصلت درون گذارانه و فراگیرتری از حکمرانی را ارائه می دهد. در اين چارچوب، حاكمين تركيه از يك سو انقلابهاي منطقه را در مسير تحقق آزادي از بند حكومت هاي استبدادي تفسير کرده اند و از دیگر سو منافع آتي خود را در تلاش براي ايجاد حكومت هايي با ساختار حاكميتي دموکراتیک تر و فراگیرتر دیده اند. در واقع از منظر مقامات ترک یکی از عوامل مهم شکاف شیعه و سنی در خاورمیانه عربی، فراگیر نبودن نظامهای دولت ملت در منطقه بوده است.


لایه اسلامی هویت ترکیه نیز تاثیرات قابل توجهی بر سیاست های منطقه ای این کشور داشته است. از جمله، از آنجا که این لایه هویتی متاثر از اسلام سنی است، ترکیه نسبت به گسترش نفوذ ایران و سایر گروه های شیعی در منطقه حساس و نگران است. دوم اینکه، این لایه هویتی نوعی بدبینی از سیاست ها و اهداف کشورهای غربی در منطقه را نیز نزد حاکمین این کشور برجسته می کند.


به عنوان مثال بسیاری از حاکمین و نخبگان در ترکیه، غرب را به پیگیری استانداردهای دوگانه از جمله انفعال در برابر حملات غیر انسانی اسرائیل به غزه و بی عملی در مقابل آنچه جنایات نظام حاکم بر سوریه بر علیه مردم خود می خوانند متهم می کنند و این بی عملی را یکی از عوامل اصلی قدرت گیری گروههایی چون داعش به شمار می آورند. تاثیرگذاری دیگر این لایه هویتی بر نوع مدل حکمرانی است که این کشور برای دوران پسا بهار عربی ارائه می دهد. مدلی که به اعتقاد مقامات ترک، با تلفیق آزادي خواهي با هويت طلبي اسلامی، شهروندان منطقه از برزخ انتخاب میان مدل های اقتدارگرای غالب فعلی و یا اسلام گرایان بالقوه و بالفعل تئوکراتیک رها می کند. در این چارچوب مقامات ترک، تثبیت و تقویت ایده ها و نهادهای برآمده از تفکر سلفی- جهادی و تمرکز بر احیای خلافت اسلامی را باعث فروپاشی نظام های دولت- ملت در منطقه و رقیبی مهم برای مدل خویش می دانند.


از منظر لایه ترکی هویت این کشور نیز مهمترین مسئله، پیوستگی رویدادهای اخیر سوریه و عراق با مسئله کردها به عنوان راهبردی ترین مسئله امنیتی و هویتی در این کشور است. در سالهای اخیر برسازی مفهومی از ترکیه ای بودن که بویژه کردهای این کشور را نیز در برگیرد بسیار مورد توجه بوده است. این فرایند که با عنوان "عادی سازی مسئله کردها" شناخته می شود با تحولات موسوم به بهارعربی با چالش مواجه شده است. در واقع باوجود امنیتی زدایی گام به گام از مسئله کردها در این کشور، مسئله کردهای جدایی طلب به جهت رخدادهایی چون ایجاد منطقه کردی مستقل در شمال عراق و همچنین ایجاد کلونی های مستقل کردی در سوریه به شدت امنیتی شده است.


مسئله قابل توجه دیگر در این حوزه این است که به دلیل درگیری گسترده پ. ک. ک در نبرد علیه داعش در سوریه و عراق، هرگونه تصمیم سازی و تصمیم گیری سیاسی و نظامی برای مداخله ترکیه در نبرد علیه داعش بسیار پیچیده شده است. مسئله ای که نمایانگر نگرانی نخبگان حاکم بر این کشور از تاثیرگذاری نبرد کردها با داعش در افزایش محبوبیت و فعالیت گروه های جدایی طلب کرد است. در ضمن گسترش ایده های حکمرانی ناسیونالیستی - سوسیالیستی حزب کارگران کردستان (PKK) و حزب اتحاد دموکراتیک (PYD)، از دیگر موارد نگرانی ترکیه است. نگرانی ای که در صورت تقویت و تثبیت موقعیت کردها در سوریه افزایش خواهد یافت. همچنین مقامات ترک بر این اعتقادند که عقب نشینی نیروهای امنیتی سوریه از مناطق شمال شرقی و شمال غربی و شهرهایی در مرز مشترک ترکیه و سوریه در ماههای ژوئیه و اوت 2011، با هدف درگیر کردن ترکیه در مناقشه با کردها و دور کردن تمرکز این کشور از سقوط  رژیم حاکم بر سوریه صورت گرفته است.


توجه به ابعاد هویتی کنش های سیاست خارجی ترکیه و دیگر بازیگران مهم منطقه ای به تحلیل گران یاری می رساند تا درکی واقع گرایانه تر در خصوص راهبرد های سیاست خارجی این بازیگران بیابند. این درک به تبیین ائتلاف های منطقه ای و رقابت کشورهایی چون ترکیه با ایران و عربستان در خصوص ماهیت نهادهای مناسب برای نظم جدید منطقه ای در دوران پسا بهار عربی کمک می کند. در ضمن توجه به تاثیر لایه های مختلف هویتی ترکیه به شناخت دلایل نگرانی این کشور از ایجاد واحدهای سیاسی مستقل کردی؛ توجه به گسترش دولت های دموکراتیک تر و فراگیر تر در منطقه؛ انتقاد از بی عملی و استانداردهای دوگانه غرب؛ نگرانی از تثبیت و گسترش قدرت گروه های سلفی جهادی؛ نگرانی از گسترش نفوذ عنصر شیعی در منطقه و تردید پیرامون پیوستن به ائتلاف ضد داعش منجر می شود.


نویسنده