گروه مطالعاتی خلیج فارس

"بررسی تحولات عربستان پس از جانشینی ملک سلمان"

روز سه شنبه 14 بهمن 1393 گروه مطالعات خلیج فارس پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه نشستی با موضوع "بررسی تحولات عربستان پس از جانشینی ملک سلمان " برگزار کرد. این نشست با حضور دکتر سیدجواد صالحی مدیر گروه خلیج فارس و اعضای گروه خلیج فارس برگزار شد. کامران کرمی پژوهشگر مرکز مطالعات صلح سخنران این نشست بود. 
 
در ابتدای نشست اعضای گروه خلیج فارس، با توجه به اهمیت جابه جائی قدرت در عربستان، با توجه به سفرهای مقامات بلندپایه منطقه و جهان به این کشور به ارائه تحلیل در این رابطه پرداختند و با توجه به گزاره هائی که برای ملک سلمان در رسانه های بین المللی ارائه شده است، عربستان زمان ملک عبدالله و ملک سلمان را یکسان معرفی کردند.
 
در ادامه، آقای کرمی بحث خود را با بررسی شرایط قدرت در عربستان آغاز کرد و گفت مرگ پادشاه عربستان و انتخاب ملک سلمان روند جانشینی در این کشور را بار دیگر به نمایش گذاشت. پیری و کهولت سن جانشینان پادشاهی خطر تردید ناپذیری برای عربستان است. مرگ پادشاه 91 ساله و جانشینی ولیعهد 80 ساله نشان از پیرسالاری در هرم قدرت عربستان دارد. موضوعی که از سال 2011 با مرگ برادران ملک عبدالله (سلطان، نایف، سطام، بدر، مساعد، هذلول) شروع شد و با مرگ عبدالله تکمیل شد. به این فهرست دیگر برادران بیمار و کهن سال (بندر، مشعل، نواف) را نیز اضافه کنیم، از برادران باقی مانده تنها (احمد، عبدالاله و عبدالرحمن) شانس قرار گرفتن در صف ولیعهدی و پادشاهی را دارند.
 
دیگر برادران باقی مانده (طلال، ترکی الثانی، ممدوح، مشهور) بدلیل مغضوب بودن، زندگی خارج از عربستان و فقدات تجربه های حکومتداری عملا از چرخه خارج شده اند. 
 
بنابراین ضرورت قرار گرفتن نوادگان در خط جانشینی امری کاملا محتمل است و از این حیث دوران سلمان را می توان مجددا دوران گذار و انتقال قدرت تعریف کرد. انتخاب محمد بن نایف وزیر کشور کنونی به عنوان ولیعهد دوم و معاون دوم نخست وزیر در واقع نشان از این آینده نگری است. اگرچه بر اساس منشور عبدالعزیز، انتقال قدرت به نوادگان تا زمانی که برادران پادشاه زنده هستند، عملا غیرممکن است، اما بیماری و مرگ برادران پادشاه در سال های اخیر باعث شده تا ضرورت گنجاندن نوادگان در خط جانشینی پیش از پیش امری محتمل و فوری بنظر برسد. بویژه با صعود برخی از شاهزادگان به پست های امارتی و وزارتی، امروزه این مسئله امری ممکن بنظر می رسد. 
 
در واقع انتقال جانشینی به نسل بعد، شیوه ای مشخص برای یافتن پادشاهی جوان تر، سالم تر و با این حال مجرب تر است. هر چند بسیاری از این نوادگان در سنین بین 40 تا 70 سال قرار دارند، اما از سال ها تجربه در دولت برخوردار بوده و در صورت ایجاد فضا و قرار گرفتن در خط جانشینی، عملاً پست ولیعهدی و پادشاهی را در چند سال آینده بدست خواهد آورد. نکته ای که در این میان حایز اهمیت است، این موضوع است که پسران پادشاهان گذشته و همچنین برادرانی که به دلایل مختلف از اعتبار برخوردار نبوده اند، از اهمیت چندانی در بحث جانشینی برخوردار نیستند.
 
در واقع بخت های اصلی در میان نوادگان عبدالعزیز، عمدتا در میان فرزندان ملک سلمان (فیصل: امیر منطقه مدینه، محمد: وزیر دفاع و رئیس دربار، سلطان: رئیس عالی جهانگردی و عبدالعزیز: معاون وزیر نفت)- ملک عبدالله(متعب: وزیر گارد ملی، مشعل: امیر نجران، عبدالعزیز: معاون وزیر خارجه، ترکی: امیر ریاض، فیصل: رئیس هلال احمر)- نایف(محمد: ولیعهد دوم و وزیر کشور، سعود: امیر منطقه شرقی)- و سلطان(بندر: رئیس مستعفی استخبارات، خالد: معاون سابق وزیر دفاع، فهد: امیر تبوک) است و در مراتب بعدی پسران بندر(خالد: رئیس استخبارات، فیصل: امیر قصیم)- فهد(محمد: امیر سابق منطقه شرقی، عبدالعزیز: رئیس دیوان ریاست کابینه)- و فیصل(سعود: وزیر امور خارجه، خالد: وزیر آموزش و پرورش، ترکی: رئیس سابق استخبارات و سخنگوی غیررسمی آل سعود).
 
تا پیش از انتخاب محمد بن نایف به عنوان ولی ولیعهد، رقابت اصلی میان او و متعب بن عبدالله بود که هر دو در عین وزیر بودن، حمایت طیف های وسیعی از شاهزادگان را همراه خود دارند و ارتباطات منطقه ای و بین المللی خوبی را هم دارا می باشند. 
 
بنابراین جدا از مسئله ضرورت انتخاب و جایگزینی نوادگان در خط جانشینی باید گفت که سلمان از انتخاب بن نایف هدف دیگری را نیز دنبال می کند. انتخاب چهره ای از جناح سدیری که هم مقبولیت داخلی داشته باشد و هم از نظر آمریکائی ها یک چهره مهم و قابل به حساب آید. امیر محمد 57 ساله سال ها معاون سیاسی و امنیتی پدرش نایف در وزارت کشور بود و در سال 2012 پس از برکناری احمد از وزارت کشور، این سمت را عهده دار شد. او بر نیروهای ویژه وزارت کشور مسلط است و از مسئولان اصلی مبارزه با القاعده در داخل عربستان به شمار می رود. بنابراین سلمان با انتخاب برادرزاده اش علاوه بر ضرورت های ورود نسل سوم، تحکیم قدرت در جناح خودش را دنبال می کند.
 
این پژوهشگر مرکز مطالعات صلح همچنین یادآور شد، باتوجه به صف بندی شاهزادگان نسل سوم، می توان گفت که در حال حاضر یک ضرورت پیش روی خاندان سعودی است و آن اعمال تغییرات به جای انتظار برای ایجاد یک بحران است. در این چارچوب راه هایی چون توافق خانوادگی بر سر تاج پادشاهی برای نسل بعدی و شراکت نسل جوان در تصمیم گیری ها از جمله این موارد است. هر چند که تعریف خط بلندمدت جانشینی نیاز به اجماع عمومی در میان چهره های ارشد خانواده دارد، اما امری است که از بی ثباتی جلوگیری می کند و جایگزین هایی را برای نسل سالخورده کنونی پیدا می کند. از سوی دیگر طنز قضیه در این است که بسیاری از نوادگان عبدالعزیز هم در سنین بالا قرار داشته و خود اینک پدربزرگ هستند. بنابراین حتی در صورت انتقال قدرت به نسل بعد، این مشکل به شکل اساسی حل نخواهد شد و عربستان باز هم در دهه های آینده با این مسئله بحران زا دست به گریبان خواهد بود. از اینرو این موضوع می تواند در دهه های آینده تصمیم گیرندگان سعودی را ناگزیر از انتخاب دو سیستم سازد: سیستم انتخاباتی و یا سیستم پادشاهی با انتقال عمودی قدرت یعنی از پدر به پسر.
 
این نشست با پرسش و پاسخ حاضران در جلسه به پایان رسید. 
 
گزارش: سمیه مروتی، پژوهشگر مهمان و دبیر گروه مطالعات خلیج فارس