گروه مطالعاتی خاورمیانه و قدرت های بزرگ

خاورمیانه، امریکا و گروه داعش

در 5 مهر ماه 1393گروه مطالعات خاورمیانه و قدرت های بزرگ پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه با توجه به اهمیت حوادث و رویدادهای عراق و سوریه به عنوان همسایگان ایران و طرح موضوعات مختلف در ارتباط با سیاست امریکا در قبال این حوادث، اقدام به برگزاری نشست « خاورمیانه، امریکا و گروه داعش» با مدیریت دکتر حسین دهشیار مدیر گروه نمود. در این همایش دکتر ابراهیم متقی، دکتر احمد نقیب زاده، دکتر سید اسدالله اطهری و دکتر حسین دهشیار به ایراد سخنرانی پرداختند.
 
دکتر متقی به عنوان اولین سخنران نشست، تأکید خود را بر موضوعات هویتی و ایدئولوژیکی در ارتباط با تاریخ عراق و هم چنین شکل گیری گروه داعش قرار داد. وی شکل گیری بحث های هویتی در عراق را طی سه مرحله تاریخی بررسی نمود: اول؛ تأکید بر هویت عربی در سطح Trans nation(ماورای ملت)، دوم؛ تأکید بر هویت عراقی در سطح  Nation-state (دولت-ملت) و در نهایت تأکید بر هویت های مجزای شیعه، سنی یا کرد در سطح Sub nation(پاره-ملی).
 
 فضای تعارضی که در عراق شکل گرفته است ماهیت مذهبی و هویتی داشته و ریشه آن به گذشته باز می گردد. دکتر متقی بر نقش عربستان، تفکرات وهابی گری و نیروهای سلفی به عنوان نیروی چالش گر منطقه ای تأکید نمود. عربستان و قطر، به رادیکالیزه و ایدئولوژیزه کردن فضای موجود پرداخته و انگیزه لازم را برای نیروهای تندرو فراهم می کنند.
 
ایدئولوژی متعصبانه داعش در چارچوب اجتماع گرایانه communitarian  نیز ریشه در اندیشه های سلفی دارد که در دوران کنونی، توسط ریاض در نقطه مقابل شیعیان منطقه و ج.ا.ایران رادیکالیزه شده است. البته ایجاد و حمایت از وهابیت در آغاز ربطی به ایران نداشته است بلکه رقابت بریتانیا و امپراتوری عثمانی در قرن 18 باعث تکوین چنین جریان های فکری در منطقه با هدف مقابله با مشرب نیمه صوفی گری عثمانی ها گردید.
 
وی افزود باید توجه داشت که یکی از ویژگی های منازعات عصر موجود، قابلیت انتقال آن ها است چنانچه در مورد انتقال بحران از سوریه به عراق، لبنان و حتی یمن شاهد بودیم چراکه فضای درگیری عمدتاً در سطح Sub nation(پاره-ملی) است که نیروها به راحتی از قابلیت تحرک لازم برخوردار هستند و همین موضوع لزوم توجه بیشتر به این بحران ها را طلب می نماید. برخی فکر می کنند داعش را همین یکی دو سال اخیر امریکایی ها شکل داده اند در حالی که تفکرهای رادیکالیزه سلفی همواره در منطقه وجود داشته اند. دکتر متقی با اشاره به ویژگی قدرت های بزرگ در ارتباط با وقوع بحران ها یعنی کنترل بازیگران و کنترل حوادث توسط قدرت های بزرگ اظهار داشت طبیعی است هر بازیگری از جمله امریکا در قبال ظهور داعش و حوادث سوریه و عراق  اقدام به سناریو سازی نموده و برای تحت کنترل دراوردن بحران و بازیگران آن، در راستای منافع خود تلاش نماید.
 
دکتر اطهری، سخنران بعدی نشست، موضوع راه های ورود اسلام به قدرت و تفکر حاکم بر گروه داعش را مورد بحث قرار داد. تجربه انقلاب اسلامی ایران، حکومت طالبان (به عنوان آنتی تز تجربه انقلاب اسلامی ایران)، تجربه القاعده، تجربه اخوان المسلمین و تجربه داعش عرصه های ورود اسلام به قدرت سیاسی بوده است. وی تأکید کرد که تنها راهی که جوامع اسلامی می توانند در جهت مقابله با رادیکالیزه شدن دین از آن بهره ببرند، نقد دین توسط مصلحین و روشنفکران مسلمان است. با نقد دین است که دیگر داعش نمی تواند برای توجیه بریدن سر و سایر اقدامات خود از توجیه دین استفاده نماید. دکتر اطهری مدل ترکیه  و ایران را تجربه خوبی در راستای مدرن کردن اسلام مطرح نمود.
 
دکتر نقیب زاده، به عنوان سخنران سوم نشست، سطح ملی را در ارتباط با حوادث عراق و سوریه بررسی نمود. وی اظهار داشتند که به غیر از ترکیه و ایران، هیچ کشوری درخاورمیانه مراحل شکل گیری دولت ملت را پشت سر نگذاشته است و همین موضوع باعث شد که همزمان با سقوط صدام که از دیکتاتوری به عنوان ابزار لازم جهت حفظ کشور و مرزهای آن استفاده می نمود، بحران در این کشور شکل بگیرد. امریکا در چنین فضایی، صحبت از خاورمیانه بزرگ کرد که در واقع همان بالکانیزه شدن خاورمیانه و ایجاد دولت های ضعیف با اپوزیسیون مسلح را پیگیری می نمود. در این شرایط، شاهد سقوط صدام، قذافی و ایجاد خلع قدرت در منطقه و بی مسوولیتی امریکا در قبال این حوادث بودیم. دکتر نقیب زاده با اعلام این موضوع که پیش از بروز جنگ داخلی در سوریه حداقل شاهد دولتی لائیک و بالنسبه باثبات در این کشور بودیم بیان داشت که تضعیف دولت مرکزی سوریه و خلع قدرت در برخی نقاط کشور باعث شد که تروریست ها از چچن و افغانستان گرفته تا کشورهای عربی و حتی غربی، به سوریه و سپس به عراق سرازیر شوند و کشور را چند پاره نمایند. قطر و عربستان به عنوان حامیان این تروریست ها با مشاهده عدم سقوط بشار اسد در سوریه و نیز گسترش نفوذ ایران با محوریت جبهه مقاومت طی سال های اخیر، تصمیم گرفتند که در عراق وارد عمل شده و از هر وسیله ای برای مقابله و عقب راندن ایران استفاده نمایند. باید توجه داشت که پیشروی سریع داعش در عراق با راهبرد "کسب پیروزی از طریق ایجاد وحشت و ترس"، بدون کمک برخی فرماندهان هم سو با آن ها در ارتش این کشور امکان پذیر نبود. دکتر نقیب زاده معتقد است که جریان داعش و اقدامات آن به عنوان بخشی از پروسه اسلام هراسی به شمار می رود که می تواند در راستای منافع کشورهای غربی مورد استفاده قرار بگیرد.
 
دکتر دهشیار به عنوان سخنران آخر همایش، به تحلیل سطح داخلی و سطح خارجی در ارتباط با شرایط عراق پرداخت. در خصوص سطح داخلی وی اظهار کرد که پیش از حمله امریکا به عراق در سال 2003، نظم حاکم در این کشور از طریق ارعاب (تشکیلات امنیتی)، خشونت (ارتش) و تطمیع (حزب بعث) تأمین و جامعه کنترل می شد اما با فروپاشی این نظم، گروه های اجتماعی برای حفظ امنیت و کسب منافع فعال شده و به نهاد مذهب متوسل شدند. در حقیقت، پس از برگزاری انتخابات به عنوان فرایندی غیر سنتی و غیر تاریخی و غیر متداول در عراق، گروه هایی که بخشی از حاکمیت محسوب نمی شدند، برای بقاء به گروه هایی نظیر القاعده و کشورهایی مانند عربستان و قطر متوسل شدند. در این بین، امریکا فشاری به دولت عراق در خصوص اقلیت سنی وارد ننمود و نوعی مطلق گرایی و خشونت در اعمال قدرت نیز در حکومت عراق به مرور ظاهر گردید. از این رو می توان گفت ارزیابی اشتباه امریکا در رابطه با حکومت عراق، از بین رفتن انسجام درونی حزب حاکم، ناتوانی ارتش عراق در قبال داعش، باعث گردید که موضوع کناره گیری مالکی به طور جدی طرح و مورد پیگیری قرار گیرد. 
 
در ارتباط با سطح خارجی باید به امریکا اشاره کرد: اوباما در سال 2008 اعلام کرد که حضور نیروهای نظامی امریکا در عراق وجاهت اخلاقی و عملیاتی ندارد و برخلاف جمهوری خواهان، مرکز افراط گرایی را افغانستان و پاکستان معرفی نمود. در پی خروج امریکا از عراق، اوباما سیاست خارجی انفعالی را در پیش گرفت. او به به لحاظ شخصیتی، میل و علاقه چندانی به کاربرد مستقیم زور توسط امریکا ندارد مگر اینکه تحت فشار افکار عمومی داخلی این کشور باشد و یا از حمایت مستقیم متحدانش نظیر انگلیس و فرانسه در موضوع کاربرد زور برخوردار باشد. در طی دوران زمانی پس از خروج نیروهای امریکایی از عراق، شاهد بروز جنبش های اجتماعی در خاورمیانه بودیم که در نتیجه آن ها، حکومت های اقتدارگرا یا سقوط کردند یا به شدت تضعیف شدند. در چنین فضایی، گروه های شبه نظامی که از حمایت مالی وتسلیحاتی کشورهای عربی منطقه برخوردار بودند، با کمک ترکیه، وارد سوریه شدند. در این بین، القاعده عراق در مرکز و غرب این کشور فعالتر شد و به شرق سوریه نفوذ کرد. در بطن این فرآیند، اوباما تصمیم می گیرد بر خلاف استراتژی سال 2008، مجدداً به عراق باز گردد اما به دلیل اینکه خواهان پیاده نمودن سرباز در عراق نمی باشد به دنبال (containment ) محدود سازی و بازداشتن داعش از طریق حملات هوایی علیه آن ها است که البته این حملات هوایی، فقط موجب ممانعت از تقویت و گسترش این گروه و نه نابودی آن خواهد شد. بر اساس همین شرایط بود که امریکا و شخص اوباما که در ابتدا با حمله به سوریه مخالفت می نمود اکنون با اعلام این موضوع که توانایی داعش بیش از آن چیزی است که کاخ سفید تصور می کرد، علیه مواضع داعش در سوریه نیز حمله هوایی می کند. مسلماً مقابله با داعش محدود به دوران ریاست جمهوری اوباما نخواهد بود و در سال های بعد نیز شاهد ادامه مبارزه با این گروه خواهیم بود. 
 
گزارش: زهرا محمودی، پژوهشگر مهمان و دبیر گروه مطالعات خاورمیانه و قدرت های بزرگ