تجدیدنظر النهضه؛ آغاز یک مرحله تاریخی در حیات اسلام گرایی

سخنرانی اخیر راشد الغنوشی در دهمین کنگره حزب النهضه که از 20 تا 22 می 2016 برگزار شد، و تصمیم نهایی این کنگره مبنی بر معرفی النهضه به عنوان یک حزب سیاسی، ملی و دموکراتیک، نتیجه یک روند تدریجی درون النهضه بوده است. به عبارت دیگر این موضع گیری، پاسخ کادر رهبری النهضه به وضعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تونس، شرایط حاکم بر منطقه و همچنین مسائل و اختلاف نظرهای درونی حزب بوده است. در واقع، دستور کار اصلی کنگره دهم در قالب تبیین رابطه دین با سیاست، از کنگره نهم در سال ٢٠١٢ مطرح بود، اما تصمیم نهایی درباره آن به کنگره دهم موکول شد. به همین خاطر این مجموعه موضع گیری‌ها را نمی‌توان اتفاقی آنی یا واکنشی منفعلانه توصیف کرد. در عین اینکه این تصمیم گیری‌ها که در قالب سخنرانی غنوشی بارز و متجلی شده است یک تحول مهم در حیات النهضه به عنوان حزبی اسلام گرا در خاورمیانه عربی به شمار می‌رود، همچنین گامی مهم برای تکرار تجربه ای است که پیش از آن در ترکیه و مراکش انجام شده بود، چنان که در خلال کنگره دهم حزب نیز بارها به این دو تجربه اشاره شد.
 
در خصوص دلایل سخنان اخیر راشد الغنوشی مبنی بر جدایی از اسلام سیاسی، به نظر می‎رسد سه رویداد در داخل تونس و سه تحول منطقه ای سبب موضع گیری‎های جدید النهضه شده است. به لحاظ داخلی وضعیت نامناسب اجتماعی و اقتصادی در تونس را شاهد هستیم که همچنان با میزان بالایی از بیکاری، حاشیه نشینی و آسیب های اجتماعی ناشی از آنها روبروست. رشد اقتصادی تونس در سال 2015 یک درصد بود و میزان بیکاری هم به 15.2  درصد افزایش یافته است. بیکاری در میان جوانان تونسی 3 برابر میزان کلی بیکاری در این کشور است. این در حالی است که تجربه دولت داری النهضه – در دوره حمادی الجبالی و علی العریض – موفقیت آمیز نبود و سبب شد این حزب کرسی‎های زیادی را در خلال انتخابات پارلمانی (2014) از دست بدهد. لذا النهضه ناچار بود خود را با وضعیت فعلی تونس وفق دهد تا بتواند پاسخگویی بهتری داشته باشد.
 
نکته دوم خطر رادیکالیسم اسلامی در تونس است که به خصوص از نابسامانی حاکم بر کشور همسایه یعنی لیبی تغذیه می کند و در عین حال بازگشت تونسی ها از جبهه های سوریه نیز به این مسئله دامن می زند. به یاد داشته باشیم تونس با حدود 3 هزار جنگجو بالاترین میزان حضور نیروهای خارجی را در میان صفوف حکومت اسلامی (داعش) داراست که بازگشت هر تعدادی از آنها می تواند دموکراسی نوپای آن کشور را با تهدید روبرو کند و گفته می شود تاکنون 157 تشکل تروریستی در این کشور شناسایی شده است؛ لذا النهضه ناگزیر بود در برابر خطر یک رقیب بنیادگرا و آشتی ناپذیر نیز چاره اندیشی کند.
 
مسئله سوم، اختلاف نظرها نسبت به وضعیت داخلی جمعیت النهضه بود که رهبران این حزب را ناگزیر می کرد برای گرایش ها و نیازهای نسل جدید داخل جمعیت، فکری بکنند تا جمعیت دچار خطر رکود یا پیر سالاری نشود.
 
در عین حال سه مسئله مهم دیگر نیز برای رهبران النهضه به ویژه الغنوشی مطرح بود: 1- تجربه مصر، لیبی، سوریه و پیامدهای آن که اسلام گرایان میانه رو نتوانستند برای وضعیت این سه کشور پاسخ مناسبی فراهم کنند تا همچنان پیشتاز باشند. در این زمینه شکست اخوان المسلمین مصر تجربه ای عظیم برای همگنان آن در تونس به شمار می‌آمد. 2- تلاش برای آنکه دموکراسی نوپای تونس بتواند به عنوان یک الگوی موفق همچنان پایدار بماند. تونس، پیشتاز تحولات عربی در سال 2011 بود و فعلا تنها کشوری است که سر به سلامت برده است. لذا رهبری النهضه نمی خواهد تصمیمی بگیرد یا اقدامی انجام دهد که به این دموکراسی نوپا آسیبی برسد زیرا در آن صورت همچنان که تجربه مصر نشان داد، وضعیتی غیردموکراتیک و اقتدارگرایانه حاکم خواهد شد که در این شرایط برای النهضه نیز هیچ گونه فرصت بازیگری وجود نخواهد داشت. 3- بایستی به تجربه شکست خورده اسلام سیاسی در منطقه هم اشاره کرد. به رغم گذشت چند دهه از فعالیت گرایش های گوناگونی تحت عنوان اسلام گرایی یا اسلام سیاسی در قالب های مختلف رسمی و غیررسمی، تاکنون هیچ یک دستاورد خاص و قابل توجهی به ویژه به لحاظ بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی ارائه نداده اند. طبیعی است که النهضه نمی توانست خود را ادامه دهنده این تجربیات بداند، بلکه ناچار بود خود را ادامه دهنده دو تجربه نسبتا موفق در ترکیه و مراکش معرفی کند.
 
مجموعه عوامل یادشده رهبری النهضه را به تدریج به این نتیجه رساند که تلاش کند تا حزبش به عنوان یک حزب سیاسی، ملی و دموکراتیک فعالیت کند که البته خود را الهام گرفته از ارزش های دینی، همچنین دستاوردهای بشری و ارزش های والای آن دانسته و معرفی می کند. بنابراین النهضه که همواره یک حزب یا یک بخش از جریان اسلام گرایی میانه رو شناخته می شد و خط فاصل روشنی میان خود و گروه های رادیکال اسلامی کشیده بود، همچنان به عنوان یک گروه اسلامی میانه باقی مانده که از این پس به ابعاد ملی گرایانه فعالیت خود تاکید دارد و قصد ندارد خود را یک جمعیت و یا حزب فراملی بداند و یا در این چارچوب فعالیت کند.
 
همچنین از آنجایی که النهضه خود را وفادار به قانون اساسی تونس و دستاوردها و ارزشهای انسانی می داند، شاید بتوان از تعبیر سکولاریسم اسلامی برای این اقدام الغنوشی استفاده کرد، هرچند رهبرانش رسما و علنا چنین تعبیری را برای خود به کار نبرده‌اند. البته آنان اخوان المسلمین را به خروج از میانه روی و غلطیدن به سمت رادیکالیسم متهم می کنند.  چنانچه به تجربه مراکش و ترکیه که النهضه خود را ادامه دهنده این دو تجربه می داند نیز توجه کنیم می توان گفت این گروه یا جمعیت همچنان یک حزب اسلام گرای میانه رو به شمار می رود که مسئله دموکراسی برای آن از اهمیت و اولویت برخوردار است.
 
در این میان باید توجه داشت که النهضه از شرایط فرهنگی و سیاسی تونس بهره گرفته است و تصمیم این حزب یک گام سنجیده، درست و عاقلانه در شرایط موجود و تکثر سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آن کشور به شمار می رود. در واقع، تکثر و تنوع در تمامی کشورهای منطقه خاورمیانه وجود دارد و مشکل اغلب احزاب، گروه ها و جنبش های اسلام گرای منطقه نیز نادیده گرفتن همین امر و تلاش برای سرکوب و یکسان سازی دینی است. البته یک نگرانی نیز در این خصوص وجود دارد که ممکن است النهضه بعدها مشابه تجربه ترکیه به سمت اقتدارگرایی پیش برود؛ یعنی مجموعه تصمیمات و اقدامات اردوغان که سبب شده است راستین بودن چنین فعالیت هایی مورد تردید و سوال قرار بگیرد. اگرچه هنوز برای قضاوت زود است، به هرصورت می توان گفت وضعیت مدرن، آزاد و متکثر تونس بی تردید در اتخاذ تصمیمات جدید النهضه بی اثر نبوده است.
 
از سوی دیگر، به نظر می رسد راشد الغنوشی تلاش دارد به جهان و به ویژه غرب نشان دهد که گرایش غالب بر کشورهای اسلامی، بنیادگرایی نیست. البته قبلا فعالیت هایی در مراکش، ترکیه، مصر و اردن توسط اسلام گرایان میانه رو صورت گرفته بود و آنها به ویژه در دهه 1990 میلادی می کوشیدند خود را به عنوان منادی اسلام راستین معرفی کنند، اما ناتوانی اخوان المسلمین از درک شرایط جدید مصر و منطقه از یک طرف و اوج گیری فعالیت گروه های تروریستی مانند حکومت اسلامی (داعش) و جبهه النصره در سوریه، عراق و لیبی و افزایش فعالیت گروه های وابسته به القاعده در یمن از طرف دیگر سبب شد صدای اسلام گرایی میانه و در منطقه تا حدود زیادی تضعیف شود. بنابراین مجموعه تصمیمات کنگره دهم النهضه که در قالب جملات و کلمات اندیشیده شده غنوشی بیان شده است، تلاشی در رقابت با اسلام گرایی رادیکال است تا خود را به عنوان منادی اسلام راستین بازآفرینی و احیا کند و نشان دهد که قدرت درک شرایط جدید و نیز قدرت پاسخگویی به مشکلات را در داخل تونس دارند.
 
نهایت اینکه میان النهضه در تونس و اخوان المسلمین و همچنین گروه های بنیادگرای اسلامی تفاوت های بسیاری وجود دارد. گروه های رادیکال اسلامی همواره به دنبال اسلامیزاسیون از بالا هستند؛ یعنی می کوشند ابتدا قدرت سیاسی را به هر شکل ممکن از جمله شیوه های خشونت آمیز به دست آورند سپس به اسلامی سازی جامعه و تحمیل یکسانی و انسجام مصنوعی اقدام کنند. گروه های میانه روی اسلامی مانند اخوان المسلمین و النهضه پیش از کنگره دهم، همواره به دنبال اسلامیزاسیون از پایین بوده‎اند؛ یعنی ابتدا جامعه اسلامی شود و سپس با در دست گرفتن قدرت سیاسی به شیوه مسالمت آمیز برای تاسیس یک دولت یا حکومت اسلامی تلاش صورت بگیرد.
 
النهضه طی دهه های اخیر همواره خود را جزئی از اسلام گرایی میانه رو معرفی کرده و کوشیده پایگاه قدرت خود را درون جامعه معرفی کند. این جریان سعی کرده است برای کسب قدرت به شیوه مسالمت آمیز فعالیت کند، کما اینکه بعد از سرنگونی بن علی در سال 2011، النهضه به این مشی وفادار مانده است. اتفاق مهم در جریان این کنگره و موضع گیری های راشد الغنوشی بیانگر ظهور النهضه به عنوان یک حزب سیاسی و نه یک جمعیت صرفا مذهبی است. البته این حزب سیاسی خود را وام دار دین اسلام و دستاوردهای فعالیت های بشری می داند، اما خط تمایز روشنی بین فعالیت های دینی و فعالیت های سیاسی کشیده است. اخوان المسلمین هم تاحدودی درگیر این مسئله بود؛ چنانکه پس از انقلاب 25 ژانویه به سمت تاسیس یک حزب سیاسی به نام عدالت و آزادی پیش رفت که رهبری آن با محمد مرسی بود و اندکی بعد هم توانست پست ریاست جمهوری را نیز به دست بیاورد. اما تجربه مصر تجربه چندان موفقیت آمیزی نبود به خصوص آنکه حزب عدالت و آزادی در عمل به عنوان یک ابزار سیاسی برای اخوان المسلمین در آمد و استقلال چندانی نداشت. النهضه با توجه به آن تجربه و همچنین نگران از اوج گیری رادیکال های مسلمان در لیبی، سوریه، عراق و یمن سعی کرده خود را با شرایط جدید منطبق کند و نشان دهد که توانایی الگو بودن را برای فعالیت های اسلام گرایانه در منطقه دارد.
 
چنانچه تحولات گروه ها و جمعیت های اسلام گرا در مراکش، تونس و تا حدودی ترکیه مورد توجه و بازخوانی قرار گیرد، به نظر می رسد جریان اسلام گرایی برای بقا خواه و ناخواه به این سمت خواهد رفت.


نویسنده

سید عبدالامیر نبوی (ناظر علمی)

سید عبدالامیر نبوی پژوهشگر ارشد و ناظر علمی گروه مطالعات مصر و شمال آفريقا در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی دانشیار دانشگاه تهران می باشد. حوزه مطالعاتی دکتر نبوی مسائل خاورمیانه و جنبش های اسلامی است.