هدف انگلستان از بازگشت به منطقه خلیج فارس

شواهد و قرائن حاکی از رویکرد انگلیس برای افزایش نقش خود در منطقه خلیج فارس در ابعاد اقتصادی و امنیتی دارد. ایجاد پایگاه دریایی از سوی انگلستان در بحرین، زمینه سازی برای ایفای این نقش است. این مهم در پشت پرده می تواند ناشی از سیاست هماهنگ میان آمریکا و انگلستان باشد، چراکه با نگاه استراتژیک آمریکا به شرق و خروج یا کاهش حضور در منطقه خلیج فارس، نوعی خلاء قدرت در منطقه شکل خواهد گرفت که انگلستان قصد دارد این خلاء را پر کند.
 
انگلیس و بحرین در 6 دسامبر سال 2014 (15 آذر 1393) توافقنامۀ تقویت و گسترش حضور نیروی دریایی انگلیس در منطقۀ خلیج فارس را امضا و «پرنس چارلز» ولی عهد انگلیس آبان 1395 پایگاه نظامی کشورش در بحرین را افتتاح کرد. انگلستان با استفاده از این پایگاه نظامی می تواند کشتی های جنگی بیشتری را به سوی خلیج فارس بفرستد.
 
بوریس جانسون وزیر امور خارجه انگلستان آذر ماه 1395 در نشست «گفتگوی منامه» شرکت کرد و از افزایش شدید حضور نظامی کشورش در منطقه خلیج فارس خبر داد و گفت: «هر بحرانی در خلیج فارس، بحرانی برای انگلیس است و امنیت شما، امنیت ما است و منافع شما - چه منافع نظامی، اقتصادی یا سیاسی باشد - با منافع ما در هم تنیده است.»
 
چند روز قبل از جانسون، نخست وزیر انگلیس که به دعوت عربستان برای شرکت در نشست سران شورای همکاری خلیج فارس در بحرین حضور یافته بود ایران را تهدیدی آشکار برای منطقه خلیج فارس خواند وتصریح کرد: «امنیت و ثبات کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، امنیت و ثبات انگلیس است.»
 
درباره علت ایجاد این پایگاه نظامی مقامات بحرین و انگلیس از کمک به مبارزه با داعش سخن گفته اند. اما اگر هدف از این کار را مقابله با داعش بدانیم باید گفت که انجام چنین کاری از یک پایگاه دریایی در بحرین غیر ممکن است.
 
انگلستان پس از وقوع برگزیت در حال خروج از اتحادیه اروپا است و دیگر مانند قبل برای پیگیری اهداف امنیتی - اقتصادی ملاحظات جمعی را در نظر ندارد. لذا به لحاظ اقتصادی یافتن بازارهای جدید برای ارتقاء توان اقتصادی انگلیس و جبران خسارات احتمالی خروج از اتحادیه اروپا لازم است. در این راستا کشورهای حاشیه جنوب خلیج فارس که زمانی مستعمره انگلیس بودند، اولین و بهترین گزینه انگلستان به شمار می‌روند؛ مضافا آنکه رهبران انگلیس امیدوارند بتوانند از فضای ملتهب منطقه که مبتنی بر نگرانی های امنیتی است استفاده کنند. از این منظر می توان گفت هدف اصلی انگلستان از حضور در منطقه خلیج فارس کسب منافع اقتصادی است.
 
انگلستان قصد دارد از طریق فروش تسلیحات به کشورهای عرب منطقه خلیج فارس بویژه عربستان و امارات و از سوی دیگر گسترش تجارت و سرمایه گذاری با کشورهای منطقه، منابع درآمدی خوبی بدست آورد.
 
با این حال باید اذعان کرد لازمه تجارت و اقتصاد، ثبات و امنیت است. تا ثبات نباشد، نمی توان تجارت کرد؛ از این رو بی ثباتی در منطقه خلیج فارس به ضرر اهداف انگلستان خواهد بود. بدین سان هدف دوم انگلستان از حضور در منطقه هدف امنیتی – نظامی است. انگلستان بیش از هر کشور دیگری در سیاست و حکومت کشورهای حاشیه خلیج فارس دارای نفوذ است و با خاندان های حکومتی در این کشورها رابطه دیرینه دارد. حضور همه جانبه در این کشورها که با اعتراضات داخلی و مشکلات امنیتی روبرو هستند می تواند منافع انگلستان را بیش از پیش حفظ نماید.
 
از سوی دیگر این احتمال وجود دارد که استراتژی آمریکا مبنی بر تمرکز بیشتر بر تحولات آسیا-پاسیفیک در دوره ترامپ نیز پیگیری شود که در این شرایط نوعی خلاء قدرت در منطقه خاورمیانه و به خصوص خلیج فارس ایجاد خواهد شد. لذا بازگشت انگلستان به خلیج فارس (به عنوان متحد قابل اعتماد آمریکا) می تواند مانع از خلاء قدرت در این حوزه جغرافیایی شود. بنابراین احتمالا این اقدام را می توان در راستای «تقسیم وظایف» میان آمریکا و انگلیس تحلیل نمود، زیرا انگلیس نشان داده است که بر خلاف بیشتر کشورهای اروپایی، «شریک راهبردی وفاداری» برای آمریکا بوده و در حال حاضر که آمریکا در حال تقویت حضور خود در منطقه آسیا- پاسیفیک است، انگلیس را به عنوان «حافظ منافع» خود در منطقه خلیج فارس در نظر گرفته است.
 
اما همزمان با تصمیم انگلستان برای افزایش حضور نظامی خود در منطقه، کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس نیز اعلام کردند که در پی ایجاد یک «نیروی دریایی دفاعی مشترک» و یک «نیروی پلیس ضد تروریستی مشترک» در برابر «تهدیدهای مشترک» هستند. به عبارتی، این «ادغام توانمندی» با «تقویت حضور بیگانگان» در منطقه همزمان شده است.
 
از سوی دیگر اخیرا وزیر خارجه بحرین با ادعای اینکه ایران نخستین تهدید برای کشورهای جنوب خلیج فارس محسوب می شود از تشکیل "کمیته دائمی" در اتحادیه عرب برای مقابله با ایران خبر داده و گفته است: «کمیته‌ای دائمی تحت عنوان کمیته "دخالت‌های ایران در کشورهای عربی" با عضویت بحرین، مصر، امارات و عربستان سعودی در اتحادیه عرب تشکیل شده است.» وزیر خارجه بحرین ادامه داد: «اگر ایران به دخالت‌های نامشروع خود در مسائل داخلی بحرین و سایر کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس ادامه دهد، در این صورت بحرین امیدوار به عملی شدن ابزار پیشنهادی شورا برای مقابله با ایران با همکاری کشورهای دوست و جامعه بین‌الملل برای به حاشیه راندن ایران در منطقه و جهان خواهد بود.» لذا ممکن است مهم ترین پیامد حضور انگلستان در منطقه، دلگرم شدن کشورهای عرب خلیج فارس برای مقابله جویی با ایران (اگرچه صرفا در بیان و اعلام مواضع) باشد.
 
بنابراین با توجه به آنچه گفته شد به نظر می رسد هدف اصلی انگلستان از حضور در منطقه خلیج فارس در درجه اول کسب منافع اقتصادی و در پیوست با آن مسائل سیاسی - امنیتی است. انگلستان از یکسو برای رفع پیامدهای اقتصادی خروج از اتحادیه اروپا و از سوی دیگر برای کشف بازارهای جدید اقتصادی خارج از قوانین و مقررات اتحادیه اروپا به دنبال بازگشت به منطقه ای است که هم با آن آشناست و هم از نفوذ و منافع استراتژیک در آنجا برخوردار است.
 
از این منظر سخنان نخست وزیر و دیگر مقامات انگلستان علیه ایران بیش از آنکه جنبه راهبردی داشته باشد از ویژگی تاکتیکی برخوردار است تا بتوانند کشورهای عرب خلیج فارس را با خود همراه سازند. بنابراین احتمال ایستادن انگلستان در کنار این کشورها و در مقابل ایران به دلایل مختلف بعید می نماید. البته اگر روزی منافع حیاتی انگلستان از سوی ایران مورد تهدید قرار بگیرد (مثلا تهدید به بستن تنگه هرمز) امکان تیرگی روابط میان دو کشور وجود دارد.
 
با این حال مهم ترین تهدید بازگشت انگلستان به منطقه خلیج فارس برای ایران می تواند شکل گیری ساختارهای مقابله جویانه‌ جدید از سوی اعراب منطقه باشد که نمونه آن در سخنان وزیر خارجه بحرین ذکر شد. در حالی که فلسفه شکل گیری شورای همکاری خلیج فارس تهدید صدور انقلاب ایران ذکر شده بود، اکنون ظاهرا تشکیل ساختارهای جدید با احتمال همکاری کشورهای فرامنطقه ای برای آنست كه در صورت امكان حداقل اين كشور را به لحاظ سیاسی و اقتصادی در تنگنا قرار دهند.
 


نویسنده