همکاری امنیتی منفی در روابط ایران و آمریکا

با پیروزی مجدد باراک اوباما، موضوع فعالیت های هسته ای ایران بار دیگر در صدر دستورکار سیاست خارجی آمریکا قرار گرفته است. تمایل به مذاکره در هر دو طرف دیده می شود، اما تا زمانی که بی اعتمادی شدید موجود میان دو کشور رفع نشود، نمی توان به نتیجه بخش بودن مذاکرات، حداقل در کوتاه مدت امیدوار بود.

از نگاه بسیاری از کارشناسان مدیریت مسأله هسته ای ایران برای آمریکا از مقابله با گسترش نفوذ و قدرت چین حیاتی تر است. از همین رو، بسیاری از این صاحب نظران سال 2013 را سال حیاتی برای آمریکادر این خصوص می دانند. حجم زیاد مقالات، سرمقالات، یادداشت ها و سخنرانی های منتشر شده در موسسات تحقیقاتی و اتاق های فکر آمریکا موید این امر است که به نوعی دستور کار سال 2013 اوباما را هم ترسیم می کنند.
  
دیدگاه این افراد را می توان به دو گروه کلی تقسیم بندی کرد. گروه تندروها که معتقدند فرصت گفتگو و مذاکره دیگر به پایان رسیده و ایران بازیگری نیست که بتوان با مذاکره آن را وادار به دادن امتیاز و متوقف کردن فعالیت های هسته ای اش نمود. همچنین زمان زیادی برای مذاکره وجود ندارد، چرا که ایران در آستانه دستیابی به سلاح هسته ای قرار دارد. این گروه بر آن هستند که اوباما باید برای حل این موضوع، قاطعیت بیشتری از خود به خرج داده و با اعمال تحریم های فلج کننده و یا حتی اعلان جنگ با همراهی متحدان خود، "تهدید ایران" را مدیریت نماید. به اعتقاد این دسته از کارشناسان، خطر ایران تا حدی برای آمریکا حیاتی است که اوباما حتی می تواند بدون مجوز کنگره و یا همراهی دیگر متحدان خود وارد عمل شود. 

در طیف مقابل، افراد و گروه  های متعادل تر قرار دارند که هنوز هم به کارآمدی دیپلماسی و گفتگو برای حل و فصل این موضوع اعتقاد دارند. بر اساس این دیدگاه آمریکا می تواند با کاستن از تحریم های خود، اعتماد ایران را جلب نموده و با مذاکره می تواند ایران را متقاعد به پذیرش خواسته های خود کند. انتصاب چاک هیگل به عنوان وزیر دفاع و سناتور جان کری به عنوان وزیر خارجه باعث قوت گرفتن این دیدگاه شده است.

اما نکته ای که باید اشاره کرد این است که هر دو گروه به ابعاد و پیچیدگی های راه حل های مدنظر خود توجه کافی ندارند. نه جنگ به این راحتی به نتیجه مطلوب می رسد و نه دیپلماسی به این زودی جواب می دهد. به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، بی اعتمادی شدیدی که بین ایران و آمریکا وجود دارد، مانع از آن می شود که دو طرف بتوانند در مذاکرات به تعهدات طرف مقابل و حسن نیت آن اعتماد کنند. علی رغم اینکه تمایل به مذاکره در هر دو طرف دیده می شود اما باید گفت که با ادامه این روند، مذاکره در کوتاه مدت به نتیجه نخواهد رسید. علت آن هم این است که وقتی بی اعتمادی دو کشور در اوج خود قرار دارد، مذاکره در خصوص حیاتی ترین و مهم ترین موضوع در روابط خارجی دو طرف بی فایده خواهد بود. 

تمایل دو کشور به مذاکره و دیپلماسی به معنای تمایل به همکاری در خصوص موضوعی امنیتی است. این همکاری از دو جهت بسیار حساس و حیاتی است: نخست اینکه، مذاکره در زمینه موضوعی است که برای ایران از لحاظ اعتبار و عزت از اهمیت بالایی برخوردار است. دوم، آن سوی میز مذاکره طرفی قرار دارد که طی سه دهه پس از انقلاب و حتی قبل از آن، خاطره مثبتی از آن در اذهان ایرانیان وجود ندارد. به خصوص که طی این چند دهه، هدف غایی از سیاست های آمریکا در قبال ایران تغییر رژیم اعلام شده است. همین امر هم باعث ایجاد بدبینی  های بسیار شدیدی در داخل ایران گردیده است. اما برای طرف آمریکایی تنها پرستیژ مطرح است. بنابراین، آمریکا باید تلاش زیادی کند تا بتواند اعتماد از دست رفته ایران را بازگرداند.

نکته مهمی که باید به آن توجه داشت و کلید حل این مسأله هم محسوب می شود این است که همکاری امنیتی می تواند دارای دو بعد مثبت و منفی باشد. در بعد مثبت، دو کشور در زمینه رسیدن به یک هدف مشترک، همکاری می کنند و تعهداتی را می پذیرند. مثل همکاری در زمینه حل بحران عراق یا افغانستان که ایران و آمریکا در این زمینه قبلاً به مذاکره و همکاری پرداخته اند. بر اساس این نوع همکاری در خصوص برنامه هسته ای ایران، دو کشور باید به توافق برسند که ایران غنی سازی اورانیوم با درصد غنای بالا را متوقف کند، اختیارات زیادی را به بازرسان آژانس دهد، اطلاعات بیشتری در خصوص فعالیت‌های خود به آمریکا بدهد و موارد دیگر . در مقابل آمریکا هم باید تضمین‌ها و تشویق‌هایی را به ایران دهد، حق غنی سازی اورانیوم در داخل خاک ایران را محترم شمارد و موارد دیگر. به نظر میرسد که در موضوع هسته ای ایران، بعد مثبت همکاری دوجانبه نتواند حداقل در کوتاه مدت نتیجه ای داشته باشد.
 
بعد منفی همکاری امنیتی، می تواند کاستن از شدت خصومت  ها، رقابت  ها، تنش  ها و دشمنی  ها باشد. این نوع همکاری می تواند کارآمد باشد، چرا که با این اقدام هم اعتماد دو طرف به خصوص ایرانیان جلب می شود و هم راه برای رسیدن به توافقات جامع  تر از طریق همکاری مثبت هموارتر می شود. اقداماتی چون کاستن از تحریم  ها، کاستن از شعار ها و تبلیغات ضد ایرانی، کاستن از میزان تجهیزات و نیروهای نظامی مستقر شده در اطراف مرزهای ایران، مشارکت دادن ایران در معادلات منطقه ای، آزاد کردن دارایی های مسدود شده ایرانی در آمریکا و موارد دیگر می تواند نمونه هایی از این همکاری منفی امنیتی باشد.
 
اساساً رسیدن به توافق و همکاری امنیتی در زمینه مسائل کم اهمیت تر خیلی آسان تر خواهد بود. بنابراین اگر طرفین "مذاکره و دیپلماسی" را برای حل موضوع هسته ای ایران انتخاب کرده-اند، باید بدانند که پرداختن به موضوع اصلی بدون فراهم کردن مقدمات و دست یافتن به توافقات در خصوص مسائل کم اهمیت تر و یا به عبارت دیگر اعتمادی سازی به نتیجه لازم نخواهد رسید. این امر گفتمان گروه طرفدار جنگ و خشونت را تقویت خواهد کرد. مهم این است که طرفین باید بدانند که برای رسیدن به بازی برد – برد باید همکاری کنند و این همکاری جز از طریق امتیازدهی حداکثری حاصل نخواهد شد. 


نویسنده