گروه مطالعاتی خاورمیانه و قدرت های بزرگ

چرایی انتخاب ریاست جمهور جدید آمریکا

گروه خاورمیانه و قدرت های بزرگ پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه همزمان با برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا اقدام به برگزاری نشستی با عنوان «چرایی انتخاب ریاست جمهور جدید آمریکا» نمود. در این نشست دکتر حسین دهشیار مدیر گروه، در حضور جمعی از پژوهشگران مهمان و دانشجویان به بررسی و تحلیل تحولات مرتبط با این رویداد سیاسی در آمریکا پرداخت.
 
دکتر دهشیار تبلیغات و موضوع انتخابات در آمریکا را در سه محور مهم و تعیین کننده اقتصاد، سیاست خارجی و امنیت بین الملل و مسائل شخصیتی تقسیم کرد. در زمان هایی که آمریکا با بحران اقتصادی رو برو باشد و رای دهنده در مقایسه وضع کنونی با 4 سال گذشته روند رو به افولی را دریابد مسئله اقتصاد در انتخابات تعیین کننده خواهد بود. در محور دوم، سیاست خارجی و مسائل امنیتی در شرایطی تعیین کننده است که آمریکا درگیر یک جنگ زمینی باشد و به رغم تلفات انسانی زیاد، برنده نباشد. در شرایط کنونی، اقتصاد آمریکا با تکیه بر شاخص های عینی از موقعیت مطلوبی برخوردار است و در محیط بین الملل هم آمریکا درگیر جنگ زمینی با هزینه های قابل توجهی نمی باشد، از این رو وقتی این دو متغیر در حاشیه قرار بگیرند مسائل شخصیتی ـ رفتار، منش و ویژگی های حزبی فرد ـ موضوع اصلی می شود. نکته مهم این است که این محور برخلاف دو محور قبل تعیین کننده نیست و در نهایت رای دهنده به کاندیدایی رای خواهد داد که حزبش در کاخ سفید باشد. مسئله دیگر مرتبط با این محور، این است که مقوله های شخصیتی نقش تعیین کننده ای در میزان حضور افراد و مشارکت آنها در انتخابات دارد و می تواند با تغییر استانداردهای مورد انتظار، نتیجه را متاثر سازد. از این رو باید گفت از 1945 این اولین بار است که مباحث شخصیتی انتخابات آمریکار ا تحت الشعاع قرار می دهد.
 
دکتر دهشیار اذعان داشت که انتخابات آمریکا در سال 2015 با دو واقعیت روبه رو بود؛ نخست محیط عملیاتی که فرض فقدان جنگ و وضع مطلوب اقتصادی را تایید می کرد و دوم محیط حزبی بود که انتخاب خانم کلینتون را اجتناب ناپذیر می کرد. این اجتناب ناپذیری متاثر از حضور چند دهه ای خانم کلینتون در ساختار حزبی بود. خانم کلینتون از سال 1977 که آقای کلینتون دادستان آرکانزاس بود تازمان ریاست جمهوری و بعد دو دوره سناتوری نیویورک و یک دوره وزارت خارجه نشان می دهد که وی سال های زیادی فرصت داشته تا در بدنه حزب شبکه سازی کند و پایگاه مهمی را برای خود در میان نخبگان و روشنفکران حزبی شکل دهد. اما وی با مشکلاتی هم مواجه بود؛ نخست با توجه به این که پایگاه اصلی حزب طبقه متوسط رو به پایین و کارگران صنعتی هستند اما سیاست های خانم کلینتون و حامیان وی، همه به نفع مالکان کمپانی های صنعتی و سرمایه داران بزرگ می باشد. تردیدها و چالش های مالی مرتبط با خانواده کلینتون هم مهم هستند؛ مسائلی چون وایت واتر و حامیان مالی بنیاد کلینتون که عمدتاً اشخاص و کشورهایی هستند که خلاف حقوق بشر رفتار می کنند و نیز چالش های اخلاقی آقای کلینتون هم شرایط هیلاری کلینتون را در ارتباط با پایگاههای مردمی متاثر می سازد. در حزب جمهوری خواه هم فرض بر گزینش جب بوش بود اما نکته مهم این است که بدنه حزبی به شدت مخالف خانواده بوش ها هستند زیرا معتقدند از سال 1988 که بوش پدر وارد کاخ سفید شد با دوری از اصول محافظه کاری به شدت رویه لیبرال در پیش گرفت واین عملکرد توسط سایر بوش ها دنبال شد. از این رو در میان 17 کاندیدای اولیه حزبی، ترامپ بیشترین رای را آورد کسی که در کنار تمام ویژگی های لیبرال، هیچگاه محافظه کار و حتی سیاستمدار نبوده اما مزیت ترامپ این بود که مخالف ساخت قدرت در واشنگتن بوده و این که هماورد مناسبی برای خانم کلینتون بود.
 
دکتر دهشیار در ادامه به بررسی تاریخچه دو حزب در آمریکا و شرح مبانی و اصول مرتبط با آن پرداخت. در پایان نشست دکتر دهشیار بیان داشت که انتخابات در آمریکا ضمن این که قابل پیش بینی است اما پیچیده است. رئیس جمهور بعدی آمریکا یکی از ضعیف ترین روسای جمهور این کشور از سال 1932 تا کنون از حیث انسجام ملی خواهد بود، از این رو به علت فقدان ویژگی های یک رهبر سیاسی و اقتدار شخصیتی، توان لازم برای بسیج مردمی را نخواهد داشت و صرفاً یک سیاستمدار خواهد بود. بنابراین اگر چه باید گفت سیستم آمریکا خانم کلینتون را مطلوب می داند اما انتخاب آقای ترامپ به معنای نادیده گرفتن معادلات تاریخی و الگوهای انتخاباتی از سوی مردم آمریکا خواهد بود و به احتمال زیاد دو سال آینده شاهد دو کاندیدای بسیار اصولگرا و محافظه کار در انتخاباتی ارزشی خواهیم بود.
گزارش: فاطمه عالیشاه آرات بنی