هیدروهژمونی آبراه های مرزی کشورهای خاورمیانه

با توجه به روند تشدید کمبود آب در سطح جهانی به عنوان یک متغیر تأثیر گذار در تصمیم گیری های سیاست داخلی و خارجی کشورها، هیدروهژمونی در مدیریت حوزه های آبریز مشترک کشورهای خاورمیانه می تواند عامل افزایش بحران آب گردد. از این رو ضرورت اتخاذ رویکرد هیدروسینرژی را در روابط منطقه ای می طلبد.
 
قرار گرفتن منطقه خاورمیانه در کمربند خشک جهان موجب شده تا این منطقه علی رغم دارا بودن  5درصد جمعیت جهان تنها 1درصد از آبهای شیرین قابل دسترس را در اختیار داشته باشد. بیش از 50 درصد جمعیت این منطقه در حوضه های آبریز مشترک زندگی می کنند که اختلافاتی بین کشورهای حوضه این رودها برای استفاده از آب وجود دارد.
 
باافزایش درجه حرارت به میزان دو درجه سانتی گراد تا سال 2020، بالا رفتن تقاضا، کاهش منابع آبی، آب تبدیل به کالای استراتژیک باارزشی درروابط سیاسی بین کشورها شده و دور از ذهن نیست که جنگ های آینده بر سر منابع آب صورت گیرد.
 
بر همین مبنا آب یک متغییر تاثیر گذار در تصمیم گیری های سیاست داخلی و خارجی است. چرا که کمبود آب در سطح ملی، کشور را با فجایع زیست محیطی، بهداشتی، اقتصادی و مهاجرت مواجه می سازد و فراکنش آن نه تنها صلح وامنیت منطقه که امنیت بین الملل را درگیر می کند.
 
از جمله اختلافات در خصوص نحوه تقسیم آب شامل کشورهای عراق، سوریه، ترکیه بر سر رودخانه دجله و فرات- منازعات اردن، سوریه و اسرائیل در مورد بهره برداری از آب رودخانه اردن - ایران و افغانستان در مورد رودخانه هیرمند- مصر، سودان و اتیوپی بر سر تقسیم آب رود نیل نمونه های از چالش های آبی منطقه است.
 
از لحاظ سابقه تاریخی افغانستان در شرق ایران می تواند یکی از عوامل جدی اختلافات آبی در منطقه باشد. قرار داشتن بخش وسیعی از حوضه رودخانه هیرمند در فضای سرزمینی افغانستان این کشور را به لحاظ ژئوپلتیکی در مواضع فرادستی و کشور ایران را در موضع فرودستی قرار داده است. افغانستان در یکصد سال گذشته با ساخت سدهای مخزنی و انحرافی بر ورودی هیرمند، میزان آب جاری به سمت ایران را کاهش داده است.علی رغم معاهدات متعدد به دلیل عدم وجود دولتی با ثبات و پاسخگو، افغانستان از رودخانه هیرمند به عنوان اهرم هیدروهژمونیک مواضع ایران را تحت شعاع قرار داده است.
 
اجرایی نشدن معاهده هیرمند در این خصوص تاثیر منفی زیادی در ابعاد اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، زیست محیطی در شرق کشور در پی داشته است. با توجه به اینکه ایران تا سال 2025 در شمار کشورهای بر روی خط قرمز آبی قرار می گیرد، ضرورت اولویت قائل شدن به مساله آب در برنامه ریزی های سیاست خارجی جنبه حیاتی دارد. در غرب کشور نیز تعاملات آبی ایران و عراق که بر مبنای معاهده الجزایر شکل گرفته از دیگر مسائلی است که برشرایط هیدروپلتیکی ایران تاثیر گذار است. پروژه های مهار رودهای غربی، کشور عراق را شدیدا دچار کمبود خواهد نمود ومناطق شیعه نشین عراق را متاثر وبر حضور ایران در عراق اثر منفی خواهد داشت.
 
وضعیت مشابه دیگر، سیاست های ترکیه در کنترل و مهار آب رودخانه های دجله و فرات است. عراق و سوریه که در پایین این دو حوزه آبریز قرار دارند، نگران پروژه آناتولی جنوب شرقی ترکیه موسوم به گاپ هستند که با احداث سدهای متعدد بر روی رودهای دجله و فرات باعث کاهش حقابه سوریه و عراق شده اند و آنچه بر دامنه بحران می افزاید حق مطلقی است که ترکیه بر روی هر آبی که از کشورش سرچشمه می گیرد، قائل است. در صورتیکه عراق و سوریه معتقدند رودهای دجله و فرات آبراهی بین المللی است و خواستار میزان عادلانه و معقول حقابه خود هستند.
 
در حال حاضر باعنایت به شرایط ناپایدار و ظهور گروههای افراطی در عراق و سوریه وخسارات وارده به تاسیسات آبی، بخش کشاورزی، ناامنی غذایی منجر به حاشیه رانده شدن مدیریت آب شیرین شده و بر وخامت اوضاع افزوده و ترکیه با بهره برداری از این شرایط نامساعد، از بر هم خوردن تعادل آب و محیط زیست به نفع خود بهره برداری کرده است.
 
در همین راستا با اهتمام به اینکه کمبود آب یک بحران بالفعل است و ادامه این فرایند برای بقای زیست بوم منطقه مخاطره آمیزاست؛ برای برون رفت از این  سیکل معیوب، لازم است تا کشورهای منطقه  وزن هیدرو هژمونی خود را به سوی پتانسیل هیدرو سینرژی سوق دهند. به این دلیل که با همگرایی و عدم آسیب رسانی جدی بین طرفین و بهره برداری پایدار از آب های مرزی از یک سو و بر همکنشی منطقه ای و بین المللی و مدیریت پیشگیرانه فعال از سوی دیگر، شرایط مستعدی را برای اجماع سازی منابع پایدار آب و زیست مطلوب فراهم آورند.
 
نتیجه آنکه با عنایت به ناامنی زیست محیطی منطقه، اتخاذ شیوه های نوینی در برنامه ریزی های فعلی و آتی مورد نیاز است. مدیریت منابع به طریق فنی و دیپلماسی آبی دوجانبه و چند جانبه بدین ترتیب صورت می پذیرد: نخست، به دلیل آن که بزرگترین بخش اقتصادی از لحاظ مصرف کشاورزی است، هدایت کشورها به سمت تجارت آب مجازی، بهره گیری از سیستم آبیاری قطره ای، شیرین کردن آب دریا، باروری ابرها، ایجاد سبد منافع، تبادل متخصصان کشاورزی و منابع آبی در گشودن مشکل کشورها موثر است. دوم، «مدیریت منابع آب» از یک سو، کاتالیزوری است برای بسط و تشدید تنش هایی که حل نشده اند.از سوی دیگر، آبراه های مرزی به عنوان یک استراتژی مشترک می توانند بستری را برای بهبود روابط در دیگر حوزه های سیاسی، مرزی، اقتصادی در چارچوب دیپلماسی آب محقق گردانند و منطقه را به سوی ثبات بیشتر سوق دهد. سوم، بهره گیری از سازمانهای بین المللی برای اتخاذ توافق نامه ها و قطعنامه های لازم الاجرا ضروری به نظر می رسد.


نویسنده