گروه مطالعاتی خلیج فارس

گسترش ناتو در خلیج فارس

نشست چهارشنبه 26 آبان 1395 گروه مطالعاتی خلیج فارس پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه، با عنوان «گسترش ناتو در خلیج فارس» با سخنرانی پروفسور نادر انتصار رئیس دانشکده علوم سیاسی دانشگاه آلابامای جنوبی آمریکا و آقای جواد حیران نیا دبیر گروه خلیج فارس و به مدیریت آقای مهدی ذوالفقاری برگزار شد. در این جلسه دکتر سید جواد صالحی مدیر گروه خلیج فارس و جمعی از اساتید و پژوهشگران مهمان پژوهشکده حضور داشتند.
 
در ابتدای این نشست پروفسور نادر انتصار رئیس دانشکده علوم سیاسی دانشگاه آلابامای جنوبی آمریکا که از طریق ویدئو کنفرانس و از آمریکا در این نشست سخنرانی می کرد گفت: در اوایل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و بعد از شکل گیری دیوار برلین (مهم ترین نماد جنگ سرد) و همچنین تقسیم اروپا به حوزه طرفدار آمریکا و حوزه طرفدار روسیه، تحولات بسیار گسترده و سریعی صورت گرفت؛ در مورد  اینکه نقش آینده آلمان چه خواهد بود و اینکه آلمان متحد یعنی آلمانی که بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ایجاد شده بود چه نقشی در چارچوب دفاعی ناتو خواهد داشت؟ آیا می تواند به همان شکل قبل بازیگر مهمی در ناتو باشد یا اینکه نقش متحدتری ایجاد خواهد کرد؟ و همچنین در مورد اینکه کشور جانشین اتحاد جماهیر شوروی که بعدها روسیه شد تا چه اندازه قبول خواهد کرد که آلمان متحد به عنوان پایه محکمی در ناتو باقی بماند؟

وی ادامه داد: در صحبت­هایی که بین رهبران آمریکا و گورباچف رهبر اتحاد جماهیر شوروی و همچنین وزرای خارجه دو کشور صورت گرفت، آمریکا قول داد که اگر روسیه از باقی ماندن آلمان در ناتو جلوگیری نکند آمریکا و متحدانش قول خواهند داد که گسترش ناتو را تا مرزهای شرقی و بیرون از مدار روسیه نکشند تا روسیه از این لحاظ خطری را احساس نکند.
 
دکتر انتصار گفت: اگر چه از این گفتگوها و قول­هایی که در این مورد داده شده مدارکی موجود است اما هیچ گاه به صورت یک پیمان رسمی امضا نشد و فقط در سطح گفتگو و قول باقی ماند. ولی شکی در این نیست که «جمیز بیکر» وزیر خارجه وقت آمریکا به عنوان نماینده این کشور و عضو مهم ناتو این قول را به گورباچف داد که در صورت فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و در صورت گسترش ناتو، ناتو به حساسیت هایی که روسیه در مورد گسترش سازمان دفاعی جنگ سرد دارد دقت و سعی می کند که کشورهای دیگر را در این سازمان وارد نکند، یا حداقل سعی می کند که کشورهای اروپای شرقی را که در اطراف اتحاد جماهیر شوروی سابق وجود دارند وارد این سازمان نکند.
 
استاد دانشگاه آلابامای آمریکا در ادامه گفت: ولی در عمل چنین اتفاقی نیفتاد و چند ماه بعد از گفتگوهای بین بیکر و همتای خودش در اتحاد جماهیر شوروی و قول­هایی که به رهبران روسیه داده شده بود، فشار زیادی روی آمریکا آمد و کسانی که در آمریکا بودند و عده ای هم در انگلستان از جمله رهبران و نخبگان این کشورها اعلام کردند که اکنون موقعیت بسیار مناسب است که ناتو را گسترش بدهیم و اروپای شرقی را نیز زیر چتر محافظت ناتو بیاوریم؛ چرا که روسیه در موقعیتی نیست که بتواند اعتراض چندان یا کار مهمی کند. اگر چه می تواند اعتراض کند اما نمی تواند کاری از پیش برد؛ چرا که روسیه هم اکنون در وضع بسیار بد اقتصادی، نظامی و سیاسی به سر می برد و نمی تواند چالشی را برای ناتو و آمریکا و هم پیمانان دیگر آمریکا در ناتو ایجاد کند. پس خطری برای اروپای غربی ندارد.
 
وی افزود: بنابراین به سرعت و حدودا دو سه ماه بعد از قول بیکر به روسیه برنامه هایی ریخته شد که کشورهای اروپای شرقی را یکی بعد از دیگری وارد ناتو کنند. این اولین قدمی بود که ناتو در جهت گسترش خود به شرق برداشت و با اهداف بلند مدت این برنامه، کشورهای جنوب شرق دریای مدیترانه و کشورهای خاورمیانه نیز می بایست در این گسترش ناتو شریک می شدند. البته نه اینکه رسما عضو ناتو شوند اما چتر ناتو باید این کشورها را نیز به نحوی در برگیرد. بدین ترتیب شروع گسترش ناتو در سال ۲۰۰۴ روند بسیار جدی به خود گرفت.
 
دکتر انتصار تصریح کرد: ناتو دو برنامه مهم را در چارچوب گسترش خود در نظر گرفت، یکی همکاری صلح و دیگری گفتگوی همکاری کشورهای مدیترانه. صحبت ها در این مورد در ابتدای سال ۱۹۹۴ مطرح شد اما چند سالی زمان برد که این دو ستون جدید یعنی همکاری صلح و گفتگوی همکاری کشورهای مدیترانه برای صلح، پایه هایشان را محکم کنند. این موضوعات تقریبا در اوایل دهه ۲۰۰۰ و ۲۰۰۱ اتفاق افتاد اما گفتگوها در این مورد به سال ۱۹۹۴ مربوط می شود.
 
وی افزود: در برنامه اول، هدف این بود که ابتدا کشورهای اروپایی را که هنوز به صورت سیاسی و اقتصادی با روسیه رابطه داشتند و در مرحله بعد کشورهای دیگر اروپایی هم که در ناتو نبودند، زیر این چتر ببرند، به جز کشورهای کوچک مثل مالاکو، اندورا و واتیکان که قرار بود جز این همکاری و هم پیمانی نباشند؛ چرا که از نظر استراتژیکی مهم نبودند.
 
استاد دانشگاه آلاباما در ادامه گفت: کشورهایی که در بالکان بودند در دوران جنگ داخلی خودشان به سر می بردند و تأکیدی بر آن ها نشده بود. در اوایل بحث قبرس نیز مطرح بود که وارد این پیمان شود اما بعدها کنار گذاشته شد. تمام این ۱۵ جمهوری که سابقا جزو اتحاد جماهیر شوروی بودند و بعدا استقلال خودشان را به دست آوردند بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در فاز اول کنار گذاشته شدند. اما بعد کشورهای دیگر اروپا به تدریج وارد این همکاری شدند و چیزی نگذشت که کشورهای اروپای شرقی هم وارد این همکاری شدند. بلغارستان، جمهوری چک، لهستان، مجارستان، رومانی، جمهوری اسلواکی و حتی صحبت بر سر ورود دو کشور سوئیس و سوئد هم بود که به رغم ورود؛ اما نقش آن ها خیلی مهم نبود و بیشتر از نظر سمبلییک اهمیت داشتند.
 
 دکتر انتصار همچنین گفت: در فاز دوم گسترش همکاری با ناتو کشورهایی که عضو اتحاد جماهیر شوروی بودند برای همکاری با ناتو اظهار تمایل کردند، به خصوص جمهوری آذربایجان، گرجستان، قزاقستان و غیره. روسیه نیز در ابتدا مشتاق بود که جزو این همکاری برای صلح باشد ولی بعد از مسائلی که در یوگسلاوی سابق اتفاق افتاد و حمله ناتو به این کشور و همچنین صربستان که یکی از هم پیمانان مهم روسیه بود، سبب شد که روسیه از این چارچوب کنار بکشد و از آن موقع به بعد رابطه روسیه که قرار بود با ناتو رابطه خوبی باشد شروع به نزول کرد. در ادامه اتفاقات دیگری که افتاد و هنوز هم ادامه دارد چه جنگ سوریه و چه گسترش روسیه به شرق اوکراین و ... . به طور کلی تنش هایی که در چند سال اخیر بین آمریکا و روسیه ایجاد شد، سبب شد که موضوع وارد کردن روسیه به عنوان همکار ناتو نه تنها در شرایط کنونی از بین برود بلکه امیدی به اینکه در آینده نزدیک اتفاق بیفتد هم وجود نداشته باشد.
 
مؤلف کتاب «سیاست کردها در خاورمیانه» تصریح کرد: پایه دوم هدف ناتو یعنی گفتگوی همکاری کشورهای مدیترانه از جهت دیگری ادامه یافت و در این چارچوب بود که ناتو به مرور خودش را به خلیج فارس نزدیک کرد. می توان گفت که خلیج فارس به عنوان یک منطقه سوق الجیشی و کشورهای خلیج فارس و حتی کشورهای اطراف خلیج فارس هم به تدریج  به عنوان اعضای غیر رسمی وارد ناتو شدند.
 
استاد دانشگاه آلاباما افزود: در تابستان 2006 بعد از حمله اسراییل به لبنان، آلمان متحد به عنوان یک عضو مهم ناتو برای اولین بار بعد از جنگ جهانی دوم یکی از ناوگان های دریایی خود را از محدوده فعالیت های ناتو خارج کرد. هدف از اعزام این ناوگان به شرق مدیترانه جلوگیری از ارسال سلاح به مخالفان اسراییل بود که این امر در چارچوب گفتگوی همکاری مدیترانه ای صورت می گرفت.
 
دکتر انتصار تصریح کرد: ارسال ناوگان دریایی به مدیترانه، حاوی پیغامی برای ایران بود که ناتو هم اکنون به عنوان قدرت نظامی در مسائلی که برای ایران مهم باشد رسما و به طور مستقیم وارد خواهد شد. حمله اسراییل به لبنان برای ایران اهمیت سوق الجیشی داشت؛ چرا که لبنان یکی از کشورهای مهم خاورمیانه در سیاست ایران است.
 
وی افزود: ناتو به مرور شروع به بستن پیمان های نظامی با کشورهای خلیج فارس و شیخ نشین های خلیج فارس کرد. ناوگان پنجم آمریکا را که تقریبا بعد از جنگ جهانی دوم فعالیت و وجود نظامی نداشت، مجدد روی کار آوردند و مرکز این ناوگان پنجم را در بحرین که نزدیک به ایران است قرار دادند.
 
استاد دانشگاه آلاباما تصریح کرد: به این ترتیب دیدیم که ستاد نیروی مرکزی گرچه مرکزش در خود آمریکا بود اما مرکز خاورمیانه اش را به خلیج فارس منتقل کرد که هنوز در آنجاست و فعالیت بسیار زیادی می کند. در جنگ آمریکا و هم پیمانانش بر ضد عراق در سال ۲۰۰۳ نیز تمام مرکز فعالیت آن ها در خلیج فارس و در کشور قطر پیاده شده بود. از طرف دیگر حضور ناتو در کشورهای خلیج فارس افزایش یافته و خواهد یافت آن هم از طریق فروش اسلحه هایی بسیار پیشرفته نظیر سیستم موشکی و غیره به کشورهای خلیج فارس. اگر خوب نگاه کنیم می بینیم که عربستان بعد از آمریکا و چین بزرگترین بودجه دفاعی دنیا را دارد. امارات متحده عربی هم  مرتب اسلحه های پیشرفته را از آمریکا، انگلیس و دیگر کشورها خریداری می کند.
 
وی افزود: ایجاد سیستم رهگیر موشکی یعنی سیستم جنگ های ستارگان در برنامه ناتو در خلیج فارس قرار دارد و اکنون تمام کشورهای خلیج فارس به خصوص آن هایی که با ایران رابطه خیلی مناسبی ندارند نظیر امارات متحده عربی و غیره به پایگاهی برای ایجاد این سیستم های رهگیر موشکی شده اند. در مورد اخباری که در پیاده کردن این سیستم ها در خلیج فارس است گفتگویی در رسانه ها نشده است. اما در رسانه هایی که روی این موضوع تخصص دارند مطالب زیاد است. اینکه چگونه ناتو این سیستم دفاعی را کم کم در چند کشور خلیج فارس پیاده کرده و توسعه داد و آن هم با یک هدف خیلی مشخص برای جلوگیری از فرستادن احتمالی موشک از طریق ایران تا از آن بازدارندگی کند. این سیستم را کشورهای عربی نیز در خلیج فارس پیاده کردند و آنها پذیرفتند که این یک سیستم دفاعی است برای جلوگیری از موشک هایی که ممکن است از سوی ایران پرتاب شوند.
 
استاد روابط بین الملل دانشگاه الابامای آمریکا در ادامه گفت: بنابراین می توان گفت که سیستم دفاعی کشورهای همکاری خلیج فارس کاملا با سیستم دفاعی ناتو ادغام شده است. پرچم دفاعی ناتو هم دیگر پرچمی نیست که فقط منحصر به اروپا باشد، خلیج فارس را نیز زیر نظر خودش گرفته و احتیاجی نیست که این کشورها به طور رسمی عضو ناتو شوند. حتی ممکن است اگر بخواهند این کار را انجام دهند هزینه های سیاسی هم داشته باشد. بنابراین کاری که انجام شده و هم اکنون ادامه دارد، گسترش ناتو به کشورهای عربی خلیج فارس است که به نحوی این کشورها را به صورت غیر رسمی عضو ناتو کرده است که این موضوع امنیت ملی ایران را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
 
در ادامه آقای مهدی ذوالفقاری مدیر این نشست در خصوص گسترش ناتو به خلیج فارس گفت: انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹ به پیروزی رسید، کابل توسط ارتش سرخ اتحاد جماهیر شوروی به اشغال درآمد، غرب از ناحیه انرژی احساس تهدید می‌کرد، جنبش ‌های مردمی با ایدئولوژی مذهبی متأثر از انقلاب اسلامی ایران منافع غرب در منطقه را مورد تهدید قرار داده بود. واگرایی امنیتی منطقه راهبردی خلیج فارس به دلیل نوع نگاه سران کشورهای عضو مانند بیانیه دمشق و تعریف چهار لایه تأمین امنیت در این حوزه مهم باعث شد تا دکترین دو ستونی نیکسون - کیسینجر که پیش از انقلاب ایران در خلیج فارس به اجرا گذاشته شد؛ دیگر نتواند خلاء قدرت در منطقه را تأمین کند. همچنین تلاش برای مهار قدرت نفوذ جمهوری اسلامی در دستور کار ناتو قرار گرفت. این خلاء امنیتی عمیق در چنین منطقه راهبردی بهانه حضور ناتو را برای اجرای دکترین «حضور مستقیم» در دوران ریاست جمهوری کارتر در خلیج فارس به وجود آورد.
 
وی در ادامه تصریح کرد: ناتو سند «مفهوم راهبردی نوین» (New strategic Concept) را در سال ۱۹۹۱ منتشر کرد. هدف از آن نیز همکاری ناتو با اعضاء شورای همکاری خلیج فارس با هدف گره زدن امنیت خلیج فارس با امنیت حوزه اروپا – آتلانتیک و برقراری و ترویج این امنیت در مناطق پیرامونی ناتو بود. البته باید توجه داشت که ناتو هرگز نپذیرفته و نخواهد پذیرفت که سطح همکاری‌های خود با اعضاء شورای همکاری خلیج فارس را به بالاترین نوع همگرایی یعنی «همگرایی امنیتی» آن هم از نوع «پیمان دفاع مشترک» ارتقاء دهد.
 
ذوالفقاری همچنین گفت: پیگیری سند «مفهوم راهبردی نوین» (NSC) موجب شد تا در اجلاس سال ۲۰۰۴ سران ناتو در استانبول تصمیماتی برای عملیاتی نمودن چنین سندی اتخاذ شود که به سند «ابتکار همکاری استانبول» (Istanbul Cooperation Initiative)  موسوم به ICI شهرت یافت و رابطه ناتو با این کشورها رسماً در دستور کار قرار گرفت. احداث پایگاه چند منظوره ترکیه (عضو ناتو) در قطر به سند «مفهوم راهبردی نوین» در سال ۱۹۹۱ برمی گردد.
 
وی افزود: «ینس استولتنبرگ» دبیر کل سازمان پیمان آتلانتیک شمالی در سفر دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴ به کویت توافقنامه‌ای را با این کشور به امضاء رساند که هدف اعلامی آن تسهیل نقل و انتقال نیروها و تجهیزات ناتو از کویت برای انجام مأموریت های ناتو بود. شواهد و ادبیات پیشین این گونه مفاهیم، تسهیم هزینه ‌های ناتو با این کشورها را آشکارا به منصه ظهور می‌گذارد.
 
ذوالفقاری تصریح کرد: باید توجه داشت که پایگاه نظامی انگلیس در بحرین، پایگاه فرانسه در امارات متحده عربی و پایگاه‌های متعدد آمریکا در کشورهای حاشیه خلیج فارس و همچنین پایگاه چند منظوره ترکیه در قطر را هم به جمع شواهد دکترین اتخاذ شده اعضاء ناتو می توان اضافه کرد. در حقیقت برجستگان ناتو برآنند تا با آزاد کردن بخش عمده‌ای از توان ناتو در خلیج فارس، آن را مصروف سیاست اعلامی «نگاه به شرق» کنند تا از قدرت گرفتن بیشتر ایران، روسیه و چین نیز غفلت نکرده باشند.
 
در ادامه این نشست آقای جواد حیران نیا دبیر گروه خلیج فارس به بررسی گسترش ناتو در خلیج فارس پرداخت و گفت: وقتی سخن از گسترش ناتو به حوزه های غیر سنتی ناتو می شود به لحاظ تئوریک از نظریه امنیت دسته جمعی فاصله می گیریم و وارد نظریه هایی چون «امنیت تعاونی» یا «امنیت جامع» می شویم.
 
وی افزود: بر این اساس ناتو امنیت را به محیط پیرامونی خود می گستراند و چتر امنیتی خود را گسترش می دهد بدون آنکه لازم باشد در حوزه های غیر سنتی بر اساس نظریه امنیت دسته جمعی و مطابق بند ۵ اساسنامه ناتو رفتار کند.
 
بدین معنا که با وجود آنکه ناتو وارد سازوکارهای امنیتی با کشورهای خارج از حوزه سنتی ناتو می شود ولی لزوماً تکالیفی که مطابق بند ۵ بر عهده آن است متوجه آن نیست؛ بندی که مطابق آن حمله به یک عضو به منزله حمله به سایر اعضاء است و سایر اعضاء موظف به رفع تهدید از آن عضو بر می آیند.
 
حیران نیا در ادامه گفت: همکاری ناتو با کشورهای حاشیه خلیج فارس در ادامه تأسیس شورای مشارکت اروپا - آتلانتیک، تأسیس شورای دائم روسیه - ناتو، گفتگوی مدیترانه و مشارکت برای صلح قابل تفسیر است.موازنه قوا مقابل ایران از اهداف گسترش ناتو به خلیج فارس است.
 
وی در ادامه به اهداف تعریفی ناتو برای حضور و گسترش در خلیج فارس پرداخت و گفت: اهدافی چون تضمین امنیت انرژی، مقابله با تروریسم و تهدیدات نوین، تضمین امنیت اسراییل، کنترل و مدیریت قدرتهای منطقه ای چون ایران، حفظ و حراست از حکومتهای وابسته و متحدین از جمله اهداف ناتو برای گسترش به حوزه خلیج فارس برشمرده شده است.

دبیر گروه خلیج فارس پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه با اشاره به اینکه ناتو تا قبل از جنگ سرد متوجه اروپای شرقی و خطر کمونیسم بوده است گفت: بعد از جنگ سرد ناتو با بحران هویت روبرو می شود و محیط امنیتی جدید ناتو را بیشتر متوجه خاورمیانه و زیرسیستم فرعی آن خلیج فارس می سازد. متعاقب سند رم (مصوب ۱۹۹۱) امنیت مدیترانه و امنیت خاورمیانه به امنیت اروپا پیوند می خورد و در راستای گسترش ناتو به خارومیانه و خلیج فارس گفتگوهای مدیترانه ای در سال ۱۹۹۴ شکل می گیرد و متعاقبا «ابتکار همکاری استانبول» در سال ۲۰۰۴ تمرکز ویژه ای بر خلیج فارس دارد.
 
مطابق ابتکار همکاری استانبول کشورهای حاشیه خلیج فارس در صورت همکاری با ناتو، از منافعی چون حمایت عملی در برابر تهدیدهای تروریستی، دسترسی به آموزش، اصلاحات دفاعی و همکاری های نظامی و همچنین گفتگوهای سیاسی بهره مند می شوند. اصلاحات دفاعی، بودجه بندی و برنامه ریزی، مناسبات نظامی- غیر نظامی، همکاری های نظامی، مبارزه با تروریسم و سلاح های کشتار جمعی، ارتقای همکاری در زمینه امنیت مرزی از جمله همکاری های اعضای شورای همکاری خلیج فارس با ناتو در قالب ابتکار همکاری استانبول است.
 
حیران نیا با اشاره به اینکه تاکنون چهار کشور قطر، بحرین، امارات متحده عربی و کویت به ابتکار همکاری استانبول پیوسته اند گفت: عربستان سعودی نیز گفتگوهایی را با ناتو داشته است و عمان نیز ترجیح می دهد همکاری با ناتو را از رهگذر شورای همکاری خلیج فارس دنبال کند. وی در ادامه افزود: در خصوص گسترش همکاری های ناتو با کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس باید توجه داشت که هرگونه معماری و چارچوب جدید امنیتی برای منطقه خلیج فارس باید سه هدف را برآورده سازد. اول اینکه این چارچوب امنیتی باید دولتهای منطقه خلیج فارس را از قبل امن تر سازد. دوم، این چارچوب باید بیش از آنکه ساز و کارهای امنیتی منطقه را پیچیده تر سازد، آسانتر کند. سوم اینکه چارچوب امنیتی به اندازه کافی انعطاف پذیر و منسجم باشد که در مقابل تغییرات داخلی و خارجی دوام بیاورد.
 
حیران نیا یادآور شد: چارچوب امنیتی مبتنی بر ابتکار همکاری استانبول نتوانسته اهداف مذکور را محقق سازد. این چارچوب همکاری امنیتی اولاً فراگیر و جامع نیست و کشورهای مهمی چون ایران و عراق را مستثنی کرده است.
 
وی افزود: دوماً یکی از محورهای این سند تهدید هسته ای ایران و مقابله با به خطر افتادن رژیم اشاعه هسته ای بوده است که با توافق هسته ای ایران و گروه ۵+۱(برجام) یکی از ارکان تهدیدی ادعایی در این سند با پرسشی اساسی مواجه می شود.
 
وی تصریح کرد: یکی از عوامل تهدید کننده کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس عوامل داخلی است. برای نمونه در بحرین و عربستان شاهد نارضایتی های داخلی هستیم که از رهگذر توجه به امنیت انسانی این موضوعات قابل حل و فصل هستند حال آنکه ابتکار همکاری استانبول معطوف به «امنیت دولتی» و حفظ رژیمهای اقتدارگرا است.
 
حیران نیا یادآور شد: حضور ناتو در خلیج فارس و ایجاد نظم امنیتی با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در حالی است که امنیت در این منطقه از رهگذر مشارکت همه کشورهای عضو منطقه حاصل می شود. اگرچه در زمان کنونی ایده آلی خواهد بود که بتوان به نظمی با مشارکت و همکاری همه کشورهای حاشیه خلیج فارس و بدون مداخله بازیگران فرامنطقه ای دست یافت ولی نظم مطلوب و پایدار نهایتا نظمی است که در آن شاهد حضور قدرتهای فرامنطقه ای نباشیم.
 
وی افزود: ذهنیت کنونی بازیگران منطقه ای نگاهی مبتنی بر حاصل جمع جبری صفر است و منطق حاکم بر روابط آنها منطق «موازنه قوا» است و سه قدرت منطقه ای ایران، عربستان و عراق برداشتی تهدیدآمیز از یکدیگر دارند. در واقع کنشهای منطقه ای نتوانسته ذهنیتی فراگیر و غیر ایدئولوژیک و گفتمان هویتی فراملی، فراگیر و تکثرگرا ایجاد کند.
 
در ادامه، این نشست با پرسش و پاسخ حضار دنبال شد. حیران نیا در خصوص این پرسش که مواضع دونالد ترامپ در خصوص ناتو آیا باعث تضعیف ناتو خواهد شد گفت: دونالد ترامپ در کمپین های انتخاباتی خود را ضد رژیم های بین المللی از جمله رژیم های امنیتی چون ناتو و رژیم های تجاری چون «ترانس پاسیفیک» و «نفتا» نشان داده است. ترامپ از اعضای ناتو خواسته که سهم خودشان را در بودجه بندی مالی ناتو بدهند. باید توجه داشت که آمریکا در سال گذشته حدود ۷۳ درصد از بودجه ناتو را تأمین کرده است و از میان کشورهای اروپایی که مقرر شده ۲ درصد از تولید ناخالص داخلی را صرف بودجه دفاعی و امنیتی کنند- غیر از ۵ کشور- بقیه آنها اعمال نکرده اند.
 
حیران نیا یادآور شد: لذا ترامپ می گوید که دیگر آمریکا نباید هزینه های امنیتی اروپایی ها را تا این حد بدهد و در صدد است تا با تحت فشار قرار دادن آنها را به سهمیه بندی ملزم سازد. مواضع ترامپ در خصوص پیمان تجاری ترانس پاسیفیک و نفتا نیز از همین منطق پیروی می کند.
 
وی افزود: باید توجه داشت که ناتو بازوی نظامی آمریکا در اروپاست و بعید است که آمریکا درصدد تضعیف ناتو بر آید. البته متعاقب اظهارات ترامپ، وزرای خارجه و دفاع اتحادیه اروپا نیز نشستی برگزار کرده اند و در آن تصمیماتی در خصوص سازو کارهای امنیتی و دفاعی مختص اعضای اتحادیه گرفته اند. البته تلاش هایی هم برای تشکیل ارتش مشترک اروپایی از سوی برخی کشورهای اروپایی مطرح شده است. اما بعید به نظر می رسد که این موضوعات جنبه عینی به خود بگیرد هر چند ترامپ سعی خواهد کرد با تحت فشار قرار دادن اروپایی ها امتیازاتی از آنها بگیرد. رژیم­های امنیتی چون ناتو بعد از جنگ جهانی دوم شکل گرفته است و در واقع منافع هژمون (آمریکا) را تأمین کرده و  می کند. در واقع هژمون در نتیجه کارکرد این رژیم ها نظم مطلوب خود را نهادینه می سازد.

گزارش: علی نجات