نگاهی تطبیقی به بهار عربی

نوع مطلب: گزارش

نویسنده: فریدون مجلسی، دیپلمات پیشین و تحلیل­گر ارشد مسائل سیاسی و بین المللی

 

فریدون مجلسی از دیپلمات های سابق وزارت امور خارجه اخیراً در نشستی تخصصی با عنوان «ارزیابی ده ساله انقلاب های عربی: امکان و امتناع دموکراسی در جهان عرب» مهمان گروه روندهای فکری پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه بودند. ایشان در این نشست علمی که به صورت مجازی برگزار گردید به ایراد سخنرانی و طرح نظرات کارشناسی خود در خصوص موضوع مذکور پرداختند. از ایشان خواسته شد که تحلیلی تطبیقی از وضعیت کشورهای عربی درگیر در انقلابات موسوم به بهار عربی ارائه دهند. متن حاضر تحلیل و ارزیابی تطبیقی این تحلیلگر سیاسی و بین المللی از تحولات بهار عربی است که در ادامه می­خوانید.

 

1 تونس سرآغاز بهار عربی

بهار عربی نامی است که بر شورشی انقلابی نهاده شد که در روزهای پایانی سال 2010 میلادی به دنبال اعتراض به خودسوزی جوان دستفروش مستأصل و درمانده ای از دست خشونت پلیس در تونسی درگرفت. این گونه خشونت‌ها در جهان و خصوصا در خاورمیانه کم نبوده و نیست و منجر به شورش و انقلاب هم نمی‌شود. حادثه تونس نیز به دلیل آن خودسوزی رخ نداد، بلکه آن اتفاق قطره ای نهایی بود که جام خشم ملت تونس را لبریز کرد. واکنش انفعالی بن علی نخست وزیر خودکامه تونس پس از 23 سال حکومت سریع بود. او سه هفته پس از آغاز شورش و اعتراضات خیاباتی از مقاومت دست کشید و به اتکای ثروتی که گرد آورده بود به عربستان پناه برد. جالب اینکه بن علی خود این گونه شرایط استیصال را تجربه کرده بود. او آخرین نخست وزیر حبیب بورقیبه رهبر تجدد طلب و مبارز راه استقلال تونس از تحت الحمایگی فرانسه در سال 1956 بود. او در سال 1957 که نخست وزیر کشورش بود نظام سلطنتی را بر انداخت و نخستین رئیس جمهور تونس شد. بورقیبه سی سال در این مقام باقی بود. به طوری که گزارش شده است در 85 سالگی هنگامی که ریاست جلسه هیأت وزیران را در دفتر بن علی نخست وزیر بر عهده داشت، بن علی خسته و آزرده او و پسرش را که وزیر فرهنگ تونس و در حکم ولیعهد بورقیبه بود به بهانه مشورت به دفتر ویژه خود دعوت و در را به روی آنان قفل کرد و به شورای وزیران بازگشت! نخست وزیر در بازگشت به شورای وزیران اعلام کرد که هم اکنون رئیس جمهور پیر و ناکارآمد را از کار برکنار کرده است و همه وزرا موافقت کردند.

 

 

بن علی که خودش سرنوشت بورقیبه رهبر درستکار و محبوب و البته دچار فساد ناشی از بقای در قدرت را رقم زده و به خوبی از سالمندی و فساد خود و خانواده اش نیز آگاه بود، مقاومتی نکرد. پیروزی سریع معترضان تونس ملل دیگر کشورهای عرب منطقه را که اغلب از جمهوری‌های خودکامه و فساد گسترده حاکمان به عذاب آمده بودند بر انگیخت و دومینویی از واژگونی و دگرگونی در میان کشورهای عرب پدید آورد. اغلب کشورهایی که درگیر تظاهرات شدند جمهوری ‌های عربی مادام العمر و در آستانه موروثی شدن بودند؛ اما هر یک از این کشورها وضعیت مدنی و اجتماعی متفاوتی داشتند که در سرنوشت شورش یا انقلاب آنان مؤثر بود.

 

اغلب انقلاب‌ ها به آن شعارهای دموکراسی خواهانه دست نیافتند و ناکام ماندند، اما شورش تونس را می‌توان به طوری نسبی مثبت دانست، هرچند به دلیل مشکلات مالی امکان برآوردن نیازها و مطالبات عمومی مقدور نبوده و اعتراضاتی برجای مانده است. با اینکه با توجه به تجدد آمرانه پیشین تمایلات اسلامی پس از انقلاب فرصت بروز یافت و محدودیت‌های الزامی ضد حجاب حذف شد، اما الغنوشی رهبر اخوان المسلمین که با بیش از یک سوم آرا اکثریت نسبی را کسب کرده بود، سیاستی اعتدالی در پیش گرفت. دلایل توفیق نسبی قیام تونس را می‌در تحولات تاریخی آن جست. با اینکه 98 درصد جمعیت تقریبا 12 میلیونی تونس مسلمان هستند، و دموکراسی در جوامع پدرسالار اسلامی سابقه و سازگاری مناسبی ندارد، اما تونس امتیازاتی به شرح زیر دارد.

 

اولا، جمعیت تونس که اصولا از اقوام بِربِر بوده است در طی تاریخ با فینیقی‌ها در حکومت طولانی کارتاژ و با رومیان، ژرمن‌های واندال، قبایل عرب مهاجر از عربستان، یهودیان، ترک‌های عثمانی، و فرانسویان امتزاج فرهنگی و قومی داشته اند و نظام قبیله ای سنتی عربی که از موانع اصلی دموکراسی است در تونس شکسته شده وجود مؤثری ندارد. دوم اینکه دموکراسی نیازمند توسعه و بلوغ فرهنگی است، که اکنون در جمعیت جوان تونس سواد امری عمومی است و سوم مزیت اقتصادی تونس نسبت به اغلب کشورهای آفریقایی است. هرچند آغاز قیام تونس مربوط به استیصال اقتصادی بود، اما فساد حکومت در آن نقش عمده داشته است و شرایط کنونی برای نتیجه بخش بودن یک حاکمیت خوب و پایه گذاری عدالت اجتماعی و ایجاد اشتغال مناسب است.

 

2- مصر

قیام موفقیت آمیز تونس به راستی الهام بخش قیام مصر بود. در مصر نیز حسنی مبارک افسر خوشنام نیروی هوایی با سابقه جنگی درخشان پس از قتل انور سادات در سال 1981 تا سال 2011 به مدت 30 سال یعنی تا آستانه 80 سالگی رئیس جمهور عملا مادام العمر مصر بود. او نیز مانند تونس دچار همان گونه مفاسد مالی و اداری و مال اندوزی‌های خانوادگی بود، و همچنین جمال فرزند حسنی مبارک نیز عملا نقش ولیعهدی او را بر عهده داشت. این اوضاع نه فقط توده مردم شهری را آزرده و عاصی کرده بود، بلکه موضوع جانشینی حسنی مبارک که دست از قدرت بر نمی‌داشت و نفوذ فرزندش امیران ارتش مصر را هم که مدعی بودند رنجانده بود. ضمنا همانطور که ترور انور سادات نشان داد، مخالفان مذهبی و ایدئولوژیک حکومت که با سازش با اسرائیل و سکولاریسم مورد حمایت دولت مخالف بودند در صفوف نظامیان نیز رخنه کرده بودند، لذا در برابر قیام گسترده و عمومی مقاومت جدی صورن نگرفت. دو گروه مخالفان مبارک شامل توده‌های فرودست خواهان بازگشت به ریشه‌های مذهبی و همچنین جمعیت بزرگ تحصیل کرده‌های دموکراسی خواه شهری بودند. جالب اینکه سازمان با سابقه اخوان المسلمین که نمایندگانی را هم در مجلس مصر داشت، و با حفظ ظواهری پیشین درگیر تجارت و کسب و کار بود، آخرین گروهی بود که هنگام پیروزی قیام به آن پیوست و با استفاده از شهرت خود و با حمایت توده‌های اسلامی درگیر قیام در با اکثریت اندکی انتخابات برنده شد.

 

اخوان المسلمین در آغاز با سازگاری با نیروهای نظامی و مدنی درگیر انقلاب اختیار امور را در دست گرفتند، اما به تدریج شروع به حذف نیروهای سکولار و جایگزینی کادرهای مذهبی وابسته به سازمان خود کردند. این وضع در نظر شهروندانی که نزدیک نیمی از آرا را به خودشان اختصاص داده بودند نگران کننده بود. نظامیان نیز که نظام سمولار مورد حمایت خودشان را در معرض سفوط می‌دیدند، از کودتای ژنرال سی سی حمایت کردند. انقلابیون سکولار و روشنفکر نیز در آن مرحله از کنار رفتن اخوان المسلمین حمایت کردند. محافل سیاسی غربی و حتی شرقی نیز از این تحول سکولار استقبال کردند. اما پس از آنکه سی سی هم همان شیوه‌های مبارک ررا در پیش گرفت بار دیگر زمزمه‌های اعتراض محتاطانه برخاست. البته هنوز دوران فسادهای مالی و خانوادگی سی سی آغاز یا آشکار نشده است. اما روند اوضاع به سمت ریاست مادام العمر به همان مفاسد منجر خواهد شد.

 

وضعیت مصر با تونس تفاوت‌هایی دارد که کوجب می‌شود دموکراسی خواهی پایگاه آماده و قابل اتکایی نداشته باشد. با اینکه سطح عمومی سواد در مصر به 70 درصد رسیده است اما توسعه فرهنگی همپای سواد عمومی نیست. توسعه اجتماعی به جای آنکه به سود دموکراسی خواهی و تجدد پیش برود، در دوران گذار به زیان آن پیش رفته است. زیرا جمعیت بزرگ فلاحین با ساختار قبیله ای و روستایی که پیشتر در رویتاها پنهان بودند و جمعیت شهری حتی در نیمه قرن بیست چهره ای اروپایی داشت، با توسعه نسبی و اشتغالات صنعتی به شهرها رو آورده اند و آگاهی تکواره آنان صرفا از منابع مذهبی تغذیه شده است. در نظر اینان فرهنگ نخبگانی که پیشتر حاکمیت را در اختیار داشتند همچون اشغاگران بیگانه بودند و به آنان با نوعی بخل و خصومت می‌نگریستند.

 

این دوگانگی فرهنگی خصوصا از سوی مخالفان و فلاحین شهری نوعی رقابت ستیزه جویانه می‌بخشید. در مصر یک اقلیت ده درصدی مسیحیان قبطی زندگی می‌کنند که زبان آنها هم تقریبا عربی شده است، اینان نیز پس از هزارس سال زندگی مسالمت آمیز با مسلمانان در میهن باستانی خودشان، از تعصبات بر آمده از رقابت‌های کم مایگان مذهبی در رنج بوده اند. دو فرهنگی جامعه مصر وریشه قبایلی و حضور فلاحین شهری از موانع روند دموکراسی سازی در مصر به شمار می‌رود. گرچه تحولات این چنین در مراحلی مورد حمایت یا خشم نیروهای خارجی قرار می‌گیرد، اما دلیل اصلی را بر خلاف نظریه‌های توطئه باید در درون جوامع و عدم بلوغ اجتماعی و فرهنگی آنان جست. اکنون مصر در مسیر توسعه اقتصادی مناسبی قرار دارد که با کمک تحولات زمان و توسعه شبکه‌های اجتماعی و تلفن‌های همشمند و کاربری‌های گوناگونی که نوعی سوتد ویژه ایجاد می‌کند، میان نسل محافظه کار فلاحین و فرزندان خودشان که تدریجا در انطباق با جهان و آگاه از منافع توسعه فرهنگی و اقتصادی زندگی می‌کنند، فاصله ای پدید می‌آورد که در مسیر نزدیک شدن به آزادی و دموکراسی خواهی است. به این ترتیب نمی‌توان آن قیام بزرگ را بی­تأثیر و به هدر رفته محسوب کردو آن قیام بذری افشانده است که در نسل بعدی رها از دوگانگی‌های مدنیت و بدویت به بار خواهد نشست.

 

3- لیبی

جمعیت اندک کشور بزرگ لیبی و ثروت بیکران آن در سال‌های شکوفایی بازار بین المللی نفت، می‌توانست چندین برابر توسعه فرهنگی و اجتماعی و رفاه و علم صنعتی را که امارات خلیج فارس از آن بهره مند هستند در طی پنجاه سال گذشته حاصل کند. خصوصا آنکه لیبی دارای سابقه دیوانی و حکومتی و فرهنگی بسیار طولانی تری است. متأسفانه در چنین شرایط به مدت چهل سال حاکمیت در اختیار مردی خشن و خودکامه، نه دیکتاتور یا مستبد بلکه یک جبار مجنون افتاد گرچه بخشی از سرریز آن ثروت نصیب مردم می‌شد که برخی امروز آن را به عنوان کارنامه مثبت قذافی ارزیابی می‌کنند، اما همه چیز به کام و امیال قذافی بود. مردی که از شدت خودخواهی زمین و زمان را با نگاهی از زیر چشم به سری به عقب کشیده شده و با لباس‌های عجیب می‌نگریست و خودش را پادشاه آفریقا می‌نامید. رفتار ماجراجویانه اش نسبت به جهان غرب و انفجار هواپیمای مسافر بری و مشارکت در عملیات تروریستی بین المللی، و اعلام پیوستن به پیمان ورشو در روزهایی که بنیان بلوک شرق فروپاشیده بودريال نشان ناز رفتار غیر عادی آن مرد مجنون داشت.

 

یکی از شرایط مندرج در قوانین اساسی کشورها برکناری روسای کشور در شرایط جنون است، اما در مقابل جبارانی مانند قذافی و صدام و استالیم و هیتلر چه کسی می‌تواند به جنون آنان استناد کند! در واقع هنر اصلی دموکراسی گماردن حاکمان نیست، بلکه به زیر کشیدن آنان در شرایط قانونی است. شاهد چنین عملکردی در پایین کشیدن ترامپ رئیس جمهور نامتعادل آمریکا و مقاومت حیرت انگیز او بوده ایم. باری، گذشته از افراط گرایی‌های رفتاری، فساد مالی و رفتاری و اخلاقی قذافی و خانواده اش، و نیز فرزندی که در حکومت ابدی او حکم ولیعهد را پیدا کرده بود، از معیارهای دیگر فرا رفته بود. به همین دلیل با اینکه در روابط اش به غرب تسلیم شده و خسارت گزاف مسافران و هواپیمای پان آمریکن و مسافران و هواپیمای ایر فرانس را هم پرداخته و مراکز و صنایع هسته ای و شیمیایی نظامی خود را نیز تسلیم کرده بود، با این حا و قتی امواج بهار عربی به سواحل لیبی رسید، و جوانان جرأت یافتند، نا گهان به انفجاری بزرگ تبدیل شد.

 

قذافی کوشید با کمک گرفتن از قبایل زادگاه و گروه‌های وفادار خودش آنها را سرکوب کند، اما با بالا گرفتن خونریزی و دخالت نظامی غرب بساط او نیز برچیده شد. لیبی نیز با وجود پنجاه شال تلاش برای توسعه سواد، هنوز گرفتار دوگانگی اجتماعی مدنی و بدوی است و در حال حاضر نیز کشور به سه بخش شرقی و غربی و صحرای داعشی نشین میان دو گروه رقیب مدنی در دو طرف و قبایل بدوی میانی تقسیم شده است. با جمعیت اندک و ثروت بسیار، اندکی انصاف و وطن پرستی و تن دادن به انتخاباتی با نظارت سازمان ملل در دو بخش سیاسی کشور بتوانند مردم بینوای گیرکرده در میان شلیک‌های جاهلانه دو طرف را نجات دهند. مسئله صحرا و داعشیان را زمان به سرعت حل خواهد کرد. لیبی به دلیل امکانات مادی و برخورداری از پیش نیازهای فرهنگی و سواد گسترده اینترنتی می‌تواند آینده شکوفایی داشته باشد.

 

4- یمن

علی عبدالله صالح نیز با ابتلا به همان خصوصیات و مفاسد ریاست مادام العمر در زمان قیام تونس 31 سال بود که بر یمن حکومت می‌کرد. بساط او نیز در سال 2012 یعنی یک سال پس از مبارک برچیده شد و همچون بن علی اما با دست و صورت سوخته به عربستان پناه برد. یمن آمیزه ای از فرهنگ قبیله ای و طایفه بندی مذهبی و نیز دارای فرهنگ موروثی دیوانی است. حوثی‌ها در یمن شمالی امامی داشتند که عبدالناصر با کودتای سرهنگ صلال او را از حکومت سرنگون کرد، اما همین عربستانی که امروزبا حوثی‌ها می‌جنگد به حمایت از آنان با سلال می‌جنگید. یمن جنوبی از فرهنگی با میراثی انگلیسی برخوردار بود که پس از پیوستن عدن به صنعا تفاوت‌ها باقی ماند. پس از جنگ نیابتی عربستان و امارات با دولت حوثی که صنعا را در اختیار گرفته بود و گمان می‌کردند طی دو هفته به پایان برسد به جنگی فرسایشی تبدیل شده است که اخیرا، یعنی پس از شش سال امارات تمایل خود را به خروج از آن جنگ اعلام داشته و اکنون آمریکا به عربستان نیز توصیه کرده است که به این فاجعه انسانی پایان دهد.

 

یمن از لحاظ فرهنگ دیوانی از کشورهای شبه جزیره عربی پیشرفته تر بوده است. زمانی که اتحادیه کشورهای عرب خلیج فارس تشکیل شد، یمن را نپذیرفتند، زیرا در باشگاه ثروتمندان نگران حضور یمن پرجمعیت و نگران آن بودند که بخشی از هزینه‌های توسعه و عمران یمن به آنان تحمیل شود پس از مدتی نیروی کار یمنی‌ها بازار کار آنها را به خودشان اختصاص دهند و چون عرب هستند نتوان آنها را به آسانی پاکستانی‌ها و بنگلادشی‌ها و فیلیپینی‌ها پس فرستاد. در حالی که اکنون با این جنگ طولانی متحمل خسارات بیش از نگرانی هزینه‌های عمران یمن شده اند و قطعا هزینه‌های بازسازی نیر بر عهده ویران کنندگان خواهد بود. علی عبدالله صالح مدتی نیز به حکومت حوثی پیوست، اما پس از شدت یافتن جنگ بار دیگر در صدد گریز به عربستان برآمد اما گرفتا رو کشته شد!

 

5- عمان

سلطنت عمان با دیوان قدیمی و سلطه تاریخی بر مردم، پس از شورش ظفار با حمایت شوروی، و با کاردانی و سلامت نفس سلطان قابوس که اداره امور را به برخی از همان شورشیان تحصیل کرده مانند یوسف بن علوی واگذار و برنامه‌های توسعه اقتصاید و اجتماعی و عمران مهمی را اجرا کرد و با توجه به بهره مندی عمومی از رفاه حاصل از ثروت نفت دچار مشکلات اجتماعی چندانی نیست. خصوصا اینکه قدمت حکومت و ارتباطات با ایران و زنگبار و هند و تنوع جمعیتی از تبارهای عربی و بلوچی و مذاهب اسلامی رنگ قبیله ای کمتری دارد و با بلوغ سیاسی و توسعه تحصیلات عالی راه پیشرفت را می‌پیماید. عمان مانند دیگر کشورهای سلطنتی منطقه از بهار عربی دور بوده است.

 

6 امارات

کویت قدیمی ترین امارت مستقل و قطر و امارات متحده دارای جمعیت قبیله ای مشابهی بوده اند که در زمان فقر خودشان و امیرانشان زندگی مشابه داشتند و زمانی به دزدی دریایی در عرصه خلیح فارس و دریای عمان مشغول بودند، و زمانی که به ثروت و توسعه دست یافتند نیز همه مردم باتوجه به اندک بودن جمعیت از منافع مادی آن بهره­مند و راضی نگاه داشته شدند. با وجود سنتی بودن حمعیت در طی یکی دو نسل جوامع انان مجهز به تحصیلات عالیه شده اند و تدریجا مشارکت زنان نیز روند فزاینده دارد. با وجود توسعه صنعتی و بازرگانی سهم نفت با وجود میزان بالا درصد کمتری را در تولید ناخالص ملی به خود اختصاص می‌دهد. به غیر از بیگانگانی که دارای اقامت موقت هستند، شهروندان همسان هستند و البته اقلیتی بزرگی از ایرانی تباران هستند که از بخش ثروتمند یعنی بازرگان­نشین و بخش مردمی تر تشکیل می‌شوند که از هفتاد سال پیش از روستاها برای خدماتی مانند نانوایی، بنایی، لوله کشی، جوشکاری، سلمانی و تعمیرات به آن کشورها مهاجرت کرده اند و به دلیل مهاجر بودن اولا دخالت جندانی در امور و خصوصا ماجراجویی‌ها و رقابت‌های سیاسی ندارند و با حفظ اعتقادات خودان زندگی مرفه و اسود‌های دارند. در بحرین وضع قدری متفاوت است. در بحرین مهاجران حاکم و اکثریت جامعه شیعیان تحت سلطه هستند که دولت بحرین هنوز نتوانسته است اقدام مؤثری برای جلاب رضایت و مشارکت آنان بکند.

 

7- عربستان

عربستان قوی ترین و ثروتمندترین و پرجمعیت ترین کشور شبه جزیره است و امروز ارشاد کشورهای عربی است. گرچه سلطنت سعودی نیز از بهار عربی مصون بوده است اما چندگانگی جمعیتی در آنجا وضعیت خاصی ایجاد کرده است. در طی سی سال گذشته جمعیت از 80 درصد قبایلی و روستایی و 20 درصد شهر نشین به 80 درصد شهر نشین و 20 درصد قبیله ای روستایی تغییر یافته است اما این تغییر بیشتر به صورت روستاییان شهر نشین بوده است و زندگی شهرها را روستاواره و محافظه کارانه کرده است و موجب نگرانی شهروندان متجدد شده و نوعی دوگانگی اجتماعی پدید آورده است. حدود 15 درصد جمعیت شیعه سواحل نفت خیز خلیج فارس و بحرین بزرگ قدیمی گرفتار تبعیض هستند. از طر فدیگر نخبگان جامعه شهری نیز انتقادهای اصولی به نظام خودکامه خاندان سلطنتی دارند، در عین حال حوکمت اخیرد در تلاش برای سلطه نوعی مدرنیسم آمرانه بوده است ک قبایل وهابی شهرنشین و روستایی در مقابل آن مقاومت می‌کنند. این اختلاف سطح فرهنگی و چندگانگی جمعیتی را به سرکوب می‌توان خاموش کرد اما در بلند مدت ثباتی نخواهد داشت.

 

8- عراق

عراق بالقوه ثروتمندترین کشور منطقه است. منابع انرژی فسیلی، منابع آب و خاک و نیروی انسانی عراق می‌توانست کشور مرفه و پیشرفته ای بسازد. اما دوران جبارانه صدام حسین و تجاوزهای احمقانه به همسایگان و برقراری جمهورس سلطنتی مادام العمر و ولیعهدی برای خود و فساد مالی و اخلاقی بسیار به او مهلت نداد که خیزش بهار عربی را ببیند، و اگر هم می‌بود با خلقیات او هر کنشی را سرکوب می‌کرد. صدام پس از حمله نظامی آمریکا و کشته شدن پسرانش دستگیر و در سال 2006 اعدام شد. عراق هم دچار چندگانگی اجتماعی است. هم از لحاظ فرهنگی یعنی مدنی و بدوی، و هم از لحاظ قومی یعنی کردها که اکنون اقلیم خودمختاری هم با حکومت سکولار دارند. اکثریت شیعه که تا پیش از صدام تحت سلطه بوده و اکنون در میان خود به همان دو دستگی بدوی و قبایلی از یک سور و نخبگان مدنی با دیدگاه‌های متفاوت تفسیم شده است. بسیاری از نخبگان از کشور مهاجرت کرده اند اما با افزایش روز افزون ثروت نفتی توسعه نهایی قابل پیش بینی است. گروه دیگر اهل تسنن است که هم نخبگان بیشتری داشته اند که بسیاری از آنان مهاجرت کرده اند و هم بدویان بیشتری که بسیاری از آنان در قائله حمله به موصل به داعش پیوستند و به جنایات بسیاری دست زدند وسرکوب شدند.

 

9 - سوریه

سوریه نیز گرفتار بهار عربی شد. اما منافع خارجی در سوریه مانع فروپاشی حکومت بشار اسد متکی به اقلیت علوی شد. دخالت‌ های بیگانه از ایران و ترکیه تا روسیه و آمریکا و اروپا از طرفی مانع پیروزی معترضان دموکراسی خواه شد و از طرفی به بهای میلیونها آواره و صدها هزار مقتول و ویرانی بسیار موجب بقای حافظ اسد شد. البته با توجه به چندگانگی مردم سوریه از تقسیم کلی بدوی و مدنی در هر دو جناج گرفته تا تفکیک جمعتی به کردها، ایزدی‌ها، آسوری‌ها، ارمنی‌ها، دروزی‌ها، قبایل سنی صحرا، علوی‌ها و ترکمن‌ها نیازمند توازنی است که همین می تواند بقای کشوری متکثر را تضمین کند و هم به فروپاشی یا کانتونیزه شدن آن بیانجامد. برای دولت سوری درگیری دائم و مزمن با اسرائیل در حواشی بلندی‌های جولان ابزاری برای ادامه وضعیت فوق العاده توسط حکومت و صحنه جنگ‌های نیابتی با حضور ابرقدرتهای جهانی است.

 

10 لبنان

لبنان مدل کوپکتری از سوریه است شامل شیعیان و اهل سنت که هر یک در میان خود دوگانی مدنی و بدوی را دارند و مسیحیان که آنها نیز به دو بخش رادیکال و لیبرال تقسیم می‌شودند و ارامنه و دروزی‌ها. وجود حزب الله به موازات ارتش لبنان و درگیری‌های گهگاه با اسرائیل وضعیت حساسی ایجاد کرده است. البته شیعیان به خاطر کمک‌های دریافتی طی 50 سال گذشته وضعیت سرکوب شده اجتماعی خود را بهبود بسیار بخشیده اند و این می‌تواند به آینده صلح آمیز آن کشور کمک کند.

 

11- اردن ‌هاشمی

ملت اردن نیز دارای دوگانگی مدنی و قبایلی است. اما نبودن منابع نفتی اختصای سلطنت را از برخی اتهامات و نیز از موضوع بهار عربی که گویی ارتباطی با این کشور نداشت، دور نگاه داشته است. همچن ظاهرا سلطنت نقطه اتصال وحدت کشور و عامل تبعیت قبایل بدوی است. البته توسعه فرهنگی می‌تواند به کندی نوید بخش آینده بهتری باشد.

 

جهت ارجاع علمی:

فریدون مجلسی، « نگاهی تطبیقی به بهار عربی»، انتشار در سایت: 99/12/23

 


1.دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
2.پیام هایی که حاوی تهمت یا بی احترامی به اشخاص باشد منتشر نخواهد شد
3.پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد