نگاهی تاریخی به آینده پوتین در کشاکش قدرت روسیه

کودتا در کرملین

نوع مطلب: ترجمه


نویسنده : سرگئی رادچنکو

ترجمه: رضا فضلعلی

 

ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه حقایق و واقعیتها را درک نمی‌کند. او با طرح استفاده از سلاح هسته‌ ای، همراه با ناامیدی و سیاست عقب‌نشینی نسبی سعی در توجیه شکست‌های خود کرد. روسیه به ازای هر روزی که جنگ طولانی می‌شود، در بین سایر کشورهای جهان منزوی تر می شود. در شرایطی که رهبران چین در مورد تهاجم روسیه ابراز تردید می‌کنند. روسیه با افزایش وابستگی به چین، تلاش می‌کند در برابر فشار تحریم‌ها از اقتصاد خود محافظت کند. ناکامی روسیه در تصرف کیف و تغییرات اخیر منطقه خارکف در شرق اوکراین، باعث شد تا تحلیلگران موافق پوتین تصمیمات او را زیر سوال ببرند. لذا با این نگاه، برای بسیاری از روسها این سوال مطرح شد که پوتین تا چه زمانی می‌تواند در راس قدرت به جنگ ظالمانه‌اش ادامه دهد. تعداد انگشت شماری از معاونین وی که خواستار کناره‌گیری پوتین شده بودند آشکارا ابراز کردند که بسیاری از نخبگان سیاسی روسیه در نهان به چه می‌اندیشند! بنظر می‌رسد کسی باید در مورد رفتن او در کاخ کرملین تصمیم گیری کند.

 

حتی اگر نمایندگان به این نتیجه برسند که خواهان خروج پوتین از قدرت می‌باشند، برکناری او از قدرت دشوار خواهد بود. از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی، مسکو هیچ توطئه جدی یا کودتای موفق یا ناموفقی را با وجود افراد شناخته شده، تجربه نکرده است. در واقع هیچ توطئه جدی‌ و شناخته شده‌ای در بین عموم وجود نداشته است. احتمالا رویارویی بوریس یلتسین رئیس جمهور سابق روسیه با نمایندگان شورای عالی در سال 1993که پس از شلیک تانک های روسی به ساختمان پارلمان پایان یافت، نزدیک ترین چیزی است که کشور بعنوان کودتا تجربه کرد، که باعث ایجاد خلاء بین قوای مجریه و مقننه گردید.

 

با این حال، روسیه در زمان یلتسین، نسبتاً باز و دموکراتیک بود و تا حدودی نیز اجازه رقابت های مشروع وجود داشت. با سرکوب مخالفان توسط پوتین و سوق دادن روسیه به سمت اقتدارگرایی شدیدتر، بررسی تاریخ اتحاد جماهیر شوروی مقایسه بهتری با زمان حال ارائه می‌دهد و سرنخهای بهتری در مورد اینکه امروزه چه چیزی باعث موفقیت یا شکست یک کودتا می‌شود، فراهم می‌کند. آمار و شواهد با اینکه خیلی دلگرم کننده نیست، اما با اتفاقات خوب همراه است. مقامات ارشد موفق به سرنگونی نیکیتا خروشچف شدند. عده ای نیز در لحظات حساس که کشور فاقد رئیس دولتی مشخص بود، قدرت را به دست گرفتند. اغلب این مقامات با استفاده از ضعف در رهبری بشکلی سریع و تهاجمی، بدون هیچ ایدئولوژی یا اصول سیاسی خاصی بدنبال قدرت بودند.

 

وفاداری در محیط خیانت آمیز مفهومی نسبی است و این موضوع با وجود طرفداران و مدیران بحران، هم عقیده و یکدست، پوتین نیز احتمال دارد. هیچ یک از آنها نمی‌توانند به طور کامل به پوتین و حتی یکدیگر اعتماد کنند. احتمالا در صورت به قدرت رسیدن، در رابطه با شکست‌های پوتین در اوکراین بین خود و سلف خود، موضع متفاوتی خواهند داشت، حتی اگر به قدرت برسند، پس از مرگ پوتین، ممکن است راه جدیدی را ترسیم کنند که از امپریالیسم دور باشد.

 

دوستان و رقیبان

کودتا در اتحاد جماهیر شوروی بندرت صورت می‌گیرد. دوران ریاست جمهوری جوزف استالین را برای نمونه، در نظر بگیرید، یک دیکتاتور بی رحم که دهه‌ها سرکوب خونین را به راه انداخت، بطوریکه حتی مقامات برجسته کمونیست را نیز درگیر کرد. با دستور استالین مستبد و کینه‌ای از 139 عضو و اعضای نامزد کمیته مرکزی اتحاد جماهیر شوروی منتخب در کنگره حزب (1934)، 98 نفر دستگیر و تیرباران شدند؛ او افراد نزدیک خود را با خدشه دار کردن حیثیت و تخریب شخصیت، یا اقدام علیه یکدیگر، را مورد آماج اهداف خویش قرار می‌داد. تا حدی که جانشین او، خروشچف، با نفرت و کینه اذعان می‌داشت، شاید بزودی استالین هتک حرمتی را انجام دهد و ادعا کند که این به نفع سرزمین مادری (وطنم) است و در مقابل هیچ کسی حق اعتراض نداشته باشد. تقریباً در گذشته غیرقابل تصور بود، که نخبگان حزب در شوروی، با ظالم مدارا کنند. با این حال، به دلیل به رسمیت شناختن دستاوردهای استالین به عنوان یک انقلابی کارآزموده و رهبر جنگ و مطمئناً از ترس جان و با وجود خطر از دست دادن قدرت او، شکست در طراحی کودتا به معنای مرگ آنها بود.

 

به دنبال درگذشت استالین، جنگ قدرت از سر گرفته شد، و این جنگ به نزدیک ترین همدستانش نیز سرایت کرد. اولین قربانی، طرفدار استالین و وزیر کشور لاورنتی بریا بود که به علت عدم اقتدار در کشور و حزب خیلی زود مورد خشم رهبران ارشد و همکارانش قرار گرفت. وی مسئول کنترل سرویسهای امنیتی با قابلیت ‌های نظارتی و پلیسی را داشت و معروف به داشتن رفتار بی‌رحمانه بود. او شایعاتی در مورد سایر رهبران ارشد با مقاصد سیاسی نیز منتشر کرد. رفتار او در جهت کسب قدرت در حزب و کشور باعث شد، سایرین علیه اش اقدام کنند.

 

برکناری بریا به قدری ناگهانی و محرمانه بود که امروزه، با حذف محرمانه‌ترین آرشیوها، هنوز بطور دقیق نمی‌توان گفت، چه اتفاقی افتاده است. لیکن بنابر اغلب گزارشها، خروشچف و نخست وزیر گئورگی ماکسیمیلیانوویچ مالنکوف نقش کلیدی ایفا کردند و از سایر اعضای هیئت رئیسه (بالاترین نهاد سیاستگذاری ) پرسیدند که چگونه نسبت به اقدام علیه بریا واکنش نشان دهند. سپس چند تن از افسران ارشد نظامی، از جمله مارشال گئورگی ژوکوف را مخفیانه به کرملین فرستادند. هنگامی که خروشچف درجلسه هیئت رئیسه، خطاهای بریا را مطرح می‌کرد، باکمال تعجب مالنکوف مخفیانه به ارتش دستور دستگیری بریا را داد. او بعداً در یک دادگاه فرمایشی، بدون اینکه اجازه دفاع داشته باشد. احتمالا از بیم اینکه سایر رهبران ارشد را در جنایات دوران استالین دخیل و متهم کند، محاکمه و مجرم شناخته شد و اعدام گردید.

 

با وجود اینکه اختیار، اعتبار و موقعیت سیاسی خروشچف به مراتب پایین‌تر از مالنکوف بود، در سال‌های بعد، خروشچف تا حدود زیادی مالنکوف را کنار گذاشت. هیچ کسی پس از مرگ استالین انتظار چنین نتیجه‌ای را نداشت اما خروشچف توانست، بصورت خودسرانه و حتی بیرحمانه عمل کند، تقریباً این موضوع باعث سقوط او شد. گروهی از اعضای ناراضی بلند پایه هیئت رئیسه، با هفت رای مخالف و چهار رای موافق، خروشچف را به داشتن گرایش دیکتاتوری متهم و سعی در برکناری او از قدرت کردند. لذا او تقریباً قدرت را از دست داد. لیکن با جلب نظر ژوکوف، وزیر دفاع، و ایوان سرووف، رئیس (KGB) موفق به بسیج حامیانش در کمیته مرکزی شد. با رای این کمیته، هیئت رئیسه ملغی شد. لیکن خروشچف با برکناری ژوکوف از قدرت، چند ماه بعد تشکر و قدردانی خود را نشان داد.

 

خروشچف پس از هفت سال حکومت، سرانجام در یک توطئه (جلسه مرکزی حزب) در اکتبر1964 از قدرت برکنار شد. لئونید برژنف رهبر توطئه، که تحت الحمایه خروشچف نیز بود، و از افزایش ناامیدی در حزب و دولت کمال استفاده را برد با قدرت استبدادی بی پایان رهبر شوروی، سازماندهی مجدد دیوانسالاری، تمایل به تخریب همکاران و از همه مهمتر، رفتار خودسرانه و شخصیت نمایشی و ساختگی و لاف زدن تحمل ناپذیرش در عدم ارائه راه حل‌های اقتصادی، که هیچ مشکلی را روی هم رفته رفع نمی کرد.

 

برژنف با الکساندر شلپین، دیگر دست نشانده خروشچف و رییس سابق KGB و رییس فعلی KGB ولادیمیر سمیچاستنی، نیز همکاری کرد. آنان از غیبت خروشچف بدلیل گذراندن تعطیلات در آبخازیا، استفاده کردند. او را فوراً به مسکو فراخواندند. اعضای هیئت رئیسه با ارائه فهرستی از شکایات، خواستار کناره‌گیری و استعفای او شدند. این بار مخالفین، بگونه‌ای بقیه نخبگان را نیز در انتظار نگه داشتند. با فراخوان و نشست فوری ،"به دلایل سلامتی" کناره‌گیری خروشچف را حزب تأیید کرد. برژنف اوایل به عنوان شخصیتی سازشکار تلقی می‌شد، از همه مهمتر، رقبای شلپین از قدرت برکنار شدند تا به عنوان مهره‌ای سازشکار، موضع قدرت خود را بتدریج تثبیت کند.

 

جاه طلبی آشکار

یکی از ویژگیهای بارز این رقابت و قدرت طلبی، عدم وجود اختلافات سیاسی بین توطئه گران و قربانیان آنها بود. امروزه این تصور که بریا رویکرد متفاوتی نسبت به خروشچف در سیاست خارجی داشت یا اینکه خروشچف و مالنکوف بر سر استالین زدایی اختلاف نظرهای عمیقی داشتند، تا حد زیادی بی اعتبار شده است. نزدیکان خروشچف حوادث ناگوار بحران موشکی کوبا و نزاع با چین را از دلایل برکناری او ذکر کردند. لیکن در نهایت، نخبگان شوروی، که نقش ثانویه‌ای نسبت به نگرانی‌های داخلی داشتند، معتقد بودند سیاست خارجی، حوزه‌ای تخصصی است و تنها رهبران با تجربه ارشد، حق قضاوت لازم را برای تصمیم‌گیری دارند. اساساً، سر منشأ توطئه و کودتاهای حزبی از قدرت‌طلبی‌های علنی، فریب و بدخواهی رقبا در دالانهای قدرت و روابط شخصی ناشی می‌شود. البته، شکست نیروهای نظامی یا سرویسهای امنیتی در این توطئه قابل توجه بود. با وجود نقش اساسی و کمک ارتش و سرویس‌های امنیتی به رهبران، برای رسیدن به قدرت، ژوکوف، شلپین و سمیچستنی هیچکدام نتوانستند از ثمره حزب خود بهره‌مند شوند. رهبران ارشد حزب، پس از برکناری بریا، ارتش و KGB را در کنار یکدیگر بصورت گسترده نگه داشتند.

 

اتحاد جماهیر شوروی هرگز به حکومتی نظامی تبدیل نشد. در حقیقت، زمانی که ارتش و KGB در سال 1991 علیه رئیس جمهور فقید شوروی، میخائیل گورباچف، سعی در رهبری توطئه کردند، به طرز باور نکردنی خیلی زود شکست خوردند.

 

در نهایت، هرگز نشانی از دخالت نیروی خارجی در هیچ یک از این کشمکشها و مبارزات بر سر قدرت وجود نداشت. بریا با ادعایی مضحک، از سوی مخالفانش به جاسوسی برای غرب متهم شد. اما این اتهام غیر منطقی بود. خروشچف در سال 1957 از چینی‌ها به خاطر حمایتش تشکر کرد (شن ژیهوا، مورخ چینی معتقد است که توافق او برای دادن بمب هسته‌ای به چینی‌ها، راهی برای نشان دادن تشکر بود، که بعداً آن را نقض کرد. با این حال، حمایت آنها ادامه داشت. واقعیت این است که پکن در توطئه‌های کرملین، نه دخالت داشت و نه میتوانست، درگیر شود. در واقع، چین در سال 1964 بدلیل سیاست‌های ضد پکن، تا حدودی امیدوار بود تا خروشچف از قدرت برکنار شود، لیکن این موضوع هیچ نقشی در سقوط او نداشت و برژنف همچنان به سیاست خود ادامه می‌داد. آمریکایی‌ها و چینی‌ها فقط از طرفهای مخالف خودشان در کودتای 1991 حمایت کردند. هنگامی که رئیس جمهور ایالات متحده، جورج اچ. دبلیو بوش مخفیانه با مخالفان (قبل از شکست ناباورانه آنها) گفتگو می‌کرد، پکن به سرعت از حمایت ارتش عقب‌نشینی کرد و بتدریج یلتسین دموکرات افراطی را حمایت کرد.

 

رقابت برای تثبیت جایگاه

درک و فهم و تحلیل پیچیدگی‌های جنگ و مبارزه در کرملین دشوار است. ائتلافهای سیاسی در راس قدرت به سرعت قابل تغییر هستند. لذا عواقب کشمکش و رقابت بر سر قدرت به درک موفقیت بستگی دارد و بیشتر افراد ترجیح میدهند در حاشیه باشند. گاهی، توطئه‌ها نیز بی‌نتیجه است. یک رهبر شاید با وجود تمام شکست‌ها و سوء استفاده‌ها، در طول حیات خود با قدرت باشد و به دلایل طبیعی بمیرد.

 

بدون شک، پوتین این سناریوی نهایی را ترجیح می‌دهد. اگرچه برخی از ناظران حدس زدند که اصلاحات قانون اساسی در مارس 2020 که سلب مصونیت را برای روسای جمهور پیشین دشوارتر کرده بود، با هدف بازنشسته کردن وی طراحی شده بود، اما در حال حاضر این پیش‌بینی درست به نظر نمی‌رسد. رئیس جمهور قزاقستان، نورسلطان نظربایف، چندین سال پس از کناره گیری ( مارس 2019)، درگیر رسوایی‌ها و اعتراض‌های توده‌ای قرارگرفت، و به سایرحاکمان مستبد نشان داد که حتی انتقال هماهنگ قدرت، نیز طبق برنامه بندرت به نتایج دلخواه می‌رسد.

 

پوتین احتمالاً تصمیم به ادامه حاکمیت دارد. اما با نزدیک شدن به سن 70 سالگی و بیست و سومین سالگرد حکومتی فاسد و بدنام، مسلماً جانشینان احتمالی اوضاع را با دقت زیر نظر دارند و در مورد سناریوهای احتمالی جانشینی فکر می‌کنند. بعید بنظر می‌رسد سرگئی شویگو، وزیر دفاع، بدون سابقه نظامی و عضو برجسته حزب کمونیست بدنبال کسب قدرت باشد، هر چند حمایتش برای دستیابی به قدرت ضروری است. با اینکه گاهی نام رئیس سرویس امنیت شوروی، نیکوالی پاتروشف، در میان جانشینان پوتین اعلام می‌شود، اما با وجود سن بیشتر او از پوتین، بعید به نظر می‌رسد.

 

با این شرط ‌که جانشین پوتین نبایستی طرفدار نئوامپریالیسم باشد

دیمیتری مدودف، رئیس جمهور گذشته به موضوع نسل کشی تاکیدمی‌کرد، اما هیچ کس وی را جدی نمی‌گرفت. دخالت رئیس سیاستمدار مجلس دوما، ویاچسالو ولودین، بصورت علنی. با کنترل (مجلس) دوما در جهت مشروعیت و قدرت بخشی به رهبر آینده مشهود بود. نخست وزیر روسیه، میخائیل میشوستین، تکنوکرات قدرتمند، پیروز غیر قابل پیش‌بینی در منطقه‌ای، که برندگان به پیروزی‌های عظیمی دست یافته‌اند. سرگئی کرینکو، نخست وزیر سابق، لیبرال، بازنشسته که پوتین نظارت بر اراضی اشغالی اوکراین را به او سپرده است نیز شانس خود را امتحان می‌کند. ویکتور زولوتوف، رئیس فعلی گارد ملی، و محافظ سابق پوتین و الکساندر کورنکوف، از دیگر محافظان سابق پوتین و رئیس فعلی گارد ملی نیز احتمالاً امیدوار هستند تا جانشین رئیس خود شوند. در نهایت، از افراد مورد اعتماد و قدرتمند پوتین می‌توان به دون رمضان قدیروف، چچنی مقاوم و خستگی ناپذیر و یوگنی پریگوژین، رهبر گروه شبه نظامی واگنر نیز اشاره کرد. همه این نامزدها در بسیاری از اقدامات خشونت آمیز پوتین، مانند حمله به اوکراین، دخالت دارند. ظاهراً صعود هر یک از آنها تغییر و تاثیر خاصی در عملکرد خارجی روسیه نخواهد داشت. اما بازی قدرت در کرملین به ندرت درگیر چنین مسائلی می‌شود، شاید حتی جانشینان در زمان مناسب، نسبت به گذشته تغییر رفتار دهند. بدین منظور جایگزین نهایی پوتین، نباید تفکر استراتژیکی نئوامپریالیستی او را داشته باشد. در واقع، با برکناری پوتین، جانشینان به احتمال زیاد اوکراین را مقصر تصمیم‌های پوتین دانسته و سعی می‌کنند تا بدون سوء سابقه و پرونده‌ای پاک از نو شروع کنند.

 

البته، تحلیل گران نمی‌دانند که آیا تلفات در اوکراین، قدرت پوتین را متزلزل خواهد کرد یا خیر! شاید جانشین او، سرانجام جنگ را برای آرام کردن ملی‌گرایان افراطی روسیه یا صرفاً به علت کنترل اوضاع ادامه دهد. لیکن پس از رفتن پوتین، جهان باید از خروج او به عنوان فرصتی برای از سرگیری مذاکرات بین روسیه و اوکراین استفاده کند. احتمالا استبداد در روسیه پس از پوتین ادامه خواهد داشت، اما روسیه مجبور نیست به ماجراجویی‌های بی‌پروا در خارج از کشور نیز ادامه دهد.

 

 

جهت ارجاع دانشگاهی :

سرگئی رادچنکو ، کودتا در کرملین : نگاهی تاریخی به آینده پوتین در کشاکش قدرت روسیه ، ترجمه رضا فضلعلی، سایت مرکز مطالعات خاورمیانه : www.cmess.ir در تاریخ : 26 مهر 1401

منبع متن اصلی :

https://www.foreignaffairs.com/russian-federation/coups-kremlin /September 22, 2022

 


نویسنده

رضا فضلعلی

رضا فضلعلی، پژوهشگر مهمان مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه در گروه روندهای فکری در خاورمیانه  است. وی دانشجوی دکتری علوم سیاسی گرایش مسایل ایران در دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج می باشد. حوزه مطالعاتی نامبرده مسائل خاورمیانه و تروریسم نوین است.


1.دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
2.پیام هایی که حاوی تهمت یا بی احترامی به اشخاص باشد منتشر نخواهد شد
3.پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد