روندهای آتی وکارگزاران کلیدی در سیاست خارجی باراک اوباما

سخنرانان:

دکتر سید کاظم سجادپور : استاد دانشکده روابط بین الملل وزارت خارجه

دکتر حسین دهشیار: استاد روابط بین الملل دانشکده علامه طباطبایی

دکتر محمود یزدانفام: مدیر گروه امریکا شناسی پژوهشکده مطالعات راهبردی

دکتر قدیر نصری : استادیار علوم سیاسی دانشگاه خوارزمی

 

تنظیم گزارش:

انجمن علمی علوم سیاسی دانشگاه تربیت معلم، پاییز 1388

(با تشکر از سر کار خانم نوروزی جهت تهیه چکیده ی گزارش همایش)

 

طرح بحث- (توسط دکتر نصری)

موضوع کلی: تحلیل راهبرد خاورمیانه ای ایالات متحده در دوره ی ریاست جمهوری اوباما

پرسش کلیدی:  کارگزاران اساسی راهبرد خاورمیانه ای ایالات متحده چه مراکز و بازیگرانی هستند و روند آتی سیاست خاورمیانه ای  اوباما طی سه سال آینده چیست و چگونه جریان پیدا خواهد کرد؟
 

سیاست خارجی و کانونهای قدرت : درهر کشور، یکسری کانونهای قدرت وجود دارد که  باورها و خواسته های سیاسی خود را  چه در عرصه ی داخلی وچه خارجی تبدیل به سیاست می کنند. سیاست خارجی هر کشور، محصول این کانونهاست.
 

منطقه ی بحرانی خاورمیانه:  سوالی دشوار: زیستن با آمریکا یا بدون آن؟ 
 

توجه به این نکته که: از آنجا که خاورمیانه از مجموع  مسائل و اتفاقات حادث( مثل بنیادگرایی اسلامی- تروریسم و ...)در خاورمیانه  محدود به این منطقه نیست وبه عبارتی تاثیرگذاربر دنیا و به ویژه آمریکا  می باشدپس با توجه به این خاورمیانه ازحداقل هفده نقطه ی حساس دنیا ، هشت مورد را در خود جای داده وایلات متحده در اکثر این نقاط، نیرو و علاقه ی استراتژیک دارد، روندهای آتی سیاست خارجی اوباما در این منطقه چه خواهد بود؟
 

دکتر دهشیار- (خلاصه ای از مباحث مطرح شده)

سه ویژگی  مهم برای  این که کشوری بتواند پیشتاز و مدعی رهبری جهان شود:

- وسعت سرزمینی

- وسعت منابع

- وسعت نیروی کار

و بایدشروطی را رعایت کند:

- داشتن گردش مسالمت آمیز نخبگان

- ارتباط مستحکم حوزه عمومی و خصوصی در عین استقلال

- موقعیت خاص سیاسی و اجتماعی ، داشتن ظرفیت بالای اقتصادی و صنعتی

برای عملیاتی شدن این ویژگی و شروط، نیاز به یک مولفه ی مهم  وکاتالیزور می باشد و آن اراده ی رهبران سیاسی برای پیشتاز شدن  است. 
 

آمریکا کشوری است که برخلاف سایر استعمارگران، نیازی به توسعه ی سرزمین ومنابع نداشت وکشوری ارزشی است. توسعه را برای ارزش میخواهد. آمریکا همیشه مدعی رهبری جهانی بودند و پیشتازی را از وظایف خود می دانست. اما اوباما بر این اعتقاد است که ضرورتی  به برتر بودن و رهبری بر جهان نیست.پس آمریکا در حال حاضر فاقد اراده در رهبری جهانی است. از طرفی  آمریکا با بحران اقتصادی مواجه است و ساختار اقتصادی اش متناسب  با جایگاهش نیست. این یعنی عدم پویایی اقتصادی  که منجر به از دست رفتن ثروت ملی خواهد شد. در این صورت، کشوری مانند چین این توان را دارد که ادعای پیشتازی کند.
 

با این وصف در دوره ی اوباما  ما با تغییر جایگاه  آمریکا  در سطح جهانی مواجه خواهیم شد. اما  توجه ایالات متحده به منطقه ی خاورمیانه همچنان  وجود دارد و علت عمده  آن،  به طور کلی خطر ارزشی ، مخصوصا اسلام  است که با  ارزشهای لیبرالی در تعارض می باشد. 
 

این که نحوه ی عملکرد آمریکا دراین منطقه از چه استراتژی پیروی خواهد کرد ، در ارتباط تنگاتنگ با افکار و دید اوباما است. چنانکه  وقتی به قدرت رسید برخلاف بوش، افغانستان ونه عراق را نقطه ی کلیدی  در خاورمیانه  برآورد نمود.
 

دکتر یزدان فام- (خلاصه ای از مباحث مطرح شده)

برای فهم روندهای آتی در سیاست خارجی آمریکا باید دید که امروز چه چیز از سیاست خارجی آن ثابت مانده و چه چیز، تغییر نموده. وقتی  اوباما وارد کاخ سفید شد با چالش هایی روبرو گشت که برخی قدمت شصت ساله داشتند. مثل مسئله ی اعراب واسرائیل. صلح گریزپای اعراب و اسرائیل، صلحی که در دهه ی هفتاد، رویای آمریکا بود. در دهه ی هشتاد پیگیری شد  و در دهه ی نود تلاش برای برداشتن اولین گام ها. همچنین چالشی  که در عراق با آن مواجه بود وسعی کرد تا نیروهای آمریکایی را از آن خارج کند. سومین مسئله، پروژه ی هسته ای ایران و سرانجام  جنگ افغانستان. نقدی که اوباما بر بوش داشت و به روی آن تاکید می کرد؛ از بین بردن اعتبار آمریکا با رفتار نامناسب بود. منفوریتی که حاصل رفتار نسنجیده ی رئیس جمهور سابق آمریکا  به حساب می آمد، از نظر اوباما  هزینه ی هنگفتی  بر دوش ایالات متحده گذاشته بود. حال چگونه می توان  این اعتبار را دوباره به دست آورد؟ 
 

در کنار این مشغله ی فکری، موقعیت هژمونی(پیشتازی)، به عنوان میراث آمریکایی وجود دارد. با توجه  به این که  توانایی تولید، برای یک قدرت هژمون، لازم و ضروری است واز نظر اوباما  این تولید باید علاوه بر حوزه ی اقتصادی در حوزه ی ارزشها  هم باشد پس چون آمریکا  منفور شده، دیگر توان متقاعدکنندگی ندارد. اوباما به دنبال افزایش اعتبار آمریکا ست.
 

وجود ذخایر عظیم نفت در خاورمیانه که آمریکا  برای حفظ جایگاه ابرقدرتی اش در جهان نیاز دارد، همچنان در سیاست خارجی اش تاثیرگذار است . اما سیاست خارجی اوباما بیش ازتاکید بر روند نظامی ، بر روشهای نرم  استوار است.
 

اهدف سیاستگذاران آمریکایی - درمورد عراق: تبدیل آن  به الگویی مناسب در خاورمیانه.کشوری به دور از فساد شاهان و حاکمیت نظامیان و دارای روابط خوب با همسایگانش و در کل الگویی مناسب برای حکومت داری در خاورمیانه.
 

در مورد ایران:  اوباما سعی دارد با رفتاری نرم چالش ها ی مربوط به آن را حل وفصل کند.
 

برخی  بر این باورند که اوباما قصد دارد با نشان دادن چهره ای منفی از ایران در جامعه ی جهانی  راه را برای اقدام نظامی یا تحریم آسان کند تا چهره ای خشن از خود به جای نگذارد.
 

گرایش به مذاکره با ایران و درپیش گرفتن سیاست نرم از یک سو واز سوی دیگر اعمال تحریم ها و ایجاد نوعی هم سویی با روسیه وچین علیه ایران  ، دو مسیر متفاوتی است که اوباما قصد دارد همزمان طی کند.گویی اوباما همه ی مسائل  را به هم  گره زده. به نظر میرسد  اگر اوباما بتواند برخی از مشکلات پیش رو را حل کند، نام خوبی از خود به جای بگذارد اما  به خاطر چندجانبه گرایی اش در اعمال قدرتمندانه ی تصمیمات،  در صورت عدم موفقیت در برطرف کردن چالش ها ،شاید سرنوشت کارتر در انتظارش باشد.

دکترسجادپور-  (خلاصه ای از مباحث مطرح شده)
 

 درفهم سیاست خارجی آمریکا باید دو نکته را در نظر داشت:
 

نکته ی اول: تنفر عمیق از سیاست خارجی بوش است که اوباما را پدیده کرده.
 

نکته ی دوم: اوباما اولین رئیس جمهور آمریکاست که سیاه پوست ، مهاجر زاده ومسلمان زاده است.
 

سیستم آمریکا، سیستمی فدرال است و دولت مرکزی کارهای معدود ومشخصی دارد. در دولت مرکزی هم به لحاظ قانون اساسی و هم واقعیات سیاسی، نقش رئیس جمهور برجسته است.
 

این محوریت ریاست جمهوری  اهمیت توجه به سه چیز را بر می تابد:

- تفکر سیاست خارجی اوباما ← اعتقاد به رهبری جهانی آمریکا ،اما می گوید این  رهبری فقط در سایه ی همکاری با دیگران به دست می آید.
 

- تیم کاری او←  متفاوت با تیم بوش.  متشکل از دولت بوش+ ترکیباتی جدید و با تجربه  مثل میشل و پل بروک.
 

- کارنامه اش در طول ده ماه گذشته ←  از بیست کشور  در طی هشت سفر دیدار کرد و این یعنی بیشترین رکورد در سال اول 
ریاست در مقایسه با پیشینیان. این سفر ها هم جنبه های نمادین داشتند و هم محتوایی. همچنین چندین سخنرانی مهم که مشخص کننده ی فعالیتهای پیش رو بود. از این میان میتوان به چند سخنرانی کلیدی از جمله در خصوص  خلع سلاح بین المللی، روابط با مسلمانها، روابط آمریکا وآمریکای لاتین، یک سخنرانی هم در مسکو درمورد روابط آمریکا با روسیه که شاید یکی از موفق ترین ابعاد سیاست خارجی اوباما، ترمیم روابط با موسکو باشد. همچنین سخنرانی در اجلاس سران ارتش در خصوص همکاری های استراتژیک که اخیرا در سنگاپور برگزار شد. علاوه بر اینها برقراری  نوعی اعتماد  استراتژیک بین آمریکا و چین.
 

چالش های  پیش روی اوباما: اول از همه چالش های داخلی، مثل بحران اقتصادی- طرح اوباما برای بیمه که هزینه  بزرگی را می طلبد که مستلزم گرفتن مالیات سنگین از مردم است-چالش نژادی- مبارزه با حزب رقیب، جمهوری خواهان.
 

چالش های خارجی ، مهمترین در خاورمیانه، مسئله ی افغانستان است- مسئله ی انرژی هسته ای ایران- و مسئله ی هسته ای در کره ی شمالی 
 

اما باید به  ماهیت نظام بین المللی کنونی نیز توجه کرد، اگر اوباما  بهترین تیم را هم داشته باشد، سیستم بین المللی ، سیستمی متفاوت است.یعنی سیستمی متحول که  بازیگران آن دگرگون شده اند.مثلا مواجه با دزدان دریایی سومالی که هم کشتی های روس را میگیرند هم آمریکا هم ایران! با این وصف صحبت کردن درباره ی این که آمریکا چگونه خواهد توانست با این چالش ها مقابله کند، دشوار است .فقط میتوان گفت که اوباما مصمم است و حداقل سعی دارد تا در انتخابات دور دوم پیروز شود واین پیروزی در گرو عملکرد کنونی اوست.
 

دکتر نصری- ( خلاصه ی مباحث مطرح شده)

بخش اول- خلاصه ای از مطا لعات ایشان در خصوص گزارش چهار مرکز مطالعاتی  مطرح در آمریکا پیرامون مسئله ی امنیت.
 

سوال اساسی: چه کسانی  وچه نیروهایی در تدوین سیاست خارجی آمریکا نقش دارند؟

یکی از مهمترین بازیگران در تنظیم این راهبرد،مجتمعهای نظامی-صنعتی هستند. آمریکا به عنوان بزرگترین قدرت نظامی دنیا  با رقمی بالغ بر ششصد میلیارد دلار بودجه ی نظامی ، کشور قدرتمندی است و در نزدیک به هشتاد ودو کشور دنیا، نیرو دارد.
 

دومین منبع مهم، لابی های نافذ، به ویژه لابی ها یهودی و اسرائیلی در ایالات متحده که  هم در دولت جمهوریخواه  وهم دموکرات ، از نفوذ زیادی برخوردار بودند.
 

سومین منبع، شخصیتهای نخبه و ممتاز . خود اوباما شخصیتی نخبه شده است. به ویژه این با دریافت جایزه ی نوبل، مسئولیت بروکراتیک سنگین تری را عهده دار گشته. 
 

چهارمین منبع، مراکز استراتژیک وامنیتی هستند. به ویژه مراکزی که متعلق به حزب پیروزند.
 

پنجمین مورد، بروکراسی وزارت امورخاجه است.(معمولا بین دستگاه نظامی و وزارت امور خارجه  آمریکا نوعی رقابت وجود دارد.)  بخشی از این رابطه را در دوره ی اوباما  به وجهه ی  خانم کلینتون و بخش دیگر را مربوط به رادیکالیسم نظامیان دوره ی بوش می دانند.
 

منبع ششم، سازمانهای اطلاعاتی شانزده گانه با مرکزیتCIA هستند که به تنظیم وتحدید سیاست خارجی آمریکا کمک می کنند. اهمیت این سازمانها در کم هزینه کردن پیشبری سیاست خارجی است. اطلاعاتی که دراختیار این مراکز می باشد، متفاوت از اطلاعات در دسترس دانشگاه ها و سایر مراکز باز سیاست خارجی است.
 

هفتمین منبع، رسانه های دسته جمعی و به عبارتی دیپلماسی عمومی و حوزه ی نرم قدرت. از آنجا اوباما عنوان یکی از روسای انساندوست و اخلاقی را در آمریکا گرفته، خود را در مقابل افکار عمومی  مسئول می داند.این درحالی است که جرج بوش این موقعیت را نداشت.
 

هشتمین منبع: سازمانهای غیردولتی وشبه غیردولتی ، سازمانهای NGO nongovernmental organizations)) 

سازمانهای مربوط به حقوق بشر، زنان،اقلیتهای نژادی و...و سازمانهای شبه غیر دولتی که در دولت هم در ایجاد آنها نقش داشته ولی الان از کنترل دولت خارج شده اند. ایین سازمانها هم اطلاعات دولتی  وهم محبوبیت مدنی را دارند.
 

 نهمین منبع: شرکتهای چند ملیتی

بخش دوم- پاسخ به این که روندهای آتی راهبرد خاورمیانه ای اروپا چه خواهد بود.
 

در پاسخ باید توجه کرد به سه راهبرد حاکم بر سیاست خاورمیانه ای آمریکا قبل از اوباما:
 

- استراتژی تغییر واصلاح آمرانه. مخصوصا در دوره  ی اول ریاست جرج بوش.

- استراتژی تفکیک بازیگران میانه رو و رادیکال در خاورمیانه. جرج بوش بین بازیگران رادیکالی مثل ایران وسوریه از یک طرف و بازیگران میانه رویی مثل عربستان، تفکیکی قائل شده بودوفرصتها را طوری تقسیم میکرد که به رادیکالها چیزی نرسد. ( استراتژی همه چیز بدون ایران ، درزمان بیل کلینتون و استراتژی همه چیز علیه ایران در دور دوم ریاست بوش)
 

- مداخله ی یک جانبه در سطح بین المللی- بوش بدون اجازه ی  سازمان ملل، عراق را تصرف کرد. 
 

اوباما یه راهبرد جدید را جایگزین کرد.هرچند شاید راهبردهای قدیمی به نحوی در بطن این راهبردها اهمال شوند.
 

-تعهد دموکراتیک فعال که با بیطرفی و انزواگرایی متفاوت است ومهمترین ابزار آن دیپلماسی عمومی است.
 

- اجماع سازی بین المللی-(چانه زنی ها  کمتر شده.آمریکا سعی کرده تا امتیازهایی بدهد.مثلا همین که پیشنهاد مذاکره ی بی قید وشرط به ایران داده)
 

- تعدیل بازیگران رادیکال با منظور برد- برد به جای باخت – باخت یا برد- باخت. وبا این رویه، بسیاری از کشورهای معترض  را خلع سلاح کرده.

 

جهت ارجاع دانشگاهی:
"روندهای آتی وکارگزاران کلیدی در سیاست خارجی باراک اوباما"، پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه، 1 آذر ماه 1388.