آينده تحريم ها عليه ايران
چنانكه ميدانيم در پي صدور قطعنامه چهارم شوراي امنيت سازمان ملل مبني بر اعمال تحريمهاي تازه عليه ايران ايالات متحده امريكا و اتحاد اروپا به طور جداگانه و خارج از چهارچوب شوراي امنيت، دور جديدي از تحريمهاي بانكي، نفتي و صنعتي را عليه ايران به اجرا گذاشتند. در واكنش به اين اقدام امريكا و اتحاد اروپا، مقامات رسمي كشورمان اعلام كردند كه اين تحريمها خللي در اراده ملت ايران براي پيگيري حقوق خود در موضوع هستهاي ايجاد نخواهد كرد. برخي از كشورهاي جهان به دور جديد تحريمهاي امريكا و اروپا از ترس تحريم شركتهاي خود از سوي دولتهاي امريكا و اروپا پيوستند و برخي ديگر از كشورها بر ادامه همكاريهاي خود با ايران حتي در موضوعات و قلمهاي تحريمي امريكا و اروپا تأكيد كردند. نكته قابل توجه اينكه روسيه يكي از اعضاي دايمي شوراي امنيت اعلام كرد كه تحريمهاي اضافي امريكا و اروپا عليه ايران به دليل آنكه در خارج از چارچوبهاي اعلام شده شوراي امنيت قرار دارد الزامآور نبوده و فاقد اجماع بينالمللي است.
در حاشيه اين تحريمها و واكنش متفاوت كشورهاي جهان، موضوع تهديدهاي نظامي نيز در دستور كار مقامات غربي و اسرائيلي قرار گرفته و طي چند هفته اخير برخي مقامات نظامي امريكا گاهي به صورت تلويحي و بعضاً آشكار از وجود برنامه نظامي براي مقابله با برنامه هستهاي ايران سخن ميگويند. پيرو همين تهديدها است كه فضاي منطقه خاورميانه بويژه كانونهاي اساساً ملتهب آن دستخوش پارهاي ناآرامي شده و بيم آن ميرود كه طي چند هفته يا چند ماه آينده اين فضاي ناآرام تشديد شود. آقاي منوچهر متكي وزير خارجه كشورمان در ديدار با مقامات و رهبران سوريه طي مصاحبهاي با خبرنگاران اعلام كرد كه در صورت وقوع جنگ عليه ايران، عواقب آن به محدوده و قلمرو كشور يا كشورهاي مهاجم منحصر نخواهد ماند و ممكن است بخشهاي زيادي از منطقه خاورميانه دستخوش كشمكش و ناآرامي شود. برخي از مقامات ارشد نظامي كشورمان در واكنش به تهديدهاي نظامي عليه ايران تأكيد كردند كه اين تهديدها همه در چارچوب جنگ رواني قرار دارد و امريكا و اسرائيل جرأت تهاجم نظامي به ايران را ندارند.
در حوزه اقدامات ديپلماتيك مسئولان رسمي كشورمان طي چند هفته اخير آمادگي ايران را براي از سرگيري مذاكرات هستهاي با كشورهاي 1+5 اعلام كردند. هماهنگ كننده سياست خارجي اتحاد اروپا نيز در واكنش به اين اعلام آمادگي ايران با ابراز خشنودي از تمايل تهران به ادامه مذاكرات، آمادگي كشورهاي اروپايي را براي از سرگيري مذاكرات هستهاي اعلام كرد. بدينترتيب به نظر ميرسد اين مذاكرات بعد از ماه مبارك رمضان از سرگرفته خواهد شد. در همين حال ايران روي مشاركت كشورهاي ديگر (احتمالاً تركيه و برزيل) در مذاكرات هستهاي با كشورهاي 1+5 تأكيد كرده است.
اين نوشته ميكوشد ابعاد آشكار و نيمه آشكار تهديدهاي اخير نظامي غرب و اسرائيل عليه ايران و كارآمدي تحريمهاي جديد امريكا و اتحاد اروپا عليه كشورمان را مورد بررسي قرار داده و چشماندازي از آينده پرونده هستهاي ايران ترسيم كند:
كشورهاي غربي و در رأس آنها ايالات متحده امريكا پيش از وضع تحريمهاي تازه عليه ايران چه در قالب شوراي امنيت و چه تحريمهاي منفردانه روي اين نكته تأكيد ميكردند كه هدف آنها از اعمال تحريمهاي تازه عليه ايران اين است كه رهبران ايران به مذاكره تن دهند. پس از به اجرا گذاشتن تحريمهاي تازه، رهبران امريكا و اروپا بارها روي اين نكته پافشاري كردند كه هدف اصلي تحريمها سوق دادن ايران به مذاكره است. معناي اين ادعا آن است كه رهبران جمهوري اسلامي ايران آماده مذاكره نيستند. پرسش اصلي در اين زمينه اين است كه اگر رهبران ايران تمايلي به مذاكره ندارند، پس نتايج علمي چند دور مذاكره سياسي و نتايج مذاكرات سعدآباد (در دوره دولت خاتمي) و نتايج مذاكرات چندي قبل ايران بر سر تبادل سوخت اتمي (موافقتنامه سه جانبه ايران، تركيه و برزيل) چيست؟ چنانكه همه ميدانند مذاكرات قبلي به توقف داوطلبانه 18 ماهه غنيسازي اورانيوم منتهي شد و مذاكرات بعدي به آمادگي ايران براي تبادل سوخت اتمي با مجموعه وين به مثابه گام حسن نيتآميز بازميگردد كه به موافقتنامه سه جانبه تهران معروف شد. بنابراين آشكار نيست كه منظور كشورهاي غربي از مذاكره هستهاي چيست؟ اگر منظور اين است كه ايران بايد تسليم خواستهاي غرب شود، در عرف روابط بينالملل، به اين اقدام «مذاكره» گفته نميشود، بلكه اين اقدام «تسليمپذيري» است كه هيچ كشور داراي حاكميت آماده پذيرش اين خواست غرب نيست. يك نكته باقي ميماند و آن اينكه ايران حق دارد كه به كشورهاي غربي اعتماد نداشته باشد، از اين رو در مذاكرات اتمي خود خواهان مشاركت طرفهاي ديگر بويژه طرفهاي قابل اعتماد باشد. وارد كردن كشورهاي تركيه و برزيل (كه هر دو با ايالات متحده روابط بسيار حسنه دارند) به مجموعه مذاكرات مربوط به تبادل سوخت اتمي با انگيزه افزايش ضريب اطمينان ايران صورت گرفته است. كافي است كه رهبران غرب به اين نگراني ايران توجه كنند و راه را براي موفقيت مذاكرات هستهاي هموار كنند.
بدين ترتيب اين ادعاي منظومه غربي كه سوق دادن ايران به مذاكره انگيزه اصلي تحريمهاي تازه است، ادعايي كاملاً غيرمنطقي و بلكه پوچ است.
به موازات اعمال تحريمهاي جديد عليه ايران، موج تهديدهاي نظامي عليه ايران افزايش بيسابقهاي پيدا كرده است. مجموعه اين تهديدها و سناريوهاي ترسيم شده آن نشان ميدهد كه موضوع توان هستهاي ايران بويژه مسئله تلاش ايران براي دستيابي به جنگافزار اتمي در درجه بعدي اهميت قرار گرفته است. به عبارت ديگر مفهوم اصلي اين تهديدهاي نظامي به مقوله موازنه قوا در خاورميانه و به طور مشخص موازنه قواي حاكم در خاورميانه (كه چند دهه است به سود رژيم صهيونيستي حاكم است) باز ميگردد، زيرا بخش اعظم سناريوهاي مربوط به حمله نظامي به ايران معطوف به جنگافزارهاي دفاعي مانند توان موشكي است و اين نشان ميدهد كه ايالات متحده امريكا از برهم خوردن موازنه قوا در منطقه به زيان اسرائيل نگران است. اين نگراني امريكا قابل فهم است، زيرا ايالات متحده از دوره جنگ اكتبر 1973 اعراب و اسرائيل تاكنون به گونهاي همپيمان استراتژيك خود را در خاورميانه مسلح كرده است كه به صورت قطعي نسبت به همه ارتشهاي خاورميانه به صورت دستهجمعي برتري بيچون و چراي نظامي داشته باشد. اكنون كه 7 سال از اشغال نظامي عراق ميگذرد بسياري از مقامات امريكايي و اسرائيلي روي اين نكته تأكيد ميكنند كه يكي از هدفهاي عمده اشغال عراق از سوي امريكا حفظ موازنه استراتژيك قوا به سود اسرائيل و مقابله با كشورهايي است كه بخواهند اين موازنه را برهم بزنند. همچنين به نظر ميرسد كه موضوع توان هستهاي ايران در ادبيات سياسي ايالات متحده امريكا نام مستعاري براي توان نظامي برهم زننده موازنه قوا در خاورميانه است. درست به همين دليل در تمامي اظهارنظرهاي غربيها در مورد عمده شدن خطر ايران، مسئله توان موشكي مطرح ميشود. اقدامات و برنامههايي كه در اسرائيل طي دو سال اخير صورت ميگيرد، هر گونه شك و ترديد را در مورد صحت فرضيه فوق از ميان برميدارد، زيرا رژيم صهيونيستي طي دو سال اخير برنامههاي فشردهاي براي استقرار منظومه ضد موشكي به اجرا گذاشته و حتي در شهرها مانورهاي مربوط به چگونگي مقابله با سقوط موشكها و توزيع ماسكها و نحوه رسيدگي به مجروحان و آزمايشهاي مربوط به آژير حملات موشكي را برگزار كرده است. همه اين برنامهها را ميتوان مجموعه تدابيري ناميد كه رژيم صهيونيستي قصد دارد با واكنش شديد ايران در صورت حمله نظامي به تأسيسات حياتياش مقابله كند.
به نظر ميرسد فشارهاي اسرائيل و لابي يهوديان در ايالات متحده امريكا و كشورهاي اتحاد اروپا طي چند ماه اخير افزايش بيسابقه پيدا كرده است. اسرائيل موضوع هستهاي ايران را در صدر دستور كار خود قرار داده است. در همه مذاكرات اسرائيل با همه رهبران جهان، مسئله هستهاي ايران به مسئله اصلي تبديل شده است. اين فشارهاي اسرائيل بيشتر در ايالات متحده تأثير دارد، زيرا لابي يهوديان در كنگره، سنا و بسياري از نهادهاي سياسي، اقتصادي و تسليحاتي امريكا نفوذ بلامنازع دارد. اين نكته از آن جهت بايد مورد توجه قرار گيرد كه بتوان مجموعه تهديدهاي نظامي امريكا را تفسير كرد، زيرا به نظر ميرسد ايالات متحده امريكا با توجه به مجموعه گرفتاريهايش در بحرانهاي عراق و افغانستان و در اين اواخر پاكستان آماده پذيرش هيچگونه ريسك نظامي نباشد، بلكه باراك اوباما در مبارزات انتخاباتي خود به رأيدهندگان امريكا وعده داد كه كشور خود را از دو جنگ بيهوده به صورت مسئولانه آزاد كند، اما همگان بر اين وضعيت مهر تأييد ميگذارند كه رؤساي جمهور امريكا در برابر فشارهاي پيوسته لابي يهوديان در ايالات متحده ناتوان هستند. اگر عقبنشينيهاي تدريجي باراك اوباما در ارتباط با مسئله صلح فلسطينيها و اسرائيل را به گونهاي دقيق مورد مطالعه قرار دهيم، واقعيت فوق بيش از پيش آشكار خواهد شد، بنابراين، به نظر ميرسد امريكا در برخورد با موضوع هستهاي ايران از فرمول تهديدهاي نظامي با هدف اطميناندهي به اسرائيل به منظور جلوگيري از اقدام منفردانه رژيم صهيونيستي عليه ايران و كشاندن همه كشورهاي غربي به يك رويارويي ناخواسته با ايران پيروي ميكند. مثلاً مقامات امريكايي طي چند هفته اخير از مؤثر واقع افتادن تحريمها عليه ايران سخن ميگويند. معناي اين اظهارات و اين ارزيابيها اين است كه طرفهاي ديگر بويژه اسرائيل از انديشه حملات نظامي فاصله گرفته و اجازه دهند موضوع تحريمها رهبران ايران را به سمت تسليم سوق دهد.
مسئله تحريمهاي غرب عليه ايران اگر چه با سر و صداي فراوان شروع شده است، اما چند نشانه ملموس در اين زمينه ميتواند ابعاد اين تحريمها و كاهش تأثيرات آن را روشن سازد. يكي اينكه هيچ كشوري در جهان با هيچيك از كشتيها يا هواپيماهاي ايران به بهانه حمل مواد ممنوعه مقابله نكرده است. بسياري از تحليلگران غربي بلافاصله پس از تصويب قطعنامه اخير شوراي امنيت عليه ايران پيشبيني كردند كه از اين پس كشتيها و هواپيماهاي ايران در آبهاي بينالمللي در معرض بازرسي قرار خواهند گرفت. اين رويداد و حتي براي يك نمونه نيز به وقوع نپيوست، حتي كشورهاي بزرگ غربي نظير امريكا، انگلستان يا فرانسه به صورت نمايشي هم دست به هيچگونه عمل تحريكآميز در اين زمينه نزدند. معناي اين رفتار احتياطآميز كشورها فقط اين نيست كه موارد مشكوكي از محمولههاي دريايي و هوايي به مقصد ايران را نيافتهاند و اگر يافتهاند، سكوت كردند، بلكه معناي اين رفتار آن است كه از پيامدهاي رفتارهاي راديكال خود در ارتباط با ايران نگرانند، زيرا مطابق برآوردها حدود 85 درصد از كشتيهاي جهان در طول سال حداقل يك تا چند بار از تنگه هرمز عبور ميكنند. علاوه بر اين خط ترانزيت هوايي ايران براي درصد بالايي از خطوط هوايي كشورهاي جهان جنبه حياتي دارد. به لحاظ استراتژيك نيز ايران در منطقهاي ميان دو كانون مهم بحران قرار دارد: بحران افغانستان در شمال شرقي و بحران عراق در غرب و جنوب غربي. ثبات امنيتي ايران براي بسياري از كشورهاي جهان بويژه كشورهاي داراي نيروي نظامي در افغانستان ضروري است. از اين رو هر گونه رفتار غيرعاقلانه با كشتيها يا هواپيماهاي ايران در آبها و خطوط هوايي جهان ميتواند پيامدهاي محاسبه نشدهاي به همراه داشته باشد. دوم آنكه بسياري از كشورها به طور رسمي يا غير رسمي مسئله تحريمهاي فراوردههاي نفتي ايران را با استناد به اينكه در خارج از مصوبات شوراي امنيت قرار دارد، به اجرا نگذاشتند. حتي در چند مورد تبادل بازرگاني اين كشورها با ايران طي همين دوره زماني پس از اعمال تحريمها، در مقايسه با دوره مشابه سال گذشته افزايش يافته است. كشورهاي ديگري نيز (اگر چه به لحاظ جغرافيايي دور دست به شمار ميآيند) به منظومه همكاريهاي تجاري با ايران پيوستند. تعدادي از كشورها نيز جانشين شركاي تجاري بزرگ ايران شدند. به نظر ميرسد طي چند هفته يا چند ماه آينده بويژه پس از شروع مذاكرات هستهاي ايران با كشورهاي 1+5 روند تحريمها دستخوش تغييرات جدي به سود ايران خواهد شد.
با توجه به نقاط فوق، توجه به اين نقطه محوري اهميت فراوان دارد كه وقتي تحريمها و مشاركت در آن ميتواند پيامدهاي ناخوشايندي براي كشورهاي شركتكننده در آن داشته باشد، آشكار است كه تهديدهاي نظامي و يا اجراي سناريو حمله نظامي به تأسيسات حياتي ايران چه پيامدهاي ويرانگري براي كشورها يا طرفهاي حمله كننده يا شركت كننده در آن و يا حتي تشويق كننده به اجراي آن ميتواند داشته باشد؟
نویسنده
سید حسین موسوی
سید حسین موسوی رئیس مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. حوزه مطالعاتی دکتر موسوی مسائل خاورمیانه می باشد.