سوریه و مثلث ایران، مصر و عربستان / رحمن قهرمانپور

همزمان با بروز برخی تعاملات مثبت در روابط ایران و مصر و توافق فنی هواپیمایی دو كشور، نشانه هایی از برخی تحركات مثبت در روابط ایران و عربستان نیز دیده می شود. بعد از سفر ملك عبدالله و بشار اسد به لبنان، آقای احمدی نژاد هم از لبنان دیدار كرد و از همان زمان برخی تحلیل گران بر این عقیده اند كه میان این دو سفر نوعی ارتباط وجود دارد. در این میان بهبود روابط دمشق ـ ریاض از یكسال گذشته نیز حایز اهمیت بود. سوریه كه در جهان عرب به داشتن خط مشی انقلابی تر معروف است تلاش نمود روابط خود را با ریاض كه نماد محافظه كاری درجهان عرب می باشد بهبود ببخشد. تحركات مثبت در روابط تهران ـ ریاض بعد از بهبود نسبی روابط دمشق با ریاض و قاهره صورت گرفت و از این رو می توان حدس زد سوریه در این مورد نقش ایفا می كند. این در حالی است كه ایران و سوریه دو ستون اصلی محور مقاومت و مصر و عربستان دو متحد اصلی آمریكا در منطقه می باشند. از این نظر تعاملات جدید در روابط این چهار بازیگر مهم منطقه خاورمیانه بسیار حایز اهمیت می باشد و می تواند سیاستهای آمریكا و اسراییل را در منطقه تحت الشعاع خود قرار دهد. در اینجا به صورت مختصر به انگیزه های چهار بازیگر فوق در تحركات جدید می پردازیم. 
 

سوریه برای ایفای نقش پر رنگ تر در نظام منطقه ای عربی ناگریز از در نظر گرفتن منافع مصر و عربستان می باشد. دوری دمشق از قاهره و ریاض قدرت بازیگری آن را به شامات محدود كرده و مانع از نقش آفرینی آن در تحولات زیر منطقه خلیج فارس و مغرب عربی و حوزه دریای سرخ شده است. حتی اگر سوریه درصدد بازیابی نفوذ گذشته خود در لبنان باشد، ناگزیر باید ملاحظات عربستان و متحدان آن را در این كشور در نظر بگیرد. در حوزه فلسطین هم دمشق برای ایفای نقش بیشتر نیازمند هماهنگی بیشتر با قاهره می باشد  كه با فتح روابط نزدیكی دارد. از طرف دیگر نخبگان سوری احساس می كنند در شرایط منطقه ای پس از جنگ لبنان و غزه، غرب و متحدان منطقه ای آن بیشتر از گذشته نیازمند نقش آفرینی دمشق هستند تا بتوانند از این طریق بر سیاستهای تهران در منطقه تاثیرگذار باشند. هم جنگ 33 روزه لبنان و هم جنگ 22 روزه غزه شكستی آشكار برای سیاستهای منطقه ای آمریكا و متحدان آن بود و لذا عربستان و مصر می كوشند در فضای جدید و تا حد امكان فارغ از ملاحظات آمریكا، در پی تحقق منافع خود باشند و این امر مستلزم توجه به سیاستهای منطقه ای ایران و سوریه می باشد. سرانجام نقش آفرینی سوریه بی ارتباط با افزایش مهارت دیپلماتیك بشار اسد نیست. او طی سالهای گذشته تجربه لازم را اندوخته و اكنون می تواند همانند پدر مرحومش مهارتهای خود را در حفظ و تقویت جایگاه سوریه در منطقه بكار گیرد. دمشق می تواند از روابط خود با قاهره و ریاض برای تعدیل مواضع اعراب درمورد ایران از یك سو و تعمیق روابط با تهران از سوی دیگر بهره بگیرد. دمشق بخوبی واقف است كه هر نوع تنش در مثلث تهران ـ ریاض ـ قاهره به نفع سوریه نبوده و قدرت مانور آن را در منطقه محدود می كند.
 

عربستان در سالهای گذشته نتوانسته نقش شایسته ای در منطقه ایفا كند و یكی از دلایل این امر تنش میان ریاض و تهران بوده است. اصلی ترین حوزه نفوذ عربستان، كشورهای شبه جزیره عربی و اعضای شورای همكاری خلیج فارس می باشد و این در حالی است كه هیچ كدام از این اعضا توان ایجاد موازنه سیاسی ـ نظامی با ایران در خلیج فارس را ندارند. تلاشهای پنهان ریاض برای اعمال فشار بر ایران از طریق كشورهای كوچك جنوب خلیج فارس نیز تاكنون به نتیجه خاصی منجر نشده و در سطح اظهارات برخی نمایندگان پارلمان و مطبوعات مانده كه در تاثیرپذیری و خط گرفتن آنها از ریاض تردیدی نیست. در خارج از زیر منطقه خلیج فارس هم عربستان پیوسته در حال از دست دادن نفوذ خود است و تنها در انتخابات اخیر پارلمان لبنان بود كه توانست به اندك موفقیتی دست یابد.عربستان نقش چندانی در مساله اعراب و اسراییل ، صحنه عراق و درگیریهای یمن و سودان ندارد و همین موجب انزوای منطقه ای آن شده است. از نظر شاهزادگان ریاض یكی از اصلی ترین دلایل این امر رقابت ریاض با تهران در حوزه منطقه ای است. رقابتی كه بیشتر از آنكه به نفع ریاض بوده باشد به كاهش محبوبیت و نفوذ آن در منطقه منجر شده است. روابط نزدیك ریاض با واشنگتن نیز منجر به نارضایتی داخلی شده و کاهش محبوبیت و مقبولیت عربستان را در جهان اسلام و خاورمیانه به دنبال داشته است. نظرسنجی های مختلف انجام شده در چند سال گذشته هم موید این ادعا است. ریاض نه تنها با تهران بلكه با قاهره و دمشق هم روابط خوبی نداشت و این نیز در انزوای نسبی آن در منطقه بی تاثیر نبود. پیروزی نسبی افراد و گروههای مورد حمایت عربستان در انتخابات پارلمانی اخیر لبنان نیز ریاض را امیدوار كرده كه بیروت سكوی پرشی برای سیاستهای فعالترش در منطقه باشد اما این سیاست بدون توجه به نقش ایران، سوریه و مصر در منطقه موفقیت لازم را نخواهد داشت. ریاض در ازای نزدیك تر شدن به تهران و دمشق، هم مقبولیت منطقه ای خود را افزایش می دهد و هم می تواند در ساز و كارهای جمعی چند جانبه منطقه ای در عراق، لبنان و فلسطین مشاركت داشته باشد. به نظر می رسد نخبگان حاكم سعودی از نفوذ منطقه ای خود ارزیابی واقع بینانه ای نداشتند و جنگ 33روزه لبنان خطا در ارزیابی مزبور را آشكار كرد. در چنین شرایطی ریاض واقع بین تر از گذشته درصدد حضور در مهمترین مسایل منطقه ای می باشد.
 

مصر: اگر عربستان از معضل مقبولیت و نفوذ در منطقه رنج می برد مشكل اصلی قاهره ضعف بنیه مالی آن است. مصر ایده آل پان عربیست ها و حتی اخوان المسلمین، مصری است كه به اندازه عربستان قدرت مالی و اقتصادی داشته باشد. تحقق این رویا مساوی است با تبدیل شدن مصر به قدرت اول نظام منطقه ای عربی. با این حال در دنیای واقعی، مصری ها نفوذ خود را در جهان عربی در قیاس با دهه 1960 و 1970 از دست داده اند و امیدوارند با پیشبرد برنامه های توسعه اقتصادی، وزن منطقه ای خود را افزایش دهند. با اینكه مصر در چند سال گذشته حوزه نفوذ خود را به مساله فلسطین و حوزه دریای سرخ محدود كرده، حتی در این میان نیز توان و نفوذ گذشته را برای حل مسایل منطقه ای ندارد و یكی از دلایل اصلی آن نقش آفرینی ایران و تا حدی كمتر سوریه در این حوزه هاست. پیروزی دموكراتیك حماس در انتخابات پارلمانی 2006 در فلسطین زنگ خطر را برای سیاست های منطقه ای مصر به صدا در آورد و جنگ 2008 غزه نشان داد قاهره نفوذ گذشته خود در فلسطین را هم از دست داده است. مصری ها از سال 2003 نیم نگاهی هم به صحنه عراق دارند و از اینكه نمی توانند در آنجا نقش آفرینی موثری داشته باشند ناراحت اند و این در حالیست كه در جهان عرب مطالباتی در مورد حضور بیشتر مصر در صحنه عراق وجود دارد. ایران و سپس عربستان و سوریه می توانند در افزایش نقش آفرینی مصر در عراق نقش موثری داشته باشند. مساله هسته ای ایران هم برای مصر حائز اهمیت است. به این دلیل كه این كشور درصدد احیای برخی فعالیتهای هسته ای خود و نیز احداث راكتورهای جدید هسته ای می باشد از این رو سرنوشت پرونده هسته ای ایران بر پرونده فعالیتهای هسته ای مصر تاثیر گذار است. اگر ایران بتواند چرخه سوخت هسته ای ملی خود را به جامعه بین الملل بقبولاند، تاثیر مثبتی بر تلاش مصر به منظور داشتن چرخه سوخت خواهد داشت. برخی بر این باورند که مصر می تواند در سایه پرونده هسته ای ایران و تمركز غرب بر آن، برخی فعالیتهای هسته ای خود را بی سر و صدا آغاز كند. گذشته از اینها مصر بی میل نیست در صحنه لبنان هم نقش ایفا كند و در این راستا ایران و سوریه نقش مهمی دارند. سرانجام مصر می تواند از طریق ارتقای روابط با ایران روابط تجاری خود را گسترش داده، برخی مشكلات داخلی خود را حل كند.
 

ایران: جمهوری اسلامی ایران اساس سیاست خود را جلوگیری از بروز تنش در روابط خود با کشورهای همسایه قرار داده است. از یك دهه پیش روابط ایران با كشورهای منطقه در حال گسترش بوده و این روند هم چنان ادامه دارد. مهمترین دغدغه جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر این است كه آمریكا می كوشد در راستای اعمال فشار بر ایران یك جبهه عربی در منطقه ایجاد کند و در این میان قاهره و ریاض می توانند نقش موثری ایفا كنند هر چند علاقه مصر به رهبری چنین جبهه ای به مراتب كمتر از عربستان می باشد. نزدیكی تهران به  قاهره و ریاض می تواند در خنثی كردن تلاشهای آمریكا برای اعمال فشار بر ایران در سطح منطقه ای بسیار موثر بوده و از محدود شدن فضای مانور ایران جلوگیری کند. در همین راستا نزدیكی تهران به قاهره نقش مهمی در همكاری آنها در مساله فلسطین و كمك به مردم تحت محاصره غزه دارد و می تواند اسراییل را بیش از پیش در تنگنا قرار دهد. بی دلیل نیست تهران همزمان تحركاتی را در بهبود روابط با عربستان و مصر آغاز كرده است. این بهبودی منجر به این خواهد شد كه كشورهای كوچكی نظیر كویت، امارات متحده عربی، اردن و بحرین  هم روابط خود را با تهران بهبود بخشند و این امر فشار را بر اسراییل و آمریكا در منطقه دوچندان خواهد كرد. آنچه گفتیم اهداف و خواستهای دولتها روی كاغذ بود. طبیعی است تحقق این خواستها مستلزم تداوم ابتكار عملهای منطقه ای و نیز روند اعتمادزایی میان بازیگران اصلی در خاورمیانه می باشد. افزون بر این نباید در این میان از نقش تركیه غافل شد. اعراب به طور سنتی نگران افزایش قدرت آنكارا و تهران می باشند و نزدیكی آن دو به یكدیگر را الزاما به نفع خود نمی دانند. اما سیاست خارجی جدید تركیه در منطقه و نزدیكی آن به ایران و سوریه در چند سال گذشته محاسبات سایر كشورهای عربی را تغییر داده است. نه تنها اعراب بلكه آمریكا و اسراییل نیز نگران نزدیكی تهران و آنكارا به یكدیگر می باشند. طبیعی است ریاض و قاهره نیز با دقت روابط این دو قدرت منطقه ای را دنبال می كنند و تلاش می كنند سیاستهای خود را با توجه به همین امر تنظیم كنند. باید دید تحركات جدید منطقه ای به ابتكار ایران و سوریه تا كجا پیش می رود و قاهره و ریاض چه میزان در پذیرش پیامدهای این امر استقلال عمل خواهند داشت. بدیهی است تل آویو با نگرانی بسیار زیادی نظاره گر این تحولات است و اهرم آن لابی یهودی در آمریكا و اروپا می باشد. از این رو فشار غرب بر تركیه را باید اولین واكنش جدی به تحركات منطقه ای جدید دانست كه به ضرر اسراییل و آمریکا در حال شکل گیری اند.