استراتژی ایمن سازی محیط پیرامونی ایران

با نگاهی به اظهارات دکتر علی اکبر صالحی

آقای دکتر علی اکبرصالحی  وزیر امورخارجه کشورمان در نخستین نشست مطبوعاتی خود پس از تصدی مسئولیت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران به نكته‌اي اشاره كرد كه كمتر مورد توجه رسانه‌هاي گروهي قرار گرفت. وي گفت: سياست خارجي ايران در آينده حول تحكيم روابط جمهوري اسلامي ايران با كشورهاي پيراموني بويژه عربستان سعودي و تركيه متمركز خواهد شد. شكل ظاهري اين اظهارنظر تفاوت چنداني با اظهارنظرهاي سكانداران پيشين سياست خارجي كشورمان ندارد، زيرا تحكيم روابط هر كشور با حلقه اول پيراموني‌اش جزو بديهيات سياست خارجي كشورها محسوب مي‌شود، اما نكته محوري سخنان دكتر علي اكبر صالحي در تعيين مصداق اين رويكرد يعني كشورهاي عربستان سعودي و تركيه با توجه به جايگاه عمیق و وزن آنها در منطقه و جهان، نهفته است. در واقع سكاندار جديد سياست خارجي با مشخص كردن دو محور منطقه‌اي قطب‌نماي سياست خارجي كشور در مرحله آتي روي نزديك شدن به آنها يا به عبارتي روي تحكيم روابط با اين دو محور مهم منطقه‌اي تنظيم كرده است. 
 

اين نوشته مي‌كوشد سخنان مسئول سياست خارجي كشور را در قالب استراتژي ايمن‌سازي روابط ايران با حلقه پيراموني‌اش مورد بررسي قرار داده و اهميت و نتايج ميان مدت و بلند مدت آن را دسته‌بندي كند. پيش از ورود به بحث اصلي اشاره به دو نكته محوري ضروري به نظر مي‌رسد. نخست اينكه براي همه ناظران سياسي و آگاهان به روندهاي حاكم بر تصميم‌گيري كشور روشن است كه تعيين خط‌مشي‌ها و رويكردهاي خارجي جمهوري اسلامي ايران حداقل به لحاظ راهبردي و بدون كاستن از نقش و تأثيرگذاري سكاندار اجرايي آن يعني وزير خارجه و زير مجموعه آن يعني دستگاه ديپلماتيك كشور از سوي هرمي صورت مي‌گيرد كه قاعده آن را لايه‌هايي از نهادهاي تصميم‌ساز تشكيل مي‌دهند تا به رأس هرم يعني مقام معظم رهبري منتهي مي‌شود. دوم آنكه تأكيد دكتر علي اكبر صالحي روي تعيين مصاديق اين راهبرد جديد سياست خارجي نشان مي‌دهد كه وضعيت سياست خارجي كشور در مرحله نه چندان دور گذشته حداقل به لحاظ اجرايي دچار اشكالاتي بوده كه بايد هر چه سريعتر و پيش از بروز پيامدهاي منفي آن تصحيح گردد. 
 

اهميت جايگاه دو كشور تركيه و عربستان سعودي در منطقه و جهان اسلام ترديدناپذير است، از يك سو تركيه به عنوان يك كشور اسلامي و عضو پيمان ناتو دريچه غربي ايران به سوي جهان غرب وجود دارد كه با شتاب تحسين‌برانگيزي دوران گذار به توسعه و دموكراسي را پشت سرمي‌گذارد. تركيه از زمان روي كار آمدن حزب عدالت و توسعه رويكرد تعامل مثبت و تأثيرگذار را با منطقه بحران‌زده خاورميانه در پيش گرفته كه با محاسبه جايگاه و ثقل جمهوري اسلامي ايران در اين منطقه نيرويي تشكيل مي‌شود كه نقاط اتكايي آن براي محورهاي كوچكتر منطقه افزايش مي‌يابد و به همان ميزان قدرت بازدارندگي آن بالا مي‌رود. به عنوان نمونه كافي است به تأثير ورود تركيه به چالش جدي با رژيم صهيونيستي (پس از حادثه حمله سربازان اسرائيل به كاروان آزادي مرمره و به شهادت رسيدن 8 تن از فعالان ترك) در ابعاد منطقه‌اي و بين‌المللي‌اش بويژه در شكل‌گيري صف‌آرايي نوين در منطقه اشاره كنيم. 
 

از سوي ديگر، كشور عربستان سعودي در منطقه خليج فارس و جايگاه و تأثيرگذاري آن در منظومه كشورهاي عرب عضو شوراي همكاري خليج فارس و جايگاه اين كشور در جهان اسلام و اقتصاد جهاني (بويژه در تأمين درصد بالايي از انرژي جهان صنعتي) حضور دارد. عربستان سعودي نيز به لحاظ جغرافيايي در حلقه نخست پيراموني ايران قرار دارد. ايمن‌سازي روابط ايران با حلقه نخست منطقه پيراموني ضرورتي حياتي است. 
 

روابط ايران با كشور تركيه طي سه دهه گذشته به دلايل گوناگون كمتر در معرض نوسانات شديد قرار گرفته و هر دو كشور باز هم به دلايل گوناگون ترجيح دادند روابط خود را در يك سطح قابل قبول همراه با تمايل به گسترش و ارتقاي آن نگاه دارند. حجم تبادل بازرگاني ايران و تركيه طي دو دهه گذشته شاهد رشد كم سابقه‌اي بوده كه نوسانات سياسي داخلي و خارجي دو كشور تأثير محدودي روي روند رو به گسترش آن داشته است. اين موضوع بويژه پس از اعمال تحريمهاي جديد شوراي امنيت عليه ايران و تحريمهاي مضاعف ايالات متحده امريكا و كشورهاي غربي عليه كشورمان و خروج آشكار تركيه از رويكرد شبه اجتماعي منظومه ناتو عليه جمهوري اسلامي ايران و بالاتر از آن، ورود مسئولانه و سازنده دولت تركيه به مقوله برنامه هسته‌اي جمهوري اسلامي از منظر يافتن راههاي ميانه حل و فصل اختلافات ايران و غرب (كه در موافقتنامه سه جانبه ايران، تركيه و برزيل تجلي يافت) اهميت بيشتري پيدا مي‌كند. 
 

در سوي ديگر منطقه پيراموني كشورمان، يعني روابط ايران و عربستان سعودي، مسئله شكل ديگري پيدا مي‌كند. روابط تهران و رياض طي سه دهه گذشته با نوسانات شديدي همراه بوده است. كافي است به سه ايستگاه شديداً متناقض اين رابطه اشاره شود. ايستگاه همراهي هشت ساله عربستان سعودي با رژيم صدام حسين در جنگ تحميلي عليه ايران و ايستگاه ارتقاي روابط تهران و رياض تا فاز انعقاد موافقتنامه همكاري دوجانبه امنيتي بويژه پس از اشغال كويت از سوي رژيم صدام حسين در پايان دهه شصت و نيمه اول دهه هفتاد شمسي و ابراز تمايل دو طرف براي پشت سرگذاشتن صفحات بحران‌زده روابط. و بالاخره ايستگاه رقابت و اختلاف نظر شديد دو طرف بر سر مناطق نفوذ و كانونهاي بحران زده خاورميانه از مسئله فلسطين و چگونگي برخورد با موضوع مناقشه اعراب و اسرائيل و قرار گرفتن رياض در محوريت كشورهاي معتدل و قرار گرفتن تهران در نقطه مقابل گرفته تا بحرانهاي لبنان، عراق و موضوع هسته‌اي ايران، همه و همه روابط ايران و عربستان سعودي را دستخوش نوسانات شديد كرده است. 
 

واقعيت اين است كه عوامل و دلايل اين نوسانات شديد در روابط تهران و رياض بر هيچكس از جمله مسئولان ارشد دو كشور پوشيده نيست. واقعيت ديگر اين است كه حل و فصل ريشه‌اي اين حجم از اختلاف‌نظرها با توجه به مجموعه عوامل تأثيرگذار و فراتر از مرزهاي داخلي يك يا دو طرف اين معادله چندان ساده نيست، اما مديريت اين اختلاف‌نظرها به گونه‌اي كه به چالش و رويارويي آشكار منتهي نشود ممكن و بلكه ضروري به نظر مي‌رسد. به عنوان مثال مي‌توان به تمايل آشكار رياض و تهران براي مديريت سازنده اين اختلاف نظر در نمونه بحران سياسي لبنان و نتايج مثبت آن در شكل حفظ ثبات نسبي اين كشور اشاره كرد.
 

با وجود اين و علي‌رغم آگاهي دو طرف از حجم موانع موجود بر سر راه روابط با ثبات دو كشور همراه با ارتقاي آن، اين پرسش مطرح مي‌شود كه چرا مسئولان دو كشور از جمله دكتر علي اكبر صالحي به عنوان سكاندار جديد اجرايي سياست خارجي ايران بر ضرورت قرار گرفتن رابطه تهران و رياض در صدر اولويتهاي سياستهاي منطقه‌اي تأكيد مي‌كنند؟ 
 

يكي از مزيتهاي برجسته كشورمان موقعيت ژئواستراتژيك آن است. از اين رو اگر كشور را از منظر اين موقعيت و ديگر مزيتهاي مورد تأييد دوست و دشمن، مركز رشته تأثيرگذاريهاي منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي فرض كنيم حلقه‌ها و دايره‌هاي پيراموني آن نيز متأثر از اهميت و مزيتهاي مركز اين دايره اهميت نسبي پيدا مي‌كنند. استراتژي ايمن‌سازي حلقه‌هاي پيراموني با فرمول نگاه و رويكرد حلزوني قابل تعريف است. ناامني در محيط‌هاي پيراموني ايران طي چند دهه گذشته تأثير قابل توجهي روي اوضاع ايران برجاي گذاشته است. كافي است بدانيم طي دهه نخست هزاره سوم دو كشور همسايه ايران (حلقه نخستين پيراموني) يعني افغانستان و عراق در معرض تهاجم، اشغال و سرنگوني رژيمهاي سياسي قرار گرفتند. پيش از آن نيز اين دو كشور بويژه افغانستان در اثر بحرانهاي پيوسته بيش از سه دهه، مشكلات گوناگوني براي كشورمان ايجاد كردند. رقم بالاي آوارگان افغاني و عراقي (كه جمعاً بالغ بر 3 ميليون آواره مي‌شود) وضعيت ايران را از جنبه‌هاي گوناگون امنيتي، اقتصادي و سياسي تحت تأثير قرار دادند، بخش زيادي از نيروهاي مسلح كشور تقريباً 20 سال است كه براي مقابله با احتمالات مربوط به جنگهاي گوناگون حلقه پيراموني ايران (از حمله نظامي عراق به كويت گرفته تا فروپاشي اتحاد جماهير شوروي سابق و بالاخره دو جنگ دامنه‌دار امريكا عليه افغانستان و عراق) در حالت آماده‌باش بوده‌اند. در همين جا اشاره به اين نكته ضروري كه به نظر مي‌رسد كشورهاي غربي و در رأس آنها ايالات متحده امريكا كه طي چند سال اخير اقدام به وحشت‌آفريني در مورد توان تسليحاتي ايران كرده و مي‌كنند از نقش خود در ناايمن‌سازي منطقه و به راه انداختن دو جنگ دامنه‌دار در مرزهاي جنوب غربي و شمال شرقي (عراق و افغانستان) و تقويت موج نظامي‌گري در كل كشورهاي منطقه سرباز مي‌زنند. همه اين رخدادهاي بزرگ نظامي در شعاع امنيت ملي ايران به وقوع پيوست. هنوز حلقه نخست پيراموني ايران تحت تأثير حضور دهها هزار نظامي بيگانه قرار دارد. ايران تنها كشوري در جهان شناخته مي‌شود كه طي فقط يك دهه شاهد دو جنگ دامنه‌دار در مرزهاي خود بوده است، بي‌آن كه خود در آن طرف بوده باشد. تازه اين دو جنگ دامنه‌دار در زماني به وقوع پيوست كه هنوز زخم جنگ تحميلي هشت ساله در پيكر كشور التيام نيافته بود. ديپلماسي جمهوري اسلامي ايران طي همين مدت به طور مستقيم درگير آثار و پيامدهاي ويرانگر اين رخدادها بود. و اينهمه در حالي است كه پاره‌اي از مراكز تصميم‌گيري غرب، سناريو ويرانگر ديگري تحت عنوان تهاجم نظامي به ايران به بهانه برنامه اتمي‌اش در سر مي‌پرورانند. 
 

بدينترتيب و با نگاهي گذرا به رشته رويدادهاي چند دهه اخير در شعاع امنيت ملي ايران، اهميت ايمن‌سازي حلقه نخست پيراموني از طريق برقراري روابط باثبات با دو قطب مهم منطقه‌اي يعني تركيه و عربستان سعودي آشكار مي‌گردد. اهميت اين موضوع آنجا فزوني مي‌گيرد كه بدانيم اين دو قطب مهم منطقه‌اي در دسته‌بنديها و ياركشي‌هاي جهاني از جمله متحدان استراتژيك ايالات متحده امريكا (كشوري كه بيشترين خصومتها را عليه كشورمان سامان داده و مي‌دهد) به شمار مي‌روند. نگاه ساده‌انگارانه‌اي وجود دارد كه با تكيه بر اصل «دوست دشمن من، دشمن من است» استراتژي رويارويي با متحدان منطقه‌اي ايالات متحده امريكا را توصيه مي‌كند، اما اين نگاه علاوه بر ساده‌انگاري‌اش، مخاطره‌آميز هم هست. ايران به دلايل گوناگون نمي‌تواند براي كشورهاي ديگر خط‌مشي دوست‌يابي و دشمن‌تراشي را تعيين كند، اما مي‌تواند از طريق برقراري روابط متكي بر حسن همجواري و منافع متقابل و تحكيم آن، از تبديل قطبهاي مزبور به بستر هدايت و عبور چالشها و برنامه‌ريزيهاي توطئه‌آميز مراكز جنگ‌طلب غربي عليه ايران ممانعت كند. ملاحظه فرمائيد كه كشور تركيه علي‌رغم عضويتش در پيمان ناتو و همپيماني استراتژيك خود با امريكا از پذيرش مشاركت در جنگ ائتلاف غربي عليه عراق در سال 2003 حتي در حد اعطاي امكانات لجستيكي، هوايي و زميني به نيروهاي مهاجم غربي، خودداري كرد طبق داده‌هاي موجود، همين مسئله منجر به اين شد كه طرح تهاجم نظامي امريكا عليه عراق به مدت 6 ماه به تأخير بيفتد. كشور عراق اتفاقاً از دريچه كشورهاي عربي خليج فارس مورد حمله و اشغال قرار گرفت، زيرا اين كشورها و به طور مشخص كشور كويت فقط چند سال پيش از آن مورد تهاجم و اشغال و يا تهديد نيروهاي نظامي عراق قرار گرفته بودند. ايران تنها كشور غير عربي است كه علي‌رغم خصومت ديرينه‌اش با عراق و نيز به رغم جنگ تحميلي هشت ساله رژيم صدام حسين، راه بيطرفي را در جنگ امريكا عليه عراق در پيش گرفت. مجموعه اين رويدادها آنهم در منطقه بي‌ثبات خاورميانه توجيه‌كنندة صحت مقوله ايمن‌سازي حلقه‌هاي پيراموني و برخورداري از پيامدهاي مثبت آن در بلند مدت است. 
 

در اين نكته نبايد ترديد كرد كه در صورت صحت وجود فرضيه تهاجم نظامي به ايران در مراكز جنگ‌طلب غرب، ايالات متحده امريكا و ديگر رقباي ايران در سطح منطقه بويژه رژيم صهيونيستي در مرحله مقدماتي و با اجراي سناريوهاي پيچيده تيره‌سازي روابط ايران با حلقه‌هاي نخست پيراموني‌اش مي‌كوشند روابط ايران با كشورهاي همجوار بويژه دو قطب منطقه‌اي يعني تركيه و عربستان سعودي به تيره‌گي غيرقابل بازگشت سوق يابد. بدينترتيب مي‌توان فراز و نشيبهاي موجود در روابط ايران با دو قطب مزبور را نشانه‌هايي از افزايش و كاهش احتمالات مربوط به اقدامات خصمانه مراكز جنگ‌طلب غرب عليه ايران دانست. 
 

دكتر علي اكبر صالحي با تبيين اهميت تحكيم روابط جمهوري اسلامي ايران با حلقه اول پيراموني‌اش بويژه در قطب منطقه‌اي يعني تركيه و عربستان سعودي به خوبي از تأثير اين دو قطب منطقه‌اي در مقياس جهاني و منطقه‌اي آگاهي داشته است. به عنوان مثال هيچكس نمي‌تواند روي ميزان تأثيرگذاري عربستان سعودي در قالب شوراي همكاري خليج فارس (تأثيرگذاري منطقه‌اي) و قالب گروه اقتصادي 20 (تأثيرگذاري جهاني) ترديد داشته باشد. نقش و تأثيرگذاري منطقه‌اي و جهاني تركيه (اروپا، آسياي ميانه و اخيراً خاورميانه) نيز بركسي پوشيده نيست. نتيجه اين معادله رشته پيامدهايي است كه به صورت عيني در حوزه منافع ملي ايران سرريز مي‌كند. مهمترين پيامد آن بالا رفتن ضريب بازدارندگي ايران در چالش خود با جهان غرب بر سر مسائل منطقه‌اي و در رأس آن موضوع مناقشه اعراب و اسرائيل است. اگر بخواهيم اين موضوع را به صورت ساده مطرح كنيم بايد به تأثير كشوري نظير عربستان سعودي در محيط پيراموني‌اش بويژه كشورهاي عرب عضو شوراي همكاري خليج فارس توجه كنيم. مثلاً كشوري مثل بحرين و يا كويت و حتي امارات متحده عربي علي‌رغم داشتن روابط همه جانبه با ايالات متحده امريكا تا مرز اعطاي تسهيلات نظامي در شكل پايگاههاي زميني و دريايي، به كشور عربستان سعودي و روابط آن با ايران از يك سو و سطح همسويي آن با ايالات متحده امريكا در چالش با ايران به صورت الگو مي‌نگرند. در بسياري از ايستگاههاي تنش‌آلود روابط ايران و عربستان سعودي (كه در بند يكم اين مقاله به آنها اشاره شد) ملاحظه مي‌شود كه ادبيات سياسي و بيانيه پاياني نشستهاي جمعي و چند جانبه اعضاي شوراي همكاري خليج فارس متأثر از فضاي حاكم بر روابط رياض و تهران بوده است. عكس اين معادله نيز قابل توجه است. مثلاً در پاره‌اي از بيانيه‌هاي نهايي نشستهاي جمعي شوراي همكاري خليج فارس كه با فضاي مثبت روابط ايران و عربستان سعودي همزمان بوده موضوعاتي از قبيل جزاير سه‌گانه ايراني در خليج فارس كمتر مورد تأكيد قرار گرفته است. در نتيجه مي‌توان گفت كليد تنظيم بسياري از رفتارها و رويكردهاي منطقه‌اي در گرو فراز و نشيبهاي روابط تهران و رياض است. 
 

نكته مهم اينكه مقوله روابط ايران با كشورهاي عربي و تركيه، به مراكز تصميم‌گيري و مراكز مطالعاتي و آكادميك ايران محدود نمي‌شود. اين موضوع در سوي ديگر ماجرا نيز بازتاب دارد. نگارنده در بسياري از نشستهاي منطقه‌اي با موضوع اهميت روابط جهان عرب با ايران بويژه پس از روي كار آمدن محافظه‌كاران جديد در ايالات متحده امريكا و يكه‌تازي اسرائيل در اراضي اشغالي و خروج بسياري از كشورهاي عربي از دايره كشمكش با رژيم صهيونيستي شركت كرده است. موضوعاتي كه در اين نشستهاي علمي مطرح مي‌شود شبيه موضوعاتي است كه در ايران نيز مطرح است. نكته مهمتر در فضاي ناظران هوشمند عرب اين است كه نه تنها ايران از دايره تهديدبيني خارج شده و در دايره فرصت‌بيني قرار گرفته، بلكه بسياري از شخصيتهاي نامدار جهان عرب آشكارا و البته با تأسف به اين نكته اشاره مي‌كنند كه كساني كه ايران را يك تهديد براي منطقه مي‌دانند عمدتاً بومي و منطقه‌اي‌نگر نبوده و بيشتر به تمايلات عوامل خارجي اجابت مي‌كنند. در تركيه و مراكز مطالعاتي و دانشگاهي اين كشور نيز روي ضرورت برخورداري انكارا از روابط با ثبات با ايران به عنوان كشوري با عمق استراتژيك بر تمايلات گروههاي غربگرا غلبه دارد.
 

مجموعه اين واقعيتها به ايران فرصت مي‌دهد كه با اطمينان از نتايج و پيامدهاي مثبت استراتژي ايمن‌سازي محيط پيراموني‌اش گام بردارد و به تحكيم هر چه بيشتر روابط خود با دو قطب مهم منطقه‌اي يعني تركيه و عربستان سعودي بپردازد.  


نویسنده

سید حسین موسوی (رئیس مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه)

سید حسین موسوی رئیس مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. حوزه مطالعاتی آقای موسوی مسائل خاورمیانه می باشد.