ابعاد موافقتنامه فلسطینیها و چالشهای پیش‌رو

موافقتنامه آشتی جنبشهای فتح و حماس روز چهارشنبه 14 اردیبهشت ماه در قاهره میان محمود عباس رئیس تشكیلات خودگردان فلسطین و خالد مشعل رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس با حضور نمایندگان و سفرای كشورهای عربی و غربی به امضا رسید. امضای این موافقتنامه به چهار سال جدایی كرانه باختری و باریكه غزه پایان داد. محمود عباس و خالد مشعل این موافقتنامه را گام مهمی در تقویت و تحكیم وحدت ملی فلسطینیها به شمار آوردند. تقریباً همه كشورهای عربی و تعدادی از كشورهای غربی واكنش مشابهی از خود نشان دادند. كشورهای امریكا، فرانسه و انگلستان واكنش سردی در قبال امضای این موافقتنامه از خود نشان دادند. رژیم صهیونیستی به عنوان طرف مهم این ماجرا واكنش تندی از خود نشان داد و بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر اسرائیل، امضای این موافقتنامه را ضربه محكمی به صلح تلقی كرد و تل آویو در نخستین واكنش عملی خود از انتقال درآمدهای ناشی از صادرات محصولات كشاورزی فلسطینیها به تشكیلات خودگردان فلسطین خودداری كرد. نتانیاهو پیش از آن به محمود عباس هشدار داده بود كه از میان صلح با اسرائیل و آشتی با جنبش حماس  یكی را انتخاب كند. محمود عباس نیز در واكنش به این اظهارات نتانیاهو گفت كه اسرائیل باید از میان سیاست شهرك‌سازی در اراضی اشغالی فلسطین و صلح‌، یكی را انتخاب كند. 
 

از سوی دیگر دولت مصر اعلام كرد كه با این موافقتنامه راه برای بازگشایی دایمی گذرگاه رفح میان باریكه غزه و مصر هموار خواهد شد. 
 

این نوشته می‌كوشد ابعاد محلی، منطقه‌ای و بین‌المللی امضای موافقتنامه فلسطینیها را مورد بررسی قرار داده و مخاطرات پیش‌روی فلسطینیها را در میان مدت دسته‌بندی كند. 
 

چنانكه همه می‌دانند حدود چهار سال قبل تشكیلات خودگردان فلسطین به رهبری محمود عباس و جنبش حماس به دلایل گوناگون بویژه موضوع وحدت تصمیم‌گیری (از دیدگاه تشكیلات خودگردان فلسطین) و بیهودگی مذاكرات صلح با رژیم صهیونیستی (از دیدگاه جنبش حماس)‌دولت منتخب اسماعیل هنیه را بركنار كرد و سلام فیاض را مأمور تشكیل كابینه كرد. جنبش حماس این اقدام تشكیلات خودگردان فلسطین را كودتا نامید و از پذیرش وضعیت جدید پرهیز كرد. بدین ترتیب عملاً‌ نوار غزه و كرانه باختری به لحاظ سیاسی از یكدیگر جدا شده و دو دولت مدیریت مناطق اساساً اشغالی را به دست گرفتند. دولت محمود عباس انتظار داشت كه تشكیلات حماس در اثر جنگ دامنه‌دار اسرائیل علیه باریكه غزه منهدم شود و یكبار دیگر مناطق فلسطینی تحت مدیریت واحد قرار می‌گیرد، اما مقاومت اسطوره‌ای جنبش حماس در جنگ سه هفته‌ای اسرائیل، وضعیت این جنبش را در كل فلسطین تقویت كرد. رژیم صهیونیستی كه از جدایی این دو منطقه فلسطینی‌نشین به وجد آمده بود با صدها ترفند سیاسی و اقتصادی و نظامی (ترور، محاصره و سیاست مشت آهنین) تلاش كرد شكاف دو جریان عمده فلسطینیها یعنی جنشهای فتح و حماس را عمیق‌تر كند. در همین حال تل آویو همواره روی این نكته مانور می‌داد كه فلسطینیها وضعیت تجزیه شده‌ای پیدا كرده‌اند و برای اسرائیل دشوار است كه با این وضعیت نابسامان فلسطینیها كنار بیاید. همچنین رژیم صهیونیستی با بهانه قرار دادن ریزش اقتدار تشكیلات خودگردان فلسطین در تمامی ایستگاههای مذاكراتی فشار مضاعفی بر روی محمود عباس وارد می‌كرد.
 

با وزیدن اولین نسیم تغییرات جدی در خاورمیانه در قالب قیامها و انقلابها بویژه در تونس و مصر امید فلسطینیها نسبت به تغییرات جدید خاورمیانه افزایش یافت. دو منطقه كرانه باختری و باریكه غزه از موج تحولات خاورمیانه بی‌نصیب نماندند، زیرا ملت فلسطین به خیابانها آمدند و شعار «ملت خواهان پایان دادن به جدایی حماس و فتح است» را سر دادند. این حضور گسترده فلسطینیها، رهبران فتح و حماس را به سوی شتاب بخشیدن به موضوع مصالحه سوق داد. بدین ترتیب فشار ملت فلسطین و نقش مثبت و بی‌طرفانه مصر زمینه مناسبی برای برقراری مصالحه فراهم كرد و این دو عنصر مهم به نوبه خود رهبران دو جریان عمده فلسطینی را به سوی پذیرش واقعیتهای جدید و رجحان ضرورتهای مرحله بر منافع جناحی سوق داد. شاید به همین دلیل است كه هم محمود عباس و هم خالد مشعل «از بستن صفحه سیاه جدایی برای همیشه» سخن به میان آوردند. 
 

مطابق بندهای موافقتنامه مصالحه جنبشهای حماس و فتح، به زودی انتخابات همزمان مجلس قانونگذاری و ریاست تشكیلات خودگردان فلسطین برگزار خواهد شد و در پی آن دولت وحدت ملی، قدرت را در كرانه باختری و باریكه غزه در دست خواهد گرفت. سه موضوع مهم در این موافقتنامه ملاحظه می‌شود كه از سوی ناظران امور فلسطین كمتر مورد توجه قرار گرفت. نخست اینكه دو طرف پذیرفتند كه دولت وحدت ملی آینده، دولت شایسته‌سالار خواهد بود و نه دولت برآمده از احزاب و جریانهای تأثیرگذار سیاسی. دوم آنكه دو طرف اصلی این موافقتنامه سقف مطالبات قبلی خود را تغییر داده و برای موفقیت این مصالحه به چند فرمول خلاق تن دادند. نخست اینكه تشكیلات خودگردان اصل مقاومت ضدصهیونیستی فلسطینیها را با تكیه بر منشور ملل متحد بویژه درباره ملل تحت اشغال پذیرفت، اما دو طرف در مورد چگونگی بهره‌گیری از حق مقاومت ضدصهیونیستی و مدیریت آن به توافق رسیدند. دوم آنكه جنبش حماس پذیرفت كه تشكیلات خودگردان فلسطین به نمایندگی از سازمان آزادیبخش فلسطین همچنان از طرف ملت فلسطین با اسرائیل و دیگر قدرتها برای پایان دادن به اشغال سرزمینهای فلسطین مذاكره كند. موضوع سوم كه در موافقتنامه مصالحه به چشم می‌خورد ایجاد «مرجعیت واحد»‌ و مشاركت همه گروههای فلسطینی در آن از طریق بازسازی سازمان آزادیبخش فلسطین است. این اقدام، اصلی‌ترین دغدغه گروههای فلسطینی را از زمان امضای موافقتنامه اوسلو در سالهای نخستین دهه نود قرن پیشین تشكیل می‌داد. در واقع از این پس در صورت اجرای همه‌جانبه مفاد این موافقتنامه، تصمیمات فلسطینیها جنبه جمعی به خود می‌گیرد و همگان نسبت به اجرای تصمیمات اتخاذ شده زیر لوای سازمان آزادیبخش فلسطین (بویژه تصمیمات حیاتی) متعهد خواهند شد. 
 

برای درك بیشتر ابعاد مهم این موضوع كافی است به این نكته اشاره كنیم كه روند اوسلو عمدتاً از سوی جریان غالب فلسطین چه در دوره مرحوم یاسر عرفات و چه پس از آن پیموده شد و بخش قابل توجهی از سازمانهای فلسطینی تأثیرگذار عملاً از مشاركت در این روند محروم شدند. نتیجه روند اوسلو چیزی بیش از آنچه هم‌اكنون شاهد آن هستیم برای فلسطینیها به ارمغان نیاورد. از این رو و با امضای موافقتنامه قاهره رویكرد فلسطینیها در مورد چگونگی تعامل با رژیم صهیونیستی و كمیسیون چهارجانبه بین‌المللی دستخوش تغییر خواهد شد. 
 

اسرائیل از هم اكنون در مورد پیامدهای این موافقتنامه بویژه در بندهای یاد شده به شدت نگران است (در این زمینه توضیحات بیشتری در ادامه این نوشتار خواهد آمد). 
 

بی‌تردید نقش دولت جدید مصر در تدوین و موفقیت این مصالحه برای همه طرفها، مهم و شاید تعیین‌كننده بوده است، زیرا نباید از یاد ببریم كه جریان مصالحه فتح و حماس از دوره رژیم مبارك شروع شده بود، اما رژیم مبارك از طریق بازوی امنیتی خود یعنی عمر سلیمان رئیس سرویس اطلاعاتی مصر، بیش از فلسطینیها، منافع رژیم صهیونیستی را در صدر اولویت برنامه رایزنی‌های خود قرار داده بود و از میان دو گروه فلسطینی، از تشكیلات خودگردان فلسطین به رهبری محمود عباس جانبداری می‌كرد. از سوی دیگر رژیم صهیونیستی از قبل نسبت به عملكرد دولت مبارك در پایان دادن به منازعه فلسطینیها اطمینان داشته و از پیامدهای آن بیمناك نبود. با پیروزی انقلاب مصر و روی كار آمدن نبیل العربی در دستگاه دیپلماسی خارجی مصر، اوضاع به كلی تغییر كرد. دقت كنید رژیم صهیونیستی كه در دوره مبارك هیچگونه اظهارنظری در مورد تلاشهای عمر سلیمان در موضوع مصالحه فلسطینیهابه لحاظ اطمینان از نتایج آن نمی‌كرد، در موضوع مصالحه اخیر زیر نظر دولت جدید مصر، صدها قید و شرط و اما و اگر وضع كرد. پاسخ نبیل العربی به این دخالتهای تل آویو جنبه طنزآلودی به خود گرفت و به روزنامه‌نگاران توصیه كرد كه به رهبران اسرائیل یادآور شوند كه در مصر انقلاب شده و اوضاع تغییر كرده است! 
 

در واقع دولت جدید مصر در كنار گرفتاریهای ناشی از مجموعه چالشهای داخلی، ترجیح داد جایگاه منطقه‌ای خود را با ورود به محوری‌ترین بحران خاورمیانه یعنی مسئله فلسطین باز یابد. پاسخگویی به این پرسش كه آیا دولت جدید مصر این تجدید حیات دیپلماسی منطقه‌ای خود را با اطلاع واشنگتن شروع كرده، اندكی دشوار است، اما یك تفسیر منطقی برای این تحرك دستگاه دیپلماسی مصر وجود دارد و آن اینكه دولت مصر با این اقدام خود در واقع بخشی از وظایف منطقه‌ای را از دوش سیاست خارجی امریكا برداشته و آن را به قدرت‌های بومی واگذار كرده است. بدین ترتیب رژیم صهیونیستی كه تا كنون به لابی پرنفوذ خود در واشنگتن به منظور تأثیرگذاری روی تصمیمات خاورمیانه‌ای امریكا امیدوار بود، پس از تحولات و دگرگونیهای مصر باید تلاش كند با یك دولت دموكراتیك منتخب در مصر تعامل كند. بی‌تردید دولت مصر تلاش خواهد كرد نخستین گام منطقه‌ای خود را با موفقیت و با حراست و نگهبانی از روند آن پیش برده و هر گونه اخلال در تضعیف این موافقتنامه و جریان مصالحه فلسطینیها را از هر طرف كه باشد برنتابد. در واقع این موافقتنامه و موفقیت آن از یك زاویه، نخستین آزمون كارآمدی دیپلماسی جدید مصر به شمار می‌آید كه پیش از همه طرفها (چه اسرائیل و چه گروههای فلسطینی) توان دولت مصر را به محك خواهد گذاشت. 
 

نكته مهم و محوری در این زمینه این است كه طرف میانجی باید از امكانات تضمین‌كننده موفقیت اقدامات انجام شده‌اش برخوردار باشد. رژیم مبارك در گذشته از امكانات مصر در جهت كاهش سقف مطالبات فلسطینیها و تأمین شرایط حداكثری طرف مقابل یعنی اسرائیل و ایالات متحده امریكا بهره می‌گرفت. این موضوع در حال حاضر در بدبینانه‌ترین قضاوت جنبه بی‌طرفانه‌ای به خود خواهد گرفت. دولت مصر از پروژه شبكه گازرسانی، از گذرگاه رفح و از قدرت منطقه‌ای خود به مثابه ابزارهای فشار برای تضمین توافقات به عمل آمده بهره خواهد برد. 
 

در پایان این محور می‌توان پیش‌بینی كرد كه بخش قابل توجهی از مناقشه اعراب و اسرائیل بویژه در روند رویارویی فلسطینیها با اسرائیل به دلیل تغییرات جدی در رویكردهای مصر به دوش دولت قاهره گذاشته خواهد شد و دولت قاهره با اجرای موفقیت‌آمیز این مصالحه و نظارت بر حسن اجرای آن می‌تواند ثقل خود را در دیگر نقاط آشوب‌زده منطقه نیز به كار اندازد. شاید جای بحث این موضوع در اینجا مناسب نباشد كه بگوئیم كه دولت جدید مصر با بازسازی روابط خود با قدرت دوم منطقه‌ای یعنی ایران به موقعیت محوری خود در نقش‌آفرینی منطقه‌ای عمق استراتژیك خواهد بخشید. اشاره اخیر نبیل العربی در مورد ضرورت بازسازی روابط با تهران در همین چارچوب قابل ارزیابی است. 
 

در چند ماه گذشته پاره‌ای از كشورهای جهان بویژه كشورهای امریكای لاتین یكی پس از دیگری سطح مناسبات خود را با فلسطین به عنوان یك دولت مستقل در قلمرو اراضی پیش از 4 ژوئن 1967 بالا بردند. با انجام مصالحه فلسطینیها در قاهره و برگزاری انتخابات همزمان ریاست جمهوری و پارلمانی در كرانه باختری و باریكه غزه فلسطینیها موقعیت بهتری برای جلب شناسایی دیگر كشورهای جهان و اعلام موجودیت كشور مستقل فلسطین چه از طریق مراجعه به شورای امنیت و چه از طریق تبدیل شدن این كشور مستقل به عنوان یك واقعیت غیرقابل انكار، اسرائیل را به شدت در تنگنا قرار خواهد داد. نكته مثبت ماجرای مصالحه فتح و حماس در قاهره حول این نكته متمركز است كه همه جریانهای فلسطینی در مورد اعلام موجودیت كشور مستقل فلسطین در قلمرو اراضی 4 ژوئن 1967 از جمله قدس به توافق رسیدند. فقط جنبش جهاد اسلامی فلسطین بود كه از پذیرش این فرمول خودداری كرد، اما در عین حال وعده داد كه متعرض این فرمول نخواهد شد. 
 

بدین ترتیب و در صورت برداشته شدن گامهای مؤثر در جهت اجرای موافقتنامه قاهره می‌توان امیدوار بود كه موج شناسایی كشور مستقل فلسطین به سرعت در میان كشورهای عضو سازمان ملل متحد افزایش خواهد یافت و اسرائیل در این زمینه دو راه پیش رو خواهد داشت. یا باید به واقعیت جدید تن دهد و گفت‌وگوهای مربوط به ترتیبات نهایی را با فلسطینیها آغاز كند و یا به انزوا در صحنه بین‌المللی رضایت دهد. از آنجا كه اسرائیل و طراحان استراتژیك آن بویژه با توجه به بیانیه اخیر سیاستمداران و نظامیان نامدار این رژیم خطاب به دولت نتانیاهو، منافع بلندمدت خود را در پذیرش گزینه اول می‌بینند، به نظر می‌رسد كشور مستقل فلسطین طی سال جاری مسیحی و یا حداكثر نیمه دوم سال 2012 روی آفتاب را خواهد دید. البته این مسئله ممكن است با دگرگونیهای سیاسی و بحران در شكل استعفای دولت و برگزاری انتخابات پیش هنگام در اسرائیل منتهی شود. اما در مجموع می‌توان گفت كه رژیم صهیونیستی به زودی در پیمودن راه سرسختی به بن‌بست خواهد رسید.
 

موضوع فوق بررسی جداگانه‌ای می‌طلبد. اسرائیل هنوز از امكانات فراوانی برای انهدام مصالحه فلسطینیها برخوردار است، رژیم صهیونیستی هنوز از امكانات نامحدود پشتیبانی ایالات متحده بهره‌مند است، رژیم تل آویو به دلیل نگرانی از جنبه‌های ناشناخته بازیگر عمده منطقه‌ای یعنی «مصر جدید» تلاش خواهد كرد پای واشنگتن را به میان بكشد، رژیم صهیونیستی به دلیل توانایی برای پرش از روی مقررات و قوانین جهانی همچنان می‌تواند، صحنه دیگری در منطقه را به عنوان قلمرو عملیاتی خود برای پاكسازی محیط پیرامونی خود بویژه در لبنان و به طور مشخص حذف یا تضعیف حزب‌الله لبنان انتخاب كند و اوراق بازی را بر هم بزند. این شاید خطرناك‌ترین سناریو محتمل در میان‌مدت باشد، اما نقطه ضعف رژیم صهیونیستی این است كه از فهم چگونگی عكس‌العمل ملتهای عرب از بند رسته بویژه در مصر، تونس، عراق و حتی سوریه عاجز است. شاید به همین دلیل باشد كه اسرائیل چندان علاقه‌ای به برهم خوردن معادله چند دهه‌ای حاكم در بلندیهای جولان از طریق افزایش بحران سیاسی داخلی سوریه نداشته باشد. در مجموع اسرائیل در موضوع برخورد با منظومه جهان عرب ترجیح می‌دهد به صورت تفكیك شده با این كشورها تعامل كند. نگرانی عمده رژیم صهیونیستی این است كه جهان عرب با وضعیت جدید از خطوط و معادلات سنتی حاكم بر این منظومه فراتر رفته و نیروی واحدی در برابر اسرائیل سامان دهد. این وضعیت زیر سایه رژیمهای مردمسالار شانس بیشتری برای ظهور و بروز و عكس‌العمل دارد. اما از آن سو نباید از یاد برد كه رژیم صهیونیستی از همه امكانات تشكیلات خودگردان فلسطین و نیز از نیرو و پتانسیل نیروهای مقاومت باریكه غزه آگاهی دارد. سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل در ساختار اداری، پلیسی، امنیتی و اقتصادی تشكیلات خودگردان نفوذ فوق‌العاده‌ای دارند. از این رو رژیم صهیونیستی پیش از پرداختن و یا گشودن جبهه منطقه‌ای غیرقابل پیش‌بینی، در نخستین گام تلاش خواهد كرد. توافقات به عمل آمده میان فتح و حماس را از درون و با وضع محدودیت‌های فراوان منهدم كرده و شانس خود را برای بازسازی نوعی شكاف جدید به آزمون بگذارد و این چیزی است كه فلسطینیها باید بیش از پیش بدان توجه كنند. 
 

در واقع همه طرفها در میان مدت با یك آزمون جدی (كه برای برخی طرفها جنبه حیاتی دارد) مواجه خواهند بود. دولت مصر به عنوان هدایت‌گر این مصالحه كارآمدی خود را برای بازسازی ثقل سیاسی و منطقه‌ای و بین‌المللی و پاسداری از روند مصالحه فلسطینیها به آزمون گذاشته است. كلیه طرفهای فلسطینی بویژه فتح و حماس نیز به آزمون بسیار دشوار و البته تعیین‌كننده به منظور اثبات توانایی خود برای غلبه بر حساسیتهای فرقه‌ای از یك سو و مقابله با تلاش تخریبی اسرائیل از دیگر سو وارد شدند. اسرائیل كه بیشترین بار این رویارویی جدید (دارای ابعاد منطقه‌ای و بین‌المللی) را بر دوش خود می‌بیند می‌كوشد با تكیه بر اصل زیان و منفعت یك اقدام در بلند مدت توان و كارآمدی خود را در مواجهه با تصمیمات خانواده بین‌المللی در جهت شناسایی موجودیت كشور مستقل فلسطین، به آزمون بگذارد. 
 

موضع ایالات متحده امریكا، روسیه، انگلستان و سازمان ملل متحد در قالب كمیسیون چهارجانبه نیز به آزمون بسیار دشوار نزدیك می‌شود. این آزمون با این پرسش شكل می‌گیرد كه بالاخره آیا نقشه راه كمیسیون چهارجانبه به نقطقه نهایی خود یعنی اعلام موجودیت كشور مستقل فلسطین در قالب فرمول دو كشور در یك سرزمین منتهی خواهد شد یا خیر؟


نویسنده

سید حسین موسوی (رئیس مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه)

سید حسین موسوی رئیس مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. حوزه مطالعاتی آقای موسوی مسائل خاورمیانه می باشد.