جنبش های اخیر در خاورمیانه تحول خواه هستند

تحولات اخیر در جهان عرب مایه شگفتی و تعجب بسیاری از تحلیلگران و ناظران بین المللی شد و تعابیر و تفسیرهای مختلفی نیز از آن صورت گرفت. سایت جماران در گفتگویی با دکتر شهریار نیازی استاد زبان و ادبیات عرب و پژوهشگر مرکز مطالعات خاورمیانه به بررسی این تحولات پرداخته است. نگاه تاریخی دکتر نیازی به جریان های سیاسی و فکری جهان عرب و همچنین اطلاع دقیق ایشان از تحولات داخلی کشورهای منطقه موجب شده تا این گفتگو، جنبه های متفاوت و جالب توجهی داشته باشد. در ادامه، مصاحبه با دکتر شهریار نیازی را می خوانیم:
 

در ابتدا یک دسته بندی کلی از جریان های فکری و سیاسی جهان عرب در دوران معاصر بفرمائید؟
 

در ابتدا باید بگویم علی رغم آن که ما لفظ واحدی تحت عنوان جهان عرب به کار می بریم اما واقعاٌ این گونه نیست و در بطن این جوامع ساختارهای متنوع و متفاوتی وجود دارد. این تفاوت ها حتی در میان لهجه ها و نژادهایشان هم دیده می شود مثلاٌ لبنانی ها خودشان را اساساً فینیقی می دانند،  مصری ها خودشان را در اصل قبطیان دوران فرعونی می دانند یعنی تاریخ جوامع خودشان را به پیش از اسلام منتقل می کنند . سوری ها خودشان را سریانی یا آرامی می دانند و در عراق نیز تاریخ شان را به تمدن های پیشین بین النهرین برمی گردانند . بنابر این در همه این جوامع تفکراتی وجود دارد که تلاش می کنند جهان عرب را به شبه جزیره محدود کند و در مقابل این، تفکر دیگری تحت عنوان وحدت عربی یا پان عربیسم وجود دارد که از دوره عبدالناصر شروع شده و بعد از او در جهان عرب رشد کرد و دریک دوره ای هم شکوفا بود و توانست جهان عرب را در جنگ های اعراب و اسرائیل متحد کند اما جریان قومیون عرب یا پان عربیست ها که هنوز هم وجود دارند در جهان عرب از آنها به عنوان دایناسورهای جهان عرب یاد می شود و تأثیرگذاری خودشان را از دست داده اند . سردمدار این جریان دکتر خیرالدین حصیب است که قبلاٌ وزیر برنامه ریزی عراق بوده و الآن ساکن بیروت است و مجله المستقبل العربی را منتشر می کند و جمعی را در میان روشنفکران و متفکران جهان عرب تحت عنوان قومیون عرب جمع کرده اند اما اگر میانگین سنی این عده را نگاه کنید تقریباٌ همگی 60 سال به بالا هستند و نتوانسته اند پابه پای تحولات پیش بیایند و در تحولات اخیر نیز این جریان عقب ماند و نتوانست تأثیر گذار باشد. اما به هر حال به پشتوانه موقوفه هایی که جمال عبدالناصر برایشان به جا گذاشته توانسته اند به فعالیت ادامه دهند و در آمدشان صرف برگزاری همایش و جلسات و انتشار کتاب و مجله می شود در عین حال بسیار فعال هستند و سالانه چیزی نزدیک صد کتاب و مجله منتشر می کنند اما عملاٌ تأثیرگذاری پیشین را از دست داده اند . این گروه در دوره ای تلاش کردند تا ارتباط هایی را با تمدن ایران و ترکیه بگیرند و براین اساس دو جریان گفتگوهای عربی – ترکی و گفتگوهای عربی– ایرانی را سازماندهی کردند که گفتگوهای عربی- ایرانی در قطر برگزار شد و حدوداٌ 70 روشنفکر و محقق از جهان عرب و ایران در آن شرکت کردند و تلاش می شد در جهت گفتگوی تمدن ها باشد. از طریق اخوان المسلمین مصر و ترکیه نیز گفتگوهای عربی – اسلامی را برگزار کردند که این جلسات موفق بود و باب گفتگو و مفاهمه ای را بین جریان های اسلامی جهان عرب و جریان قومی جهان عرب باز کرد. 
 

از این جریانات که بگذریم مهم ترین جریانی که در جهان عرب وجود دارد جریان اخوان المسلمین است ، این جریان در جهان عرب یک جریان ریشه دار است و تقریباٌ در اکثر کشورهای عربی دارای پایگاه است و جریان های هستند که جزو اقمار اخوان المسلمین محسوب می شوند. اخوان المسلمین مصر سابقه تاریخی طولانی دارد و از همان زمان نضج گیری با جریان ناصر و قومیون مخالف بوده و امروز در وضعیت خیلی خوبی به سرمی برد خصوصاًٌ این که در ترکیه شاهد سرکار آمدن گرایش اخوانی هستیم و این کشور برای دیگر کشورهای مسلمان تبدیل به الگو شده است . در مصر اگر همین فردا انتخابات برگزار شود اخوانی ها در به علت و توانایی های تشکیلاتی و تشکلی که دارند قطعاً برنده انتخابات هستند . اخوانی های اردن و لیبی نیز بسیار قوی هستند این فردی که در لیبی به عنوان رهبر مخالفان قذافی مطرح است یک اخوانی است؛ در تونس نیز دارای پایگاه هستند .
 

مجموعاٌ این جریان در طول این مدتی که به صورت تاریخی به حیات خود ادامه داده همیشه وضعیت خوبی داشته است، در فلسطین نیز گروهی که ما به عنوان حماس می شناسیم شاخه ای از اخوان هستند.
 

 جریانات کوچکتر دیگری هم داریم مثلاً فرض کنید رابطة العالم الاسلامیه که برای سعودی هاست و شبکه ای از جریان وهابیت و سلفی گری را در جهان تشویق و ترویج می کنند. این جریان در صحنه رسانه ای و کارهای خیریه دارای توانایی هایی هستند، شبکه ای از مساجد دنیای اسلام نیز در اختیار اینها هست. درکل جریان سلفی سعودی نیز جریان متشکلی است که بیشترین هّم خودش را خارج از جهان عرب گذاشته  و بیشتر رد این جریان را در پاکستان و جنوب شرق آسیا و کشورهای غربی می بینید.
 

 جریان بعثی نیز که با کمونیست ها متحد بود و تفکرشان تلفیقی از سوسیالیسم و قومیت عربی بود جریان دیگری است که در عراق سرکار بود و در  سوریه و یمن و لیبی نیز هنوز سرکار است. علی عبدالله صالح و قذافی به نوعی بعثی حساب می شوند. این جریان در جهان عرب وضعیت خوبی ندارند و به عنوان جریان های دشمن مردم به حساب می آیند . بعثی ها دارای تشکیلات قوی بودند و در سوریه هنوز هم تشکیلاتشان قوی است در عراق نیز تشکیلات شان را حفظ کرده اند و در یمن و لبنان نیز دارای تشکیلات بودند . این جریان در دوره ای جبهه پایداری را در جهان عرب سازماندهی کردند که البته خیلی قوی نبود. در درون جریان بعث انشعاب پدید آمده بود و یک انشعاب را سوریه و دیگری را عراق رهبری می کرد و مجموعاٌ چون عمق جریان بعث در عراق بود بعد از شکست صدام این جریان افول کرده است و بعد از مرگ حافظ اسد نیز بشار اسد چندان به حزب بعث میدان نداده است. این جریان نیز دیگر شانسی برای هیچ کاری ندارد . 
 

 در چنین فضای فکری و سیاسی جایگاه تحولات اخیر چیست و احیاناٌ این جنبش ها را متأثر از کدام یک از این جریانات می توان دانست ؟
 

تحولات جدید جهان عرب در واقع یک نسل جدیدی از جنبش ها و جریانات فکری سیاسی ایجاد می کند . این نسل جدیدی که ایجاد شده است بسیار به نسل جدید جوانان ایرانی شباهت دارد، مصر تقریباٌ اینگونه است یعنی نوعی گرایش دموکراسی خواهانه و پرهیز از خشونت مسلط است. الگوی حکومتی این جریان در حال رشد یک الگوی دموکراتیک است اما سازمان یافتگی ندارد و تنها در فضای مجازی دارای سازماندهی است اما در فضای واقعی حزب و تشکیلات و سازماندهی ندارد؛ عموماٌ جوان است و یک گسستگی نسلی با پیشینیان دارند و به نظر می رسد که با توجه به اینکه اینها همچنان دچار مشکل تشکیلات هستند فعلاٌ تا اطلاع ثانوی نتوانند در حاکمیت یکی از کشورهای عربی حضور پیدا کنند دلیلش این است که جهان عرب اساساٌ برای این تحول مهیّا نیست و بخش عمده ای از جهان عرب را نظام های قبیلگی اداره می کنند؛ در سوریه و لبنان و لیبی و یمن این را می بینید، تنها مصر و تونس اینگونه نیست و در نتیجه در مصر ما شاهد درگیری زیادی نبودیم؛ از سوی اسرائیل تلاش هایی شد تا بین قبطی های مسیحی و مسلمانان درگیری ایجاد کند اما خیلی جواب نداد چون جامعه مصر جامعه بزرگی است و این حرکت ها نسبتاٌ کوچک است و خیلی تأثیر گذار نیست اما در لیبی و یمن می بینید که تقریباٌ موجب تجزیه شده است و در سوریه نیز با این مسیری که پیش می رود همین روند طی می شود یعنی مناطق علوی نشین و سنی نشین از هم جدا خواهند شد. در عراق نیز کاملاٌ همین طور است یعنی شما مرز مشخص بین کردها، سنی ها و شیعیان می بینید، بعثی ها طی چند دهه با فشار تلاش کردند که یک وحدت صوری را در عراق ایجاد کنند و تفاوت های شیعی ، سنی و کردی را از بین ببرند اما به محض اینکه فشار برداشته می شود مجدداٌ ساختار قومی ، قبیله ای ، مذهبی خودش را نشان می دهد در نتیجه رشد دموکراسی در این گونه کشورها بسیار کند است و با شیوه مصنوعی و فرمایشی نیز امکان پذیر نیست.  در کشورهای حاشیه خلیج فارس حتی اگر موج دموکراسی خواهی در بحرین یا در کویت آغاز شود نظام قبیلگی به شدت در مقابلش می ایستد و فضا را به سمت جنگ داخلی سوق می دهد یعنی برخوردهای داخلی را تشدید می کند و اجازه فضایی را برای ایجاد یک حکومت متمدنانه نمی دهد؛ تنها نمونه استثناء مصر است حتی در اردن نیز می بینیم که تظاهرات زیادی صورت نمی گیرد. علتش این است که جریان های مخالف نگرانند که اگر تلاشی کنند ساختار قبیله ای کنارشان بزند زیرا قبایل با ملک عبدالله هستند و هنوز نظام حکومتی اردن دچار مشکل نشده است، همان مسئله ای که در عربستان است و در این کشور در درون اتفاقی نخواهد افتاد حتی اگر اختلافی باشد در میان هیئت حاکمه است و در بدنه اجتماعی اختلافی نیست به همین دلیل در این کشورها همان شیوه بدوی حکومت باقی است و به حیاتش ادامه می دهد . نفتی بودن هم به این شیوه حکومت کمک کرده است در حالی که در مصر کمتر از نیمی از جمعیت روزانه یک دلار درآمد دارد و وضعیت اقتصادی مردم فوق العاده بد است. در یمن نیز علی رغم فقر شدید ، نظام حکومتی به پشتوانه حمایت مالی کشورهای حاشیه خلیج فارس به کارش ادامه داده است علتش هم این است که عربستان نگران وجود قدرت توده ای فقرای یمن است که منابع نفتی این کشور را تهدید می کنند . یمنی ها  چشم داشت به نفت عربستان دارند و می گویند ما هم ساکن شبه جزیره هستیم در حالی که کنار مرز ما ثروت سرشاری وجود دارد و ما در فلاکت به سر می بریم به همین خاطر اگر مردم در یمن پیروز شوند این فشار فقر به عربستان هم منتقل می شود در نتیجه عربستان بیشتر از آنکه نگران اعتراضات درونی باشند ، نگران سرنوشت یمن است .
 

نسبت این جریانات اخیر را با انقلاب اسلامی و بیداری اسلامی تا چه اندازه ای می دانید ؟
 

ما در داخل کشور علاقمندیم که یک روایتی بدهیم که تمامی این تحولات ناشی از انقلاب اسلامی است  در حالی که به هر حال سی سال از انقلاب اسلامی گذشته و جوانانی که امروز در منطقه مبارزه می کنند چیزی به اسم انقلاب اسلامی ایران را ندیده اند. طرفداران این روایت می گویند که انقلاب ایران روی لبنان تأثیر گذاشت و حزب ا... در آنجا شکل گرفت ، فلسطین از لبنان تأثیر گرفت و حماس در آنجا شکل گرفت و مجموع فلسطین و لبنان روی جهان عرب تأثیر گذاشته اند و این اتفاقات افتاده است.
 

 برای اینکه با تحولات آشنا شوید یک مثالی می زنم تقریباٌ یک ماه پیش گروه شباب الثوره یا همان بچه های انقلابی مصر در فیس بوک اعلام کردند که ما می خواهیم یک راهپیمایی را به سوی مرز فلسطین تدارک ببینیم و مرز رفح را باز کنیم و وارد فلسطین شویم اگر تعداد ثبت نام کنندگان ما به یک میلیون نفر برسد این اقدام را انجام می دهیم در عرض یکی دو روز بیش از 250 هزار نفر ثبت نام کردند صاحبان فیس بوک تحت فشار مقامات اسرائیلی این صفحه را از روی فیس بوک حذف کردند و این اقدام ولوله ای را در فیس بوک به راه انداخت که فیس بوک تحت تاثیر استعمارگران است و از این نوع مطالب و سهام فیـس بـوک نـزدیـک 25 درصـد افت کرد. فیس بوک بلافاصله صفحه را برگرداند ولی گفتند که برای ثبت نام هر کس در صفحه خودش ثبت نام کند تا در دید نباشد و در سه چهار روز آینده اش 750  هزار نفر ثبت نام کردند. معلوم می شود که یک پتانسیلی در فضای مجازی وجود دارد که قاعدتاً همگی تحصیلکرده هستند و دسترسی به اینترنت دارند به هرحال فیس بوک مربوط به بدوی ها و قبایل و پیرمردها نیست و جریانات سنتی سیاسی مثل اخوان المسلمین هم زیاد با این فضا هماهنگ نیستند . 
 

شباب الثوره هر وقت که وارد صحنه شده اند و درخواستی را مطرح کردند بلافاصله ارتش مصر به آن جواب مثبت داد هر خواستی که باشد حتی دستگیری مبارک و زنش؛ در حالیکه اگر امروز قرار باشد انتخابات برگزار شود اخوان المسلمین به علت سازماندهی و تشکیلاتی که دارد و گروه های خیریه ای که در سراسر کشور و مناطق محروم مصر دارند بالاترین رای را می آورد و این بچه ها رای نمی آورند برای اینکه این ها توده وار حرکت می کنند و چهره سازی نکرده اند و افراد آن ها را مردم نمی شناسند اما اگر فرصت پیدا کنند و سازماندهی کنند آینده متعلق به اینهاست و این آینده جوانگراست کاملاً پخته است یعنی حرکت های رادیکال دهه پنجاه و شصت در بین اینها مطرح نیست درخواست های غیر منطقی ندارند . همگی طرفدار رقابت های دموکراتیک و مسالمت آمیز هستند. اما تنها مشکل شان همان سازمان یابی است اما قدرت بسیج بالایی دارند و می توانند در عرض چند روز یک یا دو میلیون نفر را به میدان التحریر بکشانند . ویژگی دیگر این تحولات این است که همه آنها درونگرا هستند یعنی دنبال مدیریت جهانی نیستند و بیش از هر چیزی به دورن خودشان فکر می کنند یعنی نوعی بازنگری به وضعیت خودشان هستند. هیچ کدام از اینها به دنبال صدور انقلاب و شرایط شان به دیگر کشورها نیستند؛ علتش هم روشن است با فروکش کردن تب و تاب حوادث، این کشورها با مشکلات عدیده اقتصادی، فقر ، بیکاری و رکود که از قبل بود و حالا تشدید شده است روبرو خواهند بود . می خواهم نتیجه بگیرم که پیشتاز جریانات این جوانان دموکراسی خواه هستند و جریاناتی مثل اخوان المسلمین تقیه می کنند و سعی می کنند با موج همراهی کنند زیرا می دانند اگر اعلام کنند هدفشان تشکیل حکومت اسلامی است ریزش خواهند داشت. در واقع ترکیه را الگو قرار داده اند حتی حماس که تصور ما این است که به نوعی نشانگر حضور ما در جهان عرب اهل سنت است با انتقال کادرهای مرکزی خودش از سوریه به مصر وارد بازی سیاسی شد چون می داند کار سوریه تمام است و الگوی اخوانی های مصر را عملی کرد و با سازمان فتح توافق کرد .
 

با این خصوصیاتی که تشریح کردم می توان گفت این تحولات ارتباطی به انقلاب اسلامی ندارد اما در دنیای سیاست این ریشه ها نیستند که دارای اهمیت اند بلکه مهم این است که چه کسانی سوار این موج خواهند شد. ممکن است در ابتدا نیت تان این بوده که مثلاً یک الگوی معتدل برقرار کنید اما در عمل به سمت رادیکالیزم حرکت کنید و اتفاقاتی بیافتد که شرایط را به سوی رادیکالیسم سوق دهد و یا بالعکس یک جریان رادیکال را به سمت اعتدال و سازش سوق دهد، پس نیت ها و ریشه ها در دنیای سیاست اهمیتی ندارد بلکه مهم پیامدها و نتیجه است . وضعیت فعلی به شدت متلاطم است و همه چیز در حال گذار است این که کدام نیروها این امواج را به سمتی که خودشان می خواهند سوق می دهند روشن نیست. آمریکایی ها هم به همین اندازه ما از تحولات استقبال می کنند.  اوباما زمانی که صحبت می کند و با تحولات به شدت مثبت برخورد می کند معنی اش این است که او هم معتقد است می تواند ثمره و محصول این تحولات را بچیند، ایران هم همینطور، ترکیه هم همینطور . ترکیه الان با قراردادهای همکاری اقتصادی و سیاسی وارد مصر و لیبی و سایر کشورهای عربی شده است .
 

هر کشوری به دنبال تحمیل ه‍ژمونی خودش است مهم این است که چه اتفاقی خواهد افتاد مهم نیست بگردیم ببینیم ریشه تحولات چیست؛ ریشه هر چه باشد مهم خود تحول و روندی است که طی خواهد شد. این تحولات تاثیری بر ایران نخواهد داشت اما ایران می تواند روی آن ها تاثیر بگذارد چون ایران به هر حال دارای قدرت و امکانات و موقعیت وی‍ژه ای است و داعیه حضور در جهان عرب را دارد به ویژه که رقبایی نظیر ترکیه نیز هستند . قبلاً سعودی ها بودند اما الان کنار رفته اند و قطری ها با وجود وسعت کم و توانایی هایی محدود بنیادی به لحاظ فعالیت دیپلماتیک جای آن ها را گرفته اند. شبکه الجزیره قطر یکی از ارکان این انقلاب ها بوده و خود امیر قطر شخصاً در استودیو الجزیره می نشسته و مدیریت می کرده است و همین تلویزیون الجزیره که الان در همه این انقلاب ها حضور دارد و دارای نفوذ نیز هست خواهد توانست به آنها نیز جهت بدهد و از عوامل تاثیر گذار باشد. قطر امیدوار است بتواند از این سرمایه گذاری نتیجه لازم را بگیرد . به هر حال نتیجه تحولات مبهم است چون تمامی نیروها در حال حاضر هم عرض هم حرکت می کنند مثلاً این که می گوییم اگر امروز در مصر انتخابات برگزار شود اخوانی ها سرکار می  آیند  باید در نظر گرفت که انتخابات الان برگزار نخواهد شد و تا کنون که انتخابات به تعویق افتاده و معلوم نیست چه زمانی برگزار شود و معلوم نیست چه اتفاقی خواهد افتاد .


نویسنده

شهریار نیازی

شهریار نیازی پژوهشگر ارشد در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی استاد ادبیات در دانشگاه تهران می باشد. حوزه مطالعاتی دکتر نیازی مسائل خاورمیانه و زبان و ادبیات عرب است.