بيداری اسلامی و تحولات منطقه
سال 2011 مسيحي در تاريخ و حافظه امت عرب جاودان خواهد ماند. در كمتر از 6 ماه سه انقلاب مهم در سه كشور مهم خاورميانه به پيروزي رسيدند و رژيمهاي ديكتاتوري و مستبد اين كشورها را سرنگون كردند. در تونس زينالعابدين بن علي بلافاصله پس از گسترش موج اعتراضها خاك اين كشور را به اتفاق خانوادهاش ترك كرد و به عربستان سعودي پناهنده شد. در مصر حسني مبارك رئيس جمهور مخلوع اين كشور خود و علا و جمال مبارك دو فرزند نقش آفرينش در حيات سياسي مصر براي پاسخگويي به اتهامهاي گوناگون در قفس اتهام قرار گرفتند.
معمر قذافي رهبر پيشين ليبي از دو سو تحت پيگرد قرار دارد. هم دادگاه بينالمللي جنايات جنگي وي و دو فرزندش عبداله سنوسي رئيس دادگاه امنيتي ليبي را به اتهام جنايت عليه بشريت تحت تعقيب قرار داده و هم ملت ليبي كه پس از سقوط طرابلس پايتخت ليبي در جست و جوي قذافي است. آخرين پيام صوتي كه در تاريخ 12 شهريور ماه از قذافي پخش شد به هواداران توصيه شده به مقاومت خود ادامه دهند و اگر از اين پس نتوانند صداي او را بشنوند، مقاومت را دنبال كنند. علي عبدالله صالح رئيس جمهور يمن طي يك عمليات انتحاري در مسجد كاخ رياست جمهوري زخمي شد و براي معالجه به عربستان سعودي منتقل شد. همه شواهد حاكي است كه اجراي عمليات انفجار در مسجد رياست جمهوري با يك عمليات سازمان يافته و هدفمند براي خارج كردن رئيس جمهور يمن از معادله سياسي يمن به منظور انتقال مسالمتآميز قدرت در چارچوب گفت و گو با مخالفان با هدف زدودن واژه انقلاب از قيام مردم يمن عليه رژيم سي ساله علي عبدالله صالح صورت گرفته است. ظاهراً حساسيت دولت عربستان سعودي روي اين ضرورت متمركز است كه واژه انقلاب به حوزه خليجفارس و به طور مشخص بحرين سرايت پيدا نكند. به همين دليل عربستان سعودي به پروژه اعزام نيروي سپر جزيره براي خاموش كردن اعتراضها و موج پيوسته قيام مردم بحرين متوسل شده است.
طرح شوراي همكاري خليجفارس براي مذاكره با رهبران ستاد مشترك و نمايندگان انقلابيون يمن با هدف انتقال مسالمتآميز قدرت به نايب رئيس جمهور يمن و سپس انتقال به يك مرحله انتقالي به منظور برگزاري انتخابات پس از فروكش كردن قيام و تظاهرات مردم يمن صورت ميگيرد. علي عبدالله صالح بارها از امضاي توافق با نيروهاي مخالف مطابق طرح پيشنهادي شوراي همكاري خليجفارس سرباز زده است، اما اكنون كه عملاً در يك اقامت اجباري در عربستان سعودي تحت عنوان گذراندن دوره نقاهت قرار دارد قصد دارد طرح پيشنهادي شوراي همكاري خليجفارس را با اندكي تعديل بپذيرد.
موضوع يمن علاوه بر نقاط مورد اشاره در بالا يك ويژگي ديگري نيز دارد و آن اينكه موافقان و مخالفان علي عبدالله صالح در لشكركشيهاي خياباني بطور نسبي برابر بوده و هر دو طرف همچنان ميتوانند هواداران خود را بسيج كنند و اين موضوع تاكنون راهحل ممكن را در اين كشور دشوار كرده است. با اين حال ظاهراً نيروهاي تحولخواه در يمن دست برتري در مقايسه با طرفداران رئيس جمهور دارند. به همين دليل و چنانكه گفتيم راهحل ممكن دشوار ميشود. ظاهراً تاريخ به طور نسبي نام رئيس جمهور تونس و مصر را به عنوان رؤساي كمتر مقاومت كرده ثبت خواهد كرد. زيرا زينالعابدين بن علي با كمترين تلفات (حدود 30 كشته) ترجيح داد خاك تونس را ترك كند.
حسني مبارك نيز كه انقلاب مردم مصر ركورد زمان كوتاه شروع و پايان پيروزي انقلاب به سرعت و مطابق پيشينه نهاد ارتش مصر نتوانست تاب بياورد و طي يك نطق تلويزيوني كه به وسيله عمر سليمان معاون وي قرائت شد قدرت را به شورايعالي نظامي اين كشور سپرد. تلفات انساني انقلاب مصر اگر چه در مقايسه با تونس بالاتر بود (حدود 850 كشته)، اما در مقايسه با ديكتاتور ليبي همراه با مقايسه نسبت جمعيتي مصر (75 ميليون) و ليبي (6 ميليون) بسيار پايين بود و اين نشان ميدهد كه در شوك اوليه انقلابهاي بهار عرب رژيمهاي ديكتاتوري به سرعت سرنگون شدند، اما در مورد نمونههاي ديگر نظير يمن و بحرين به دليل دخالت قدرتهاي منطقهاي و بيگانگان بويژه ايالات متحده و با بررسي مدل دو كشور تونس و مصر مقاومت بيشتري براي بقاي رژيمهايشان از خود نشان ميدهند.
برخي كشورهاي ديگر كه در معرض اين توفان قرار داشته و دارند به سرعت دست به كار شدند و سبدي از اصلاحات پيشنهادي را براي تغيير نيمه ساختاري بحرانهاي سياسي مطرح كرده و براي مدتي شرارههاي قيامها و اعتراضها را خاموش كردند. مراكش، الجزاير، عربستان سعودي، سلطنتنشين عمان و اردن از جمله اين كشورها هستند. البته اين پايان ماجرا نيست، زيرا با شكلگيري دولتهاي جديد مصر و تونس و ليبي و ظهور جاذبههاي احتمالي دولتهاي جديد، ملتهاي اين كشورها، به زيادهخواهي از رژيمهاي خود روي خواهند آورد.
از آغاز اين انقلابها در اوايل سالجاري مسيحي در تونس، مصر، يمن و ليبي بخشهاي گوناگون در مورد ماهيت و هويت نيروهاي انقلابي در مراكز مطالعاتي، اطلاعاتي و تصميمگيري غرب شكل گرفت. پارهاي تحليلها و برآوردهاي اوليه روي اين نكته متمركز بود كه انقلابهاي تونس و مصر جنبه خودجوشي داشته و به دليل استعداد سياسي اين جوامع، هيچ حزب و سازمان و تشكيلات شناخته شده در راهاندازي و مديريت قيامها و انقلابها نقش مهم و تعيين كننده نداشتند. به همين دليل و به طور مشخص در مصر بسياري از سازمانهاي شناخته شده به تدريج و البته با احتياط به صف انقلابيون در ميدان تحرير قاهره پيوستند. به عنوان مثال ايالات متحده امريكا تا هفته منجر به پيروزي انقلاب مصر از حكومت مبارك به عنوان متحد استراتژيك واشنگتن ياد ميكرد.
در مورد كشور يمن بحث بر سر برنده واقعي اين كشور يعني نيروهاي القاعده متمركز شد. علي عبدالله صالح روي اين رگ حساسيت غرب سرمايهگذاري كرد. عبدالله صالح مخالفان خود را بارها مشتي گروههاي منفعتطلب، بازرگانان اسلحه و بعضاً راهزن و بالاخره نيروهاي وابسته به القاعده توصيف ميكرد. حتي گارد رياست جمهوري علي عبدالله صالح طي چند فقره عمليات نمايشي اعلام كرد كه چند واحد از نيروهاي القاعده را در مناطق ناآرام شهرهاي يمن به قتل رسانده و يا آنها را بازداشت كرده است. قذافي پا را از اين هم فراتر نهاد و عوامل انقلابي را در شهر بنغازي به عنوان عناصر وابسته به امارت اسلامي نيروهاي القاعده معرفي كرد. اين نوشته قصد دارد جنجال و مناقشات مربوط به هويت، پيشينه و ماهيت نيروهاي مخالف را مطابق قرائت رژيمهاي حاكم و نيز مطابق برخي نيروهاي اپوزسيون سنتي اين كشورها و نيز ابهامات پايتختهاي غرب در مورد وضعيت نيروهاي مخالف جوامع عرب قيام كرده كه به سردرگمي تصميمگيرندگان غرب حداقل در يك دوره كوتاه منجر شدمورد بررسي قرار دهد.
يكم. در مورد نمونه مصر با توجه به جايگاه اين كشور در منظومه جهان عرب و با توجه به ارتباط استراتژيك با دولت صهيونيستي مطابق موافقتنامه كمپ ديويد، حساسيت كشورهاي غربي و به طور مشخص ايالات متحده بسيار فراوان بود. كارشناسان غربي نخست شعارهاي مردم قيام كرده مصر را مورد بررسي قرار دادند، به نظر ميرسد انقلابيون مصر طي يك برنامه از پيش تعيين شده و به منظور كاهش ضريب حساسيت كشورهاي غربي، از طرح شعارهاي راديكال در امور منطقهاي و بينالمللي مصر پرهيز كرده و عمدتاً به طرح شعارهاي مطلقاً بومي در چارچوب مطالبات ملي پرداختند. در تونس نيز اين آگاهي و سطح بالاي فهم انقلابيون در اصلي كردن و فرعي كردن خواستها و مطالبات مردم به خوبي به چشم ميخورد. در دو نمونه تونس و مصر بسياري از ناظران و كارشناسان معتقد بودند كه نيروي برنده در انقلاب مصر، اخوانالمسلمين بوده و در تونس جنبش النهضه به رهبري راشد غنوشي است، اما هم جنبش اخوان در مصر و هم رهبران اسلامگراي تونس بويژه راشد غنوشي روي ضرورت تشكيل يك دولت دموكراتيك و مدني پافشاري ميكردند. در نمونه ليبي موضوع اندكي متفاوت بود، زيرا بسياري از اسلامگراها كه سابقه جنگ در افغانستان در كنار مجاهدين اين كشور عليه اتحاد جماهير شوروي سابق و سپس در دوره دخالت نيروهاي ايساف در اين كشور داشتند، در بسيج نيروهاي ليبي دخالت كرده و بعضاً به مراتب بالاي فرماندهي انقلابيون بويژه پس از انتقال بحران ليبي به فاز مسلحانه دست يافتند. به عنوان نمونه عبدالحكيم بلحاج فرمانده شوراي نظامي آزادسازي طرابلس پايتخت ليبي، يكي از همين اسلامگراهايي است كه از القاعده جدا شده بود و با تكيه بر تجربه گرانبهايش در افغانستان نقش مهمي در طراحي عمليات آزادسازي شهرهاي ليبي بويژه پايتخت اين كشور ايفا كرد.
دوم. شناخت عمومي كشورهاي غربي بويژه ايالات متحده امريكا از نيروهاي آلترناتيو كشورهاي عرب قيام كرده به دو دسته تقسيم شد. در مورد مصر واشنگتن ميدانست تنها نيروي تشكيلاتي منسجم در همه زمينهها كه ميتوانست اين سطح از فرماندهي ميداني را در ميدان تحرير قاهره مديريت كند و اين جنبش مسالمتآميز را گام به گام به مرز پيروزي برساند، جنبش اخوانالمسلمين بود، ايالات متحده ترجيح داد، نيروي غيرقابل حذف با چشمپوشي وارد مذاكره شود. چنانكه همه ميدانند امريكا تنها نيرويي كه به صورت رسمي براي مذاكره در قاهره انتخاب كرد، گروه اخوانالمسلمين بود. اين مذاكره با موافقت شورايعالي نظامي مصر در قاهره در حضور شخصيتهاي بلند پايه ايالات متحده صورت گرفت. گفته ميشود ايالات متحده امريكا پس از اطمينان از اينكه رهبران اخوانالمسلمين قصد دارند در سياستهاي آينده خود از مدل حزب عدالت و توسعه تركيه پيروي كنند، ديدگاه سنتي خود را در مورد موقعيت اخوانالمسلمين تغيير داد. در حال حاضر تركيه و نمايندگان حزب عدالت و توسعه به صورت پيوسته با اخوانالمسلمين مصر در حال گفت و گو هستند. اينكه عبدالله گل رئيس جمهور تركيه اولين رئيس يك دولت خارجي است كه از مصر پس از پيروزي انقلاب اين كشور ديدار ميكند خالي از پيام و برنامه و هدف نيست.
گفتني است عبدالله گل با نمايندگان اخوانالمسلمين در قاهره و نيز نمايندگان اسلامگراي ميدان تحرير قاهره و به طور مشخص دكتر صفوت حجازي رئيس اسلامگراي هيأت امناي انقلابيون ميدان تحرير ديدار كرد. دكتر صفوت حجازي اكنون در شش برنامه مفصل شهادت خود را در شبكه الجزيره در مورد رويدادهاي ميدان تحرير قاهره از روزهاي نخست تا روزهاي پاياني فروپاشي رژيم مبارك بازگو ميكند كه بسيار شنيدني و آموزنده و نشان دهنده حجم نقش بدنه تشكيلاتي جنبش اخوانالمسلمين است. احزاب سكولار و سنتي كشورهاي تونس و مصر در مورد ماهيت برخي نيروهاي اسلامگرا ابراز نگراني كرده و ميكنند. آنها بويژه از رخنه اين نيروها در صفوف انقلابيون ميدان تحرير هشدار داده بودند، اما اقبال مردم مسلمان مصر به اين نيروي تشكيلاتي مانع از تغيير عقيده مردم به خاطر تبليغات نيروهاي سكولار شد. اعضا و مقامات بلند پايه حزب دموكراتيك ملي حاكم مصر بيشترين نقش را در بزرگنمايي خطر اسلامگراها بويژه اخوانالمسلمين ايفا كردند، اما سياستهاي هوشمندانه و موضعگيريهاي حساب شده رهبران اخوان در مرحله انقلاب مصر بويژه در امور منطقهاي و بينالمللي سهم مهمي در كاهش ابهامات و زدودن نگرانيهاي جامعه جهاني ايفا كرد.
بدينترتيب ميتوان گفت كه حزب حاكم عدالت و توسعه در تركيه كه خود نيز ريشه اخواني دارد مسئوليت گفت و گو و مذاكره با اسلامگرايان ميانهرو بويژه اخوانالمسلمين را در مصر، اردن و سوريه بر دوش گرفت. عربستان سعودي نيز به نوبه خود، مذاكره و گفت و گو با اسلامگرايان تندرو يا نيروهاي سلفي جهادي را به عهده گرفت. نقشآفريني عربستان سعودي در حوزههاي سوريه، ليبي و مصر البته با هماهنگي ايالات متحده امريكا در همين چارچوب تفسير ميشود، اما جالب است بدانيم كه عربستان سعودي بر خلاف تركيه نه تنها هيچگونه گفت و گويي حتي در نقش ميانجي با مردم و گروههاي اپوزسيون بحرين به عمل نياورده بلكه با اعزام نيروهاي سپر جزيره به منامه عملاً در كنار رژيم بحرين در سركوب قيام مردم اين كشور قرار گرفت. بهانه رياض اين بود كه بحران بحرين، يك بحران فرقهاي است و با دخالتهاي ايران شعلهور شده است، اما رياض آماده پذيرش يا حداقل بررسي ادعاي دولت سوريه در مورد دخالت امريكا و فرانسه در اختصاص بودجه كلان به مخالفان دولت سوريه به منظور برهم زدن امنيت كشور نبود بلكه برعكس اولين كشوري بود كه سفير خود را به منظور مشورت به رياض فراخواند. در واقع عربستان سعودي اولين كشوري بود كه در موضوع بحران بحرين از نيروهاي مخالف رژيم اين كشور خواست كه از رژيم آل خليفه اطاعت كرده و به فرايند گفت و گوهاي ملي به منظور حل و فصل بحران اين كشور ملحق شوند، در عين حال عربستان اولين كشوري بود كه عبدالله پادشاه اين كشور از دولت بشار اسد خواست كه به خواستهاي ملت خود گردن نهد.
سوم. سردرگمي و كشمكش بر سر ماهيت و هويت و عملكرد رهبران انقلابهاي تونس، مصر، ليبي و يمن در محافل تصميمگيرنده غرب همچنان حاكم است. بخشي از اين سردرگمي ناشي از عدم فهم چگونگي عكسالعمل كشورهاي عرب از بند رسته نسبت به رويدادهاي منطقه بويژه بحران مادر يعني مسئله فلسطين است. شما ملاحظه كنيد كه دولت جديد مصر در مورد كشته شدن يك افسر و دو سرباز مصري در مرز سينا با اسرائيل چه عكسالعملي از خود نشان داد. همين اقدام و وادار كردن مقامات رژيم صهيونيستي بويژه ايهود باراك وزير دفاع اسرائيل به ابراز تأسف از وقوع اين حادث و دادن وعده تشكيل كميته تحقيق در اين زمينه نشان ميدهد كه مصر پس از انقلاب با مصر دوره مبارك بكلي متفاوت است. يكي از كارشناسان روزنامه هآرتز چاپ اسرائيل گفته بود در صورت حمله نظامي اسرائيل به باريكه غزه ، عكسالعمل ملت مصر ممكن است به گونهاي شكل بگيرد كه دولت قاهره ناگزير از همراهي با خواست و اراده مردم شود و اين موضوع ميتواند اسرائيل را در آينده با چالشهاي جديد مواجه كند. در نتيجه ميتوان گفت كه شكلگيري رژيمهاي دموكراتيك در كشورهاي عرب انقلاب كرده لزوماً اين معنا را نخواهد داشت كه دولتهاي منتخب اين كشور خواستهاي ملتهاي عرب را در صورت وقوع رويدادهايي نظير حمله رژيم صهيونيستي به نوار غزه سركوب خواهد كرد.
دوران رفتارهاي تسليمطلبانه رژيمهاي عرب وابسته سپري شده و به نظر ميرسد رژيم صهيونيستي در وضعيت بسيار تنگنايي قرار خواهد گرفت. شما مدل برخورد دولت اردوغان را با رژيم صهيونيستي به دليل حمله ناوچههاي جنگي به كاروان مرمره در سال گذشته ملاحظه كنيد. دولت انكارا به رغم صدور گزارش نماينده سازمان ملل كه در آن محاصره غزه و حمله به كاروان مرمره را در چارچوب دفاع از خود قلمداد كرده است، بيدرنگ سفير اسرائيل را از انكارا اخراج كرد و كليه موافقتنامههاي نظامي دو جانبه را به حالت تعليق درآورد.
احمد داوود اوغلو وزير خارجه تركيه روز جمعه 12 شهريور ماه و بلافاصله پس از انتشار گزارش كميته تحقيق سازمان ملل در مورد حمله اسرائيل به كاروان مرمره (كه در آن 9 تن از داوطلبان كمكرساني به مردم محاصره شده نوار غزه به وسيله سربازان اسرائيلي آنهم در آبهاي بينالمللي به قتل رسيدند) اعلام كرد كه روابط انكارا با تلآويو به نقطه بازگشت ناپذير رسيده است. دولت عدالت و توسعه با تكيه بر چه نيرويي جز نمايندگي ملت تركيه آنهم در يك انتخابات دموكراتيك ميتواند با اين صلابت برخورد كند. احمد داوود اوغلو در همين مصاحبه گفت كه دوران وجود كشورهاي فوق قانون سپري شده و اسرائيل بايد هم عذرخواهي كند و هم به خانواده قربانيان كاروان مرمره غرامت بپردازد.
چهارم. تنها كشور جهان كه از نقطه آغاز قيامها و انقلابهاي عرب، صفت موج بيداري اسلامي براي اين انقلابها برگزيد، جمهوري اسلامي ايران بود. به طور مشخص اين نامگذاري نخستين بار از زبان آيت الله خامنهاي رهبر معظم انقلاب اسلامي جاري شد.
به نظر ميرسد كه جمهوري اسلامي ايران با درك افق آينده اين انقلابها براي هدفهاي نهايي اين انقلابها نامگذاري كرد نه دوره قيام يا دورههاي انتقالي. حماقت رژيم صهيونيستي در تيرهسازي روابط با تركيه و نيز حمله به نوار غزه براي ترور رهبران جنبش مقاومت ضدصهيونيستي پروسه هدفسازي و هدفمندي انقلابهاي عرب را به گونهاي باورنكردني تسريع بخشيده است. رواج تكبيرها در ميان خواستها و يا در اعتراض به يك مسئله، رواج و گسترش بينظير برگزاري مراسم نماز جمعه در هر هفته در ميادين اصلي شهرهاي كشورهاي انقلاب كرده، تنظيم ادبيات اسلامي در نطقهاي رهبران انقلاب كرده، حذف تصاوير رهبران سرنگون شده از ادارات رسمي و نصب تابلوي حاوي واژه «كلمة الله هي العليا» در مراكز مهم تصميمگيري حكومتي، افزايش نواي الله اكبر از پشت بامهاي منازل در نمونه بحرين همه و همه از نشانههاي اوليه ميل ملتهاي منطقه به بازگشت به اصالتهاي خويش هستند.
در يك كلام اين نكته بايد مورد توجه و بلكه بررسي و تحقيق قرار گيرد كه قيامها و انقلابهاي جهان عرب حتي در كشورهايي كه سابقه قابل قبولي در رويارويي با سياستها و طرحهاي نظام سلطه جهاني دارند، لزوماً به سمت و سوي مغاير با اراده مردم مسلمان منطقهاي نخواهد رفت، زيرا عصر غلبه خواستها و اراده ملتها آْغاز شده و اين رژيمها هستند كه بايد خود را با سمت و سوي عقل جمعي كم خطاي ملتهاي منطقه سازگار كنند. تازه نشانههاي ياد شده به دوره انتقالي تعلق دارد. كشورهاي مصر، تونس، ليبي و يمن هنوز قانون اساسي جديد را تدوين نكردند، هنوز سياستهاي كلان دولتها در سطح منطقه و جهان مشخص نشده است، هنوز نمايندگان واقعي اين موج بيداري اسلامي به نهادهاي منتخب اين كشورها منتقل نشدند. شما عكسالعمل گروههايي از مردم مسلمان مصر را در قبال عمليات قتل سه نظامي مصر در مرز سينا را ملاحظه كرديد. در ايام ماه مبارك رمضان هزاران تن كليه موانع موجود بر سر راه سفارت رژيم صهيونيستي را از ميان برداشتند تا پرچم اسرائيل را از طبقه بالاي ساختمان 18 طبقهاي مقر سفارت رژيم صهيونيستي به پايين كشيدند و به جاي آن پرچم مصر را به اهتزاز در آوردند و چند هفته پس از آن به سفارت اسرائيل حمله كردند و سفير رژيم صهيونيستي را بيرون كردند.
اكنون بحث و جدل مربوط به ضرورت تغيير ماهيت موافقتنامه كمپ ديويد در ادبيات سياسي كارشناسان مصري، ضرورت تجديدنظر در قرارداد صدور گاز مصري به رژيم صهيونيستي و يا حداقل رساندن آن به بهاي جهاني درگرفته است.
درآينده اين ادبيات در صورت تبديل شدنش به وجدان عمومي حكومتهاي منتخب مصر يا ديگر كشورهاي انقلاب كرده ناگزير از يافتن مجاري قانوني عملي كردن آرمانهاي انقلابهاي مردم منطقه خواهند بود. شايد به همين دليل رژيم صهيونيستي با عنصر زمان مسابقه گذاشته است تا هر چه زودتر شرق بيتالمقدس را با دهها پروژه شهركسازي يهودينشين به صورت قطعي يهوديسازي كند تا درمذاكرات مربوط به سرنوشت نهايي، واقعيتهاي موجود را به عنوان عنصر مذاكراتي مطرح كند. رژيم صهيونيستي در سايه انقلابهاي عرب و دلمشغولي رهبران منطقه و جهان نسبت به فرجام نهايي اين انقلابها دست به اجراي بيوقفه پروژههاي شهركسازي يهودينشين غصب اراضي بيشتر فلسطينيها براي پيشبرد طرحهاي توسعهطلبانهاش زده است. دولت نتانياهو به بهانه تظاهرات اعتراضآميز صدها هزار اسرائيلي به گراني مسكن و بيعدالتي اجتماعي وعده داده است كه شهركهاي بيشتري براي اسكان يهوديان آنهم در مناطق فلسطيني احداث كند. فلسطينيها و كشورهاي عربي، اتحاديه عرب، كميته قدس و سازمان همكاري اسلامي نبايد نسبت به اين وضع بيتفاوت باشند.
نویسنده
سید حسین موسوی
سید حسین موسوی رئیس مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. حوزه مطالعاتی دکتر موسوی مسائل خاورمیانه می باشد.