بازی مکمل ترکیه و آمریکا در تحولات جهان عرب

تحولات جهان عرب فرصت مناسب دیگری در اختیار آمریکا و ترکیه قرار داده است تا در چارچوب منافع مشترک با اعمال سیاست‏ هایی مکمل به دنبال ایجاد نظم دلخواه خود در سطح منطقه خاورمیانه باشند. این دو تا قبل از باور به جدی بودن تحولات مردمی در تونس و مصر کم‏ و بیش از حفظ وضع موجود حمایت می‏ کردند. اما زمانی که مشخص شد خیزش‏ های مردمی جدی و عمیق هستند، هر دو کشور از جنبش‏های مردمی حمایت نمودند. 
 

نکته جالب آنکه جنبش‏های مردمی در کشورهایی که متحد آمریکا محسوب می‏ شدند زودتر به نتیجه می‏ رسد. مهم ‏ترین دلایل این امر نقش و نفوذ آمریکا در این کشورها و همچنین نفرت بیشتر مردم از حکومت‏های وابسته‏‏ شان به غرب است. آمریکا با توجه به نفوذ گسترده در ساختار سیاسی و نظامی مصر و تونس توانست به راحتی مبارک و بن‏علی را تحت فشار قرار دهد تا هر چه سریعتر از قدرت کنار روند. همچنین در مصر و تونس به دلیل آنکه مردم از سیاست‏های همراهی دولت‏ هایشان با آمریکا و اسرائیل ناراضی بودند، دلایل بیشتری برای تغییر احساس می‏ کردند. در مقابل در سایر کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا که آمریکا نفوذ چندانی ندارد، ساختار سیاسی تا لحظه آخر در برابر خواست مردمی مقاومت می‏ کند. 
 

همین سیاست مشترک را می‏ توان در تحولات مربوط به لیبی و سوریه نیز مشاهده نمود. آمریکا و ترکیه از جمله اولین کشورهای بودند که از همان ابتدا خواهان رفتن قذافی شدند. همچنین این دو از قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل برای دخالت در لیبی حمایت کردند و برکناری قذافی را در راستای منافع جامعه جهانی ارزیابی نمودند. در نهایت ترکیه و آمریکا نقش اصلی را در جریان دخالت‏های ناتو در لیبی که منجر به پیروزی نیروهای مردمی شد ایفا نمودند. 
 

همین وضعیت نیز کم ‏و بیش در مورد سوریه وجود داشته است. ترکیه با پیشتیابی آمریکا با جدی شدن خواست مردم سوریه از تغییرات اساسی در این کشور حمایت نموده است. در این زمینه می‏ توان به هشدارهای ترکیه به حکومت اسد برای اصلاحات و در نهایت رفتن از قدرت، حمایت از خواست‏ های مردمی و برگزاری اجلاس شورای وطنی سوریه در ترکیه، اجازه ورود مردم سوریه به درون خاک ترکیه و در نهایت از احتمال دخالت نیروی نظامی ترکیه علیه رژیم بشار اسد اشاره نمود. 
 

علاوه بر این موارد که به خوبی نشانگر سیاست هماهنگ و مکمل آمریکا و ترکیه در قبال تحولات منطقه است، می ‏توان به سیاست مشترک این دو در قبال تحولات بحرین و یمن اشاره نمود. آمریکا و ترکیه برخلاف سیاست همراهی با خواست‏های مردمی در مصر، تونس، لیبی و سوریه، در بحرین بنا به ملاحظاتی سیاست حفظ وضع موجود را در پیش گرفتند. البته این سیاست مشترک اما متفاوت باز در چارچوب منافع مشترک دو کشور قرار دارد. آمریکا به خوبی می‏داند که هرگونه تحولی در بحرین منتهی به تغییرات اساسی در ماهیت سیاست این کشور عربی به ضرر آمریکا می‏شود. در نتیجه آمریکا و ترکیه در راستای خدمت به منافع متقابل همدیگر ضمن انتقاد از رژیم بحرین، عملاً به تثبیت حکوت در این کشور کمک نموده ‏اند.
 

همین وضعیت را می‏ توان در یمن نیز مشاهده نمود. آمریکایی‏ ها در مورد یمن بر این باور هستند که جامعه قیبله‏ ای یمن فاقد طبقه متوسط و سایر ظرفیت‏های لازم برای گذار به نظم دلخواه آمریکایی است. به باور آنها تغییر کامل سیاسی در یمن به احتمال فراوان منجر به بی‏ ثباتی بیشتر و تبدیل یمن به محیطی امن برای نیروهای ضد آمریکای می‏ شود. به همین دلیل برخلاف سیاست تغییر آمریکا در لیبی، مصر، تونس و سوریه این کشور به همراه متحدش ترکیه از سیاست تغییر همه جانبه در یمن حمایت نکرده است. 
 

با توجه به این روندها، سیاست آمریکا و ترکیه در برابر تحولات کشورهای عربی کاملاً مشابه و مکمل و با هدف تامین منافع دوجانبه بوده است. همچنین از سیاست‏ها و اقدامات مشترک این دو کشور می ‏توان منافع مشترک آنها را شناسایی نمود. هدف اصلی آمریکا و ترکیه در شرایط کنونی، تلاش برای ایجاد دموکراسی‏ های دلخواه با هدف ایجاد نظم جدید در خاورمیانه است. ایجاد دموکراسی‏ های دلخواه که به باور آمریکایی‏ ها و ترک‏ها همان مدل ترکیه است، که نه تنها در چارچوب منافع بلندمدت آمریکا در منطقه است، بلکه کمک فراوانی به ترکیه برای افزایش نقش و نفوذ منطقه ‏ای و جهانی خواهد کرد. ترک‏ها به خوبی می‏ دانند که خواست‏ های مردمی در خاورمیانه می‏ تواند در نهایت منجر به الگوبرداری از ترکیه شود.
 

 در نتیجه ترکیه در بلندمدت با کشورهایی در منطقه خاورمیانه مواجه خواهد شد که ترکیه را الگوی سیاسی و اقتصادی خود می‏ دانند. چنین کشورهای در نهایت روابط بسیار گسترده‏ای با الگوی خود خواهند داشت و به شکل ساختاری و بلند مدت منافع سیاسی و اقتصادی ترکیه را تامین خواهند کرد. ترک‏ها همچنین به خوبی می‏دانند در چنین شرایطی به شدت بر ارزش استراتژیک‏ کشورشان برای غرب و آمریکا افزوده خواهد شد و ترکیه بیش از گذشته در مجامع جهانی و در معادلات نظامی و امنیتی جهان نقش بازی خواهد کرد. 
 

در مقابل آمریکایی‏ ها گسترش الگوی ترکیه در خاورمیانه را به معنای تعامل نزدیک نیروهای اسلام‏گرا و دموکراسی می‏ دانند که در نهایت می‏ تواند ارزش‎‏های غربی را با خاورمیانه عجین سازد. آمریکایی‏ها به خوبی می‏ دانند که نیروهای اسلام‏گرا در تمامی کشورهای عربی مهم‏ترین و بزرگترین نیروی اپوزیسیون محسوب می‏ شوند. به باور آنها تنها در چارچوب مدل ترکیه است که روی کارآمدن نیروی‏های اسلام‏ گرا در بلندمدت منافع آمریکا را تهدید نمی‏ کنند. 
 

آمریکایی‏ ها همچنین برای تامین منافع خود و دوری از هزینه ‏های مادی و غیرمادی حضور در خاورمیانه تلاش نموده‏ اند اجرای برخی از سیاست‏های خود را به ترکیه واگذار کنند. در واقع آنها متوجه این موضوع شده ‏اند که به دلیل بافت فرهنگی و مذهبی خاص مردم خاورمیانه بهتر است ترکیه نقش سیاسی و گاه نظامی آمریکا را در منطقه بازی کند. البته این سیاستی است که از گذشته توسط آمریکایی‏ ها با هدف افزایش مشروعیت اقدامات پی‏گیری شده است. نمونه‏های از اجرای این سیاست را می ‏توان در مشارکت کشورهای عربی برای اخراج عراق از کویت و یا مشارکت گسترده نیروهای ترکیه در افغانستان مشاهده نمود.
 

 با این حال اوج این سیاست را می‏ توان در بازی مشترک آمریکا و ترکیه در چارچوب منافع مشترک با هدف ایجاد نظم دلخواه مبتنی بر «دموکراسی‏های ترکیه ‏محور» در خاورمیانه مشاهده نمود. به عنوان نمونه، در مورد سوریه دولت آمریکا تلاش نموده تا از طریق ترکیه و نه لزوماً به شکل مستقیم از تغییرات حمایت کند. آمریکایی‏ ها چنین سیاستی را باعث کاهش حساسیت مردم سوریه نسبت به آمریکا و دخالت خارجی  و از بین رفتن بهانه دولت برای سرکوب به بهانه حمایت خارجی ارزیابی می‏ کنند. در مقابل ترک‏ها نیز از چنین سیاستی استقبال کرده ‏اند و آن را عاملی برای افزایش میزان بازیگری خود در سطح منطقه و بالابردن ارزش استراتژیک خود برای غرب و آمریکا ارزیابی می‏ کنند.


نویسنده