جنبش های مردمی در جهان عرب: بهار عربی یا بیداری اسلامی؟

جنبش  های مردمی که در كشورهاي عربي با عنوان قيامي عليه استبداد و استعمار در منطقه شناخته می  شود، عاملی مهم جهت بازتعریف نظم نوین منطقه و آینده سیاسی دولت- ملتهای اسلامی می  باشند. طرح این مسئله که بیداری اسلامی در منطقه ریشه در اندیشه  ها و بطور کلی آرمان  های انقلاب اسلامی ایران دارد از مهمترین مسائل بحث  برانگیز ماه های اخیر بوده است. در مقابل بسیاری از دیدگاهها با تاکید بر مفهوم "بهار عربی" بر جنبه انسانی و ضد استبدادی این تحولات اشاره می کنند. اما کدامیک از دو مفهوم "بهار عربی" و "بیداری اسلامی" قابلیت تبین بهتری از تحولات اخیر در جهان عرب را ارائه می دهند؟ 
 

واژه بهار عربی را رسانه‌هاي غربي در آمريكا و اروپا برای انتشار اخبار و رويدادهاي قيام‌ها بكار بردند. یکی از اهداف تاکید بر این مفهوم سازی کمرنگ جلوه دادن اندیشه  های دینی و تأثیرات ناشی از انقلاب اسلامی است. اما برخلاف این دیدگاههای غربی، وبه باور نگارنده وجوه مشترکی بین انقلاب اسلامی ایران و جنبش های سیاسی- اسلامی اخیر در منطقه وجود دارند. بعضی از آنها عبارتند از:
 

اول. دین مشترک: کشورهايی که اکنون بیداری در آنها به نتیجه رسیده است (مصر،تونس و ليبي) یا فرایند بیداری در آنها در حال به ثمر نشستن می باشد(یمن، بحرین) اکثریت قریب به اتفاق آنها را مردم مسلمانی تشکیل می دهند تعلق خاطر شدید به اسلام و قوانین اسلام دارند. یکی از ویژگی های مشترک حاکمان سابق این کشورها مبارزه با اسلام گرائی بود. اتخاذ رویکردهای سکولار در نحوه اداره جامعه، کشتار مبارزان مسلمان در مصر، برقراری رابطه با امریکا و اسراییل، ممانعت از برگزاری واجبات اسلامی نظیر نماز و حجاب تنها چند نمونه هستند. این اسلام باعث شکل گیری ریشه های عدم مشروعیت این نظام ها شد. 
 

از دیگر نشانه بارز اسلام خواهی و اسلامی بودن ریشه های این انقلابهای مردمی، می توان به حضور مردم با نشانه های بارز اسلامی نظیر حضور با قران در راهپیمایی ها، شکل گیری گسترده  ترین تظاهرات علیه دیکتاتورها بعد از نماز جمعه، فراگیر بودن شعار الله اکبر به عنوان یکی از اصلی ترین شعارهای مبارزات، درخواست برای مبارزه با دشمن منطقه  ای مسلمانان در منطقه (اسرائیل) و روی آوردن به حجاب به عنوان نماد اسلامی در تونس بعد از سرنگونی بن علی همگی حاکی از سیطره روح اسلام خواهی و حضور پررنگ تفکرات و سبک مبارزاتی انقلاب اسلامی ایران در شکل گیری جنبش های این کشورها است.
 

دوم. دشمن مشترک: انقلاب اسلامی و جنبش های اخیر منطقه دارای وجه مشترک دیگری هستند. تسلط کشورهای غربی و به ویژه امریکا در ساخت قدرت سیاسی و امنیتی این کشورها یکی از نقاط مشترکی است که در مورد تمامی این کشورها مصداق مشخص و روشنی دارد. تعهد امریکا به تامین امنیت دائمی رژیم اسرائیل باعث می شد که امریکاییها برای حضور در ساختار سیاسی و امنیتی این کشورها برای جلوگیری از رشد عناصر ضد صهیونیستی و تقویت جریانات سازشگر در میان حاکمان این کشورها تلاش وافری بنمایند. 
 

نمونه های فراوانی وجود دارد که همراهی حکمرانان این کشورها علی رغم وجود اراده های قوی مردمی مبنی بر مبارزه با رژیم اسرائیل تنها به علت هم پیمانی با امریکا و اسرائیل نه تنها به این خواست ها وقعی ننهاد بلکه دقیقا در نقطه مقابل خواست اکثریت مردم کشورهای خود همراه و همسو با امریکا و اسرائیل در جهت تامین منافع آنان گام برمی داشتند. امضای پیمان صلح با اسراییل، موافقت با حمله اسراییل به غزه و جریان مقاومت اسلامی در منطقه، محدود کردن مبارزان فلسطینی، بستن گذرگاه رفح و محاصره کامل غزه به درخواست رژیم اسراییل و علی رغم خواست اکثریت مردم این کشورها تنها چند نمونه است.
 

سوم. وحدت ملی: تأکید انقلاب اسلامی ایران و رهبری آن بر لزوم وحدت همه اقشار و همه مذاهب اسلامی و سایر ادیان در نیل به پیروزی در صحنه داخلی و خارجی زمینه گرایش جنبشهای سیاسی اسلامی معاصر به سوی انقلاب اسلامی است. چون انقلاب اسلامی به تأسی از اسلام ناب محمدی هیچ تفاوتی میان انسانها قائل نیست و با ایده تأسیس دارالتقریب تمامی فرق اسلامی و ادیان را در کنار یکدیگر جمع می  کند. به همین دلیل طیف گسترده  ای از گروه های غیرشیعی و حتی جنبش های آزادی  بخش غیر اسلامی، انقلاب اسلامی ایران را الگو و اسوه خود قرار داده اند.
 

چهارم. مردم سالاری: مردم  سالاری انقلاب اسلامی، از مهمترین عوامل در گسترش انقلاب و پذیرش آن از سوی ملتهای مسلمان بوده است. رهبران انقلاب ایران بر این عقیده بوده  اند که باید نقش اساسی را به ملتها داد نه دولتها. عدم مشارکت مردم در قدرت و ساخت سیاسی باعث شکل گیری یکی از پایه های اصلی این جنبش ها شد. جنبش هایی که با حضور مردم در صحنه به نتیجه رسید باعث شد تا مردم این کشورها برای اولین بار تأثیرگذاری خود را بر ساخت قدرت سیاسی این کشورها ببینند. لذا سرنگونی حکومت های وابسته به غرب در این منطقه استراتژیک به وسیله حضور مردم در صحنه باعث گشوده شدن فصل جدیدی از مشارکت سیاسی مردم و تعیین سرنوشت خود در این کشورها شد.
 

پنجم. تغییر ماهیت قدرت: انقلاب اسلامی ایران معنا و مفهوم قدرت را در سطح جهانی متحول کرد. منابع قدرت که پیش از این با سخت افزار، توسعه اقتصادی، جمعیت و قلمرو سرزمینی سنجیده می  شد، پس از این به عنصر دین و مذهب و تأثیر سازنده آن در ساخت اجتماعی قدرت که امروزه از آن به عنوان قدرت نرم یاد می  شود رهنمون شد.
 

بیداری اسلامی در کشورهای منطقه به رغم تفاوت های ظاهری این کشورها دارای نقاط مشترک بسیاری است. حركت هاي اسلامي در بيشتر كشورهاي اسلامي و عربي در دهة هشتاد يعني بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، رفته رفته به سمت رسيدن به حاكميت بوده است، به طوري كه تا به امروز ميان آنها و دولت هايشان جنگ ادامه دارد؛ مانند شورش هاي خودجوش سياسي در عربستان، پاكستان، كويت و بحرين. آینده تحولات خاورمیانه به دلیل مخالفت با سیاستهای موجود و نگاه محافظه  کارانه آمریکا به منطقه در راستای منافع غرب نخواهد بود. از این لحاظ می توان گفت که مهم ترين عنصر تأثير گذار بر این جنبش ها اندیشه های انقلاب اسلامی ایران بوده که از طریق قدرت نرم و با عنایت به ايدئولوژي اسلامی صورت گرفته است.


نویسنده