جنبش عربی: از سنت گرایی مدرن به سوی بنیادگرایی معتدل

جنبش عربی هر چند آزادیخواه است اما تعاریف هویتی و روندهایی متفاوت از آزادیخواهی غربی دارد، در عین حال ریشه های اسلامی آن به یک اسلام همیشه پویا، بیدار و فعال و نه یک گرایش تازه شکل گرفته یا از خواب بیدار شده اسلامی برمی گردد. این جنبش ها حرکتهایی اعتراضی منتج از فرایندهای تاریخی و پویایی های خاص این جوامع هستند که درآن با تأثیرپذیری از انتخاب های ساختاری کلان، اسلام در این اعتراض نقشی کانونی را عهده دار است. 
 

نکته بارز در این میان چگونگی حرکت این اسلام پویا و فرجام آن بدون در نظر گرفتن عامل خارجی است. چه نیروهایی بر این جنبش حکم می رانند؟ و نهایت کار آنها چیست؟ سخن از اسلامی بودن این جریان به معنی انکار سایر جریان های سیاسی در این جنبش نیست بلکه صرفاً به معنای تسلط جریان اسلامی بر سایر جریان ها و بر کل جنبش در فرایند سیاسی سازی آن است. 
 

جدایی دین و دولت چیزی نیست که توسط  هیچ یک از جریان های اسلامی یا حتی خود جامعه عربی پذیرفته شود.از این رو گرایش سکولار چه بخش رادیکال و چه بخش میانه رو آن تا حد زیادی در حاشیه جنبش قرار خواهد گرفت. نوگرایی اسلامی هم هر چند تفکرات نوینی را در باب  اسلام و رابطه آن با یک فرایند تاریخی متغیر مطرح می کند اما همیشه اندیشه گروه محدودی از روشنفکران جوامع عربی بوده است و دامنه عمومیت و محبوبیت آن بسیار اندک است. پایگاه اجتماعی این جریان به سبب در اختیار نداشتن تریبون های عامه پسند و نیز کمبود منابع مالی برای عمومیت بخشیدن به افکار خود با قلت اساسی روبرو است.
 

سنت گرایان اسلامی و بنیادگرایان اسلامی را می توان هدایت کنندگان اصلی جنبش عربی دانست. از میان این دو در زمان حاضر برتری اصلی با سنت گرایان است. این گروه سعی خواهد داشت تعاریف خود از آزادی، دموکراسی، حقوق بشر، قانون مدنی و فقهی و غیره را رفته رفته بر جنبش تحمیل نماید اما در این میان سعی خواهد کرد تا با حرکتی بطئی و آرام این کار را انجام داده و خود را با چالش های اساسی روبرو ننماید این جریان می داند که هدف اولیه باید سوار شدن بر موج افکار عمومی باشد پس از آن می تواند به راحتی افکار خود را بر این توده  ساختار نیافته تلقین نماید. اما این جریان به یک دیپلماسی معتدل و آرام برای رسیدن به قله افکار عمومی نیازمند است 
 

 از میان سنت گرایان ارتدوکس و مدرن، مدرن ها به سبب ارائه تعاریف معتدل تر و نزدیک تر به سایر جریان ها در باب موضوعاتی چون آزادی، دموکراسی، حقوق بشر، حجاب و اجرای شریعت و نیز ارائه نگرش های کمتر معارضه جویانه با دنیای خارج، بهترین گزینه برای انتخاب شدن توسط جوامع عربی شمرده می شوند که دارای  هویت غالب مذهبی هستند. آن ها برای تحت تاثیر قرار دادن افکار عمومی مسیر سختی را نپیموده اند و به طور سنتی از مشروعیت عمومی برخوردار بوده اند و لذا در مراکش، تونس و مصر بیشترین آراء را به خود اختصاص دادند. 
 

سنت گرایان مدرن هم از تریبون های  سنتی و منابع مالی سنت گراها برخوردارند و هم با فرارفتن از مواضع سنتی و در پیوند با نوگرایان اما متفاوت از آنها آرای به روزتر و عامه پسندتری در باب مسائل اصلی مطرح نموده اند. اینان برخلاف ارتدوکس ها، آزادی و حقوق بشر و انتخابات آزاد را می پذیرند و مواضع نوین تری را در باب حجاب یا زنان مطرح می کنند. در عین حال بر خلاف سلف خود تمایل بیشتری به دخالت در سیاست دارند. حزب "النهضه" تونس و "حزب آزادی و عدالت" مصر را می توان مثال بارز سنت گرایان مدرن در جوامع عربی دانست. ظهور چنین آلترناتیوهایی در سایر جوامع عربی در صورت برگزاری انتخابات دور از ذهن نیست. 
 

سنت گرایان مدرن بسیار زیرکانه عمل کرده اند آنها با مطرح کردن مواضع مبهم و دوگانه راه را برای تفاسیر مختلف از مواضعشان باز گذاشته اند. برای مثال در باب حقوق بشر آنها می گویند اگر اسلام خوب تفسیر شود حقوق بشر تضمین می شود. اما نه تعریفی از حقوق بشر ارائه می دهند و نه بیان می کنند که مرجع ارجح تفسیر کننده از اسلام کیست. یا در مورد حجاب از یک حجاب متوسط سخن می گویند و حدود مشخص آن را تعریف نمی کنند. آنها بیشتر در پی ایجاد یک تصویر مطلوب از خود در داخل و خارج هستند. 
 

در مجموع در حال حاضر آنان هر چند حکومت اسلامی را بهترین نوع حکومت می دانند اما به دنبال ایجاد یک نظام سیاسی اسلامی نیستند بلکه تغییر جهت سیاست اسلامی بر مبنای اهداف خود یعنی انطباق اسلام با نهادهای مدرنیته را مد نظر دارند و شرکت در سیاست را به عنوان یک بازیگر در بازی دموکراسی کثرت گرا پذیرفته اند زیرا از اتوریته فکری  خود بر جامعه آگاهند و در باب انتخاب شدنشان شکی ندارند.
 

در راستای پویایی های درونی جوامع عربی بنیادگرایان دومین نیروی قدرتمند این جوامع محسوب می شوند که هم بیش از سنت گرایان به سیاست علاقمندند و هم متفاوت از ارتدوکس ها و به مانند نوگرایان دینی افکاری نوین و مواضع صریح تری را در باب اسلام و رابطه آن با سیاست و اجتماع مطرح می کنند. بنیادگرایان را می توان نوگرایانی در جهت عکس دانست. 
 

از دو شاخه رادیکال و معتدل بنیادگرایی در میان جوامع عربی شاخه معتدل آن گزینه محبوبتری است. بنیادگراهای معتدل گرایش به ایجاد حکومت اسلامی و اجرای قواعد آن دارند. واژه هایی چون دموکراسی و آزادی را از غرب وام گرفته و در بطن فرهنگ اسلامی پردازش می نمایند و معانی نوینی با توجه به تفسیرشان از اسلام به نام دموکراسی اسلامی و آزادی اسلامی ارائه می کنند و خود را در تعریف دموکراسی و آزادی محق تر از غرب می دانند. معتدل ها بر خلاف رادیکال ها از یک حکومت اسلامی داخلی و نه جهانی بحث می کنند.
 

مواضع مبهم سنت گرایان مدرن و در عین حال احتمال بسیار زیاد ناکارامد بودن سیاست های این جریان برای حل مشکل در صورتی که به قدرت دست یابند می تواند یا خود آنها را به سمت بنیادگرایی سوق دهد یا بنیادگراها را به جای آنان بنشاند. مخالفت اخوان با ایجاد کمیته ناظر بر تدوین قانون اساسی می تواند خود نشانی بر سیاست های حذفی آتی این جریان باشد.
 

از سوی دیگر با توجه به ضعف ساختارهای اقتصادی جوامع عربی به احتمال بسیار زیاد سنت گرایان مدرن از پس حل نیازهای معیشتی مردم بر نخواهند آمد. در این صورت چندین وضعیت قابل پیش بینی است اول اینکه سنت گراهای مدرن حاضر به ترک قدرت نخواهند شد و در راستای ایجاد یک نظام ایدئولوژیک حرکت خواهند کرد و دوم اینکه آنان متاثر از فرایندهای دموکراتیک کنار خواهند رفت و به تبع نیروهای بنیادگرای معتدل جایگزین آنان خواهند شد. 
 

نتیجه در هر صورت ایجاد یک نظام مذهبی است. چه انتخاب اسلام گراها و چه حرکت آن ها به سمت ایدئولوژیک شدن یک وضعیت تحمیلی ساختاریست و تغییر آن منوط به تغییر اساسی ساختارهای اقتصادی و اجتماعی است. لازمه اینکار وجود یک حکومت شایسته سالار و متخصص در داخل و همراهی نظام بین الملل با این تغییرات ساختاری است.
 

از بعد سیاست بین الملل وضعیت فوق شاید در ابتدا برای غرب نگران کننده نباشد اما در ادامه شرایط سختی را برای آن ها در جهان عرب ایجاد خواهد کرد. تغییرات فوق در متن یک  موازنه نقشی  برای ایران مانند یک شمشیر دولبه عمل خواهد کرد. از یک سو می تواند به همفکری و همسویی سیاست خارجی این جوامع در مسائلی چون ضدیت با غرب و مسئله فلسطین منجر شده و از سوی دیگر ممکن است اهمیت ایران را به عنوان یک نیروی مبارز پیشرو و الگو در جهان اسلام تحت تاثیر قرار دهد. تفاوت های مذهبی ایران با این جوامع هم می تواند به عنوان یک عامل  دیگر در نظر گرفته شود. اما در هر صورت تحولات فوق نشانی دال بر محبوبیت و کارایی فزون تر مدل ایرانی بر مدل ترکیه ای در دنیای اسلام  محسوب می شوند. 


نویسنده