کردهای عراق و سکولاریسم

سال های بعد از سال 2010 را باید سال های ظهور کامل ساختارهای هویتی راستین در خاورمیانه دانست. ساختارهایی که خود را در یک شکل مسلط یعنی دین گرایی، رونمایی کردند. بعد از سقوط دیکتاتورهای فسیل شده در منطقه خاورمیانه، مردم این منطقه توانستند به جهانیان بگویند که چگونه فکر می کنند، چه می خواهند و چگونه خود را تعریف می کنند. بسیاری بر این ادعا بودند که خاورمیانه، خواهان یک دموکراسی سکولار واقعی است، اما حذف دیکتاتورها و برگزاری انتخابات آزاد در بعضی از کشورها، واقعیت دیگری را به اثبات رسانید. 
 

در مراکش، حزب "اسلام گرای عدالت و توسعه" 80 کرسی را به دست آورد. در تونس، حزب "النهضه" راشد الغنوشی 41 درصد آراء را به تنهایی کسب کرد. در مصر، حزب وابسته به اخوان المسلمین و حزب وابسته به سلفی ها مجموعا 222 کرسی را صاحب شدند. در لیبی، بعد از پیروزی انقلاب مذهبی، اولین خواست مردم احیای سنت اسلامی بود. حتی در کشوری مانند ترکیه، حزب اسلام گرای عدالت و توسعه در جدیدترین انتخابات این کشور بیش از 50 درصد آراء را به خود اختصاص داد و رفته رفته در حال حذف نظامیان سکولار بلند پایه است. ایران هم  با طرح  مفهوم "بیداری اسلامی" نه تنها  از این تجلی دینی حمایت کرده است بلکه انقلاب اسلامی ایران و حکومت دینی آن را منشأ این تحولات می داند. در نهایت باید گفت که کل خاورمیانه امروزه با ظهور نیروهایی اسلامی روبه رو است که خواهان حضور اسلام در صحنه اجتماع و سیاست هستند.
 

اما در عراق ظهور یک استثناء، مطلق بودن ایده ما در خصوص ظهور اسلام گرایان و گرایش به ادغام مذهب و سیاست در خاورمیانه را زیر سئوال می برد. اشاره ما نه به شیعیان است و نه سنی ها، بلکه گروه مورد نظر ما "کردها" هستند. بررسی سه انتخابات سراسری در کشور عراق بعد از سرنگونی رژیم بعثی به خوبی گویای این واقعیت است. نتایج انتخابات 30 ژانویه 2005، 15 دسامبر 2005 و انتخابات اخیر پارلمانی در عراق به خوبی یک تفاوت کمی و کیفی عمیق را در مورد کردهای عراق در مقایسه با سایر نیروهای این کشور و حتی نیروهای ظهور یافته در سایر کشورهای منطقه، به ما نشان می دهند. این تفاوت عمیق در این واقعیت نهفته است که کردها تنها گروهی در خاورمیانه بوده اند که با برگزاری انتخابات آزاد در کشورشان جریان های سکولار را به عنوان برگزیدگان خود انتخاب کرده اند.
 

انتخابات 30 ژانویه 2005 را باید اولین انتخابات آزاد و مردمی در کشور عراق از بدو تاسیس آن دانست. از این رو، نتایج این انتخابات می تواند معیار خوبی برای بررسی ما باشد. کردها در این انتخابات با دو ائتلاف شرکت کردند. یکی  "ائتلاف میهنی دمکراتیک کردستان" که  ائتلافی  از احزاب  ملی و سکولار تا چپ و مذهبی  و کرد و ترکمن و آشوری بود. حزب "یکگرتوی اسلامی" (اتحادیه اسلامی) به رهبری صلاح الدین محمد بهاء الدین تنها متحد اسلام گرای این ائتلاف بود. به جز این حزب، سایر احزاب همگی احزابی سکولار بودند. این ائتلاف توانست بعد از ائتلاف شیعیان دومین پیروز انتخابات عراق باشد و 26 درصد از کل آراء عراق و بیش از 95 درصد از آراء منطقه کردستان را به خود اختصاص دهد.
 

 ائتلاف دوم، "کومل اسلامی" (جماعت اسلامی) وابسته به علی باپیر بود که تنها موفق به اخذ 2 کرسی در پارلمان شد. کردها قبل از انتخابات ژانویه هم تجربه انتخابات مجلس محلی خود را در سال 1992 داشتند، که در آن زمان حزب "حرکه اسلامی" به رهبری شیخ عثمان عبدالعزیز به عنوان مسلط ترین جریان اسلامی کردی و سرمنشأ سایر جریان های اسلامی نوین در منطقه کردستان تنها توانست 5.1 درصد از آراء را به خود اختصاص دهد. سلطه کامل و بی چون و چرای سکولاریسم در کردستان در این انتخابات کاملا مشهود است.
 

در انتخابات 15 دسامبر 2005 که منجر به ایجاد اولین دولت دائمی دموکراتیک درعراق شد بار دیگر سکولاریسم بارزترین نمود جریان های کردی بود. هر چند در این انتخابات جریان اسلامی یکگرتو به عنوان قوی ترین جریان اسلامی کردستان عراق که در انتخابات ژانویه 10 درصد از آراء منطقه کردستان را به خود اختصاص داده بود از سکولارها جدا شد. اما آن ها جریان کومل اسلامی را با 5 درصد کل آراء انتخابات ژانویه به سوی خود جذب کردند. در انتخابات دسامبر، اتحادیه اسلامی تنها موفق به کسب 5 کرسی در پارلمان عراق شد و 53 کرسی به ائتلاف سکولار "اتحادیه کردستان" رسید.
 

در این دو انتخابات چه در مناطق شیعه نشین و چه سنی نشین برخلاف مناطق کردنشین، جریان های اسلام گرا گوی سبقت را از سایر نیروها ربودند. در میان سنی ها احزابی دینی مانند حزب اسلامی عراق و انجمن روحانیون مسلمان و در میان شیعیان جریان هایی اسلامی مانند حزب الدعوه و مجلس اعلای عراق مسلط ترین نیروها بودند و بیشترین آراء را به خود اختصاص دادند.
 

در انتخابات سال 2010 هم  کردها هر چند با یک چالش جدید به نام "جریان تغییر" روبه رو شده بودند اما این اتفاق نه تنها از میزان گرایش به سکولاریسم نکاست بلکه آن را تقویت کرد. تا قبل از شکل گیری جریان اعتراضی "نوشیروان مصطفی"، نیروهای معترض به احزاب غالب و سکولار PUK  و KDP، به سمت جریان های اسلام گرایی چون یکگرتو و کومل گرایش داشتند. اما با ظهور این نیروی جدید و البته کاملا سکولار، جذابیت نیروهای مذهبی به عنوان جریان های معترض تا حد زیادی کاسته شد و توجه معترضین به سوی "جریان تغییر" جلب شد. در انتخابات 2010 هم بار دیگر نیروهای سکولار کرد، منتخبین مردم خود بودند.
 

در مجموع می توان گرایش به جریان های مذهبی در میان کردهای عراق را در حدود 10 درصد دانست. البته این امر به معنی غیر مذهبی بودن کردهای عراق نیست بلکه صرفا به منزله سکولار بودن آن ها است. کردهای عراق هم به لحاظ نهادهای مذهبی و هم گرایشات مذهبی بسیار مذهبی هستند. اما در عین حال آنان مذهب را به عنوان یک حوزه خصوصی می نگرند که نباید دخالتی در عرصه سیاست داشته باشد. تجارب کوتاه مدتی مانند سلطه جریان های سلفی چون "انصار الاسلام" ملا کریکار و وریا هولیری و "جند الاسلام "عبدالله شافعی بر برخی از نواحی کردنشین عراق و اجرای شریعت دینی در این مناطق ذهنیت آن ها را به دخالت دین در سیاست مخدوش کرده است.
 

یکی از دلایل گرایش به چنین جریان هایی در این امر نهفته است که به لحاظ تاریخی همیشه احزاب سکولار و غیر دینی کرد، پرچمدار مبارزات تاریخی و ملی آنان بوده اند. برای مثال چه در ترکیه، چه در مصر و چه در ایران همیشه این جریان های سکولار بودند که داعیه دار حقوق ملی شدند. اما بعد از طی زمان و تثبیت این حقوق در این کشورها، جریان های مذهبی به عنوان آلترناتیوهای رقیب و برتر ظهور یافتند.
 

 شاید عدم تثبیت حقوق ملی کردها همچنان جریان های سکولار را در اوج نگه داشته است و چنین اتفاقی بتواند در آینده نزدیک جریان های مذهبی را به عنوان آلترناتیوهای قدرتمند در مقابل آنان قرار دهد. شاید در خاورمیانه گرایشات قومی و ملی شدیدتر از گرایشات مذهبی باشد و تا زمانی که این گرایشات در معنای قومی و ملی خود نهادینه نشوند، مذهب به عنوان جزیی از سنت های آنان مجالی برای ظهور در عرصه اجتماع و سیاست نخواهد داشت.
 

چنین گرایشی در میان کردها را باید به تفاوت های اساسی آن ها از لحاظ بینش، اندیشه و جهان بینی ای که به لحاظ تاریخی کسب کرده اند نسبت داد. استثناء بودن آن ها را به لحاظ فکری و ارزشی در میان جنبش های جدیدی که در منطقه اتفاق افتاده است نباید مانند یک مسئله ساده نگریست. حتی  جریانی که متاثر از جنبش های اخیر عربی در کردستان عراق به حرکت افتاد جریانی کاملا سکولار و حتی می توان گفت لائیک بود.
 

گرایش به سکولاریسم در میان کردها تنها یک مفهوم ساده نیست، بلکه یک فرهنگ است. فرهنگی که به خوبی هم اندیشی "ارزشی" و اشتراک "جهان بینی" آنان را با کشورهایی چون آمریکا، اتحادیه اروپا و حتی اسرائیل نشان می دهد. مفهومی که به روشنی با طرح های کلان این کشورها برای خاورمیانه سازگاری دارد و می تواند کردها را به تنها آلترناتیوهای در دسترس و هم اندیش برای آن ها تبدیل کند. گرایش به سکولاریسم در میان کردها به عنوان استثنایی بر قاعده در خاورمیانه، واقعیتی است که با طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا و محور پیرامون اسرائیل و تئوری حقوق بشر اروپایی سازگاری کامل دارد و می تواند راهنمای طرفین بازی در رسیدن به منافع متقابلشان باشد. 


نویسنده