انقلاب های عربی و چالش های معمار سیاست خارجی ترکیه

نوع مطلب: مقاله

نویسنده: رضا صولت

 

مجله معتبر فارین پالسی در اواخر ژانویه سال جاری میلادی از میان صد نامزد، احمد داووداوغلو وزیر امور خارجه ترکیه را به همراه جوزف نای به عنوان متفکرین برتر دنیا انتخاب کرد. به همین دلیل به دنبال انتخاب داووداوغلو به این عنوان و اهمیت و نقش کلیدی ترکیه در مناقشات منطقه ای و جهانی لازم است به چرایی انتخاب وزیر امور خارجه ترکیه از ابعاد توصیفی وتحلیلی برای شناخت بیشتر وی بپردازیم .به همین خاطر این مقاله تلاش دارد تا ایده ها، اهداف، تئوری ها، استرتژی ها و میزان اثرگذاری دکترین داوود اوغلو را بر جهت گیری سیاست خارجی آنکارا را بررسی کند .
 

احمد داوود اوغلو وزیرخارجه فعلی ترکیه و استاد دانشگاه در حوزه روابط بین الملل از معدود افراد دانشگاهی است که فرصت یافته تا نظرات خود را در حوزه عمل به مورد اجرا گذارد. وی که از او به عنوان " هنری کسینجر" ترکیه یاد می شود بر روند سیاست خارجی این کشور تأثیر شگرفی گذاشته و اغلب نقطه نظراتش به مورد اجرا در آمده است. اساساً داوود اوغلو با توجه به اینکه ترکیه هویتی خاور میانه ای، بالکانی و آسیایی دارد، خواهان سیاستی است که ثبات داخلی و منطقه ای و در پی آن امنیت ملی این کشور را تضمین کند. او از همان لحظه ورود به وزارت خارجه ترکیه اعلام کرد که ترکیه وارد سیاست اقدام در اقدام و تاثیر بر همسایگان شده و بوروکراسی خارجی باید کار بیشتری جهت بررسی تمام اتفاقات رخ داده در جهان جهت براورد کردن خواسته های سیاسی ترکیه انجام دهد، به طوری که ترکیه در معادلات سیاسی مورد احترام و مشورت قرار گیرد.
 

وزیر امور خارجه ترکیه تلاش دارد تا اگر به هر دلیلی ترکیه نتوانست عضو اتحادیه اروپا شود خاورمیانه، بالکان، قفقاز و آسیای مرکزی را به عنوان برادر بزرگتر و سیاست نزدیک تر به خانه را برای آنکار حفظ کنند. به همین دلیل داوود اوغلو در تلاش است تا با آرامش و به شکل عمیق نقشه استراتژیک ترکیه را ترسیم کند؛ نقشه ای که تر کیه را فراتر از یک پل ارتباط دهنده بین شرق و غرب می داند و آنکارا را کنشگری اصلی و بازیگری مرکزی در نظر می گیرد که به تولید افکار، الگوسازی، تغییر شکل اسلام سیاسی در خاورمیانه و ارائه راه حل در محافل شرقی و غربی می پردازد. به دلیل اینکه داوود اوغلو معتقد است که ترکیه هم یک کشور شرقی وهم یک کشور اروپایی محسوب می شود.
 

سیاست خارجی ترکیه با به قدرت رسیدن اسلام گرایان در این کشور دچار تغییر وتحول عظیمی شده و کمتر کسی است که بتواند این تغییرات را انکار کند. این تغییر در حوزه هایی چون سیاست خارجی این کشور برای پیوستن به اتحادیه اروپا، جهت گیری آن نسبت به آمریکا، اسرائیل، کشورهای عربی و آفریقایی کاملا محسوس است.بدون تردید، بررسی سیاست خارجی ترکیه بدون پرداختن به اعتقادات و نظرات شخصی احمد داوود اوغلو وزیر امورخارجه این کشور چندان مفید نخواهد بود. 
 

دکترین داوود اوغلو معروف به دکترین "عمق استراتژیک" است که در کتابی به همین نام منتشر شده است. این کتاب در این جمله خلاصه می شود که ارزش یک کشور در روابط بین الملل از موقعیت ژئو استراتژیک و عمق تاریخی آن نشأت می گیرد. هسته اصلی این دکترین را ژئوپلیتیک تشکیل می دهد و مولفه های دیگری چون تاکید بر قدرت نرم، تلاش برای میانجیگری و حل بحران های منطقه ای و بین المللی و اتخاذ راهبرد برد_برد در ارتباط با دیگر کشورها، این دکترین را تکمیل می کنند. 
 

دکترین داوود اوغلو معتقد است که "ترکیه به دلیل موقعیت جغرافیایی و تاریخی خاص خود دارای عمق استراتژیک است"، به همین دلیل وزیر خارجه دولت اردوغان، ترکیه را در ردیف کشورهای منحصر به فرد و خاص و همچنین قدرت های مرکزی محسوب می کند.. او معتقد است که ترکیه نباید خود را محدود به نقش    منطقه ای در بالکان یا خاورمیانه کند، چرا که ترکیه کشوری است مرکزی، نه منطقه ای. بنابراین باید نقش رهبری را در چندین منطقه ایفا کند. چیزی که به این کشور در نظام بین الملل اهمیت استراتژیک می دهد. این دکترین بر این باور است که ترکیه باید نقش رهبری مناطق پیرامونی خود را به عهده بگیرد و اهمیت استراتژیک جهانی برای خود کسب کند. وی این ادعا را رد می کند که ترکیه پلی میان بین اسلام و غرب است، چرا که به اعتقاد او این امر باعث می شود ترکیه حالت منفعل به خود گرفته و مورد سوء استفاده دیگر بازیگران شود.
 

مولفه های تشکیل دهنده دکترین داوود اوغلو را می توان چنین نام برد: 1) ترکیه باید نقش پر رنگ، فعال و متناسب با تاریخ پر شکوه گذشته و عمق جغرافیایی خود ایفا کند. 2) برای اجرای بهتر آن می بایست بر روی قدرت نرم خود سرمایه گذاری کند. چرا که به نظر او کشورش با همه مناطق ذکر شده دارای روابط تاریخی و فرهنگی است. 3) نهادهای سیاسی داخلی این کشور می توانند الگویی برای کشورهای این مناطق باشند. 4) اقتصاد آن بازوی قدرتمندی برای پشتیبانی از این روابط است. 5) باید در مدیریت بحران های منطقه ای و بین المللی نقش مهمی را ایفا کند. 6) از طریق همکاری اقتصادی، سیاسی و امنیتی با کشورهای منطقه، نیاز به مداخله قدرت های خارجی را از بین ببرد. 7) به جای التماس و صرف هزینه های گزاف برای پیوستن به اتحادیه اروپا باید روی کشورهای منطقه سرمایه گذاری کند، مخصوصا کشورهایی که زمانی جزء امپراتوری عثمانی بوده اند.
 

از نظر دکترین او ترکیه برای رسیدن به موفقیت در این راه با دو مساله روبه رو است: 1) مسائل و مشکلات داخلی؛ ترکیه زمانی که نتواند به شکل مسالمت امیز مساله کردها و همچنین شکاف و اختلاف بین اسلامگرایان و سکولارها را حل و فصل کند، نمی تواند در سیاست خارجی خود موفقیت چندانی کسب کند. 2) روابط با همسایگان؛ ترکیه برای اینکه بتواند به بازیگری مهم در منطقه و نظام بین الملل  تبدیل شود، ابتدا باید با همسایگان خود رابطه مسالمت آمیزی داشته و اختلافات خود را با آن ها حل و فصل کند. اینجا است که بُعد مهم  استراتژی داوود اوغلو تبلور می کند که تجلی آن در دکترین "به صفر رساندن مشکلات با همسایگان" است. بر اساس این سیاست، ترکیه تاکنون منابع و هزینه های زیادی را به درگیری های بیهوده صرف کرده است. این کشور برای اینکه بتواند به رهبر منطقه ای تبدیل شود و اهمیت استراتژیک  بین المللی پیدا کند، باید با همسایگان خود روابط دوستانه برقرار کرده و مشکلات و اختلافات فیمابین را از بین ببرد. در واقع دکترین داوود اوغلو در راستای افزایش اعتماد به نفس استراتژی سیاست خارجی ترکیه قرار دارد تا با تکیه بر پیشینه تاریخی، جایگاه خود را در خاورمیانه، بالکان، آسیای مرکزی و قفقاز ارتقا دهد و پس از موفقیت در نقاط نزدیک تر به خانه، قدرت چانه زنی بیشتری در مقابل اروپا و آمریکا داشته باشد.
 

دکترین وزیر امور خارجه ترکیه معتقد است، انکارا یک قدرت جهانی در حال ارتقا می باشد، اما ناتوانی و سیاست های ضعیف دولت های قبلی به افق موفق آینده ترکیه ایمان کافی نداشتند. اما به نظر می رسد که دکترین به صفر رساندن مشکلات با همسایگان به عنوان مهم ترین تئوری مطرح شده از سوی داوود اوغلو دارای ابهام اساسی می باشد. چرا که مناطق پیرامونی ترکیه، دارای بحران های متعددی هستند که در آن ها بازیگران ملی و فراملی بسیاری دخیل هستند.
 

 بر فرض مثال حل مناقشه قره باغ نیازمند همکاری کشورهایی مانند روسیه، اسراییل، آذربایجان، ایران، آمریکا و غیره است و ترکیه به تنهایی نمی تواند بحران خود در روابط با ارمنستان را حل و فصل کند. در واقع می توان گفت تئوری داوود اوغلو در حل مشکلاتی صدق می کند که صرفا معطوف به روابط ترکیه با یک کشور دیگر باشد و قدرت های بزرگ منافع و دخالتی در آن نداشته باشند. در این حالت قدرت مانور دستگاه دیپلماسی ترکیه زیر سایه قدرت های بزرگی مانند آمریکا و اروپا قرار می گیرد. مثال دیگر در این خصوص قبرس است  که به ابهامات تئوری  به صفر رساندن مشکلات با همسایگان می افزاید. چرا که در بحران ترکیه با قبرس نیز بازیگران ملی و فراملی بسیاری دخیل هستند و مسئله برای ترکیه پیچیده تر نیز گشته است. به این صورت که اگر مشکل میان ترکیه  و بیش از یک کشور باشد و یا در یک بحران منطقه‌ای و جهانی چند کشور از جمله ترکیه درگیر باشند،امکان عملیاتی کردن دکترین به صفر رساندن مشکلات با همسایگان بسیار سخت است.
 

اما به نظر نگارنده داوود اوغلو را می توان معمار سیاست خارجی ترکیه در روابط با شرق و غرب  به صورت همزمان نامید. نوع روابط ترکیه با ایالات متحده، کشورهای اروپایی، اعراب، اسراییل، ایران و قفقاز به خوبی نقش مهندسی ونبوغ فکری وی را در تدوین استراتژی سیاست خارجی ترکیه را برجسته می کند. چرا که در هر تعامل و اقدام دیپلماتیک موفقی، نشانی از تفکرات داوود اوغلو مشهود است.
 

البته بحران‌هاي اخير منطقه خاورميانه تئوري‌هاي داوود اوغلو را با چالشی جدي مواجهه كرده است. به طوری که شاهد تناقض در مواضع ترکیه نسبت به تحولات جهان عرب هستیم. تركيه در تحولات تونس و مصر سعي كرد ارايه دهنده الگوي سياسي يا حكومتي به اين كشورها باشد و از روند انقلاب مردمي در اين كشورها استقبال كرد و زماني كه خيزش مردمي به كشوري چون ليبي رسيد، برخلاف مخالفت های اولیه ترکیه با مداخله نظامی در لیبی، سرانجام این کشور مجبور شد با توجه به اوج گیری تظاهرات مردمی، منفعت نگری و محافظه کاری خود تا حد زیادی با کشورهای غربی، در لیبی همراه شود. اما، سياست خارجی تركيه در مورد سوريه برخلاف تئوري داوود اغلو، به يك باره تغيير كرد و رويكرد جديدي را نسبت به تحولات منطقه در پيش گرفت. سوریه ای که مدتی پیش در سیاست خارجی ترکیه به عنوان همکار و همسایه ای استراتژیک محسوب می شد. 
 

بر این اساس، به نظر می رسد تركيه در مسير تغيير سياست‌هاي داود اوغلو حركت مي‌كند و محرك‌هاي نويني در دستگاه ديپلماسي تركيه به چشم مي‌خورد. برخلاف ديدگاه هاي داووداوغلو، هم‌سويي و هم نوايي سياست خارجي تركيه در خاورميانه به خصوص درباره سوريه همسو با سياستي است كه آمريكا و غرب پيگيري مي‌كنند. در واقع سياست به صفر رساندن مشكلات با همسايگان منجر به سياست تنش با همسايگان شده است. بنابراين ترك‌ها در مسائل سوريه و تحولات بعدي اين كشور سرسختانه با مواضع اسد مخالفت مي‌كنند. بر این اساس ظاهراً عملكرد آنكارا در مورد سوريه خط مشي جديدي را در سياست خارجي تركيه برخلاف استراتژي‌هاي داووداوغلو دنبال مي‌كند كه حاكي از فرستادن نشانه‌هايي از تغيير در اولويت‌هاي سياست خارجي این کشور است.
 

به نظر نگارنده استراتژي‌هاي اخير تركيه تاكتيكي است و با استفاده از عنصر فرصت‌طلبي و منفعت‌طلبي، آنكارا سعي دارد با سوار شدن بر موج قواعد جهان شمول حقوق بشر و حمايت از قواعد آمره حقوق بشري، از يك كشور صرفاً ميانجي به يك كشور پيشتاز و داراي نقش برتر تبديل شود. استفاده از بحران‌هاي منطقه‌اي بخشي از جوهره تاريخي تركيه نوين است كه هميشه ناجي اين كشور در نزديك‌تر شدن ترك‌ها به نشست‌ها و ائتلاف‌هاي غرب بوده است، در واقع بحران‌ها به ترك‌ها معنا و مفهوم بخشيده‌اند.
 

 بدين ترتيب تغيير استراتژي‌هاي داووداوغلو از پردازش بحران‌ها نشأت مي‌گيرد. نويسنده معتقد است كه تركيه هنوز عصر پساكماليستي را طي نكرده است و نهادها و احزاب كماليستي بسيار قويتر از آن هستند كه فعلاً اجازه بدهند كه حزب حاكم عدالت و توسعه يكه تاز ميدان شود. همانطور كه در زمان حمله آمريكا به عراق در سال 2003 حزب تحت فرمان دولت اردوغان خواهان دادن پايگاه نظامي اينجرليك به نظاميان آمريكا جهت حمله به عراق بودند كه با مخالفت شديد دو حزب كماليستي جمهوريخواه خلق و حزب حركت ملّي، لايحه عبور سربازان آمريكايي از خاك تركيه رد شد.
 

بنابراين، مي‌توان گفت كه تئوري به صفر رساندن مشكلات با همسايگان وزير امور خارجه تركيه بدين خاطر فعلاً عقيم و خنثي شده است كه بحران‌هاي منطقه‌اي در طول تاريخ نقش يك ناجي را براي آنكارا داشته است، تا آنكارا بتواند خود را در جهان و براي غرب معنا كند. همچنین به نظر نويسنده برخلاف ديدگاه داوود اوغلو، تركيه هنوز هزينه و توانايي تبديل شدن به يك قدرت جهاني را ندارد اما آن ها مي‌توانند به يك بازيگر مهم بين‌المللي تبديل شوند.