چالش های تداوم همگرایی در شورای همکاری خلیج فارس

شورای همکاری خلیج فارس همگرایی نخستین خود را با هدف کسب منافع اقتصادی و امنیتی مشترک آغاز کرد. اما در گذر زمان و به خصوص در ماه های اخیر با توجه به مطرح شدن بحث سپردفاع موشکی در خلیج فارس، اعلام موضع خصمانه در خصوص جزایر سه گانه ایرانی و پیشنهاد تغییر ساختاری این شورا به اتحادیه، نه تنها نقشی ورای وظایف نهادی خود ایفا کرده است بلکه چالش پول واحد، استانداردهای اجتماعی واحد، شکاف های مذهبی داخلی و غیره نشانه هایی از همگرایی متوقف شده (Stalled integration) در شورای همکاری خلیج فارس محسوب می شود.
 

اصولاً یکی از شاخصه های رویکرد همگرایی مبتنی بودن بر جامعه ای امنیتی است که فرایند آن باید بر اساس اجماع باشد. ارنست هاس همگرایی را فرایندی می داند که طی آن بازیگران سیاسی به چندین واحد سیاسی ملی مجزا ترغیب می شوند تا وفاداری ها، فعالیت های سیاسی و انتظارات خود را به سوی مرکز جدیدی معطوف سازند که نهادهای این مرکز یا از صلاحیتی برخوردارند که دولت های ملی موجود را تحت پوشش خود می گیرد و یا چنین صلاحیتی را می طلبند. در این صورت همگرایی فرایندی از تعامل و در هم آمیختگی میان نظام متشکل از سازمان های بین المللی و محیط متشکل از دولت های ملی عضو آن سازمان ها می گردد. به نظر می رسد درخواست تحول شورای همکاری از مرحله همکاری به مرحله اتحادیه از سوی عربستان سعودی مبتنی بر این نگرش بوده و فرایند همگرایی را فرایندی تک خطی فرض کرده است.  
 

نظریه پردازان همگرایی معتقدند افراد هنگامی رفتار همگرایانه در پیش خواهند گرفت که پیش بینی کنند با پاداش ها و تنبیهات مشترکی روبه رو خواهند بود. در ابتدا این پیش بینی یا انتظار بین گروه های نخبگان در هر دو بخش دولتی و خصوصی به وجود می آید. موفقیت در همگرایی به توانایی مردم در درونی سازی فرایند همگرایی بستگی دارد. مفهوم جامعه امن کارل دویچ در اینجا طرح می شود. از این منظر اصلی ترین دستاورد همگرایی میان جوامع سیاسی حفظ صلح است.
 

طرح اتحادیه عربستان سعودی در شرایطی که موج جنبش های اجتماعی در خاورمیانه نگرانی نظام های سنتی در بقای آن ها را تشدید کرده تلاش نافرجامی در توازن قوای مجددی در مناسبات مبهم قدرت در آینده خاورمیانه است. موازنه قدرتی که با اتحادهای نظامی ضد آن را  بوجود خواهد آورد،  در عمل جنگ را تشویق می کند و در نهایت ضد امنیت است.
 

بر این اساس شورای همکاری خلیج فارس در طول عمر خود جامعه ای امن نبوده زیرا رهبران دولت های عضو آن هیچ گاه تمایلی به تغییرات صلح آمیز نشان نداده اند. حتی برخی معتقدند کارایی این شورا به واهمه اعضای آن از تهدیدات داخلی و خارجی بستگی دارد. هرچند تشابه بین دولت های عضو، زبان مشترک، مذهب مشترک، ساختارهای اجتماعی مشابه، فرهنگ گروهی مشترک و نقش های سازمانی مشابه (عضویت در اوپک) تاثیر زیادی در همکاری میان اعضای آن دارد اما جنگ دائمی در درون مرزهای شورای همکاری یکی از چالش های موجود است. 
 

در حقیقت شورای همکاری خلیج فارس در خوشبینانه ترین حالت، الگوی مناسبی از دژی منطقه ای به شمار می آید که به نهادینه سازی تعاملات اساسی می اندیشد. چالش پول واحد، استانداردهای اجتماعی واحد، انتخاب مقر تجاری، شکاف های مذهبی داخلی و عدم تحرک نخبگان سیاسی، ساختار "رانتیر" دولت ها و الگوهای اجتماعی متمایز در طبقه متوسط هر یک از اعضا، این شورا نمونه هایی از  ایجاد خلل در اصول و همگرایی تعریف شده در ساختار شورای همکاری خلیج فارس را بازنمایی می کند. 
 

به نظر می رسد با نزدیک شدن به دور دوم مذاکرات ایران با گروه 1+5 و دورنمای آن، شورای همکاری خلیج فارس با پیشتازی در طرح تنش های تاریخی خود با جمهوری اسلامی ایران در یک ماه اخیر می کوشد همراهی قدرت های حاضر در منطقه را بازیابد و طرح "اتحادیه" الگوی پیشدستانه تعاملی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس است که متکی بر تداوم روابط سیاسی و امنیتی با آمریکا و مقابله با ایران است. اما با توجه به ضعف  ساختاری این شورا، همگرایی متوقف شده و محدودیت های داخلی هریک از این کشورها در توسعه وظایف سازمانی در اتحادیه همچنین حساسیت تامین امنیت انرژی در خلیج فارس و نقش آفرینی ایران در این عرصه، بازیگری ایران می تواند بسیاری از طرح های شتابزده این چنینی را در فرایند تاریخی خود به شکست برساند.


نویسنده