تحلیلی بر ماهیت سیاست گذاری در آمریکا

سیاست گذاری در ساختار سیاسی آمریکا از یک سو به "نهادهای سیاست گذاری" در این کشور یعنی قوای سه گانه، ایالتی یا ملی بستگی دارد و از سوی دیگر منوط به "موضوعات مورد توجه برای سیاست گذاری" (اقتصادی، اجتماعی، سیاست خارجی و غیره) می باشد.

 

سیاست گذاری، فرآیندی است که در تمام نظام های حکومتی در جوامع مختلف، شکلی خاص و ماهیتی ویژه دارد. ماهیت این سیاستگذاری تابعی است از روند امور، چرخه و ساخت قدرت در آن جامعه. جدا از مسئله ساخت قدرت در هر نظام سیاسی، شیوه اتخاذ سیاست های جزئی و کلان نیز بر ماهیت این سیاست گذاری ها از یک سو و  ماهیت موضوع مورد توجه برای سیاستگذاری نیز بر شیوه های سیاست گذاری جزئی و کلان از سوی دیگر تأثیر می گذارد. 

 

نظام حاکم بر ایالات متحده آمریکا، نظامی غیرمتمرکز فدرال از نوع ریاستی است و به گونه ای طراحی شده است که در آن علاوه بر تفکیک نسبی قوا و پراکندگی نسبی قدرت در نهادهای مختلف، گونه ای از خودمختاری ایالتی نیز برقرار شده باشد. 

 

در روند سیاست گذاری در این آمریکا، لابیست ها، گروه های نفوذ، مؤسسات پژوهشی ـ علمی، افکار عمومی، رسانه ها و نفوذ ایالت ها از یک سو و ترکیب مجالس نمایندگان و سنا، ریاست جمهوری، چگونگی دخالت دیوان عالی ایالات متحده در این فرآیند و ماهیت موضوع و حوزه مربوط به سیاست گذاری از سوی دیگر، نوع و شکل و ماهیت سیاست گذاری ها را مشخص می کنند.

 

به طور کلی چگونگی سیاستگذاری در آمریکا را می توان در چند جنبه  زیر خلاصه کرد:

نخست، در ایالات متحده آمریکا، نهادهای مختلفی در زمینه های گوناگون و در قوای مختلف حکومتی در سطح ملی و ایالتی، به سیاست گذاری مشغول هستند.در حالی که قدرت سیاست گذاری میان سه بخش سنتی حکومت قوای مقننه، مجریه و قضائیه تقسیم شده است اما بسته به ماهیت موضوع و نوع مسأله ای که باید مورد نظر سیاستگذاران قرار گیرد، یکی از این سه نهاد و عموماً یکی از دو نهاد کنگره و ریاست جمهوری در فرآیند  سیاست گذاری از قدرت بیشتری برخوردار خواهد بود.

 

دوم، سیاست گذاری در حوزه اقتصادی، اجتماعی و سیاست داخلی دارای عدم انسجام و یا ناپایداری های بسیاری در سطح دولت آمریکا است. 

 

سوم، سیاست گذاری در حوزه امنیت ملی، سیاست خارجی ـ دفاعی در آمریکا به گونه ای تقریباً منسجم و در راستای طراحی و اجرای استراتژی های بلندمدت حرکت کرده است. علی رغم انتقاداتی که در این حوزه به علت نبود طرح کلان، توسط کارشناسان مطرح شده است اما این حوزه از یک سو منسجم ترین و پایدارترین حوزه طراحی سیاست های کلان آمریکا و از سوی دیگر اجماع شهروندان، نخبگان و نهادهای حاکم بر این کشور، زیربنای این سیاست-گذاری های کلان محسوب می شود.

 

چهارم، سیاست گذاری کلان یا سیاست های کلان، بیش تر مربوط به حوزه های امنیت ملی،  سیاست خارجی و سیاست دفاعی است که در دوره های مختلف، به اشکال متفاوتی (و نه متضادی) اتخاذ می شود.

 

پنجم، گروه های مختلف حاضر در جامعه مدنی، مؤسسات پژوهشی ـ علمی و غیره همگی مراکزی را تشکیل می دهند که در جهت های مختلف با اهداف متفاوت و بعضاً متعارضی، دور تا دور نهادهای سیاست گذار در ایالات متحده را احاطه کرده اند.

 

ششم، بر حسب این که چه گروهی در کاخ سفید حاکم است و چه گروه یا حزبی اکثریت نسبی کنگره را تشکیل می دهد، مؤسسات تحقیقاتی متفاوتی مشغول تهیه گزارش، تدوین قانون، اتخاذ اصول اساسی سیاست گذاری در هر حوزه ای از جامعه می شوند. این مؤسسات، با تفسیر متفاوت (نه لزوماً متباین) از منافع ملی آمریکا، مشغول تهیه گزارشات و توصیه ها به مقامات اجرایی و قانون گذار می شوند.

 

هفتم، در آمریکا، حفظ منافع ملی ایالات متحده در حوزه های مختلف، اصل اساسی جامعه و نظام سیاسی آن محسوب می شود و اعتقاد بر این است که در حوزه های مختلف، نیاز به سیاست گذاری های مختلف است. بر حسب این که چه گروه و حزبی در آمریکا بر سر کار باشد، این سیاست گذاری ها می تواند متفاوت باشد.

 

هشتم، ساخت قدرت و حکومت در آمریکا، اجازه تدوین سیاست هایی کلان در همه زمینه ها را به نخبگان حاکم در ایالات متحده نمی دهد. بر اساس فرهنگ تکثرگرایانه آمریکاییان و ساخت متمایز و متنوع حکومت با تنوع در نهادهای دموکراتیک، سیاست گذاری کلان در زمینه های مجاز به گونه ای متفاوت صورت می گیرد.

 

با توجه به مباحث مطرح شده فوق، چارچوب سیاست خارجی آمریکا در قبال سایر کشور ها از جمله ایران بر اساس ماهیت سیاست گذاری در این کشور تبین و مشخص می شود. تلاش سیاستگذاران آمریکا برای همگون سازی نظرات در مورد "تهدید بودن" جمهوری اسلامی ایران برای آمریکا، تلاشی در جهت دستیابی به نوعی اجماع نخبگان، شهروندان و نهادهای مختلف جامعه این کشور در جهت طراحی سیاست هایی بلندمدت برای رفع "مساله ایران" بوده است. سیاست گذاران آمریکایی به شدت به دنبال مصداق های قابل اتکایی برای افکار عمومی خود هستند؛ مصداق هایی که نشان دهد ایران "مساله اول" برای آمریکا است.

 

براین اساس درک نخبگان سیاسی ایران از ماهیت سیاست گذاری در آمریکا و فهم دقیق از مکانیزم تعیین سیاست امنیتی آمریکا و پیش بینی از کنش های سیاسی این کشور در آینده کوتاه مدت، میان مدت و در چشم انداز نخبگان ایران دارای اهمیت فراوانی است.

  

اساسا درک درست از ماهیت سیاست گذاری در هر کشور، لازمه اتخاذ تصمیمات درست و مناسب نخبگان اجرایی کشورها در سیاست ها و استراتژی های خود به ویژه در سیاست خارجی است. بر این مبنا درک و تلقی صحیح از ماهیت و مکانیزم سیاست گذاری در آمریکا به عنوان یکی از مهم ترین کشورهای تأثیرگذار در عرصه بین المللی، نقش بسزایی در تنظیم درست بخش مهمی از مناسبات بین المللی کشورها دارد. 


نویسنده