استراتژي سياست خارجي تركيه در قفقاز

نوع مطلب: مقاله

 

 

نویسنده: رضا صولت

 

ترکیه منطقه ققفاز را سرزمین فرصت و نفوذ برای خود می بیند از این رو در سیاست خارجی خود در این منطقه استراتژی ویژه ای را پیگیری می کند که مبنای آن خروج از رویکرد نگاه امنیتی به منطقه و تکیه بر رویکرد سیاسی برای گسترش همکاری ها با کشورهای منطقه است. 

 

پايان جنگ سرد، سران آنكارا را به اين نتيجه رساند كه ارزش استراتژيك تركيه براي غرب تا حد زيادي كاهش يافته است. در اين شرايط جمهوري هاي تازه استقلال يافته در جنوب شوروي سابق، حوزه نفوذ بالقوه را براي تركيه ايجاد كردند. اين جمهوري ها، تركيه را به عنوان يك الگو كه داراي اقتصاد بازار آزاد و هويت دموكراتيك است مد نظر قرار دادند. غرب نيز از نقش تركيه به عنوان يك الگويي براي اين كشورها حمايت و سعي مي كرد با تقويت نقش تركيه باعث محدود شدن نفوذ روسيه در اين منطقه شود. 

 

در این راستا، بحران هاي اقتصادي دهه 1990 و آشفتگي سياسي داخلي تركيه از ايفاي نقش تاثير گذار تركيه در منطقه جلوگيري كرد. در نتيجه نقش تركيه به عنوان الگو يا رابط كه توسط غرب به اين كشور داده شده بود با ناكامي روبه رو و روسیه جایگزین خلاء قدرت در آسياي مركزي و قفقاز شد.

 

اما تركيه با تغيير وضعيت خود در نظم نوين جهاني با اولويت بندي مفاهيمي مثل وابستگي متقابل، همكاري اقتصادي، يكپارچگي منطقه اي، سياست خارجي فعال و نيز صلح و ثبات، جايگاه خود را در قفقاز باز تعريف نمود. 

 

بدين ترتيب، سياست خارجي جديد تركيه موجب تغيير برداشت و بازنگري اساسي سياست گذاران آنكارا از مناطق همسايه شد. در این راستا براي پيشبرد اهداف خود در قفقاز از ابزارهایي مانند دموكراسي خواهي، اصلاحات، ثبات سياسي و توسعه اقتصادي استفاده كرد كه همه اين ابزارها از منابع داخلي اين تغيير استراتژيك محسوب مي شوند. به عبارت دیگر، آنكارا براي پيشبرد اهداف سياست خارجي خود از ابزارها و ملزومات داخلي بهره گرفت. در اين بين به قدرت رسيدن حزب عدالت و توسعه باعث تسريع فرآيند الحاق به اتحاديه اروپا و جستجوي بازار هاي جديد در نتيجه توسعه اقتصادي شد. 

 

از اين لحاظ مي توان ادعا كرد كه تركيه وارد فاز امنيت زدايي يعني خارج كردن موضوعات از متن امنيتي و وارد نمودن آن به فضاي گفتمان سياسي در قفقاز شده است. اين سياست جديد باعث شده كه تركيه از منطق جديدي به حوزه قفقاز بنگرد. به عبارت دیگر، در حالي كه "امنيت"، "ادراك تهديد" و "رقابت" هنوز مفاهيم معتبري در شكل گيري سياست خارجي كشورهاي حوزه قفقاز مي باشند، ديدگاه تركيه به اين منطقه بر مبناي ايجاد فرصت و نفوذ مي باشد.

 

در مجموع سياست خارجی تركيه در قبال قفقاز در درون سياست جديد منطقه اي اين كشور در دهه اول قرن بیست و یکم بر چهار اصل مبتنی بوده است که عبارتند از:

 

اول، ايجاد مكانيسم مذاكرات سياسي در سطوح عالي؛ بر این مبنا که با سرعت بخشيدن به حل مشكلات و مديريت بحران هاي منطقه اي به توسعه روابط با كشورهاي همسايه بپردازد.

 

دوم، مربوط به تثبيت شوراي همكاري استراتژيک در سطوح عالي و در نتيجه نهادينه شدن اين وضعيت به صورت توافقي ميان نخست وزيران و وزراي مربوطه می باشد. در این راستا يك مكان تبادل نظر عمومي براي توسعه روابط در سطوح اجتماعي از سوی ترکیه پيشنهاد شده است. 

 

سوم، با توجه به وابستگي متقابل اقتصادي ترکیه و کشورهای منطقه قفقاز، تلاش هايي در راستاي توسعه پروژه هاي اقتصاد مشاركتي و تقويت تجارت آزاد و گردش كار بر اساس اصول و مزاياي اقتصادي دو جانبه در سياست منطقه اي صورت گرفته است كه تمام بازيگران این منطقه را شامل مي شود. 

 

اساسا ضعف ها و مشكلات گذار به اقتصاد بازار و دموكراسي و فقدان فرهنگ سياسي تكامل يافته، تلاش نيروهاي بيگانه براي سلطه بر منطقه قفقاز و فضاي سياسي ناپايدار باعث فساد و استبداد دول منطقه شده است. به همين خاطر كشورهاي منطقه قفقاز به خوبي مي دانند كه توسعه این منطقه به استفاده موثر از منابع انرژي و همراهي درست با اقتصاد جهاني بستگي دارد. در این راستا مطرح بودن ترکیه به عنوان مسیر ترانزیتی انرژی و نقش این کشور در پيوند منطقه به اروپا، فرآيند الحاق این کشور به اتحاديه اروپا و افزايش نقش ترکیه در عرصه بين المللي به همراه ثبات داخلي، تركيه را به يك بازيگر قابل اعتماد و قدرتمند در منطقه قفقاز تبديل كرده است. 

 

چهارم، بر مبناي همزيستي در صلح، تنوع و تحمل تفاوت ها و اختلافات قرار دارد كه از زمان به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه اين اصل پر رنگ تر شده است.

 

اما در اين ميان نبايد از نقش مسكو غافل شد. مدت طولاني است كه تركيه و روسيه به علت گرایش تركيه به غرب و سياست هاي قاطعانه روسيه نسبت به اوراسيا تعارض منافع دارند. هرچند ترکیه تمايل دارد كه در هر تنش ميان روسيه و اتحاديه اروپا به عنوان ميانجي نقش ايفا نمايد و آن ها تلاش مي كنند در تعارضات منطقه اي اوراسيا و ابتكارات سياسي، روسيه را شريك حياتي خود بكنند.  در واقع صرف نظر از اختلافات و رقابتي كه بين روابط آنكارا و مسكو در قفقاز وجود دارد، اين روابط در مجموع مسير درستي را طي مي كند و نشان مي دهد كه چگونه سيستم هاي منطقه اي در نظم نوين بين المللي شكل مي گيرد. 

 

در مجموع تركيه در راستاي سياست خارجي جديد خود، قفقاز را يك منطقه بالقوه براي نفوذ و فرصت فرض مي كند. سياست تركيه در قفقاز، بر مبنای توسعه روابط سياسي و اقتصادي با كشورهاي اين منطقه و كمك به آن ها از یک سو در جهت توسعه روابط سياسي و اقتصادي با كشورهاي اين منطقه و از سوی دیگر در جهت توسعه مكانيسم هايي براي ثبات داخلي، رفاه و نيز امنيت و صلح منطقه اي قرار دارد.