جنگ هشت روزه غزه و راهبرد بازدارندگی اسرائیل

جنگ هشت روزه غزه میان مقاومت فلسطینی و رژیم اسرائیل و پیامدهای ناشی از آن، راهبرد بازدارندگی این رژیم را که تا قبل از این جنگ به طور یک جانبه اعمال می شد، به یک راهبرد بازدارندگی متقابل تبدیل کرده است. موضوعی که چالشی جدی به ویژه در حوزه امنیتی برای اسرائیل محسوب می شود.    

 با مروری بر جنگ های گذشته میان کشورهای عربی با رژیم اسرائیل می توان گفت در خلال این جنگ ها، این کشورها نه تنها نتوانسته اند به این رژیم ضربه جدی وارد سازند، بلکه این رژیم با کمک کشورهای غربی توانسته است مناطق بیشتری از خاک کشورهای همسایه عرب خود را تصرف و به خاک خود ضمیمه کند. بدین ترتیب ناکامی کشورهای عربی در دستیابی به پیروزی در این جنگ ها، موجب شد تا این کشورها به جای گزینه جنگ و مقاومت، گزینه صلح با این رژیم را برگزینند. به عبارت دیگر، این تحولات باعث شد تا رژیم اسرائیل برای تأمین امنیت خود راهبرد جدیدی را مبتنی بر دو مؤلفه افزایش قابلیت بازدارندگی و تحمیل صلح دلخواه بر کشور های عربی به اجرا بگذارد. به عنوان مثال امضا قرارداد کمپ دیوید میان رژیم اسرائیل و مصر در سال 1979 در پی جنگ های چهار گانه ای بود که کشورهای عربی در نتیجه آن متحمل خسارات سنگینی شده بودند.

هر چند وقوع جنگ های 33 روزه میان حزب الله و رژیم صهیونیستی در سال 2006 و جنگ 22 روزه با مقاومت فلسطینی در غزه در سال 2008، سرآغاز فروپاشی راهبرد بازدارندگی این رژیم برای تامین امنیت بوده است، اما جنگ هشت روزه راهبرد بازدارندگی این رژیم را به طور جدی به چالش کشید. چرا که یکی از مهم ترین اهداف این رژیم برای شروع جنگ، بازیابی توان بازدارندگی خود، در مقابل مقاومتِ فلسطینی بود که در جنگ 22 روزه آسیب دیده بود.  به عنوان مثال، این رژیم با صرف میلیون ها دلار به ایجاد سامانه موشکی دفع گنبد آهنین پرداخت تا از اصابت موشک های مقاومت به اراضی اشغالی جلوگیری کند، اما نه تنها نتوانست از شلیک بخش عمده ای از این موشک های پرتاپی جلوگیری کند، بلکه مقاومت با شلیک موشک هایی با برد بیشتر، توانست بیت المقدس و تل آویو را نیز هدف قرار دهد.

برای درک اهمیت جنگ هشت روزه غزه برای اسرائیل به ویژه از لحاظ امنیتی می توان به اظهارات مقامات سیاسی و نظامی این رژیم اشاره کرد:  در این راستا "افرایم سنه" امنیت برای رژیم صهونیستی را چنین تفسیر می کند؛ "اسرائیل نباید به خود اجازه دهد حتی برای یک روز از همسایگان خود عقب بماند؛ زیرا بدون برتری، به ویژه برتری نظامی، زندگی ما نیست و نابود می شود." یا یکی دیگر از مقامات اسرائیلی می گوید: "اسرائیل نباید در هیچ زمانی از سوی هیچ ملت وکشوری تهدید شود، چون امنیت کشور ما، امری مطلق است و فقط منطق زور را می شناسد."

در خصوص طرف پیروز در جنگ اخیر غزه، دیدگاه ها و نظرات متفاوتی وجود دارد. عده ای بر این باورند که در این جنگ ، هیچ یک از طرف های درگیر به سبب عدم دستیابی به اهداف خود و متحمل شدن  خسارات گسترده پیروز میدان نبوده اند. اما رژیم اسرائیل و محافل غربی اظهار می دارند که اسرائیل در این جنگ توانسته است توانِ فلسطینی ها را به شکل قابل توجهی نابود سازد و به اهداف خود در جنگ دست یابد.

اما با نگاهی به استراتژی امنیتی رژیم اسرائیل در نیم قرن گذشته و با توجه به نظر بسیاری از تحلیل گران که هدف این رژیم از شروع جنگ را تامین امنیت و افزایش قابلیت بازدارندگی اش در برابر تهدیدات حماس می دانند؛  چنین به نظر می رسد که این جنگ راهبرد بازدارندگی رژیم اسرائیل در تأمین امنیت برای شهروندان این رژیم را با چالشی جدی مواجه ساخته است.

 باید توجه داشت که این گونه درگیری ها تبعات بسیاری در حوزه "امنیتی"، "اقتصادی"، "فرهنگی و اجتماعی" و "سیاسی" برای این رژیم در پی خواهد داشت. از لحاظ امنیتی، با توجه به ابراز نگرانی 70 درصد از مردم اسرائیل نسبت به ادامه شلیک موشک های مقاومت به اراضی اشغالی، تامین امنیت به عنوان یکی از مهم ترین اهداف راهبرد بازدارندگی این رژیم با چالش جدی مواجه شده است.

از لحاظ اقتصادی، فقدان امنیت برای این رژیم، می تواند به خروج ثروتمندان یهودی و خروج سرمایه آن ها از اراضی اشغالی منجر شود. از لحاظ فرهنگی و اجتماعی نیز با شروع مهاجرت معکوس، هویت یهودیان در داخل اراضی اشغالی به طور جدی در معرض آسیب قرار می گیرد.

از لحاظ سیاسی نه تنها اعتماد افکار عمومی در داخل اسرائیل نسبت به تامین امنیت از طریق برقراری صلح با کشورهای عربی و فلسطینی ها از دست رفته است، بلکه با توجه به محکومیت تجاوز این رژیم به غزه در میان افکار عمومی کشورهای عربی، رهبران صهیونیست و حامیان آن ها بیش از هر زمانی دیگر، شرایط منطقه را در تقابل با خواسته خود در جهت دستیابی به یک امنیت پایدار از طریق صلح، می دانند.

بنابراین می توان نتیجه گرفت که  راهبرد بازدارندگی رژیم اسرائیل که تا قبل از این جنگ به طور یک جانبه اعمال می شد، در شرایط ناشی از جنگ هشت روزه، به یک راهبرد بازدارندگی متقابل تبدیل شده است. مقاومت فلسطین در این جنگ با شلیک موشک های خود توانست معادله امنیت را به نفع خود تغییر دهد؛ چون صهیونیست ها می خواستند در این جنگ با از میان برداشتن فرمانده گردان های عزالدین قسام و بمباران زیرساخت های موشکی مقاومت، امنیت و ثبات از دست رفته در جنگ 22 روزه را بازگردانند. اما عملا معادله به ضرر این رژیم تمام شد؛ چون هم صهیونیست ها در داخل اراضی اشغالی احساس ناامنی بیشتری دارند و هم مقاومت از توان بالاتری نسبت به گذشته برخوردار شده است.
 
 گروه های فلسطینی باید به این نکته توجه کنند که ناکامی رژیم صهیونیستی در جنگ هشت روزه، به مفهوم پایان اقدامات این رژیم بر ضد فلسطینی ها در عرصه های منطقه ای و بین المللی نیست. تجربه ثابت کرده است که هرگاه شرایط اجازه دهد، این رژیم بی توجه به مجامع بین المللی و یا افکار عمومی جهانی، سیاست های خصمانه خود علیه فلسطینی ها را به اجرا می گذارد.  بنابراین بر گروه های فلسطینی لازم است تا با کنار گذاشتن هر گونه اختلاف و تفرقه، با متحد ساختن صفوف خود، برای رویارویی با توطئه های احتمالی این رژیم در آینده آماده باشند. علاوه براین، برای حراست از دستاوردهای این موفقیت، تمامی گروه های فلسطینی باید به مقاومت در دو عرصه مقاومت مسلحانه و مقاومت دیپلماتیک برای احقاق حقوق عادلانه فلسطین در مجامع بین المللی ادامه دهند.   


نویسنده