عوامل منطقه ای موثر بر مذاکرات صلح ترکیه با پ.ک.ک

ز آغاز زمستان سال پیش تاکنون مذاکرات صلحی میان دولت ترکیه با عبدالله اوجالان رهبر محبوس حزب کارگران کردستان ترکیه (پ.ک.ک) در جریان بوده است که عوامل منطقه ای یکی از عوامل تأثیرگذار بر گشایش گفتگو میان ترکیه و پ.ک.ک می باشد. 
 

مساله کرد در ترکیه قدمتی بیش از تاریخ کشور ترکیه دارد اما این مساله از 1984 به بعد که حزب کارگران کردستان ترکیه مبارزه ای مسلحانه علیه دولت را آغاز کرد تبدیل به بحرانی جدی تر از پیش شد؛ به نحوی که پس از سه دهه بیش از 40 هزار نفر کشته و 300 میلیارد دلار خسارت به طرفین وارد شد. اما از زمان روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه در ترکیه، رهبران حزب مذکور سعی داشته اند در فرایندی مرحله ای و گام به گام به سوی حل مساله کرد در این کشور حرکت کنند. در همین چارچوب از آغاز زمستان سال پیش تاکنون مذاکرات صلحی میان دولت ترکیه با عبدالله اوجالان رهبر محبوس حزب کارگران کردستان ترکیه (پ.ک.ک) در جریان بوده است که یکی از نتایج اولیه آن اعلام آتش بس و سپس آغاز عقب نشینی نیروهای پ.ک.ک بوده است.

 

 برای شروع این مذاکرات و روند موجود عوامل مختلفی در سطوحی متفاوت تاثیر گذار بوده اند که عوامل منطقه ای از موارد مهم تأثیرگذار بر گشایش گفتگو میان ترکیه و پ.ک.ک و تداوم این روند بوده است. در این راستا چهار علت عمده منطقه ای قابل توجه است.
 

 نخست، وقوع تحولات  عربی و اتهامات وارده بر الگوی ترکیه:

 از زمان روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه در ترکیه، این کشور سیاست خارجی فعالی را در قبال منطقه خاورمیانه با استراتژی «تنش صفر با همسایگان» اتخاذ کرد که برخی از آن با نام «نوعثمان گرایی» و یا «شرق گرایی» ترکیه یاد می کنند. با روی دادن تحولات  عربی، ترکیه سیاست فعالانه تری را در پیش گرفت به نوعی که استراتژی تنش صفر با همسایگان را به نوعی به استراتژی «مداخله فعالانه» تغییر داد. ترکیه در راستای دستیابی به هدف رهبری منطقه کوشیده است تا نظام حاکم بر خود را به عنوان یک الگوی مناسب جهت کشورهای در معرض تغییر معرفی کند. از این رو شاهد آن هستیم تاکید بر الگوی اسلامگرایی ترکیه در جای جای خاورمیانه عربی و شمال آفریقا در این دو سال مدام تکرار می شود. رهبران ترکیه در این الگو مدعی هستند که توانسته اند میان اسلام و دموکراسی رابطه بهتر و کاربردی تری ایجاد کنند. آنها تا حدی هم در ظاهر در دستیابی به این هدف موفق بوده اند. چراکه نام بسیاری از احزاب پیروز در تونس، مراکش و مصر برگرفته و متاثر از عنوان عدالت و توسعه در ترکیه بوده است. اما به رغم این موفقیت های اولیه در الگوسازی، ترکیه با یک اتهام جدی روبرو بوده و هست و آن وضعیت بغرنج حقوق بشر در قبال اقلیت های این کشور و به خصوص کردها است. این انتقادات بارها در نشریات مصری و عربی تکرار شده است که چگونه یک کشور می تواند خود را مدعی  یک الگوی مناسب برای دیگر کشورها بداند در حالیکه در داخل مشکلات عمیق و عدیده ای داشته و حقوق شهروندی دست کم 20 درصد از ساکنانش را تا حد زیادی نادیده می گیرد؟

 

دوم، تبعات تثبیت حکومت اقلیم کردستان عراق:

 عامل منطقه ای تاثیر گذار دیگر به تحولات دو دهه اخیر شمال عراق و به خصوص از سال 2003 بدین سو است. ترکیه ابتدا در قبال قدرت گیری و کسب امتیازات مختلف توسط کردهای عراقی از ترس سرایت آن به مناطق کردنشین خود مخالفت می کرد و حتی در سال 2007 در واکنش به تلاش کردهای عراقی برای دستیابی به کرکوک، تهدید به تهاجم نظامی کرد. اما به یکباره از سال 2008 سیاست ترکیه در قبال کردهای عراق تغییر کرد. ترکیه با درک این واقعیت که با توجه به هرم جمعیتی در عراق، همواره قدرت اصلی از آن شیعیان و آنان نیز به طور طبیعی به ایران نزدیک تر خواهند بود، به بازسازی رابطه اش با کردها و تقویت حمایتش از اعراب سنی همسایه جنوبی اش کرد. به نظر می رسد تثبیت موقعیت کردستان عراق و تحولات قدرت در میان گروه های مختلف عراقی باعث شده است تا ترکیه با این واقعیت مواجه شده و سعی بر کاستن از خطرات احتمالی ناشی از آن، از طریق دوستی و اتحاد داشته است. در این بین ترکیه حتی خواسته است از طریق حکومت اقلیم کردستان عراق، به حل مساله کرد در کشور خود دست زند. حمایت مسعود بارزانی از مذاکرات ایمرالی و تلاش های افرادی همچون جلال طالبانی برای نزدیک کردن پ.ک.ک و دولت ترکیه را می توان در این راستا قلمداد کرد.

 

سوم، تبعات ناشی از بحران سوریه:

مساله منطقه ای تاثیرگذار دیگری است که بر گشایش گفتگو میان ترکیه و عبدالله اوجالان و به تبع حوادث ناشی از بحران سوریه باز می گردد. درست چندماه پس از آغاز بحران سوریه، ترکیه در اقدامی قابل تامل اتحاد و دوستی استراتژیک خود با دولت بشار اسد را کنار گذشته و در فاصله ای کوتاه تبدیل به دشمن شماره یک منطقه ای سوریه شد؛ به نحوی که میزبانی مخالفین، حمایت و سازماندهی آنان، حمایت از آوارگان، تلاش برای کشاندن پای قدرت های خارجی به ترکیه و غیره را در دستور سیاست خارجی خود در قبال همسایه جنوب غربی اش قرار داد. اما در این بین خلا قدرت در سوریه و نیز اقدام اسد برای استفاده از کردهای این کشور به عنوان یک عامل بازدارنده در برابر ترکیه، باعث ترس و نگرانی عمیق ترکیه شد. این نگرانی بیشتر از آنجا ناشی می شود که بیشتر مرزهای زمینی ترکیه و سوریه، کردنشین بوده و این مناطق از اواسط دهه 1980 به محل نفوذ و حضور پ.ک.ک تبدیل شده است. در خلال دخالت های ترکیه در سوریه، شاهد اوج گیری فعالیت های پ.ک.ک علیه نیروهای نظامی و امنیتی ترکیه در جنوب شرق این کشور هستیم که بسیاری از تحلیل گران این احتمال را می دهند که میان توانایی های فزاینده یکسال اخیر پ.ک.ک و حمایت های دمشق ارتباط مستقیمی وجود دارد.

 

چهارم، رفع پاشنه آشیل داخلی در برابر رقبای منطقه ای و فرامنطقه ای:

عامل منطقه ای دیگر نیز به مساله موازنه قوا و پاشنه آشیل ترکیه در قبال رقبای منطقه ای و فرامنطقه ای آن باز می گردد. ترکیه به خوبی می داند تا مادامی که مساله کرد و پ.ک.ک را حل نکنند آن ها همواره در معرض آسیب پذیری از ناحیه کردها توسط رقبایشان در منطقه هستند. در پیش از جنگ سرد حمایت های غیررسمی اتحاد جماهیر شوروی از پ.ک.ک همواره یکی از عوامل دخیل در سردی روابط میان آنکارا و مسکو بوده است. در دوره اخیر نیز علاوه بر روسیه، کشورهای منطقه ای دیگری وجود دارند که قابلیت استفاده از برگ کردها برای تضعیف ترکیه را دارند.

 

همانطور که اشاره شد عوامل منطقه ای مختلفی وجود دارند که بر دولت ترکیه این فشار را وارد می سازند تا مساله کرد در این کشور را حل و فصل کند. اگر چنین مساله ای را ترکیه نتواند در کوتاه مدت حل و فصل کند نه تنها تاثیرات و تبعات منفی در نفوذ و جایگاه منطقه ای این کشور وارد خواهد شد بلکه می تواند حتی در میان و بلند مدت تمامیت ارضی این کشور را با تهدیدات جدی روبرو سازد. از این رو می بینیم ترکیه برای بهتر کردن چهره خود به عنوان الگویی کارامد، برای کاستن از تبعات حکومت اقلیم کردستان عراق، برای مدیریت بهتر تحولات جاری بحران سوریه و سرانجام برای از بین بردن پاشنه آشیل داخلی اش در برابر رقبای فرامنطقه ای و منطقه ایش مجبور است تا به مذاکرات خود با عبدالله اوجالان در ایمرالی ادامه دهد.


* عضو گروه ترکیه شناسی