گروه مطالعاتی روندهای فکری

لوازم فکر و اثر علمی تاثیر گذار: با نگاهی به مبحث "مدرنیته : پروژه ای ناتمام"

مقدمه 

 

گروه روندهای فکری مرکز مطالعات خاورمیانه به همراه کمیته دانشجویی انجمن علوم سیاسی ، چندی است خوانش متن های دوران ساز را برنامه خود کرده اند. اولین نشست این برنامه با حضور دکتر حمیدرضا رحمانی دهکردی، عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی در  دانشگاه علامه طباطبایی، روز یکشنبه هفتم مهر ماه 1392 و در سالن همایش های انجمن علوم سیاسی برگزار  گردید. متنی که دکتر رحمانی دهکردی برای این نشست پیشنهاد داده بود مقاله معروف "مدرنیته در مقابل پست مدرنیته" (اثر یورگن هابرماس) بود که در زمستان  1981 و در مجله  New German Critique منتشر گردیده است. دکتر رحمانی دهکردی، با مرور مضمون این مقاله ، در صدد پاسخ به این پرسش بر آمده است که "چرا ما نمی توانیم مقاله موثر و جهانی بنویسیم و خصایص سلبی و ایجابی مقالات تأثیر گذار جهانی کدامند؟" ایشان قصد دارند به قراری که در زیر می آید پاسخ آن پرسش را با تأمل در روش و مضمون مقاله مزبور جست و جو نمایند، آنچه در پی می خوانید مشروح سخن دکتر رحمانی دهکردی و پرسش و پاسخهای  انتهای نشست می باشد.

 

متن های تاثیر گذار جهانی

 

متن های تاثیر گذار جهانی، مجموعه ای از خصایص سلبی و ایجابی را دارا هستند که آن ها را متمایز می سازد. از حیث سلبی، متن تاثیرگذار جهانی، باید متد مناسبی داشته باشد. در حوزه ایجابی هم، مقاله موثر مقاله ای است که  تز رادیکالی عرضه کند، فرضیه رادیکالی داشته باشد به گونه ای که با وضوح بتوان وجوه تمایز آن را از متن های موجود تشخیص داد. به عبارت دیگر مقاله ای که مدعیات موجود را تکرار و تبیین می کند نمی تواند موثر و جهانی باشد. برای آزمون این فرضیه، بهتر است به یک مقاله بسیار معروف و جهانی هابرماس (مدرنیته در مقابل پست مدرنیته) تمرکز کرده ، متد و مضمون آن را مورد توجه قرار دهیم.

 

نقطه عزیمت بحث هابرماس 

 

هابرماس در این مقاله، مدرنیته را پروژه ای نا تمام می شمارد و بر آن است که آنچه از مدرنیته به نمایش نهاده شده، وجوه ظاهری، خشن و سلطه گرانه و نه رهایی بخش مدرنیته بوده است. وی پس از بازدید از نمایشگاهی در ونیز که مضمونش سیاه نمایی مدرنیته و مقصر دیدن آن به خاطر ناملایمات  زندگی مدرن بود، تصریح می کند که برگزار کنندگان نمایشگاه مزبور، دستاوردهای مدرنیته را در مسلخ تاریخی گری قربانی کرده، با چشم بستن بر رهاوردهای رهایی بخش بالفعل و بالقوه مدرنیته، یکطرفه به محاکمه مدرنیته پرداخته اند. از نگاه هابرماس، منتقدین مدرنیته، همگی محافظه کارند و به رغم داعیه های ترقی خواهانه، از لحاظ بنیادی ، محافظه کار هستند. برای اینکه آن ها هویت خود را از طریق نقد دیگری (نه طرح یک اثر و نظر مستقل) به کف آورده اند و پیش قراولی آن ها صوری و ظاهری است. از این رو می توان گفت که نقد صرف دیگران یا به زیر کشیدن دیگری، لازمه متن دوران ساز و تاثیر گذار نیست. آنچه مهم است طرح یک ایده مشخص و مستقل از دیدگاه دیگران است.

 

مدرن بودن چیست و رهاورد مدرنیته کدام است؟

 

طبق نوشتار هابرماس در مقاله "مدرنیته در مقابل پست مدرنیته"، واژه مدرن ابتدا در قرن پنجم میلادی و برای تمییز حال مسیحی با گذشته ای کفر آلود به کار گرفته شد. پس از قرن دوازده میلادی، شارل کبیر هم  آن را به کار گرفت و در ادامه در قرن هفدهم و در دوره موسوم به روشنگری بود که اصحاب روشنگری از واژه مدرن بهره گرفتند. قبل از دوران روشنگری، مدرن به خط تمیز اکنون از گذشته به کار می رفت، اما از دوره روشنگری به بعد، مدرن بودن با پیشرفت گره خورد. در روایت قرن نوزدهمی، مدرن بودن به شیوه ای رمانتیک ستایش گردید. اما به عقیده هابرماس در اواسط قرن 19، گودلر، جنبش سوررئالیست ها، و داودئیست هاو آوانگارها بودند که مدرن بودن را مورد توجه جدی قرار داده و به کار گرفتند. این جنبش ها همگی، گسستن از گذشته و ستایش وضع اکنون را پیشه خود کرده بودند و در پی آن بودند که زنجیره تاریخی و مداومت در تاریخ را منفجر ساخته، بنای اکنون را از نو برپا دارند. به واقع می توان گفت همه آن ها قصدی آنارشیستی داشتند. از نگاه اینان (آنارشیست های مدرن)، تأویل گذشته باید از پنجره اکنون باشد. حتی چیزها و آثار کلاسیک و سنتی هم ، به این دلیل ارزشمندند که توانسته اند در زمان حال دوام داشته باشند. از این رو، حال و زمان حال یک وضعیت  مهم نظری است. در همین راستا، هابرماس به بحث بنیامین در خصوص تاریخ  اشاره کرده، می گوید: بنیامین در زیر مفهوم تاریخ، از واژه "زمان اکنون" بهره گرفته است و تصریح نموده که تاریخ تجلی نگاه و خواست فاتحان و پیروزمندان است و مطالعه تاریخ به صورت رویه های پی در پی و متداوم، مورد توجه و خواست حاکمان و طبقه حاکم است.  از این رو تاریخ هم ، به خاطر توضیح اکنون، مهم است چون با بهره گیری از زمان حال، تاریخ را محاکمه می کنیم، اخگر امید در دل تاریخ می افکنیم تا از کنش های سرکوب شده، اعاده حیثیت کنیم. پس تاریخ، ساختاری است مربوط به اکنون و تاویلی است از گذشته. هابرماس با استفاده از روایت بنیامین در باب تاریخ و برداشتی که از ماکس وبر گرفته، ایده پروژه نا تمام مدرنیته را عرضه می دارد. او در این نظریه کوشیده است بگوید که ناهنجاری های متعارف در مدرنیته، عرضی اند، معلول دستگاه مدرنیته نیستند و به جای دیگری مربوط و متصل اند.

 

به گفته هابرماس، خرد برآمده از روشنگری در سه حوزه است :حوزه اول ، حوزه علم است که منطق آن خرد ابزاری است نه خرد ارتباطی. حوزه دوم، حوزه اخلاق است که اعتبارش را از هنجار می گیرد وحوزه سوم به هنر تعلق دارد که از زیبایی تغذیه می کند. از نگاه متفکرین روشنگری، این سه حوزه می توانند باعث رهایی بشر شوند و از عمق و دامنه مشکلات موجود بکاهند و این پروژه ای است قابل دفاع. به باور هابرماس، همسو با تخصصی شدن حوزه های سه گانه، آن سه از عرصه روزمره و مفاهمه ای به دور افتادند؛ مثلاً در حوزه هنر، هنر نه با نیکی بلکه به اعتبار غایتی در درون خودش یا هنر برای هنر، تعبیر شد. از این رو برای رهایی بخشی، حوزه سه گانه مزبور باید با همدیگر هماهنگ شوند و مدرنیته همچنان این توان و قابلیت را دارد که منادی رهایی باشد.

 

 

مخالفان مدرنیته و پاسخ های هابرماس به آنها

 

هابرماس در قسمت دوم مقاله جهانی خود به طرح این پرسش پرداخته است که چرا مخالفان مدرنیته، اعم از محافظه کاران جدید، محافظه کاران کلاسیک یا سنتی و نیز پسا ساختار گرایان قادر نیستند منطق رهایی بخش مدرنیته را بپذیرند و چرا راه را اشتباه رفته اند.

 

او ابتدا به محافظه کاران جدید پاسخ می دهد و خاطر نشان می سازد که محافظه کاران جدید، بسیاری از ناهنجاری ها را معلول مدرنیته می شمارند. به عنوان مثال، دانیل بل،در نقد مدرنیته تصریح می کند که مدرنیته و تکنیک ، جهان زیست را آلوده ساخته و راه رهایی از سیطره آن ، بازگشت به تعالیم و باورهای مذهبی است.

 

هابرماس، بر محافظه کاران جدید سه ایراد می گیرد: اولاً محافظه کاران جدید بین مدرنیته و ناهنجاری های امروز ، نوعی همبستگی ضروری برقرار می کنند و این کاذب است و درست نیست. آنچه سبب ناهنجاری شده، مدرنیزاسیون است نه مدرنیته. مدرنیته، پویش نظری و تاریخی است. اما مدرنیزاسیون با ترویج خرد ابزاری و حوزه سیستم، عملا خرد ارتباطی و حوزه زندگی را محدود و محدودتر می سازد. سیستم، یعنی  نظامی که فرایند سرمایه داری در آن کار می کند و این سیستم رفته رفته عرصه زندگی و رهایی را از بین می برد. ثانیاً محافظه کاران جدید و طرفداران دانیل بل، به جای اینکه با تکیه و با تمرکز بر موضوع استدلال بیاورند به خود شخص یا موقعیت ها حمله می کنند و دلایل مرتبط به موضوع را به کناری می نهند. ثالثا ، محافظه کاران جدید مدام می گویند مدرنیته در حال زوال است، معلوم نیست که مدرنیته ای که خور در حال زوال است چگونه زیست جهان را به سمت نابودی می کشد. 

 

هابرماس، به محافظه کاران جوان یک پاسخ دیگر هم می دهد و آن اینکه محافظه کاران جوان مدرنیته فرهنگی را قبول و سایر وجوه آن را نفی می کنند. با این وصف، محافظه کاران جوان به جای توسل به استدلال و خرد ، به احساسات و مضامین غیر عقلانی متوسل می شوند. پاسخ هابرماس به محافظه کاران پیر یا سنتی هم این است که آنان دیدگاهی واپس گرایانه یا ارتجاعی دارند و برای رهایی از نابسامانی های اکنون ، بازگشت به گذشته را پیشنهاد می کنند.

به طور کلی هابرماس، در این مقاله سه کار اساسی را انجام می دهد که حداقل از حیث متد می تواند مفید باشد: او درگام اول با بررسی دیدگاه های ضد مدرنیته، به ترسیم وضع اکنون یا موجود می پردازد. او در گام دوم، به آسیب شناسی دیدگاهها و نقد و ارزیابی آن ها همت گمارده و نهایتاً چشم انداز مطلوب را تشریح می کند که از نگاه وی عبارت است از پیشبرد پروژه روشنگری و به فرجام رساندن آن به مثابه پروژه ای ناتمام.

 

پرسش و پاسخ 

 

در بخش پایانی نشست مزبور، پرسش هایی از دکتر رحمانی زاده دهکردی مطرح شد که حول محور مقاله های هابرماس بودند. اولین پرسش را دکتر قدیر نصری از دانشگاه خوارزمی مطرح کرد و ضمن تحسین نقطه عزیمت بحث دکتر دهکردی، از کانون های سه گانه تراکم سلطه از نگاه هابرماس (حزب، شرکت و ایدئولوژی) سوال نمود و مشخصا این پرسش را پیش کشید که تولیدمتن موثر و جهانی چه نسبتی با تعهدات سیاسی، همسودی اقتصادی و التزام ایدئولوژیک دارد و آیا می توان بین این سه و تولید متنی رهایی بخش و معطوف به حقیقت، نسبتی برقرار کرد؟

 

سوال دیگر را آقای مقدم شاد (عضو گروه روندهای فکری و دانشجوی دکتری اندیشه سیاسی در دانشگاه تهران) مطرح کرد و از ممیزات اندیشه هابرماس نسبت به آموزه های روشنگری پرسید. مقدم شاد تصریح نمود که آیا سخن هابرماس در مورد مدرنیته، نوعی تکرار ادعاهای اصحاب روشنگری نیست و چه مواردی را می توان فصل خاص هابرماس قلمداد کرد؟

 

نشست مزبور با پاسخ  دکتر رحمانی زاده دهکردی به پرسش های مزبور خاتمه یافت.