گروه مطالعاتی روندهای فکری

سرمشقی جدید برای فهم جهان امروز : "نیم نگاهی به خاورمیانه"

مقدمه
 
آلن تورن ، اندیشه مند شهیر و معاصر فرانسوی ، در سال 2005 کتابی موثر نوشت و آن را پارادایمی جدید برای فهم جهان امروز نام نهاد. سخن مرکزی تورن در کتاب مزبور این است که ما انسانها ، در حال حاضر وارث و معاصر پارادایم یا سرمشق فرهنگی هستیم ، سرمشقی که از پی سه پارادایم مذهبی ( مسیحی) ، سیاسی ، اقتصادی – اجتماعی ، همدوره ما شده و مولفه های متفاوتی دارد. به باور تورن ، اگر در قالب پارادایم مذهبی ، سخن از کلیسا و کشیش بود و در پارادایم سیاسی همواره از نظم و سازمان و حکومت سخن می رفت ، در الگوی سوم یعنی پارادایم اقتصادی ، از واژگانی چون سرمایه دار و کارگر و مزد استفاده مکرر می شد. اما امروزه سرمشق فرهنگی است که غالب گشته و دقایق خاص خود را داراست. این قبیل سخنان تورن ، نظر اعضای گروه روندهای فکری را جلب نمود و آقای سلمان صادقی زاده ، عضو گروه و مترجم این کتاب ، پس از روایت دیدگاههای تورن ، تاملات خویش در باب استدلال تورن را در نشست مورخ 1 آبان ماه 1392 گروه روندهای فکری پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه ارایه نمود. آنچه در این گزارش می خوانید چکیده سخنان آقای صادقی زاده و سپس مشروح یافته های تورن می باشد. همه این مباحثه ها برای یافتن پاسخی قابل اتکا به این پرسش است که رفتار کنونی افراد  و گروهها را بر چه مبنایی می توان فهم کرد . حال که جوامع مهم شده و انحصار دولت در فرمانروایی را محدود کرده اند ، چگونه می توان الگوی حاکم بر رفتار جامعه را درک نمود.
 
اعتبار و زبان آلن تورن
 
  آلن تورن متفکر بسیار مهم و تاثیرگذاری می باشد و در جهان نیز آثار او به خوبی شناخته شده هستند. با این وجود وی به اندازه ی همتایان خود مانند یورگن هابرماس و یا آنتونی گیدنز  در دنیای انگلوساکسون شناخته شده نیست و این امر را می توان بر بستر دو دلیل عمده فهمید: ابتدا اینکه وی با وجود تسلط بر زبانهای متعدد اروپایی آثار خود را غالبا به زبان فرانسه نگاشته است و دو دیگر اینکه زبان و گفتار آلن تورن اساسا پیچیده بوده و فهم کامل آنها تا حدودی دشوار است. البته شاید بتوان این مسئله را بدین دلیل توضیح داد که در اندیشه های فرانسوی بر خلاف اندیشه ورزی انگلوساکسون که سیاه و سفید بوده و مرز بندی های قاطعی دارد، ما با نوعی تفسیرهای خاکستری رنگ رو به رو هستیم که بعضا درک آنها را برای خواننده انگلوساکسن دشوار می سازد. تورن بیش از هر جایی در امریکای لاتین شناخته شده است و جامعه شناسان امریکای لاتین بسیار از وی متاثرند اما به طور کلی می توان گفت که آثار وی تقریبا به تمامی زبانهای عمده برگردانده شده است. 
 
سخن مرکزی آلن تورن : سه پارادایم دیروز و یک پارادایم امروز
 
مهمترین کتاب تورن که آنرا می توان حاصل جمع همه اندیشه های دوران فکری وی دانست کتاب پارادایم نوین است. وی در این کتاب،  تحلیل جدیدی  را برای فهم مسائل اجتماعی در بستر جهانی شدن نشان می دهد. به نظر او فهم کنش اجتماعی منوط به فهم هیستوریسیته هر دوران است. هیستوریسیته از نظر تورن به معنای درک کنشگران اجتماعی از شرایط منحصر به فرد خود و اقدام به کنش جمعی بر پایه درک حاصله است. لذا هیستوریسیته در عین پذیرفتن فضای اپیستمیک، برای درک و کنش سوژه جایگاهی مستقل قائل است. وی در دالان تاریخ گذر از پارادایمهای مختلف را تشریح می کند. 
 
وی معتقد است که ما دورانی در پارادایم مذهبی می زیستیم در این دوران ما همه پدیده های اجتماعی را در قالب انگاره های مذهبی مانند خدا، تقدیر، سرنوشت و خیر اولی می فهمیدیم اما پس یک چرخش پارادایمی به پارادایم سیاست وارد شدیم. جایی که در آن تمامی پدیده های اجتماعی از منظری سیاسی فهمیده شده و تبیین می گردید. در این دوران ما پدیده های مذهبی را در قالب انگاره هایی مانند شاه، مردم، حکومت، حاکمیت، حق تعیین سرنوشت خویشتن و ... درک می کردیم. با آغاز عصر صنعتی شدن گذار از فئودالیته به کاپیتالیسم، مفاهیمی مانند ارزش افزوده، پرولتر، بورژوا، تضاد و منافع جایگزین انگاره های قبلی گردید و ما به سرمشق اجتماعی – اقتصادی پا نهادیم. جایی که در آن دیگر همه پدیده های اجتماعی از منظری کاملا اجتماعی بررسی می شدند. دراین دوران ما با تولد موجود جدیدی به نام جامعه رو به رو هستیم. موجودی که در بدو امر ابزار دست مدرنیته برای در هم شکستن اجتماعات و رسوخ در آنها بود اما پس از گسترش فزاینده ، مدرنیته را در درون خود محصور ساخته و خود را موجودی ازلی و ابدی معرفی نمود. در این دوران همه چیز باید بر اساس غایت نظام اجتماعی تعریف می شد و اهداف و ابزارهای مشروع – همانند بحث مورتن – را نظام اجتماعی دیکته می کرد. در این پارادایم ، فرد نه موجودی مستقل بلکه تنها به عنوان ابژه ای از نظام اجتماعی بود. 
 
با این وجود با گسترش نظام سرمایه داری انگلوساکسن و به حاشیه رفتن نظریه ویلیام بوریج و دولت رفاه از یک سو و گسست و پاره پاره شدن جامعه به معنای کلاسیک آن ما شاهد این موضوع هستیم که با فروپاشیدن جامعه دو نیروی متضاد به طور همزمان از دورن آن سر بر می آورند. یکی بازار آزاد، ترس جنگ و جماعت گرایی و دیگری سوژه، حقوق فردی، و مدرنیته متاخر. در این  میان تحولات حاصله از تضارب  این دو نیرو ویژگی اساسی دوران معاصر را شکل می دهد. دورانی که در آن ما با گذار از ایماژهای مرد سالارانه و با ورود به جامعه زنان شاهد رشد بیش  از پیش جنبشهای اجتماعی نوین هستیم که بر خلاف جنبشهای اجتماعی کلاسیک نه در پیوند با مفاهیم اجتماعی مانند طبقه بلکه در پیوند با حقوق فرهنگی شکل گرفته اند. 
 
در چنین شرایطی فرایند سوبژکتیفیکاسیون بر فرایند سوبژکسیون یا انقیاد غلبه خواهد کرد و رشد سوژه فردی که به لحاظ ماهوی با اگو یا من در روانشناسی فروید و خود  (Self)یا خویشتن در جامعه شناسی گیدنز متفاوت است، به بهبود شرایط کلی زندگی اجتماعی خواهد انجامید. وی بر خلاف پست مدرنیستها معتقد است آنچه ما در شرایط کنونی شاهد آنیم نه گذار از مدرنیته بلکه رویش دوباره مدرنیته است. 
 
وی مدرنیته را دارای دو عنصر اصلی و عناصر فرعی بسیار می داند. از نظر او عناصر اصلی مدرنیته عبارتند از اعتماد به خرد و پذیرش حقوق جهانشمول بشر. با این وجود وی با رد مدرنیزاسیون به عنوان پروژه ای که مدرنیته را تنها از آنِ غربی ها می داند از مدرنیته دفاع کرده و معتقد است مدرنیته در جوهره و ذات خود از آنِ تمامی ابنای بشر است. 
 
لازم به ذکر است که وی در سراسر کتب خود جماعت گرایی را یکی از آفات عصر جهانی شدن برشمرده و فرو افتادن در دامن هویتهای کلان و بیرونی را منع می کند. به نظر وی هیچ هویتی نباید به طور برون زا و از جهان بیرون اهدافی را به فرد حقنه کرده و سوژگی وی را از او سلب نماید. به نظر تورن در دوران کنونی یکی از بحثهایی که در مرکز توجه است اصالت تنوع فرهنگی  و توجه به حقوق اقلیتها است که در جهان امروز با طرح مباحثی مانند حقوق زنان ، جنبش حمایت از محیط زیست، سقط جنین،  شبیه سازی، لقاح مصنوعی و مرگ شیرین همراه است.  
 
تاملی در گفتار تورن
 
آلن تورن با وجود ارایه شرحی قابل توجه در مورد الگوهای کهن و امروزی ، مطالبی را مبهم و مجمل رها کرده است.از جمله این که او معلوم نمی کند که سهم گفتمان یا پارادایم دیروز در سامان امروز کدام  و چقدر است. علاوه بر این ، تورن معلوم نمی دارد که دیدگاهش جهان شمول است یا مختص غرب. دست آخر اینکه ، نظریه پارادایم جدید تورن مانند سایر نظریه های کلی (universal) ، به سهولت قابل نفی و اثبات نیست. 
 

 
ارائه سمینار: سلمان صادقی زاده