چشم‌انداز مذاكرات ايران و امريكا: توافق بر سر نظم نوين منطقه‌ای

با شروع مراحل اجرايي موافقتنامه ژنو ميان ايران و كشورهاي 1+5، گفت‌وگوها و مذاكرات كشورهاي امريكا، فرانسه، آلمان و انگليس با ايران بر سر همكاري‌هاي منطقه‌اي گسترش پيدا كرده و از حدود توقعات و انتظارات تحليلگران سياسي فراتر رفته است. به نظر مي‌رسد پرونده اتمي ايران و حل و فصل آن حتي به صورت موقت، بهانه بوده است برای غرب تا ایران را در معادلات مهم منطقه‌اي وارد سازد. ايالات متحده امريكا نياز فوري به نقش سازنده ايران در حوزه‌هاي گوناگون بحران منطقه‌اي دارد. چنانكه مي‌دانيم نيروهاي ناتو قرار است در سالجاري مسيحي از افغانستان خارج شوند و مسئوليت امنيت اين كشور را به عهده ارتش افغانستان قرار دهند و اين درحالي است كه دولت حامد كرزاي هنوز از امضاي موافقتنامه همكاري‌هاي استراتژيك با ايالات متحده امريكا خودداري مي‌كند و بيم آن مي‌رود كه جنبش طالبان در صورت خروج نيروهاي ناتو از افغانستان، مجدداً به صحنه درگيري‌هاي داخلي بحران افغانستان وارد شود و يكبار ديگر تجربه پيشين را در اشغال كابل تكرار كند.

 

 از طرف ديگر، ايالات متحده امريكا مي‌داند كه ايران با واشنگتن، در موضوع ضرورت حذف طالبان از ساختار سياسي افغانستان، اشتراك‌نظر دارد بنابراين امريكا پس از خروج نيروهايش از افغانستان مي‌تواند روي نقش سازنده كشور بزرگ و همسايه اين كشور يعني ايران حساب باز كند. امريكا اين همكاري ايران و واشنگتن را در چارچوب مبارزه با تروريسم تفسير مي‌كند. 

 

در سوي ديگر ماجرا، دولت نوري‌المالكي، نخست‌وزير عراق، با مشكلات فراوان داخلي مواجه شده است. دولت المالكي از يك طرف با ايالات متحده امريكا شراكت استراتژيك دارد و از طرف ديگر داراي منافع استراتژيك با ايران است. بنابراين در پرونده بحراني عراق نيز نقطه تلاقي امريكا و ايران به چشم مي‌خورد. استان انبار عراق در معرض عمليات نيروهاي القاعده و سازمان داعش قرار دارد. خطر جغرافيايي استان انبار اين است كه به مرزهاي مشترك عراق و سوريه نزديك است و سازمان داعش با نفوذ در اين استان قلمرو عملياتي خود را تا مناطق غربي عراق گسترش خواهد داد و بدين‌ترتيب به لحاظ جغرافيايي با مرزهاي شرقي سوريه پيوند مي‌خورد و عمق نقوذ استراتژيك خود را تأمين مي‌كند. اين درحالي است كه در اين نقطه نيز ايران نمي‌تواند مخاطراتي از اين دست را در شعاع امنيت ملي خود تحمل كند لذا ايران رسماً اعلام كرده است كه آماده همكاري همه‌جانبه با دولت نوري‌المالكي براي مبارزه با داعش در غرب عراق است. بايد توجه داشت كه در اين زمينه امريكا و ايران به صورت اعلام نشده منافع مشترك دارند. 

 

از مرزهاي غربي عراق كمي آن سوتر به سوريه مي‌رسيم كه در معرض يك جنگ دامنه‌دار داخلي قرار دارد. ايران و ايالات متحده امريكا در مورد ماهيت بحران سوريه و چگونگي راه‌حل اين بحران ديدگاهي بكلي متفاوت دارند اما با گذشت دو سال از بحران داخلي سوريه، براي همه طرف‌هاي درگير مشخص شده است كه بحران سوريه رفته رفته جنبه منطقه‌اي و بين‌المللي پيدا كرده است. درواقع سرزمين سوريه به يك عرصه براي حضور اتباع ده‌ها كشور تبديل شده است. واشنگتن همه اين نيروها را در زمره نيروهاي تروريستي دسته‌بندي كرده است. ايران نيز از گذشته نيروهاي ستيزه‌جوي سوريه را تكفيري‌هاي وابسته به عربستان سعودي تعريف كرده است. خطر غلبه اين نيروها در سوريه هم منافع متحد استراتژيك امريكا، يعني اسرائيل، را تهديد مي‌كند و هم ايران را از داشتن يك متحد استراتژيك در محور مقاومت منطقه‌اي، يعني رژيم بشار اسد، محروم خواهد كرد. از اين رو مذاكرات ايران و امريكا بر سر پاكسازي سوريه از وجود نيروهاي تروريستي مي‌تواند به سود همه طرف‌ها تمام شود. جالب آنكه در مورد راه‌حل سياسي بحران سوريه هم ايالات متحده نسبت به شعار قبلي‌اش در مورد ضرورت كنا‌ره‌گيري بشار اسد عقب‌نشيني كرده و هم ايران در مورد ايجاد اصلاحات ساختاري در بافت قدرت سوريه به نتايج قطعي دست يافته است. در نتيجه دو طرف مي‌توانند بر سر راه‌حل‌هاي ممكن‌الوقوع سياسي در مورد بحران سوريه به توافق برسند. 

 

در منطقه خليج‌فارس، دو كشور عربي دستخوش بحران هستند: يكي بحرين و ديگري يمن.

 

 در مورد بحرين مشخص است كه ايران و ايالات متحده اختلاف‌نظرات فراوان دارند. دولت بحرين ايران را به دخالت در بحران اين كشور متهم مي‌كند، اما گزارش‌هاي دقيق كارشناسان غربي نشان داده است كه بحران اين كشور بيشتر به نابرابري در تقسيم قدرت ميان اكثريت شيعه اين كشور و اقليت سني مذهب حاكم باز‌مي‌گردد. حتي كميته‌اي كه به دستور پادشاه بحرين به منظور بررسي ريشه‌هاي بحران اين كشور تشكيل شد در گزارش نهايي خود به ادعاي دخالت ايران در اوضاع داخلي بحرين پاسخ منفي داد. بحران اين كشور همچنان ادامه دارد و هر از چندگاهي اوضاع شكل حادتري به خود مي‌گيرد. مي‌دانيم كه بحرين ميزبان ناوگان پنجم امريكاست. از اين رو براي واشنگتن بهتر است در مورد يافتن راه‌حل سياسي براي بحران بحرين با تهران به توافقاتي دست يابد. 

 

بحران ديگر در اين منطقه مربوط به يمن است. پس از كناره‌گيري علي‌عبداله صالح، كشور يمن كه با يك انقلاب فراگير مردمي همراه با ديگر انقلاب‌هاي جهان عرب مواجه بود، با دخالت وسيع عربستان سعودي راه ديگري براي خروج از بحران انقلاب پيمود. در واقع با دخالت سازمان ملل متحد و عربستان سعودي مصالحه‌اي ميان نيروهاي سياسي شكل گرفت كه تاكنون ادامه دارد. 

 

در مجموع مي‌توان گفت كه بحران‌هاي متعدد منطقه‌اي موجب شده است  كه دو نيروي منطقه‌اي، يعني ايران و عربستان‌سعودي، در يك صف‌آرايي آشكار، به دليل آنچه پايتخت‌هاي دو كشور دخالت طرف مقابل توصيف مي‌كنند ابعاد بحران‌ها را گسترش بدهند. در مورد بحران سوريه، صف آرايي ايران و عربستان سعودي بيش از حوزه‌هاي ديگر بحران جدي و همه‌جانبه همراه با پيامدهاي وسيع منطقه‌اي و بين‌المللي است. زيرا هم عربستان‌سعودي و هم ايران از متحدان خود در منطقه و جهان خواستند كه براي دفاع از حوزه منافع خود در سوريه وارد عمل شوند. عربستان سعودي علاوه بر قدرت‌هاي بزرگ جهاني، نظير ايالات متحده امريكا و فرانسه، راه‌هاي ورود داوطلبان ستيزه‌جوي اسلامي را به خاك سوريه هموار كرده است تا در كنار مخالفان مسلح دولت اين كشور براي سرنگوني دولت بشار اسد تلاش كنند. از سوي ديگر حزب‌اله لبنان نيز به عنوان متحد استراتژيك ايران و سوريه، براي آنچه سيدحسن نصراله آن را دفاع از آخرين قلعه مقاومت ضدصهيونيستي در خاورميانه مي‌نامند، نيروهاي خود را به خاك سوريه وارد كرده است. برخي نيروهاي داوطلب عراقي نيز به جمع اين نيروها در سوريه پيوسته‌اند. در نتيجه جنگ داخلي سوريه علاوه بر ابعاد منطقه‌اي و بين‌المللي، به يك جنگ مذهبي و فرقه‌اي متمايل شده و اين موضوع زنگ خطر را در برخي پايتخت‌هاي منطقه به صدا درآورده است.

 

بحران سوريه به زودي چهارمين سال خود را آغاز خواهد مي‌كند. اين بحران به عنوان بزرگترين بحران جهاني در دهه اخير توصيف شده است. با اين حال هيچ‌يك از نيروهاي منطقه‌اي و جهاني نتوانسته‌اند رقيب خود را در سوريه از پا درآورند. روسيه به عنوان يك قدرت بزرگ جهاني در كنار دولت اسد ايستاد و در مقابل امريكا در كنار عربستان سعودي موضع گرفت، اما اين صف‌آرايي جهاني و منطقه‌اي نتوانسته‌است اوضاع بحراني سوريه را به يك نقطه تعيين‌كننده برساند. در نتيجه همه طرف‌ها به ضرورت حل و فصل بحران سوريه با استفاده از فرمول‌هاي سياسي رسيده‌اند. اجلاس ژنو 2 يكي از نشانه‌هاي اراده همه طرف‌هاي درگير براي انتقال به راه‌حل سياسي محسوب مي‌شود. ايران از شركت در اين اجلاس به دليل مخالفت اپوزسيون مسلح سوريه و همچنين مخالفت ايالات متحده امريكا و عربستان سعودي محروم شد، اما امريكا به نقش مهم و محوري ايران و ظرفيت بالاي آن در حل و فصل سياسي بحران سوريه آگاه بوده و هست. شايد به همين دليل است كه در حاشيه اجلاس ژنو 2 نمايندگان امريكا و ايران به گفت‌وگو درباره فرصت‌هاي ممكن براي يافتن راه‌حل سياسي جنگ سوريه پرداختند. 

 

بدين‌ترتيب در همه نقاط بحراني خاورميانه نه امريكا و عربستان سعودي مي‌توانند نقش بي‌همتاي ايران را ناديده بگيرند و نه ايران مي‌تواند از روي واقعيت‌هاي موجود در منطقه و ارتباط آن با حوزه منافع استراتژيك غرب بويژه ايالات متحده امريكا پرش كند. راه‌حل باقيمانده اين خواهد بود: گفت‌وگوي امريكا و ايران به طور مستقيم بر سر كانون‌هاي ياد شده بحراني مي‌تواند مفيد باشد. 

 

در واقع واشنگتن در اين زمينه نبايد از سياست خريد وقت استفاده كند. زمان به سود هيچيك از طرف‌ها پيش نمي‌رود، اما ادامه جنگ سوريه فقط يك قرباني دارد و آن ملت سوريه است و در اين ميان  نقاط مشترك منافع ايران و ايالات متحده امريكا در برخي كانون‌هاي بحران بيشتر از نقاط افتراق آنان است. در مذاكره مستقيم مي‌توان مذاكرات دو طرف را بر سر حوزه‌هاي بحراني برخوردار از نقاط مشترك تهران و واشنگتن متمركز كرد و در گام بعدي مي‌توان روي كانون‌هاي محل اختلاف، سياست مذاكرات گام به گام را در پيش گرفت. در نهايت ايران و ايالات متحده امريكا در مورد برقراري نظم نوين منطقه‌اي به  تفاهم خواهند رسيد. 

 

ايران نشان داده است كه در دستيابي به توافق همه‌جانبه جدي است. اين موضوع را مي‌توان در مذاكرات 1+5 با ايران به خوبي مشاهده كرد. ايران نشان داده است كه عملاً از لبنان تا عراق حوزه نفوذ خود را گسترش داده و به يك قدرت بزرگ منطقه‌اي تبديل شده است. ايالات متحده امريكا با شناخت و ارزيابي دقيق اين واقعيت مي‌تواند با اين قدرت بزرگ منطقه‌اي در جهت دستيابي به توافق همه‌جانبه در مورد برقراري نظم نوين منطقه‌اي به تفاهم برسد. به شرط آنكه زاويه نگاه دولت امريكا از محدوده تنگ امنيت اسرائيل فراتر برود و منطقه خاورميانه را بر پايه يك حوزه گسترده‌تر از محدوده اسرائيل مورد بازنگري قرار دهد. 


نویسنده

سید حسین موسوی (رئیس مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه)

سید حسین موسوی رئیس مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. حوزه مطالعاتی آقای موسوی مسائل خاورمیانه می باشد.