نظاميان مصر؛ تكرار خطاهاي پيشين
بسياري از ناظران و انديشهورزان سياسي در هزاره سوم، اين انديشه را مطرح كردند كه با توجه به عصر انفجار اطلاعات و گسترش پديده دموكراسي در سراسر گيتي و نيز پس از پايان جنگ سرد و سقوط اتحاد جماهير شوروي سابق، ديگر دوره پديدهاي بنام كودتاهاي نظامي در كشورهاي جهان سوم سپري شده و نظاميان بايد راه اقامت در پادگانهاي نظامي را درپيش بگيرند. نشانههاي اوليه عصر جديد بر اين نظريه صحه گذاشته است، زيرا در كمتر كشوري ديده يا شنيده شده كه نظاميان با سرنگون كردن دولتهاي حاكم قدرت را در دست گرفتهاند.
با اين حال در ديرپاترين كشور جهان، يعني مصر، كودتاي نظامي به فرماندهي ژنرال عبدالفتاح سيسي پس از يك دوره كوتاه از روي كار آمدن يك دولت منتخب به وقوع پيوست.
ارتش مصر از دهه 50 ميلادي قرن پيشين جايگاه مهمي در حيات سياسي كشور ايفا كرد و همه دولتهاي پس از كودتاي جمال عبدالناصر از ميان نهاد نظامي اين كشور برآمدند.
انور سادات و حسني مبارك همگي در نهاد نظامي اين كشور پرورش يافته بودند. نظاميان در كشورهاي عربي و منطقه خاورميانه الگوي دولتهاي ملي را پس از جنگ جهاني دوم رواج دادند، اما اين الگو نتوانست پايدار بماند در نتيجه و چنانكه ديديم كشور مصر در آغاز دهه دوم هزاره سوم با قيام مردمي كه شاهد يك انقلاب گسترده و مسالمتآميز عليه حكومت نظاميان بود. كشور مصر پس از انقلاب 22 ژانويه 2011 به سرعت قانون اساسي جديد را به رفراندوم گذاشت، انتخابات پارلماني را برگزار كرد و نخستين انتخابات رياست جمهوري را در شرايط كاملاً دموكراتيك تجربه كرد و اسلامگرايان وابسته به اخوانالمسلمين قدرت را در دست گرفتند. ارتش اين كشور در ظاهر با اين تحولات شتابزده همراهي كرد تا آنجا كه بسياري از نظريهپردازان سياسي به اين باور رسيدند كه ارتش مصر الگوي ارتش پرتغال را پس از قيام دهه 70 ميلادي قرن پيشين دنبال خواهد كرد و قدرت را به دست دولتهاي منتخب غيرنظامي واگذار خواهد كرد. اما در مصر چنين نشد و ارتش اين كشور با بحرانسازي پيوسته در صحراي سينا و در شهرهاي بزرگ صنعتي و در قاهره و به گفته مصريها با «شيطانسازي» چهره اسلامگرايان در همه رسانههاي وابسته به بدنه رژيم حسني مبارك مردم را براي شورش دوباره خياباني تشويق كرد و بالاخره در 30 ژوئيه 2013 محمد مرسي رئيسجمهور منتخب مصر را سرنگون كرد و يك دولت تحت نظارت نظاميان را به روي كار آورد، قانون اساسي مصر به سرعت تغيير كرد، تحصن چند ماهه طرفداران اخوانالمسلمين را در دو ميدان رابعه الادبيه و النهضه را به خاك و خون كشيد و حالت فوقالعاده در كشور برقرار كرد و در نهايت طي فرماني جنبش اخوانالمسلمين را يك گروه تروريستي غيرقانوني اعلام كرد و همه رهبران آن را به زندان انداخت.
اكنون مصر در حال برگزاري انتخابات رياستجمهوري است. در اين انتخابات دو نامزد بيشتر وجود ندارند. ژنرال سيسي ارابهكش كودتاي 30 ژوئيه و نامزد نهاد نظامي از يك سو و حمدين صباحي نامزد نيروهاي ملي با پيشينه ناصريسم از سوي ديگر. طي چند روز گذشته انتخابات رياستجمهوري مصر براي مصريهاي مقيم 124 كشور جهان برگزار شد. 318 هزار نفر در اين انتخابات شركت كردند. ژنرال سيسي بيش از 90درصد آراي مصريهاي مقيم خارج را بدست آورد. اگر اين نمونه را در انتخابات سراسري داخلي مصر به عنوان ملاك و معيار انتخاب بگيريم، ژنرال سيسي بيترديد و با فاصله بسيار زياد از رقيب خود پيشي ميگيرد و به عنوان رئيسجمهور جديد مصر وارد كاخ رياستجمهوري خواهد شد.
حال بايد ديد كه آيا مصر ميخواهد تجربه قرن پيشين را تكرار كند و يا اينكه ژنرال سيسي موفق خواهد شد كه وضعيت بحرانزده اقتصاد مصر را بهبود بخشد، اوضاع حقوق بشر را رعايت كند و يك آشتي ملي را مديريت كند و كشور را به سوي پيشرفت و ترقي هدايت خواهد كرد. اين پرسش ذهن بسياري از ناظران سياسي را به خود مشغول كرده است.
جامعه مصر پس از تحولات اخير به شدت قطببندي شده و به لحاظ سياسي با شكاف عميق افقي و عمودي روبرو شده است. اگر اكنون از روشنفكران سكولار مصري پرسش شود كه آيا نظاميان در شرايط جديد مصر موفق به بازگرداندن اين كشور به جايگاه واقعياش در منطقه خواهند شد يا خير، پاسخ آنها اين خواهد بود كه كشور مصر به دليل موقعيت ژئوپليتيك در وضعيتي نيست كه بتواند گام در مدل مدرن الگوي دموكراسي بگذارد. بنابراين نظاميان كه همه ساختارهاي اقتصادي اين كشور را در دست دارند ناگزيرند با جهان امروز تعامل مثبت داشته باشند كه در نهايت جنبههاي محدودي از دموكراسي را به ارمغان خواهند آورد، اما اگر همين پرسش را با روشنفكران مستقل و مسلمان در ميان بگذاريم، پاسخي بكلي متفاوت خواهيم شنيد: نظاميان مصر از پايه و اساس با دموكراسي بيگانه بوده و مصر به دليل همجوارياش با اسرائيل همواره تحت تأثير اين عامل خواهد بود. به عبارت ديگر اسرائيل هنوز از استراتژي تضعيف نيروهاي رقيب قدرتمند عرب خود دست برنداشته است. آنها به نمونههايي نظير عراق، سوريه و مصر سه كشور بزرگ عربي كه همواره براي اسرائيل نگرانكننده بوده و هستند. سرنوشت عراق به همان شكل درآمد كه همه ديدند. سوريه به وضعيتي دچار شده كه همگان ميبينند. مصر نيز (بهترين باور ) بايد كما و بيش در وضعيتي غيرتهديدكننده براي امنيت اسرائيل باقي بماند.
ناظران سياسي در ارزيابيهاي خود از تحولات مصر به نگاه اسلامگرايان اين كشور نزديكتر هستند. اين ناظران ميگويند اگر نظاميان توان و مهارت بيشتري براي اداره بزرگترين كشور عربي داشتند، در سايه حمايتهاي كمنظير امريكا از اين كشور طي دو دهه گذشته وضعيت مصر بهبود مييافت و به اوضاع كنوني دچار نميشد. بنابراين نظاميان در شرايط جديد چه چيزي ميخواهند به كارنامه ناموفق خود بيفزايند كه از انجام آن طي دهههاي گذشته ناتوان بودند؟ در نتيجه و در يك نگاه كلي كشور مصر به دليل وجود شكافهاي عميق اجتماعي و سياسي و به دليل همجوارياش با مقولهاي بنام امنيت اسرائيل تا اطلاع ثانوي دستخوش بحران خواهد بود. شايد اين همان چيزي باشد كه قدرتهاي بزرگ و اسرائيل خواهان آن هستند.
نویسنده
سید حسین موسوی
سید حسین موسوی رئیس مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. حوزه مطالعاتی دکتر موسوی مسائل خاورمیانه می باشد.