برندگان و بازندگان جنگ 51 روزه غزه

جنگ 51 روزه رژيم صيهونيستي عليه باريكه غزه، با برقراري آتش‌بس يكماهه پايان يافت. اين سومين جنگ دامنه‌دار اسراييل عليه مردم غزه، طي 6 سال اخير، است. جناح‌هاي مقاومت فلسطين، و در راس آنها واحدهاي غزالدين قسام و قدس طي مراسمي در شهر غزه پيروزي مقاومت ضد صيهونيستي را جشن گرفتند و مردم غزه نيز علي‌رغم تحمل تلفات سنگين حمايت و جانبداري خود را از نيروهاي مقاومت ابراز كردند.


از سوي ديگر در اين جنگ، بنيامين نتانياهو، نخست وزير رژيم صيهونيستي، با همراهي وزير دفاع و رئيس ستاد مشترك ارتش اسراييل، موفق شد بخش زيادي از نيروي جنبش حماس را منهدم كند. البته تحليل‌گران امور نظامي در اسراييل و نيز رقباي نتانياهو از ائتلاف حاكم، اين پيروزي اسراييل را «پيروزي اندوهگين» توصيف كرده‌اند.


جنگ اخير رژيم صيهونيستي ، به لحاظ مدت زمان جنگ، طولاني‌ترين جنگ اين رژيم عليه فلسطيني‌ها، از زمان اعلام موجوديت خود در سال 1948، تلقي مي‌شود. معمولاً جنگ‌هاي اسراييل در خاورميانه به تعداد روزهاي آن مشهور هستند و همه آنها دستاوردهايي براي اين رژيم داشته‌اند؛ اين درحالي است كه ارتش اسراييل در جنگ اخير، كه 51 روز به طول انجاميد، نتوانست به اهداف از پيش اعلام شده‌اش دست‌يابد. براستي بازنده و برنده جنگ غزه كيست؟ براي يافتن جواب اين سوال مي‌بايست به بررسي ابعاد ملي و منطقه‌اي اين جنگ پرداخت.


كليد راهبردي ارزيابي ابعاد گوناگون اين جنگ، در اهداف اعلام شده آن نهفته است. اسراييل با دستاويز قراردادن قتل سه يهودي شهرك‌نشين در كرانه باختري و متهم‌كردن جنبش حماس به اجراي اين عمليات، تجاوز دامنه‌دار خود را عليه باريكه غزه آغاز كرد. در روزهاي اوليه جنگ، ستاد ارتش رژيم صيهونيستي اعلام كرد كه انهدام كامل توان موشكي حماس از اهداف اين جنگ است. ارتش اسراييل به اين منظور حجم آتش‌باري عليه نوار غزه را تا آنجا افزايش داد كه مورد انتقاد شديد همپيمانان خود در سطح جهان نيز قرار گرفت. تلفات انساني مردم غزه در روزهاي اوليه جنگ بشدت افزايش يافت و كودكان، زنان، سالمندان و همچنين خانه‌ها، مساجد، ساختارهاي زيربنايي و نيروگاه برق، هيچكدام از ضربات سنگين نيروي‌هوايي رژيم صيهونيستي در امان نماندند. در مقابل واحدهاي مقاومت عمليات غافلگيركننده خود را عليه واحدهاي نخبه ارتش اسراييل آغاز كردند. در نخستين عمليات كيفي واحدهاي عزالدين قسام عليه قرارگاه نظامي «ناهال اوز» (Nahal oz) در نزديكي نوازرغزه، 13 سرباز اسراييلي به همراه يكي از فرماندهان واحد ويژه فرقه كالوني كشته شدند. اين عمليات چنان شوكي به پيكره ارتش و رژيم اسراييل وارد كرد كه بنيامين نتانياهو در تلويزيون حاضر شد و به خانواده قربانيان اين عمليات تسليت گفت.


ديري نپاييد كه شبكه تونل‌هاي غزه، ‌ كارآمدي نظامي خود را به سود واحدهاي مقاومت فلسطين نشان داد. موضوع تونل‌ها كه در روزهاي نخستين جنگ اسراييل عليه غزه مطرح شده بود، افكار عمومي و روحيه ساكنان شهرك‌هاي يهودي‌نشين را بشدت ويران كرد و از سوي ديگر هدف قرارگرفتن تقريباً همه شهرهاي اسراييل، بويژه تل‌اويو و فرودگاه بن‌گوريون، وضعيت رواني پشت جبهه نظامي رژيم صيهونيستي را در هم كوبيد. طبق برآوردهاي رسانه‌هاي اسراييل حدود 4 ميليون شهروند يهودي ناچار شدند ساعت‌ها در پناهگاه‌ها باقي بمانند يا به طور كلي در كنار پناهگاه‌ها مستقر شوند. فعاليت واحدهاي تجاري، آموزشي، جذب جهانگردان و واحدهاي اداري و به طور كلي زندگي عادي اسراييلي‌ها مختل شد و اسراييل در طول حيات خود براي نخستين بار طعم مشكلات ناشي از جنگ را چشيد. از اين رو رژيم صيهونيستي در هفته سوم جنگ اهداف خود را ارتقا داد و با احضار 30 هزار نيروي احتياط، به ارتش خود دستور داد براي اجراي عمليات زميني و انهدام شبكه تونل‌هاي فلسطيني‌ها خود را آماده كند.


نيروهاي مقاومت كه از آغاز جنگ در انتظار شروع عمليات زميني اسراييل بودند، از اين طرح اسراييل استقبال كردند. عمليات زميني ارتش صيهونيستي آغاز شد و واحدهاي ويژه اين ارتش از چند منطقه شرقي و شمالي باريكه غزه وارد حي‌الزيتون، شجاعيه و بيت‌حانون شدند. در روز دوم عمليات زميني ارتش اسراييل، نيروهاي مقاومت فلسطين موفق شدند تلفات سنگين در صفوف واحدهاي نخبه اين ارتش وارد كنند و بيمارستان‌هاي جنوب و شرق اسراييل به سرعت از زخمي‌هاي نظاميان اسراييلي پرشد. در نتيجه با افزايش تلفات در صفوف نيروهاي اسراييلي، عمليات هوايي، دريايي و توپخانه‌اي اسراييل عليه باريكه غزه به طرز جنون‌آميزي شدت گرفت. ديگر  ارتش صيهونيستي همه مرزهاي اخلاقي جنگ را در هم نورديد و خانه‌ها، مساجد، كليساها، آثار باستاني و مدارس شهرهاي غزه و حتي مدارس وابسته به سازمان ملل را هدف قرار داد. با اين حال نيروي مقاومت فلسطين خود را براي جنگ فرسايشي عليه اسراييل آماده كرده بود.


 برپايه گزارش رسانه‌هاي اسراييل، جنبش حماس و ديگر نيروهاي مقاومت فلسطين با وجود هدف قرار گرفتن خانه‌هاي مردم در باريكه غزه و قتل كودكان و زنان، سطح مهمي از رفتار اخلاقي جنگ را رعايت كردند و با هشدارهاي قبلي به ساكنان يهودي شهرك‌ها و شهرهاي مهم اسراييل نظير حيفا، تل‌اويو عسقلان، فقط هدف‌هاي نظامي ارتش اسراييل و مراكز مهم استراتژيك، نظير فرودگاه بن‌گوريون، را در معرض شديدترين حملات موشكي و خمپاره‌اي قرار دادند.


بالاخره اسراييل در هفته چهارم جنگ به اين نتيجه رسيد كه با برقراري آتش‌بس به تل‌آويو كمك كند. چند فقره آتش بس 24 ساعته و 72 ساعته برقرار شد كه آخرين آن به دليل دريافت برخي اطلاعات نظامي مبني بر وجود محمد‌الطيف، فرمانده واحدهاي قسام، در يك منطقه مسكوني در نواز غزه، ارتش اسراييل چند ساعت مانده به پايان آتش بس به آن منطقه مسكوني حمله و يك خانه را بمباران كرد. چند ساعت پس از اين حادثه مشخص شد كه محمد الطيف از يك مجلس خانوادگي بيرون رفته بود، اما همسر و يكي از كودكان خردسال او در اين تجاوز هوايي و نقض آتش‌بس كشته شدند. درواقع ارتش اسراييل كه در ميدان جنگ نتوانست دستاورد مهمي، حتي در تحقق اهداف اعلام شده‌اش، به دست آورد قصد داشت با قتل فرمانده يا فرماندهان نظامي واحدهاي قسام يا يكي از رهبران سياسي حماس، به عنوان يك پيروزي نظامي افكار عمومي خود را شاد كند.


بالاخره جنگ تجاوزكارانه اسراييل عليه باريكه غزه پس از 51 روز و چند فقره آتش بس و چند دور مذاكره رفت و برگشتي غيرمستقيم در قاهره، با يك توافق نسبتاٌ به سود نيروهاي مقاومت پايان يافت. اينكه مي‌گوييم نسبتاً به اين دليل است كه اسراييل قصد داشت اهدافي را كه در ميدان جنگ بدست نياورده بود در عرصة مذاكرات سياسي به دست آورد. اما نيروي مقاومت، كه به گفتة خالد مشعل رئيس دفتر سياسي حماس ميان دو فشار (يكي حجم درنده خويي ارتش اسراييل در كشتار غيرنظاميان فلسطيني و دوم تعهد به لوازم توافق با همه واحدهاي نظامي) بر روي مقاومت و ميانجي جنگ، يعني دولت مصر، گرفتار آمده بود توانست حداقلي از خواست‌هاي خود را تحقق دهد .


 نخستين دستاورد، گشوده شدن همه گذرگاه‌هاي براي تبادل كالا؛ دومين دستاورد،  افزايش محيط ماهيگيري در سواحل غزه از دو مايل دريايي به شش مايل به شرط افزايش آن به 12 مايل طي يكماه بعد از پايان جنگ، و سومين آن مذاكره غيرمستقيم براي بازسازي فرودگاه غزه و بندرگاه اين باريكه تحت نظارت درست توافق ملي فلسطين بوده است.


درواقع اين دستاوردهاي حداقلي، آنهم در مقابل ارتش چهارم، جهان پيروزي بزرگي براي نيروي مقاومت فلسطين محسوب مي‌شد. بنابراين نيروهاي مقاومت و ملت فلسطين و ملت‌هاي مسلمان و آزاده جهان حق داشتند اين پيروزي را جشن بگيرند. يادمان باشد كه تلفات ارتش اسراييل در  اين جنگ از جنگ 6 روزه اعراب – اسراييل در ژوئن 1967 بيشتر بود.


درس‌هاي جنگ 51 روزه غزه


جنگ غزه دو درس بسيار آموزنده در اختيار ملت فلسطين قرار داد. نخستين درس از نقطه نظر نظامي اين بود كه ارتش اسراييل طي چند دهة گذشته روي جنگ‌هاي سه پايه‌اي عادت كرده بود. پايه اول، انجام جنگي برق‌آسا، كوبنده و تعيين‌كننده است. درواقع ارتش اسراييل به دليل تغذيه اصلي‌ترين پيكره آن از نيروهاي احتياط، قادر نيست جنگ‌هاي فرسايشي و بلند مدت را تجربه كند. همه جنگ‌هاي اسراييل چنانكه گفته شد به تعداد روزهاي آن نامگذاري شده اند، نظير جنگ 6 روزه، اما جنگ اخير غزه 51 روزه به طول انجاميد و ساختار و ارتش اسراييل را در معرض تهديد قرار داد.


پايه دوم جنگ‌‌هاي اسراييل، انتقال فوري عمليات نظامي به حوزه جغرافيايي دشمن است. اين يكي از مهمترين دكترين‌هاي اسراييل در جنگ‌هاست. دلايل آن فراوان است. فقط كافي است بدانيم كه اين موضوع براي اسراييل عميقا استراتژيك است. به همين دليل ارتش اسراييل بلافاصله جنگ را به حوزه جغرافيايي حريف منتقل مي‌كند تا پشت جبهه اسراييل در امنيت كامل باقي بماند. اين درست است كه ارتش صيونيستي در جنگ اخير غزه، جنگ را با كشتار كودكان و زنان فلسطيني به جغرافياي حريف منتقل كرد، اما نبايد از ياد برد كه با هدف موشكي  قرار گرفتن همه شهرهاي اسراييل بويژه تل‌اويو و فرودگاه بن گوريون اين پايه جنگي اسراييل متزلزل شد.


مهار نيروي مقاومت فلسطين همواره از طريق شروع جنگ‌ها از سوي اسراييل و به رخ كشيدن قدرت بازدارندگي اين رژيم به حريف از طريق شروع جنگ‌هاي پيشگيرانه و وارد كردن بيشترين تلفات در صفوف حوزه منافع حريف،  براي اسراييل عدم وقوع جنگ يا شروع جنگ‌ به وسيله نيروي حريف را تضمين مي‌كرد. اين پايه مهم استراتژي اسراييل در جنگ‌ها نيز در جنگ اخير غزه ويران شد و نيروي مقاومت فلسطين، با برقراري سطحي از موازنة قوا و همچنين برقراري معادلة ناآرامي در مقابل نا‌ارامي موفق شد مفهوم قدرت بازدارندگي ارتش اسراييل را به چالش جدي بكشد.


به لحاظ سياسي نيز جنگ غزه درس مهمي در پي داشت؛ مي‌دانيد كه جنگ اخير غزه در بدترين شرايط سياسي منطقه‌اي به وقوع پيوست. همه كشورهاي منطقه، بويژه كشورهاي عربي، دستخوش ناآرامي بوده و هستند؛ از جمله سوريه (يكي از محورهاي مقاومت ضد صيهونيستي در منطقه)، عراق،  ليبي و تونس و حتي مصر كه به دليل مخالفت ريشه‌اي حاكميت آن با اخوان‌المسلمين و شاخه‌هاي منطقه‌اي آن، به موضع تماشاچي و عدم تحرك نشسته‌است. كشورهاي عرب خليج فارس، بويژه عربستان سعودي و اردن ، نيز همين موضع مصر را اتخاذ يا موضعي همراه و همدرد با رژيم صيهونيستي اتخاذ كرده‌اند. در اين زمينه، بنيامين نتانياهو در دسته‌بندي  و فهرست‌بندي پيروزي‌هاي اسراييل در جنگ اخير غزه به اين نكته اشاره كرد كه به لحاظ سياسي جنگ غزه فرصت‌هاي همپيماني‌هاي جديدي را در منطقه براي اسراييل فراهم كرد كه مي‌تواند معادلات منطقه را تغيير دهد.


تنها مدافعان فلسطنيني‌ها در منطقه در چند محور خلاصه مي‌شوند. جمهوري اسلامي ايران كه در راس كشورهاي حامي عملي فلسطيني‌ها قرار دارد. حزب‌الله لبنان و بالاخره تا حدودي كشور قطر كه در جانبداري از نيروي مقاومت، پيشينة مناسبي از خود بر جاي گذاشته‌اند. حال اين پرسش و اين آموزه رخ مي‌نمايد كه اگر اين جنگ در شرايط حتي شبيه به جنگ 2012 (دوره زمامداري محمد مرسي در مصر) رخ مي‌داد و اوضاع كشورهايي نظير سوريه و عراق متفاوت بود، بي‌ترديد اسراييل در وضعيتي بسيار دشوار هم به لحاظ نظامي و هم به لحاظ سياسي  قرار نمي‌گرفت؟


نویسنده

سید حسین موسوی (رئیس مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه)

سید حسین موسوی رئیس مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. حوزه مطالعاتی آقای موسوی مسائل خاورمیانه می باشد.