گروه مطالعاتی خاورمیانه و قدرت های بزرگ

امریکا و برنامه هسته ای ایران

روز چهار شنبه 30 مهر 1393، نشست دیگری از مجموعه نشست های گروه مطالعاتی "خاورمیانه و قدرت های بزرگ " پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه با موضوع " امریکا و برنامه هسته ای ایران" که توسط خانم زهرا محمودی ارائه گردید، برگزار شد.


خانم محمودی اظهار داشت که اگر تصور کنیم اختلاف ایران و امریکا در مسئله هسته ای، جدای از سایر مسائل موجود میان دو کشور، قابل تحلیل است؛ دچار فهم نادرستی از دلیل مخالفت امریکا با فعالیت های هسته ای ایران شده ایم. ایران و امریکا سال ها است روابط دیپلماتیک رسمی ندارند. اقدامات امریکا و نیز اقدامات متقابل ایران، جوی از بی اعتمادی را در روابط دو طرف ایجاد کرده است. وجود همین بی اعتمادی و برداشت خصومت آمیز از ماهیت نظام ج.ا.ایران، موجب تفاوت در نوع سیاست های امریکا در برخورد با موضوع هسته ای ایران و سایر کشورها شده است. دولت مداران و سیاست گذاران امریکایی، ایران را به عنوان کشوری معرفی می نمایند که سودای هژمونی منطقه ای دارد؛ هدف اولیه و فوری آن، تضعیف و از بین بردن حضور و نفوذ امریکا در خاورمیانه است؛ ایران به عنوان بزرگترین کشور شیعه و رهبر جبهه مقاومت اسلامی، تهدیدی علیه اسرائیل و کشورهای سنی منطقه به شمار می رود و در سایه جاه طلبی هسته ای خود، موجب بروز بازدارندگی هسته ای، برهم زدن توازن قوا، تروريسم هسته اي، اشاعه سلاح هسته اي و ... خواهد شد.  


امریکا همچنین با توجه به برداشتی خصمانه از ج.ا.ایران معتقد است که ایران کشوری تجديدنظرطلب، حامي راديکاليسم، مخالف صلح اعراب و اسرائیل، حامي تروريسم، ياغي، ناقض حقوق بشر و دموکراسي، دشمن منافع و ارزش هاي امريکا و محور شرارت است که در صدد کسب سلاح کشتارجمعي می باشد. بر اساس وجود این برداشت خصمانه، درک ایران و امریکا در قبال موضوع صلح فلسطین- اسرائیل، حضور نیروهای بیگانه در منطقه، مسئله عراق، افغانستان و سوریه در یک راستا قرار ندارد. در موضوع هسته ای نیز امریکایی ها معتقدند که ایران به عنوان کشوری منحرف در جهت گسترش تسلیحات هسته ای اقدام نموده است و بر این اساس، ایران را بزرگترین خطر برای اسرائیل و همچنین آرامش و ثبات در منطقه خاورمیانه می دانند. برخی سیاست مداران امریکایی نیز برنامه اتمی و موشکی ایران را بزرگترین تهدید جهانی در دهه بعد، در صورت عدم مهار آن اعلام کردند و بر این اساس، اقدام به وضع تحریم های فلج کننده علیه ایران نمودند و بر این باورند تحریم ها، ایران را وادار به مذاکره و دادن امتیاز نموده است.


 بنابراین، این تعارض نقش ها و استراتژی های طرفین که ریشه در برداشت خصومت آمیز میان امریکا و ایران دارد موجب شده است که علی رغم عضویت ایران در معاهده عدم اشاعه هسته ای، در اختیار نداشتن بمب هسته‌ای، عدم وجود هیچ گونه انحراف در برنامه هسته ای و صدور فتوا توسط رهبر ایران مبنی بر غیراخلاقی و غیر شرعی اعلام کردن استفاده از تسلیحات اتمی؛ امریکا سیاست مخالفت قاطعانه در ارتباط با برنامه هسته ای ایران را اتخاذ نماید. هر چند این مخالفت در دولت های جمهوری خواه و دموکرات در کاخ سفید با تاکتیک های متفاوت تغییر رژیم، جنگ پیش دستانه، تحریم های فلج کننده، دیپلماسی فشار صورت گرفته است اما( به زعم امریکایی ها) همگی با هدف جلوگیری از دست یابی ایران به سلاح اتمی  اعمال گردیده است.


اما باید در نظر داشت با بروز تغییر برداشت طرفین از یکدیگر می توان شاهد تغییر نوع روابط و ماهیت منافع دو کشور در بلند مدت باشیم.  نکته بسیار مهمی که باید مورد توجه قرار گیرد این است که منظور از تغییر روابط امریکا و ایران، تغییر نوع رابطه دو کشور به سمت روابط دوستانه (از جنس روابطی که میان دو کشور متحد) نیست، بلکه منظور همان عادی سازی روابط و ایجاد گام های اولیه در جهت اعتماد دو جانبه است در این بین، حل و فصل موضوع برنامه هسته ای ج.ا.ایران به دلیل جایگاه خاص استراتژیکی  این موضوع برای هر دو کشور، می تواند به عنوان نقطه شروع عادی سازی، اعتماد سازی و در نهایت آغاز فرآیند تغییر هویتی طرفین محسوب شود. تهران بایستی در نظر داشته باشد که برگزاری مذاکره با امریکا با هدف لغو همیشگی تحریم ها علیه تهران دور از واقعیت می باشد؛ چراکه تعداد زیادی مصوبه در کنگره وجود دارد که قدرت رئیس جمهور امریکا برای کاهش تحریم علیه ایران را محدود می کنند و در ضمن، کنگره نیز می تواند به اراده خود، تحریم های جدیدی علیه ج.ا.ایران وضع نماید. امریکا نیز باید در نظر داشته باشد که دانش و مهارت مربوط به فناروی هسته ای در ذهن صدها ایرانی نقش بسته است که زدودنی نیست.


در حقیقت، ایران به توانایی ساخت سلاح هسته ای دست یافته است. امریکا می تواند از طریق دست یابی به توافق جامع هسته-ای با ایران، به ایجاد حائلی میان برنامه صلح آمیز هسته ای ایران و توانمندی نظامی، برقراری مکانیسم های مانیتورینگ و نظارت منظم، زمان کافی و همکاری ایران برای اعتماد سازی در برنامه هسته ای این کشور دست یابد که موجب تغییر برداشت هویتی ایران از امریکا، حداقل در موضوع هسته ای گردد. در حقیقت، با تکیه بر همکاری صورت گرفته در توافق هسته ای و با عنایت به این که ایران در زمان حمله امریکا به افغانستان اقدام به ارائه اطلاعات و کمک های لجستیکی به واشنگتن نمود و در اجلاس بن نیز برای تشکیل دولت در افغانستان همکاری قابل توجهی با امریکا داشت، همچنین برای حل بحران عراق مذاکرات مستقیمی با امریکا برگزار نمود و در نابودي سلاح هاي شيميايي در سوريه با امریکا و روسیه همکاری داشت، می توان شاهد همکاری بیش از پیش واشنگتن و تهران در خصوص سایر موضوعات مهم منطقه ای مانند مقابله با گروه تروریستی دولت اسلامی عراق و شام و موضوع خروج نیروهای خارجی از افغانستان در پایان سال 2014، به عنوان گام هایی در راستای اعتمادسازی و تغییر برداشت هویتی طرفین نیز بود.


 ایجاد چنین شرایطی اولاً در راستای منافع امریکا است؛ چرا که واشنگتن از این طریق می تواند در کنار بهره مندی از منافع اقتصادی، بدون درگیرشدن جدی در منازعات منطقه ای و کمتر شدن مسئولیتش، نظم منطقه ای را برقرار سازد. ثانیاً در راستای منافع ایران است؛ چرا که به موازات برخورداری از مزایای اقتصادی، می تواند تهدیدات علیه امنیت ملی اش را کاهش می دهد. ثالثاً در راستای منافع کشورهای منطقه است؛ چرا که باعث کاهش هزینه های تسلیحاتی این کشورها، افزایش اختصاص بودجه در بخش های عمرانی، اجتماعی، بهداشت، تحصیل و در نتیجه ثبات و امنیت منطقه خاورمیانه می شود.