گروه مطالعاتی روندهای فکری
سازوکار و اهمیت بیبدیل گفتگو
نگاهی به کلیت منطقهی خاورمیانه و حتی حریمهای آکادمیک، مناظر دلآزاری را نشانمان میدهد. ترک گفت و گو و توسل به خشونت عریان یا نرم به صورت سراسری و مکرر!. راستی برای درمان این عارضهی نفسگیر و حیاتستیز و کشنده چه میتوان کرد؟ چرا در مناطق دیگری از جهان این قدر خشونت و بحران نیست و غالباً در اینجاست که تراکم و توالی بحرانها، یک واقعیت شده است؟ برای پاسخ به چنین پرسشهایی، پای سخن دکتر عباس منوچهری نشستهایم که ربع قرن است که اندیشه میکاود و «تاریخ فکری» ملل از دغدغههایشان است. اینک خلاصه سخن استاد عباس منوچهری.
مهم این است که گفتگو ترک نشود نه اینکه گفتگو آغاز شود.
دکتر منوچهری به عنوان محققی ویژهکار در خصوص گفت و گو، اخیراً به صورتی بینرشتهای و به تأسی از آمارتیا سن، توسعه را امری فکری – فلسفی میشمارد و منطبق با این رویهی کاری ، بر آن است که اگر انسان، موجودی زبانی است و انسان منهای زبان کامل نیست پس میتوان گفت که آدمیت آدمی منهای گفت و گو (ی زبانی) مخدوش است. توانمندی انسان به زبانمندی اوست و این فقط وجه مشخصهی انسان است نه سایر موجودات. گفت و گو، نوعی کاربرد زبان نیست، درست این است که بگوییم جنس گفت و گویی بودن، زبان است. از آنجا که هیچ کس زبان را با تولد خودش به همراه نمیآورد، آنچه زبان را نشان میدهد گفت و گو است.
به مدد زبان است که فکر، ارتباط و سخن با دیگران میسر میشود پس اصل، زبانمندی است که گفت و گو را میسر میسازد. هرکس اول میشنود و بعد فهم میکند و نهایتاً احتمالاً پاسخ میدهد. از عجایب زبان این است که هر روز ممکن است دهها جمله بگوییم که قبلاً نگفته بودیم و عجیبتر این که مخاطب ما هم معنای این جملات بیسابقهی ما را میفهمد. اساساً زبان یک ذخیرهی اشتراکی انسانهاست و باید روی این اصل خیلی توجه و تأمل کنیم. به تعبیر هایدگر، حتی در تنهاترین لحظات هم با زبان هستیم و فکر میکنیم. در خود تفکر، دیگران هم حضور دارند و سخن میگویند چون زبان نقطه و رشته اتصال ما انسانها به همدیگر است تا گفت و گو بکنیم به همین خاطر گفتیم که انسان موجودیست زبانی و ارتباطمند.
دو نیروی مختل و مخدوشکنندهی گفت و گو: تفکرات فردگرا و انبوهگی وسایل ارتباط جمعی
به باور نویسندهی کتاب «فراسوی رنج و رویا: روایتی پارادایمی از اندیشهی سیاسی» (تهران: پژوهشکدهی تاریخ اسلام، 1394)، «گفت و گویی بودن، شیوهی زیستن ماست. امروزه اتفاقی که افتاده این است که غالباً وجه گفت و گویی آدمی مخدوش میشود. چه با تفکرات فردگرایانه و چه با وسایل ارتباط جمعی و چه با مؤلفههای دیگر. به میزانی که انسان از خصلت گفت و گویی دور میشود، از خودش بیگانه میشود یعنی ازخودبیگانگی انسان با جدایی او از گفت و گو شروع میگردد. هر چه تجربه زیستمانی از خصوصیت گفت و گویی دور میشود به همان میزان دچار مصائب و بحران میشویم. اگر دانش و معرفت جنس گفت و گویی دارد میتوان گفت که دچار الیناسیون معرفتی شدهایم و نوعی تبادل و دیپلماسی فرهنگی ضرورت دارد. این که گفته میشود گفتمانی شویم یا گفت و گو را شروع کنیم نشاندهندهی یک بحران است چون اصل این است که گفت و گو رخت بر نبندد نه این که گفت و گویی تازه شروع شود. طرد علوم انسانی از جانب مهندسان، نتیجهاش همین متارکهی گفت و گویی است.