گروه مطالعاتی مصر و شمال آفریقا

علل افزایش علائق روسیه برای ایفای نقش در معادلات خاورمیانه؛ آثار و تبعات

نشست یکشنبه 5 دی 1395 گروه مصر و شمال آفریقا با عنوان «علل افزایش علائق روسیه برای ایفای نقش در معادلات خاورمیانه؛ آثار و تبعات» با حضور دکتر افشین زرگر عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد واحد کرج برگزار شد. در این نشست که مدیریت آن را  دکتر حسین ابراهیم نیا از اعضای گروه مصر بر عهده داشت پژوهشگران مهمان و اعضای گروه حضور داشتند.
 
ابتدای نشست آقای ابراهیم نیا ضمن خوشامد گویی به دکتر زرگر و حاضرین در نشست مقدمه ای کوتاه در زمینه تحولات اخیر خاورمیانه مطرح کرد، در ادامه دکتر زرگر بحث خود را با بیان چند خبر مهم که طی روزهای گذشته در ارتباط با روسیه رخ داد آغاز کرد. ایشان ضمن اشاره به ترور سفیر روسیه در ترکیه در آستانه نشست سه جانبه روسیه، ایران و ترکیه گفت: امروزه روس ها سعی در نقش آفرینی بیش تر در منطقه خاورمیانه دارند و البته بازیگری بسیار مهم و تاثیر گذار در معادلات منطقه خاورمیانه هستند. ما در این جا بحث خود را با این مفروض آغاز می کنیم که روسیه بازیگری فعال و مهم در معادلات منطقه خاورمیانه است و به دنبال این هستیم که بدانیم چرا روسیه علی رغم سند راهبردی 2020  و دیگر اسناد مربوط به سیاست خارجی و امنیت ملی خود که خاورمیانه را در اولویت های پایین تر (پنجم تا هفتم خود قرار داده) قرار داده است و علاقه مند به نقش آفرینی جدی تر در منطقه است؟ امسال نیز روسیه در سند سیاست خارجی خود که برای سال آینده منتشر شده، خاورمیانه را در اولویت پنجم قرار داده است، اولویت اول خارج نزدیک یعنی حوزه پیرامونی اش است، اولویت دوم اروپا، سوم آمریکا، چهارم جنوب شرق آسیا می باشد. با این حال روسیه در حال حاضر نقش مهمی در منطقه خاورمیانه دارد.
 
دکتر زرگر در مورد نگاه روس ها به خاورمیانه نیز گفت: در زمان شوروی نگاه روس ها به خاورمیانه ایدئولوژیک بود و تحت تاثیر نظام دو قطبی قرار داشت، روس ها بیش تر تلاش داشتند تا برای غرب در این منطقه مهم هزینه ایجاد کنند، مصر، عراق، لیبی و سوریه از جمله کشورهایی بودند که در دوره جنگ سرد در پیوند با شوروی بودند و پایگاه نفوذ شوروی قلمداد می شدند.
 
اما نوع تعامل روس ها با خاورمیانه پس از جنگ سرد را در سه دوره می توانیم بررسی کنیم: دهه ی 1990،  سال 2000 تا سال 2011 و سال 2011 به بعد. در دهه ی نود روس ها بیش تر درگیر خودشان بودند و می خواستند دوره گذار از شوروی به روسیه را با کم ترین آسیب طی کنند، درگیر مسائل اقتصادی بودند و در این دوره طبیعتاً در منطقه خاورمیانه منفعل عمل می کردند چون توان نقش آفرینی در این صحنه را نداشتند. در بسیاری نقاط همگرا با غرب عمل کردند که آغازش سال 1991 در آزادسازی کویت بود که عملاً روس ها نقش برتر غرب را پذیرفتند.
 
در دوره بعد (2000-2011) کل سیاست خارجی روسیه تحت تاثیر انتخاب ها و تصمیمات پوتین است. پوتین سعی می کند قدرت روسیه را احیا کند. اما با توجه به ساختار نظام بین الملل و انگیزه ها و رفتارهای امریکا به عنوان ابرقدرت نمی توانند خیلی نقش مهمی ایفا کند و ما کماکان شاهد واکنشی عمل کردن روس ها هستیم. بیش تر دفاعی عمل می کنند و حتی در برخی موارد مجبورند با غرب همراهی کنند. از سال 2010، 2011 با توجه به تحولات خاورمیانه (بهار عربی یا بیداری اسلامی) ، بحث تداوم مسائل مربوط به حضور نظامی امریکا در افغانستان و عراق و دیگر هزینه هایی که به امريکایی ها وارد می شود، عملاً روس ها در نگاه شان به خاورمیانه تغییر ایجاد می کنند، عملگراتر و فرصت طلب تر رفتار می کنند، نگاه شان به خاورمیانه سیاسی- امنیتی است و به دنبال نفوذ هستند. دیگر واکنشی عمل نمی کنند و اقدام فعال را سرلوحه سیاست های خود قرار می دهند، لیبی آخرین جایی بود که روس ها با غرب همراه و در واقع تحقیر شدند. از آن به بعد سعی کردند منافع خود را در مقابل غرب تامین کنند که در بحران سوریه مشهود است.
 
اما سیاست خارجی روسیه در طی دوره پس از 2000 به طور دقیق تر به دو دوره تقسیم می شود: 2000 تا 2008 و 2008 به بعد. در دوره اول روس ها خیلی به دنبال اصطکاک نیستند و بیشتر سعی در تثبیت جایگاه خود در نظام بین الملل دارند. از 2008 به بعد بحث گرجستان را داریم و برای اولین بار روس ها پس از فروپاشی شوروی نیروی نظامی خود را به خارج از مرزهای خود گسیل می کنند. در گرجستان مداخله نظامی می کنند، پر تحرک تر و تهاجمی تر رفتار می کنند، روس ها ریوانشیستی عمل می کنند و به دنبال تغییر شرایط هستند. از نظر من روسیه در خاورمیانه به دنبال حفظ وضع موجود بوده اما به طور کلی نگاه شان به جایگاه خود در جهان و معادلات بین المللی تغییر وضع موجود است. آن ها آن چه که غرب به دنبال آن است یعنی طرح خاورمیانه بزرگ را قبول ندارند. در کل روسیه کنونی نگاهش تغییر خواهانه ، تجدید نظر طلبانه و ریوانشیستی است اما در خاورمیانه حفظ وضع موجود.
 
دکتر زرگر با پرداختن به اين مسئله كه چرا روسیه علی رغم اسناد راهبردی و دکترین سیاست خارجی اش در قرار دادن خاورمیانه در اولویت پنجم اين گونه در تحولات خاورمیانه نقش بسیار مؤثر و مهمی دارد آن را در قالب چند نکته بدین صورت مطرح کرد:
 
1. هویت قدرت بزرگ: روس ها در راستای تبدیل شدن به قدرت بزرگ و نمایش این هویت به دیگر قدرت ها، با ورود به بحران های منطقه ای حتی دورتر از مرزهای خود تلاش دارند تا نشان بدهند که این نقش را می توانند به خوبی ایفا کنند، بسیاری از اقداماتی را که روس ها انجام می دهند می توان در همین قالب مورد توجه قرار داد.
 
2. ساختار نظام بین الملل و نظام منطقه ای: این ساختار به روس ها اجازه می دهد که وقتی اروپا و امریکا درگیر مسائل دیگر هستند از این فرصت استفاده کنند و از خلاء قدرت در منطقه بهره بگیرند. می دانیم که بر مبنای رئالیسم کلاسیک هر کجا بازیگری قدرت خود را از دست بدهد بازیگر دیگری وارد صحنه خواهد شد و روس ها نیز از این وضعیت استفاده می کنند.
 
3. حفظ متحد و نفوذ: روس ها می خواهند آخرین متحد خود یعنی سوریه را حفظ  کنند، مایل نیستند همان طور که عراق و لیبی را از دست دادند سوریه هم از دست برود. برخی از آینده پژوهان معتقدند از دهه 2030 و 2040 به بعد امکان برخورد جدی روسیه و چین با غرب وجود دارد لذا به مدیترانه نیاز دارند، تنها پایگاهی که روس ها بعد از شوروی داشتند سوریه (بندر طرطوس) بود و می خواهند آن را حفظ کنند. چون در غیر این صورت باید منافع غرب را بپذیرند و بیش از پیش عقب نشینی کنند.
 
4. مدیریت بحران ها و مسائل بین المللی: روس ها به دنبال نظام چند قطبی یا چند جانبه گرایی هستند.  نظام چندقطبی مبتنی بر رقابت و عمدتا مبتنی بر حاصل جمع صفر است و نظام چندجانبه گرایی مبتنی بر همکاری تعاملی است. از نظر من روس ها دنبال چندجانبه گرایی بودند و می دانند در نظام چند قطبی توانایی رقابت با غرب و امریکا را ندارند. از این نظر می توان این فرض را در نظر گرفت که روسیه نیز می خواهد خود را در مدیریت بحران ها و منازعات بین المللی خصوصا در سطح مناطق پیرامونی فعال نشان دهد.
 
5. جلوگیری از برهم خوردن توازن قدرت در خاورمیانه: در صورت بر هم خوردن توازن خطراتی برای روس ها ایجاد می شود از جمله گسترش اسلام رادیکال به مرزهای روسیه. روسیه به هیچ وجه گسترش اسلام رادیکال در خاورمیانه را برای خود مطلوب نمی بیند و بر خطر اشاعه آن به مناطق تحت نفوذ خود در آسیای مرکزی و قفقاز و حتی درون سرزمین خود به ویژه تاتارستان-باشغیرستان و منطقه قفقاز شمالی خاصه داغستان و چچن آگاه است.
 
6. اهمیت انرژی برای روسیه: خاورمیانه در زمینه انرژی بزرگ ترین رقیب روسیه است. روس ها از ابزار انرژی همواره برای فشار بر اروپا استفاده کرده اند و هرگز تمایلی به از دست دادن این ابزار خوب را ندارند. کماکان به دلیل ناامنی در خاورمیانه روسیه بهترین گزینه انرژی برای اروپاست.
 
7. فروش سلاح: در دهه ی نود روس ها بخش مهمی از بازار سلاح را از دست داده بودند در دوره زمامداری پوتین و حزب اش خواستند آن را دوباره اعاده کنند، و اکنون موفق شده اند بخشی از بازار فروش اسلحه را از آمریکا باز پس بگیرند. در خاورمیانه، روس ها خریداران زیادی برای سلاح های خود می بینند. 
 
8. نمایش قدرت و پرستیژ:  روس ها در خاورمیانه در حال نمایش قدرت خود هستند. حضور در صحنه های ناآرامی چون سوریه و نقش آفرینی در معادلات آن و نیز استفاده از سلاح های مخرب پیشرفته خود، می تواند هم برد آتش و عرصه مانورش را به خوبی به نمایش بگذارد و هم نشان دهد که روس ها می توانند در مواقع حساس در جهت دفاع از منافع خود و رفع تهدیدات موثر و قاطع عمل کنند. هم چنین از این نمایش قدرت در جهت اطمینان بخشیدن به متحدین و دوستان خود نیز استفاده می کنند تا نشان دهند که روسیه می تواند کماکان گزینه خوبی برای روابط دوستانه و مشارکت باشد.
 
9. خطر اسلام رادیکال: قبلا به این مورد تا حدودی اشاره شد که همواره روس ها از آن احساس خطر می کنند. بر اساس آمارها گفته می شود جمعیت مسلمانان روسیه بین 16 تا 20 میلیون نفر و حتی برخی آمارها بیش از این است و می دانیم که بزرگ ترین جمعیت مسلمانان در یک پایتخت اروپایی در مسکو است. در جایی که آمار جمعیت روسیه حاکی از کاهش زاد و ولد در میان ارتدوکس ها و اسلاوها دارد جمعیت مسلمانان در حال افزایش است و این مشکل بزرگی برای روس ها است. ما مجموعه ی امنیتی خاورمیانه را با مجموعه امنیتی اوراسیا در ارتباط می بینیم، هر اتفاقی در مجموعه امنیتی خاومیانه روی دهد به دیگر مجموعه های امنیتی سرایت خواهد کرد و روس ها کاملا بر این امر واقف هستند که اگر در این جا جلوی افراط گرایی اسلام رادیکال را نگیرند می تواند به مرزهای روسیه اشاعه پیدا کند و روس ها در این زمینه بسیار هزینه کرده اند.
 
اما آثار و تبعات این نقش آفرینی را دکتر زرگر این گونه توصیف کرد: اولا بایستی دقت داشته باشیم که امروزه روسیه بازیگر مهم مجموعه امنیتی خاورمیانه است و به هیچ وجه نمی توان آن را نادیده گرفت. در گذشته امریکا بازیگر اصلی و مسلط منطقه بود اما در سال های اخیر روسیه نقش مهمی پیدا کرده است. آثار این نقش آفرینی را می توانیم برای منطقه خاورمیانه، برای روسیه برای بازیگران منطقه ای از جمله ایران و عربستان و برای بازیگران فرامنطقه ای مثل آمریکا در نظر بگیریم. در رابطه با منطقه خاورمیانه به نظر توازن قدرت تغییر می کند، الگوهای ائتلاف و اتحاد تحت تاثیر این عامل بازتعریف می شود و بلوک بندی های منطقه ای تحت تاثیر نقش آفرینی روسیه قرار می گیرد و ما بایستی به این امر توجه داشته باشیم. در سوریه، روسیه بسیار زیرکانه عمل کرد و درگیری گسترده را دنبال نکرد، در این زمینه دیدگاهی وجود دارد که معتقدند آمریکا در بهار عربی دخالت داشت و به دنبال آشوبی کنترل شده بود، که نهایتا به صورت دومینووار به سقوط حکومت هایی انجامید که امریکا نظر مثبت بدان ها نداشت، در این وضعیت روس ها فریب نخوردند و درگیری گسترده را دنبال نکردند، درگیری مدیریت شده را البته با صرف هزینه هایی دنبال کردند. نکته مهم این است که روس ها با توجه به هویت شان در مورد تحولات خاورمیانه آماده هر سازشی هستند و در مورد سوریه هم به نظر می رسد در مقابل غرب یک برگ برنده برای چانه زنی کسب کرده اند، و ما باید در روابط مان با روسیه احتیاط کنیم و آمادگی هر گونه رفتاری را از روسیه در این مورد داشته باشیم. چون همان طور که مطرح شد خاورمیانه اولویت پنجم روسیه است و اتفاتی که می افتد برای ما تبعات بزرگ تری خواهد داشت.
 
در پایان این نشست با پرسش و پاسخ حاضرین خاتمه یافت.

 گزارش: سحر تقی پور، دبیر گروه مصر و شمال افریقا