گروه مطالعاتی خلیج فارس

مجموعه امنیتی منطقه‌ای؛ الگوهای روابط کشورهای حوزه خلیج فارس

روز چهارشنبه 22 دی ماه 1395 در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه نشست «مجموعه امنیتی منطقه ای؛ پویش ها و الگوهای روابط کشورهای حوزه خلیج فارس» با سخنرانی دکتر «بهاره سازمند» دانشیار روابط بین الملل دانشگاه تهران، «مهدی جوکار» دانشجوی دکتری مطالعات خاورمیانه و شمال آفریقای دانشگاه تهران، «هرمز جعفری» دانشجوی دکتری روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبایی، و با حضور دکتر «سید جواد صالحی» استاد دانشگاه شیراز و مدیر گروه خلیج فارس پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه همراه با جمعی از اساتید و پژوهشگران این پژوهشکده به مدیریت «مهدی ذوالفقاری» برگزار شد.

 

 آقای ذوالفقاری با اشاره به متغیر مهم «خلیج فارس» در موضوع این نشست گفت: ابتدا بهتر است نگاه کوتاهی به «منطقه راهبردی خلیج فارس» و دلایل اهمیت آن داشته باشیم، همچنین دو نکته مهم نیز در زمینه خلیج فارس درخور تأمل است: اول اینکه خلیج فارس سه قاره آفریقا، آسیا و اروپا را به هم پیوند می‌دهد و دوم اینکه نقش کشورهای شورای همکاری خلیج فارس را باید برای درک بهتر الگوهای روابط کشورهای این حوزه مورد توجه قرار داد.

 

در ادامه نشست، دکتر بهاره سازمند، گفت: ریشه نظریه مجموعه امنیتی منطقه از مکتب کپنهاگ آمده است و در پیوند است با نام بری بوزان که در واقع مبدع این نظریه بود و در آثار خودش هم به این موضوع توجه کرده و به مولفه های آن پرداخته است. پس این موضوع در مکتب کپنهاک ریشه دارد و تحولاتی که در فضای بین المللی اتفاق می افتد از جمله گسترش جهانی شدن در دهه نود و بعد فروپاشی شوروی در ابتدای همین دهه نیز زمینه را برای طرح رویکرد جدید به مقوله امنیت فراهم می کند و مسائلی هم مطرح می شود که تا آن زمان مورد توجه نبوده و حتی مسائل زیست محیطی هم بُعد امنیتی پیدا می کند.

 

دکتر سازمند در ادامه گفت: در این نظریه چند مولفه مد نظر است و باید مورد توجه قرار بگیرد، اولین مقوله ای که باید مورد توجه قرار بگیرد تعاملی است که بین دو مقوله آنارشی و جغرافیا وجود دارد و در واقع مولفه جغرافیا در تعریف نظریه امنیتی به عنوان یک مولفه کلیدی است و در بیان مقوله ها و جزئیات نظریه مجموعه امنیتی دائما بر بحث جغرافیا و امنیت نیز تاکید می شود.

 

وی تصریح کرد: نکته بعدی که در نظریه مجموعه امنیتی منطقه ای وجود دارد این است که یک سطح تحلیلی را به سطحهای قبلی اضافه می کند، در نگاه نورئالیستی سه تحلیل ملی، داخلی و بین المللی مد نظر بود و بر بعد بین الملل آن نیز تاکید بسیار شده بود، اما بعد این نظریه به عنوان حلقه چهارم به این حلقه اضافه می شود که در آن بر اهمیت مناطق تاکید شده و اینکه ما همه چیز را بر پایه ساختار نظام بین الملل نبینیم.

 

دکتر سازمند افزود: بری بوزان سعی می کند در  بحث نگاه سازه انگارانه از آن نگاه نورئالیستی صرف فراتر برود و فرآیند امنیتی و غیر امنیتی کردن مسائل را برجسته کند و در کنار این فرایند بحث الگوهای دوستی و دشمنی را که می تواند تعیین کننده نوع توزیع قدرت درآن منطقه باشد ترسیم کند.

 

وی در ادامه گفت: بحث بعدی بحث خوشه های امنیتی است که در یک نظریه مجموعه امنیتی منطقه شکل می گیرند و دائما در حال شکل گیری هستند و می توانند تغییر پیدا کنند و به شکلهای مختلفی درآیند و مبنای آن نیز از نظر بری بوزان مبنای دولت محور است، اما در دوره جدید ما می توانیم شاهد شکل گیری خوشه هایی باشیم که علاوه بر مبنای دولت محور کنشگران دیگری هم در آن دخیل هستند.

 

دکتر سازمند بیان کرد: نگرانی امنیتی گروهی از دولتها تا اندازه ای به یکدیگر گره خورده و ما نمي توانيم امنیت ملی آنها را به صورت منطقی از يكديگر جدا تصور کنیم، اگر به این تعریف دقت کنیم می بینیم که وجه نئورئالیستی در آن کاملا غالب است. اول اینکه نگاه کاملا دولت محور است و  به گروهی از دولتها اشاره می کند و ثانیا اینکه مقوله امنیت ملی را بیشتر مورد توجه قرار می دهد.

 

 وی افزود: بری بوزان نیز چهار سطح تحلیل را مورد بررسی قرار می دهد، اول سطح تحلیل داخلی است یعنی میزان قدرت و ضعف و  ثبات و نظمی که دولتها دارند و همچنین همسویی ملت و دولتها تا چه حد است. دوم روابط دولت با دولتها است، به طور مثال دولتها در منطقه خلیج فارس چه روابطی بایکدیگر دارند و چه خوشه های امنیتی را می توانند ایجاد کنند. سوم تعامل این منطقه با مناطق همسایه است که به عنوان نمونه خلیج فارس با مناطق همسایه خودش چه تعاملاتی را می تواند داشته باشد و چهارم هم در واقع نقش قدرتهای جهانی در منطقه و یا همان مولفه بین المللی است است که قدرتهای خارج از منطقه چه تاثیری می توانند بر منطقه داشته باشند.

 

این استاد دانشگاه همچنین گفت: در خصوص ساختار یک مجموعه امنیتی هم مولفه هایی قابل طرح است. اول مرز، که یک مجموعه امنیتی را از دیگری مجزا می کند بطوريكه آن از مجموعه امنیتی همسایه تفکیک می شود، دوم ساختار آنارشیک، که در هر مجموعه امنیتی وجود دارد و در واقع پیوند بین آنارشی و جغرافیا است. سوم نوع قطب بندی و نوع توزیع قدرت بین واحدها در یک مجموعه امنیتی مي باشد و چهارم ساخت اجتماعی که هم فرایند امنیتی کردن يا غیر امنیتی کردن مسائل و هم  الگوهای دوستی و دشمنی در این مولفه را مد نظر قرار مي دهد. که اگر دقت کنیم می بینیم که این چهار مولفه ترکیبی از گزاره های نورئالیستی و گزاره های سازه انگارانه است.

 

در ادامه آقای مهدی جوکار، گفت: اگر بحث های بوزان را به عنوان مقدمه بحث مطرح کنیم خواهیم دید که وي خلیج فارس را به عنوان زیر مجموعه امنیتی منطقه ای در چارچوب خاورمیانه در نظر می گیرد و  آن را یکی از سه شاخه ای می داند که در مجموعه کلان خاورمیانه وجود دارد و به عبارتي خلیج فارس تمام مولفه هایی را که بری بوزان برای مجموعه امنیتی تعریف می کند داراست. او  می گويد که زیر واحدهای امنیتی خلیج فارس بعد از خروج بریتانیا درسال ۱۹۷۱ از خلیج فارس شکل می گیرد و ما شاهد بوديم که سه قدرت ایران، عربستان و عراق حضور دارند و الگوهای تعامل روی این سه کشور تشکیل شده بود.

 

از آن زمان کشورهای حوزه خلیج فارس ظاهرا تهدیدی را از ناحیه یکی از همسایه های خود احساس می کنند که پویشهای امنیتی در خلیج فارس از آن شکل می گیرد و بعد از آن ما شاهد انقلاب ایران هستیم كه همسایگان سعي دارند آنرا یک تهدید هویتی تلقی کنند. بعد از آن حمله عراق شکل می گیرد که متاثر از این حمله، کشورهای حوزه خلیج فارس شورای همکاری خلیج فارس را تشکیل می دهند.

 

 آقای جوکار در ادامه گفت: معمولا در منطقه به خاطر اینکه دولتهای عربی پایه های امنیتی شان بر اساس دولتهای خاندانی شکل گرفته و دولتهایی نیستند که از پایین شکل گرفته باشند تهدیدها از ناحیه جامعه برای آنها فراوان است و هویتهای فراملی برای آنان یک تهدید مهمی را ایجاد می کند. مثلا عراق هنگامي حمله به ایران با مطرح کردن بحث هویت عربی مناطقي در ايران و همچنين تهدید بر جدایی طلبی بعضي ديگر كوشيد تا کردهای ایران را تهدید کند. در سطح كلي انقلاب ایران نيز مي توانسته است بر چالش های امنیتی که در منطقه بوجود آمد تاثیر گذار باشد.

 

آقای جوکار افزود: در حمله صدام به ایران بازهم عامل هویت بسیار مطرح است چرا که صدام بر هویت پان عربی تاکید می کند و جنگ با ایران را به عنوان جنگ قادسیه می بیند تا بتواند جهان عرب را با خود همراه کند. همچنین در دیگر سو ایران جنگ با عراق را به عنوان جنگ با جهان کفر و سکولار مطرح مي کند و در واقع صدام را یک دست نشانده جهان کفر می بیند. در سطح خرد نيز دو طرف در تلاشي براي دستكاري در هویتهای یکدیگر هستند.

 

با شروع جنگ ۲۰۰۳ عراق هستیم و فضای جنگ به شکلی پیش می رود که فضای هویتی آن می شود یعنی رژیم مورد حمایت سنی ها کنار می رود و رژیمی که مورد حمایت كه اكثريت شیعه افراد جامعه را تشکل می دهند روي كار مي آيد. و از آن به بعد است که رقابت های درون عراق سوار بر گسل های هویتی می شود. ایران از جنبش مردم عراق و همچنين شیعیان حمایت می کند و از دیگر سو عربستان از سنی ها و به نوعی از کردها حمایت می کند تا آنها را به بازیگري فعال تبديل كند و شیعه ها به همین شکل و همچنینن سنی ها یک حامی خوب پیدا می کنند.

 

آقای جوکار بیان کرد: مسئله بعدی مسئله اختلافات زمینی و مرزی است. خلیج فارس از جمله مناطقی است که اختلاف مرزی بسیاری در آن وجود دارد، حتی بین کشورهایی که شورای همکاری خلیج فارس را تشکیل دادند به عنوان یک نهاد و یک سازمان که برای اتحاد بیشتر بنا شده بیشترین اختلافات سرزمینی وجود دارد.

 

وی افزود: اختلاف ديگر بین ایران و کشورهای عربی است كه مهمترین آنها جزایر سه گانه هست که دولتهای عربی سعی می کنند به عنوان یک ابزار بر ایران فشار  وارد کنند.

 

آقای جوکار همچنین گفت: مسئله بعدی که الگوهای روابط را در خلیج فارس تعیین می کند رقابت برای کسب برتری منطقه ای است؛ بر اساس تعریفی که خود بوزان مطرح می کند. ساختار آنارشیک منطقه بسیار فعال است و یک تقیسم بندی سه ضلعی در منطقه وجود دارد که پیش از سرنگونی صدام، ایران، عراق و عربستان سه قطبی منطقه را تشکیل می دهند و هر کدام از این سه کشور به دلیل ساختار امنیتی تلاش می کنند تا امنیت موجود خود را افزايش دهند.

 

وی افزود: وقتی حمله آمریکا به عراق صورت گرفت و صدام سقوط کرد به جای اینکه از این الگو کاسته شود تشدید هم شد و به سمت تخاصم رفت چون عراق باعث توازن بخشی بود و عربستان آن را مانعي براي قدرت طلبی ایران تلقي مي كرد.

 

آقای جوکار ادامه داد: مسئله ديگر نفت است كه حاوي پتانسیلی برای ايجاد يك همکاری منطقه است. وقتی اوپک ایجاد شد یک همکاری منطقه ای ایجاد كرد تا بتواند در مقابل کمپانی های غربی عرض اندام و از حقوق کشورهای نفت خیز دفاع کند.

 

 وی افزود: بعد از آن و زمانی که تحریم هایی علیه ایران اتفاق افتاد افزایش تولید نفت در عربستان صورت گرفت كه باعث پایین آمدن قیمت نفت و تحت فشار قرار دادن ایران شد. حتی بعد از آن نیز عربستان به قصد تصرف بازارهای ایران با تخفیف های ویژه ای براي مشتریان اروپایی خود قائل شد. البته اين مسائل به دليل مسائل داخلي و جنگ خود عربستان با يمن اين كشور را به شدت با کسری بودجه مواجه كرده است و نیازمند آن است تا درآمدهای نفتی خودش را افزايش دهد.

 

 آقای جوکار اظهار داشت: لذا آمریکا و بعد از آن کشورهای اروپایی وارد معادلات امنیتی خلیج فارس می شوند و از مجموع این مسائل می توان به این نتیجه رسید که برای  بررسی الگوهای روابط ما نیاز داریم که ریشه های آن را بررسی کنیم. در مجموع از دل همه اینها یک ساختار امنیتی در منطقه شکل گرفته که «معضل امنیت» را به دغدغه اول کشورها تبدیل کرده است و بنابرين آنها مي كوشند یا به سمت برتری جویی منطقه ای پیش بروند و یا مانع رقابت های منطقه ای بشوند و خرده هویت ها را دستکاری کنند و یا از هویت های فراملی حمایت کنند. آنها برای اینکه دولتهای رقیبشان را از میدان خارج كنند همزمان از ابزار نفت هم برای خرید تسلیحات و هم حمایت از جنبش های مخالف و موافق خود استفاده می کنند.

 

در ادامه این نشست آقای هرمز جعفری دانشجوی روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبایی، گفت: بعد از حمله ۱۱ سپتامبر و اتفاقاتی که افتاد امریکا نظم امنیتی منطقه را به هم زد این سیاستی که آمریکایی ها در  سطح منطقه ایجاد کردند اولین پیامدش این بود که موازنه قدرت در منطقه به ضرر عربستان و به سود ایران به هم خورد.

 

وی افزود: مهم ترین بحث در این زمینه بحث به هم خوردن سه ضلعی قدرت ایران، عراق و عربستان در خلیج فارس بود. در همين فرايند مهم ترین اتفاق برای عربستان افتاد سقوط صدام به عنوان دشمن ایران بود. بنابراين از آن به بعد عربستان كوشيده است به صورت عریان تری به ايجاد موازنه در مقابل ایران بپردازد.

 

آقای جعفری تصریح کرد: سال گذشته عربستان رتبه سوم و امارات رتبه چهاردهم را در حوزه بودجه دفاعی در دنیا به دست آوردند. این فعالیت های گسترده نظامی به آنها کمک کرد تا بتوانند در کشورهایی که درگیر انقلاب عربی هستند نقش آفرینی کنند. قطری ها در مصر هشت میلیارد دلار به اخوان المسلمین کمک می کنند به نحوی که حتی عصبانیت عربستان را هم در پی داشت.

 

وی افزود: در گذشته مصر، سوریه و عراق حرف اول را در دنیای عرب می زدند. اما اکنون با توجه به گرفتاری هایی که این کشورها دارند چه به لحاظ نظامی و اقتصادی اوضاع و احوال به نفع شورای همکاری خلیج فارس تغییر کرده است، این کشورها در سطح کلان و بین المللی با درآمدهای نفتی نقش آفرینی می کنند. مثلا عربستان جز «گروه جی بیست» می شود به این معنی که یک کشور جهان سومی نفت خیز در تعیین ساختارهای بین المللی دخالت می کند.

 

آقای جعفری همچنین یادآور شد: حتی این کشورها در تعامل با آمریکا هم این جسارت را پیدا کرده اند که مطیع محض امریکا نباشند و با سرمایه گذاری که آنجا انجام داده اند تغییر شکلهایی را در سیاست خارجی امریکا در خلیج فارس سبب شده اند.

 

وی تصریح کرد: در واقع افزایش توانمندی داخلی این کشورها باعث رقابت درون گروهی آنها نیز شده است و قطری ها در مقابل عربستان قرار گرفته اند و با تمام قدرت از اخوانیسم حمایت مي کنند دلیلش هم واضح است چرا که ساختار سیاسی قطر به آنها اجازه می دهد که از اخوانیسم نترسند چرا که ساختار آموزشی در قطر اخوانیسم است.

 

آقای جعفری در ادامه گفت: تحولاتی که طی یک دهه اخیر اتفاق افتاد، تروریسم را به عنوان مسئله اولویت دار در عرصه بین الملل مطرح کرد و بعد از ۱۱ سپتامبر خطری که کشورهای اروپایی و به خصوص اعضای ناتو از تروريسم احساس کردند باعث شد که آنها به این سمت گرایش پیدا بکنند.

 

وی همچنین اظهار داشت: يكي از بحث هايي كه در عرصه سیاست خارجی آمریکا مطرح شد مسئله حضور امریکا در منطقه آسیا پاسفیک بود و سوالی که ذهن همه را مشغول نموده این است که آیا واقعا چنین طرحی مي تواند به معنای ترک خلیج فارس یا به صورت کلی خاورمیانه باشد؟ باید بگوییم خیر، چرا که مثلا اگر بخواهند چین را کنترل بکنند مهم ترین نقطه ضعف چینی ها منابع و انرژی آنهاست. حضور در این منطقه خود به معنای کنترل چین خواهد بود چه بسا که اگر آمریکایی ها در این منطقه نباشند چینی ها انگیزه و منابع لازم برای حضور در این منطقه را نیز خواهند داشت. روسها نمی توانند كاري انجام دهند و بنابراین آمریکا نگران روسها نیست چرا که خود یک کشور انرژی خیز است.

 

آقای جعفری در پایان خاطر نشان کرد: مسئله دیگر اقتصاد است و آمریکایی ها به واسطه فروش تسلیحات در دنیا حرف اول را می زنند، شاید بتوان گفت که یک سوم اين تسلیحات به پنج کشور حوزه جنوبی خلیج فارس فروخته مي شود. علاوه براین عمده سرمایه گذاری صندوق ذخیره ارزی این کشورها به جز قطر و امارات در آمریکاست. اين دو كشور سرمایه گذاریهای شناورتری دارند اما عربستان به صورت صد درصد در آمریکا سرمایه گذاری كرده است. بنابراین حوزه خلیج فارس در دوره ترامپ هم پایگاه اصلی آمریکایی ها خواهد بود و در آن حضور خواهند داشت.

 

گزارش: مهدی ملکی