تحول در نگاه استراتژیک آمریکا و اروپا نسبت به خاورمیانه

کاهش اهمیت استراتژیک نفت طی چند سال گذشته برای آمریکا باعث تحول در نگاه استراتژیک این کشور نسبت به خاورمیانه شده است. به واقع برخلاف دوران جنگ سرد نفت خاورمیانه دیگر اهمیت استراتژیک گذشته را برای آمریکا ندارد. در آن دوران آمریکا برای احیای اقتصاد جهانی و ارائه الگوی موفق از نظام لیبرال دموکراسی نیاز شدیدی به نفت خاورمیانه داشت؛ به همین دلیل با اعلان خاورمیانه جزو مناطق حیاتی و امنیتی، هرگونه تهاجم به آن ‏را به مثابه تهاجم به منافع بنیادین آمریکا معرفی نمود که با پاسخ نظامی مواجه خواهد شد. این استراتژی کم ‏و بیش با اشکال مختلف تا پایان دوران بوش ادامه پیدا کرد که اوج آن را می ‏توان در دخالت ‏های آمریکا در جنگ عراق علیه ایران، عراق علیه کویت، اشغال افغانستان و عراق در سال‏های 2001 و 2003 مشاهده کرد. اما امروز شرایط فوق به شکل بنیادین تغییر کرده و آمریکا خود از بزرگترین دارندگان نفت و گاز جهان است. علت این امر را باید در اقتصادی شدن استخراج نفت و گاز شیل یافت که باعث شده آمریکا حتی نفت و گاز خاورمیانه را به مثابه رقیب خود نگاه کند. در این زمینه دیدگا های مطرح می ‏شود مبنی بر این که تحریم‏ های روسیه در حوزه انرژی با هدف افزایش تمایل کشورهای اروپایی به گاز آمریکا تصویب شده ‏اند. این تحریم‏ ها به دنبال اشغال و الحاق شبه جزیره کریمه علیه روسیه مصوب و اجرایی شدند.

 

با توجه به این شرایط باید کاهش ارزش استراتژیک نفت خاورمیانه و در نتیجه تغییر نگاه استراتژیک آمریکا در قبال منطقه را روندی ساختاری و استراتژیک در نظر گرفت که از زمان اوباما آغاز و به احتمال فراوان در ادامه تداوم خواهد یافت. در این راستا نباید پنداشت دولت ترامپ تغییری بنیادین در این روند ایجاد خواهد کرد. به واقع نگاه دولت ترامپ به منطقه در تداوم سیاست کلان آمریکا قرار دارد و دولت وی تنها به دنبال بهره ‏برداری منافع اقتصادی است؛ کما این که در سخنرانی وی در عربستان نیز بر عدم تعهد جدی آمریکا نسبت به خاورمیانه اشاره شد. بنابراین به احتمال فراوان سیاست آمریکا در خاورمیانه در راستای مدیریت بحران‏ ها و نه لزوما حل ‏و فصل آنها طراحی و اجرا خواهد شد. به هر حال تداوم بحران‏ ها در خاورمیانه منافع اقتصادی آمریکا به خصوص در عرصه فروش تسلیحاتی را تامین خواهد کرد. البته این بدان معنا نیست که آمریکا دیگر دخالتی در روندها و رویدادهای خاورمیانه نخواهد داشت و یا اینکه از حضور نظامی آن کاسته خواهد؛ مسئله اصلی کاهش اهمیت نفت خاورمیانه برای آمریکا و دست بازتر این کشور برای بازی با تحولات منطقه در راستای منافع خود با کمترین میزان هزینه و کسب منافع اقتصادی است. ضمن اینکه علت دیگر این امر افزایش اهمیت شرق آسیا برای آمریکا به دلیل ظهور چین و استراتژی نگاه به شرق آمریکا بر محور سیاست دربرگیری یا تعامل اقتصادی و مهار نظامی است که از اولویت خاورمیانه کاسته است.

 

اما درست برعکس آمریکا و از چشم ‏انداز دیگری، خاورمیانه به دلیل داشتن انرژی و از آن مهمتر نزدیکی جغرافیایی برای کشورهایی اروپایی دارای اهمیت فزاینده ‏ای است. نکته اول اینکه خاورمیانه نزدیک به اروپاست، بنابراین مشکلات موجود در خاورمیانه منافع و امنیت کشورهای اروپایی را تهدید می‏ کند. شاهد این موضوع مهاجرت گسترده پناهندگان از کشورهای بی‏ ثبات خاورمیانه به اروپا می ‏باشد که این امر می ‏تواند در ابعاد مختلف برای آنها تهدیدزا باشد. در این زمینه نگرانی کشورهای اروپایی تمایل مهاجران و یا نسل‏های دوم و سوم آنها به تروریسم است. نگرانی بعدی تغییر چهره اروپا از قاره ‏ای مسیحی به مسلمان در بلند مدت می ‏باشد که بسیاری از تحلیل‏گران غربی بارها نسبت به آن هشدار داده ‏اند. در نهایت به دلیل همین نزدیکی تروریست ‏ها‏ سریع‏تر و آسانتر به اروپا دسترسی دارند، که این امر در کنار نگرانی از روسیه در صدر تهدیدات امنیتی کشورهای اروپایی قرار دارد. نکته دیگر به موضوع امنیت انرژی اختصاص دارد. در این زمینه تردیدی نیست که کشورهای اروپایی نفت و به خصوص گاز خاورمیانه را به عنوان عاملی برای ارتقاء امنیت انرژی و کاهش وابستگی به روسیه ارزیابی می‏ کنند. این امر به خصوص با توجه به کشف گاز و نفت در آبهای شرق مدیترانه، لبنان و فلسطین اشغالی و همچنین سیاست های تهاجمی روسیه در شرق اروپا اهمیت بیشتری یافته است. به هر حال برخلاف آمریکا، کشورهای اروپایی به شدت در حوزه انرژی آسیب ‏پذیر هستند و همچون دوران جنگ سرد خاورمیانه برای آنها اهمیت فراوان دارد. ضمن اینکه برخی کشورهای اروپایی به خصوص فرانسه و انگلستان به دنبال منافع اقتصادی در منطقه هستند. این دو کشور به دلیل داشتن نفوذ تاریخی در خاورمیانه تلاش می ‏کنند سهم بیشتری از منافع اقتصادی کشورهای نفت ‏خیر عربی را به دست آورند. البته در جایگاه مقایسه تمایل انگلستان به دلیل خروج از اتحادیه اروپا برای نزدیکی به کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس بیشتر است. شاهد این موضوع سفرهای متعدد نخست وزیر انگلستان به منطقه و ایجاد پایگاه نظامی در بحرین بعد از چند دهه می‏ باشد.

 

نکته دیگر اینکه این دو نگاه متفاوت اما موازی در قبال خاورمیانه، به اختلافات در دو سوی آتلانتیک دامن زده است. از جمله اینکه کشورهای اروپایی با آمریکا بر سر استراتژی کلان در قبال خاورمیانه و موضوعات و کشورهای مختلف از جمله ایران و عربستان اختلاف دارند. کشورهایی اروپایی بر این باورند که آمریکا به رهبری ترامپ تنها نگاهی اقتصادی و کوتاه ‏مدت به خاورمیانه دارد و ملاحظات راهبردی بلند مدت را نادیده می‏ گیرد. کشورهای اروپایی نزدیکی آمریکا به عربستان، تحت فشار قرار دادن ایران و تلاش برای ناکام گذاشتن برجام را سیاست غلطی می ‏دانند که در بلند مدت پیامدهای فاجعه ‏باری به دنبال خواهد داشت. به همین شکل کشورهای اروپایی نگرانی ‏های جدی در مورد گسترش اختلافات ایران و عربستان و حمایت آمریکا از ائتلاف عربی و اسرائیلی دارند. نگرانی آنها خارج شدن اوضاع از کنترل و آغاز جنگی ناخواسته بین ایران و عربستان است که از جمله عواقب آن بی‎ثباتی بازار نفت و احتمالاً گسترش جنگ به کل خاورمیانه و سیل مهاجران گسترده به اروپا خواهد بود.

 

به هر حال در نتیجه این دو نگاه متفاوت اما موازی می‏ توان پیش بینی کرد که حداقل در دوران ترامپ اختلافات اروپا و آمریکا نسبت به موضوعات جاری در خاورمیانه افزایش یابد. اختلافات اخیر اروپا و آمریکا بر سر انتقال سفارت آمریکا به بیت‏ المقدس از جمله این موارد است. شاهد دیگر اختلاف آنها بر سر حفظ برجام و چگونگی اجرای آن است. نکته دوم احتمال افزایش نقش کشورهای اروپایی به خصوص انگلستان، فرانسه و همچنین آلمان در خاورمیانه، به خصوص در عرصه ‏های نظامی و اقتصادی، به ویژه برای منافع اقتصادی و احتمالاً مدیریت بحران های موجود برای جلوگیری از بحران مهاجران و تروریسم است. همان‏ گونه که گفته شد سفرهای متعدد مقامات انگلیسی و فرانسوی به کشورهای حاشیه خلیج فارس و همچنین ایجاد پایگاه نظامی انگلستان در بحرین پس از چند دهه شاهد این امر است. نکته سوم اینکه در چنین چارچوبی از تحول در نگاه استراتژیک کشورهای اروپایی و آمریکا نسبت به خاورمیانه، نزدیکی بیشتر ایران به کشورهایی اروپایی با توجه به نزدیکی آمریکا به محور عربی و اسرائیلی می تواند بر اهمیت ایران در منطقه بیفزاید و از شدت فشارها بکاهد.


نویسنده