گروه مطالعاتی خلیج فارس

بحران قطر؛ دلایل تطویل و چشم انداز آینده

نشست چهارشنبه 19 اردیبهشت گروه مطالعات خلیج فارس با موضوع «بحران قطر؛ دلایل تطویل و چشم انداز آینده» و با ارائه پروفسور مهران کامروا رئیس مرکز مطالعات بین المللی دانشگاه جورج تاون آمریکا، دکتر سید جواد صالحی مدیر گروه خلیج فارس، کامران کرمی پژوهشگر مهمان و کارشناس مسائل خلیج فارس و جواد حیران نیا دبیر گروه خلیج فارس برگزار شد.

 

در این نشست که با حضور پژوهشگران مهمان و اعضای گروه خلیج فارس و مشارکت خبرگزاری مهر برگزار شد در ابتدا پروفسور کامروا به ارائه بحث خود پرداخت و گفت: در سال ۲۰۱۴ زمانیکه امارات، بحرین و عربستان سفرای خود را از قطر فراخوانده و رابطه خود را با دوحه قطع کردند یکی از دیپلماتهای ارشد عربستان به من گفت که اگر ما بخواهیم می توانیم خطوط هوایی و مرز زمینی این کشور را مسدود کرده و عبور کشتی ها را از خلیج فارس به سمت قطر مختل کنیم. بعد از سال ۲۰۱۴ و بحران اولیه قطر با کشورهای همجوار، دوحه سعی کرد برای روزی که ممکن است این کشورها روابط دو جانبه را تیره تر کرده و موضوع تبادلات تجاری را مشکلتر کنند برنامه ریزی کرد.

 

استاد دانشگاه جورج تاون آمریکا در ادامه یادآور شد: سال ۲۰۱۵ قطر با ایران یک قرارداد امضا کرد که طی آن خطوط هوایی قطر می توانند از حریم هوایی ایران عبور کنند. در سه سال اخیر، قطری ها برای رویارویی با بحرانی تر شدن اوضاع تدارک دیده بودند.

 

وی تأکید کرد: در سال ۲۰۱۷ که این بحران آغاز شد دیدیم که بعد از ۴۸ ساعت در سوپر مارکتهای قطر کالاهایی از ترکیه و ایران وجود داشت. قطری ها از همان ابتدا برای این بحران دراز مدت برنامه ریزی کرده بودند. قطر با کمک ترکیه و ایران توانست مقاومت کند. کشورهای عربی فکر می کردند با کمک آمریکا و شخص دونالد ترامپ می توانند قطر را به زانو در آورند. دوحه از طریق قرار دادهای تجاری و روابط دیپلماتیک توانسته استقامت داشته باشد. مصر نیز در این میان تنها فشار دیپلماتیک به قطر می آورد و وارد بحث نظامی و اقتصادی نمی شود.

 

کامروا در خصوص تطویل این بحران نیز گفت: دلیل طولانی شدن این بحران این است که قطر تا الان توانسته راه های دیگری برای خود باز کند. این کشور ماشین آلات، مواد سنگین و لوازم ساختمان را از ترکیه به ایران و خارج از خلیج فارس وارد می کند. مرز سلوی تنها مرز زمینی قطر محسوب می شود که قبل از بحران ۴۰ درصد واردات از طریق آن انجام می شد و الان که این مرز بسته شده دیگر نیازی به آن وجود ندارد.

 

وی در خصوص نقش مصر در این بحران تاکید کرد: مصر به عنوان هنر پیشه رده دوم وارد این بحران شده است چرا که صدها هراز کارگر مصری در قطر اقامت دارند و به خاطر اخراج نشدن آنها و بازگشت شان به مصر، قاهره فشار کمتری به دوحه می آورد. دلیل ورود مصر به این بحران نه تنها کمک قطر به اخوان المسلمین است بلکه مصر وابستگی زیادی به کمک های مالی امارات و عربستان به ویژه بعد از کودتای به قدرت رسیدن السیسی دارد. بسیاری از رهبران اخوان المسلمین به قطر پناهنده شدند. مصر نمی تواند فشار مالی به قطر وارد کند.

 

ایشان در خصوص روابط قطر با ترکیه و ایران گفت: روابط قطر با ترکیه بسیار بهبود یافته و این مسأله در خصوص ایران در حد کمتری است. ترکیه و قطر روابط نزدیکی از لحاظ استراتژیک و ایدئولوژیک دارند. امیر قطر و اردوغان شخصا با یکدیگر روابط نزدیکی دارند چرا که هر دو برای اسلام نقش سیاسی قائل هستند.

 

ترکیه برای قطر به مثابه یک متحد و دوست استراتژیک بوده و از لحاظ نظامی نیز توانایی دفاع از قطر را دارد. ترکیه نیز از این رابطه سود می برد چرا که آنکارا توسعه نظامی در آفریقای شمالی و شاخ آفریقا و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس را در دستور خود قرار داده و با ایجاد یک پایگاه نظامی در قطر منافع نظامی خود را محقق می کند. شرکتهای ترکیه ای نیز پروژه های عمرانی زیادی در قطر انجام می دهند.

 

کامروا در خصوص روابط ایران و قطر نیز تصریح کرد: رابطه قطر با ایران قبل از بحران در حال تیرگی بود اما بعد از بحران کمی بهبود پیدا کرده است. قطر می داند به ایران احتیاج دارد. این روابط طی یک دو دهه اخیر به طور دوستانه ولی سطحی بوده اما بعد از بحران کمی بهبود پیدا کرده است؛ البته شاید پشت پرده روابط گرمتری نیز وجود داشته باشد.

 

شواهد موجود نشان می دهد این بحران طی یکی دوماه آینده حل نخواهد شد چراکه زخمهای این بحران برای قطری ها بسیار عمیق و دردناک بوده است. امارات و عربستان وجهه قطری ها را در جهان خدشه دار کرده اند. آنها فکر می کردند که دست کم با امارات روابط خونی و خویشاوندی دارند. تا زمانیکه از داخل جامعه قطر به ویژه تجار قطری فشاری بر دولت این کشور وجود نداشته باشد بحران پایان نخواهد یافت.

 

کامروا در پایان افزود: آمریکا نیز برای حل این بحران مصمم نیست و سیاست معینی ندارد. دونالد ترامپ فهم سیاسی از این منطقه ندارد تا راه حل دیپلماتیک پیشنهاد کند. او تنها هر دو سه ماه یکبار کشورهای عربی را تهدید می کند ولی تاکنون این تهدیدات کارآمد نبوده است.

 

دکتر سید جواد صالحی مدیر گروه خلیج فارس در ادامه این نشست یادآور شد؛ این بحران سه پارادایم مختلف دارد، مرحله اول دوران هویت یابی است، برای زمانی است که این کشور در منطقه استقلال پیدا کرده و دارای ارزش های خودش در میان کشورهای عربی منطقه است. قطر رضایتمندانه در این بازیگری نقش ایفا می کند. مرحله دوم رقابت جویی است، در این گفتمان قطر به دنبال منزلتی جدید است و سعی می کند قطر ذره ای را به قطری منطقه ای و فرامنطقه ای تبدیل کند، برخورداری از منابع عظیم مالی، شبکه قدرتمند الجزیره، سرمایه گذاری کلان و اینها همه می تواند منجر به بزرگ شدن قطر شود.

 

امروز قطر در خیلی از حوزه ها تنه به تنه عربستان می زند، در خیلی جاها حوزه هایی را برای منازعه آفرینی شکل می دهد که خوشایند دیگر بازیگران نیست، نزدیکی به ایران، متنوع سازی اقدامات منطقه ای، تعریف تهدید منطقه ای بر خلاف ادراک عام شورای همکاری خلیج فارس و امثال اینها منجر به افزایش رقابت میان آنها می شود. دو متغیر به نظر من در این بحث رقابت جویی موثر است.

 

دکتر صالحی همچنین گفت: یکی از متغیرها مساله اخوان است که شکافی جدی میان عربستان و قطر ایجاد می کند، شورای همکاری خلیج فارس با شکافی مواجه می شود که تفکر اخوانی و تفکر وهابی را در دو طرف خود می بیند. عربستانی که خود را حاکم بلامنازع شورای همکاری می داند و خود را بزرگ کشورهای عرب می داند، این مساله را برنمی تابد.

 

موضوعات و اختلاف نظرات مختلف سابق بر این با ریش سفیدی و شیوخیت اداره می شد و پیش می رفت اما با روی کارآمدن محمد بن سلمان، محمد بن زاید و شیخ تمیم این ویژگی جوانانه است که موجبات افزایش رقابت جویی را در میان کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس افزایش می دهد چرا که آنها از اندیشه های سنتی حل و فصل منازعات بر اساس شیخوخیت و قبیله ای دور هستند و عمدتا در میدان منازعه جویی قرار دارند.

 

وی بیان داشت؛ بهار عربی تیر خلاص را دراین وسط شلیک می کند که آن هویت یابی قدیم را از رقابت جویی به سمت معارضه می برد. در بحث تعارضات موضوعات مختلفی را داریم، نقش آفرینی در سوریه، آینده نیروهای آنها در سوریه، آینده یمن، نوع نگاه قطری ها به این موضوع در مقابل عربستان، بحث شاخ آفریقا و حوزه های ایمن بخش اقتصادی که قطر با سرمایه گذاری های خود در آفریقا آنها را دنبال می کند، بحث متنوع سازی ائتلاف های منطقه ای که تا دیروز جایگاهی در تفکرات عربی نداشت، یک مرحله سطح منازعه را بالا می برد.

 

فراز و فرودهایی که امروز به واسطه بحران قطر در این میان شاهد هستیم، منطقه را وارد فاز جدید می کند که اسم آن را مدیریت منازعات یا همکاری تحمیلی می نامیم. ما در خاورمیانه و شورای همکاری خلیج فارس با بازیگران خردمند، مستقل و تصمیم ساز مواجه نیستیم، با بازیگرانی روبرو هستیم که مجبورند تصمیمات خود را در یک بستری اتخاذ کنند که نقش ساختار بیش از کارگزار است. نقش کارگزار در بحران قطر ماهیتی حداقلی دارد، در اینجا هست که متغیرهای منطقه ای و بین المللی نقش پیدا می کند.

 

نقش متغیرهای منطقه ای برای قطر، عمدتا تعدیل ساز برای چانه زنی آن کشور است، اما پذیرش متغیرهای فرامنطقه ای هم برای عربستان و هم برای قطر اجباری است. این آمریکا است که در خصوص سطح منازعه و نوع مواجه و تهدیدات آنها با یکدیگر تاثیرگذار است. زمانی که ترامپ به ریاض می آید و سخنرانی می کند، همین منبع اشتعال منازعه می شود و از طرفی زمانی که شیخ تمیم به آمریکا می رود و ترامپ به او می گوید تو بچه خوبی هستی بیشتر از ما خرید کن، عربستان مجبور می شود یک قدم به عقب بگذارد.

 

وی همچنین تصریح کرد، در حقیقت سطح منازعه فعلی را آمریکایی ها علی رغم نداشتن استراتژی در این خصوص و با بزرگ نمایی تهدید ایران، مدیریت می کنند در حالی که افق روشنی برای آن ندارند. بنابراین محوریت اصلی این بحران را آمریکا بر عهده دارد.

 

باید گفت در منطقه وارد شرایطی شدیم که رقابت ها را در آینده افزایش می دهد، بحث اقتصاد سیاسی یک موضوع جدی است باید روی این موضوع بیشتر کار شود و مورد بررسی قرار گیرد.

 

آقای کامران کرمی در ادامه صحبت های دکتر صالحی بحث خود را این چنین دنبال کرد؛ امروز نزدیک به یازده ماه است که از بحران قطر می گذرد، به عقیده من شاید مهم ترین دلیلی که باعث شد قطر شروط خواسته شده توسط کشورهای تحریم کننده را نپذیرد، بازیگری قطر در خاورمیانه و موضوع هویت یابی آن کشور در منطقه است. از سال ۱۹۹۵ اساسا قطر از یک بازیگر ذره ای تبدیل به یک بازیگر منطقه ای شده است که در بحران های مختلفی نقش آفرینی می کند.

 

اقدامات مختلفی که در طول سال ها قطر در منطقه انجام داده و توانسته در تحولات این منطقه به نحوی تاثیرگذار باشد نشان از این دارد که این کشور توانسته نقشی را برای خودش در منطقه تعریف کند. کشورهای عرب منطقه به خصوص عربستان و امارات نسبت به قطر حساس شدند چرا که این کشور نه تنها در شورای همکاری خلیج فارس بلکه در سطح منطقه ای هم برای آنها مشکل زا شده بود و کارت های بازی عربستان را به خطر انداخته بود. آقای کرمی همچنین گفت: موضوع بازیگری یا هویت یابی قطر بسیار با اهمیت است، این استراتژی از سال ها پیش برای این کشور تعیین شده و تا به امروز هم ادامه دارد. موضوع دیگر که عربستان را نگران می کرد مساله اخوان بود که مورد حمایت قطر قرار دارند.

 

کرمی تصریح کرد: جریان صحوه که برآمده از اخوانی های حاضر در عربستان بودند، جریانی قدرتمند در آن کشور به حساب می آیند اگرچه آنها در سال ۱۹۹۰ این جریان را به حاشیه بردند و سران آن جریان را به زندان انداختند و نشان داد موضوع اخوان برای عربستان فقط بحث مرجعیت و یا در سطح شورای همکاری خلیج فارس نیست بلکه از نفوذ اخوان به مرزهای عربستان نگرانی جدی وجود دارد.

 

موضوع سوم که موجبات نگرانی عربستان را فراهم آورد؛ رویکرد قطر نسبت به ایران در سطح منطقه و پذیرش نقش ایران در منطقه بود، در سال ۲۰۱۳ پس از مطرح کردن پیشنهاد مجمع گفتگوهای منطقه ای از سوی آقای ظریف، اولین کشوری که با این موضوع موافقت کرد قطر بود در حالی که اساسا این موضوع با مخالفت عربستان و برخی دیگر از اعراب منطقه مواجه شد و آنها کارشکنی های بسیاری را در این موضوع انجام دادند.

 

موضوع چهارم، بحث انرژی و اقتصاد است که به خصوص برای عربستان و امارات این مساله در سطح منطقه مهم است، اگر دقت کنید بسیاری از پروازهای منطقه ای و بین المللی توسط شرکت هواپیمایی قطر انجام می شود و نقش اول را از شرکت هواپیمایی امارات گرفته است و دلیل آن هم بر اساس قیمت پایین تر پروازهای قطر و هم سطح گسترده این پروازها است که امارات را با چالش مواجه کرده است.

 

موضوع دیگر در این خصوص سرمایه گذاری قطر در کشورهای غربی است، تبلیغات اکثر باشگاه های مطرح اروپایی که روی پیراهن ورزشی بازیکنان آنها مشخص است، سرمایه گذاری در بورس های بین المللی نیویورک و لندن و امثال این اقدامات باعث شده که سرمایه گذاری های عربستان و امارات در غرب تحت شعاع اقدامات قطر واقع شده است. در کنار اینها، موضوع انرژی هم به عنوان یک کالای استراتژیک از دیگر مسائلی است که قطر از آن بهره مند است.

 

وی افزود: عربستان از سه ابزار اصلی برای از پای درآوردن قطر استفاده کرده است، اولین ابزار اشغال قطر بود که با بی میلی آمریکایی ها مواجه شد. این موضوع در دیدار بن سلمان و ترامپ هم مطرح شد که آمریکایی ها نپذیرفتند. عربستان می خواست آمریکا پایگاه نظامی خود را از قطر خالی کند که این مساله نیز شدنی نبود و سناریویی دور از ذهن به نظر می آید. ابزار دوم کودتا در قطر بود، این مساله را می خواستند از طریق برخی قبایل که حضور پررنگی در عربستان دارند انجام دهند، ابزار سوم هم اپوزیسیون سازی در آن کشور بود که گویا این مسائل هم مورد موافقت آمریکا قرار نگرفت و به همین دلیل این سه ابزار تا مقطع کنونی به نتیجه خاصی نرسیده است.

 

به هر حال این کشمکش میان قطر و عربستان ریشه دار است و پذیرش شروط تحریم کنندگان توسط قطر به معنای خلع سلاح کردن این کشور است و به نظر می رسد تا زمانی که قطر از طرف آمریکا، ایران و ترکیه مورد حمایت واقع می شود خواهد توانست منافع اقتصادی خود را تامین کند و در برابر این تحریم ها مقاومت نماید.

 

ایشان در ادامه افزود: قطر توانسته در سال های اخیر ضعف های خود را با پیوند زدن خود به نقش منطقه ای، نزدیکی به شکرای منطقه ای چون ترکیه و ایران، برخورداری از شبکه الجزیره و همچنین حمایت از جریان اخوان المسلمین تا حد زیادی جبران کند و این عوامل به نقاط قوت آن کشور تبدیل شده اند.

 

بحران قطر یک جنگ زرگری در خلیج فارس نیست و در خصوص چشم انداز بحران قطر، دو محور کلی به نظرم وجود دارد که یکی حل و فصل نسبی و دیگری تداوم تنش است. آنچه در این مدت یکساله پیش از بحران می توان تحلیل کرد اینکه، موضوع در شرایط میان تداوم تنش و حل و فصل بحران سیر خواهد کرد و آمریکا هم به نظر نمی آید که نیروهایش را از پایگاه نظامی قطر خارج کند و تا زمانی که نیروهای آمریکایی در قطر باشند به عنوان قوت قلبی برای قطری ها به حساب می آیند.

 

در ادامه این نشست آقای حیران نیا که مدیریت این نشست را بر عهده داشت با اشاره به طولانی شدن بحران قطر گفت: در خصوص بحران قطر باید توجه داشت که حدود یک سال پیش (15 خرداد 1396) عربستان سعودی، مصر، بحرین و امارات متحده عربی روابط دیپلماتیک خودشان را با قطر قطع کردند.

 

این تصمیم چند روز بعد از دیدار دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا با رهبران کشورهای اسلامی در ریاض صورت گرفت که گفته می شود در آن نشست ترامپ با اشاره به امیر قطر از او به عنوان حامی تروریسم در منطقه یاد کرده بود. متعاقب بحران سیاسی قطر در ۱۵ خرداد ۱۳۹۶، در دوم تیر ماه، شورای همکاری خلیج فارس شروط ۱۳ گانه خود را به قطر جهت ازسرگیری روابط اعلام کردند. متعاقب آن، محمد بن عبدالرحمن آل ثانی وزیر خارجه قطر نیز تقاضاهای کشورهای تحریم کننده را برای از سرگیری روابط خود با دوحه واقعی و قابل اجرا ندانست.

 

 این شروط عبارت بودند از:1-کاهش روابط دیپلماتیک با ایران؛ 2-اخراج کلیه افراد مرتبط با سپاه پاسداران که در قطر حضور دارند؛3- روابط تجاری با ایران در چارچوب تحریم‌های آمریکا؛4-تعطیلی کامل شبکه الجزیره؛5- بسته شدن پایگاه نظامی ترکیه در قطر؛6- قطع حمایت از حزب‌الله لبنان؛ 7-قطع حمایت از اخوان المسلمین؛ 8-قطع حمایت از القاعده؛ 9-قطع حمایت از داعش؛ 10-عدم اعطای تابعیت به شهروندان 4 کشور عربستان، امارات، بحرین و مصر؛11-انتشار لیستی از گروه‌های اپوزیسیون حمایت شده در 4 کشور عربستان، امارات، بحرین و مصر؛ 12- تحویل اشخاصی که از سوی این 4 کشور تحت تعقیب بوده و متهم به انجام اقدامات تروریستی هستند و 13- پرداخت مبالغی معین به 4 کشور فوق.

 

آقای حیران نیا در ادامه افزود: دوحه این شروط را نپذیرفت و اجرای این شروط را به عمل متقابل کشورهای تحریم کننده مشروط کرد. از سوی دیگر، دولت قطر همکاری های نظامی و اقتصادی با ترکیه و همکاری های اقتصادی با جمهوری اسلامی ایران را تقویت کرد. همچنین قطر توافق نامه مبارزه با تروریسم و منابع مالی آن را با آمریکا امضا کرد.

 

ایشان با اشاره به اینکه اختلاف بین قطر و همسایگان آن به سالها قبل باز می گردد گفت: بذر اختلاف امروز در سال ۱۹۹۵ کاشته شد زمانی که «حمد بن خلیفه آل ثانی» توانست در طی یک کودتای سفید پدر خود را برکنار کند و بر کرسی قدرت تکیه زند. وی بلافاصله بعد از به قدرت رسیدن شبکه ماهواره ای الجزیره را افتتاح نموده و اقداماتی ر اتخاذ نمود که در تقابل با دولتهای عرب حاشیه خلیج فارس بود.

 

در آن زمان حمد بن خلیفه از سوی کشورهای عربی به ارتباط نزدیک با رهبران اخوان المسلمین متهم شد که این موضوع نیز بر نگرانی کشورهای عربی افزود. تنش بین قطر و همسایگانش بعد از بهار عربی در سال ۲۰۱۱ تشدید شد. حمایت مستمر این کشور از اخوان المسلمین و سایر گروههای مخالف با کشورهای عربی بر خشم پادشاهی های حاشیه خلیج فارس افزود.

 

زمانی که حمد در سال ۲۰۱۳ قدرت را به پسرش «تمیم بن حمد ال ثانی» تحویل داد، این تصور به وجود آمد که قطر سیاست های همسو با کشورهای عربی را در پیش می گیرد اما این اتفاق رخ نداد.

 

آقای حیران نیا با اشاره به اینکه اختلافات قطر با برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس عمیق است گفت: متعاقب حمایت قطر از اخوان المسلمین در سال ۲۰۱۴ رهبران عربستان، مصر، بحرین و ... سفیران خود را از این کشور فرا خواندند. وی همچنین یادآور شد، عربستان سعودی رهبری دوفاکتو یک بلوک ضد انقلابی است که خود را وقفِ سرکوب هر جریان پر آشوب تغییر رژیم کرده که در بهار عربی ۲۰۱۱ شاهد آن بودیم. بر همین اساس عربستان قطری که حامی گروههای اسلامی را که با رویکردی سیاسی به اسلام و یا نزدیک به جمهوری اسلامی ایران باشند بر نخواهد تابید.

 

آقای حیران نیا در پایان در خصوص چشم انداز این بحران نیز گفت: با توجه به نظریه سازه انگاری و تأثیر سیاست خارجی از موضوع هویت بازیگران و با توجه به اینکه شروط مورد تقاضا و تحمیل آن به قطر جنبه ترجیحات استراتژیک برای این کشور دارد، پذیرش این شروط از سوی قطر را به معنای تغییر هویت قطر دانست و اظهار داشت که چنین چیزی شدنی نیست.

 

گزارش: جواد حیران نیا، دبیر گروه مطالعات خلیج فارس