استراتژی امنیتی اسرائیل در مواجهه با ایران
نویسنده: سید حامد حسینی پژوهشگر مهمان و عضو گروه بررسی مسائل استراتژیک خاورمیانه
بدون تردید بنیامین نتانیاهو در پست نخستوزیری چه بماند یا برود، میراثی را از خود در تاریخ تحولات منطقه بهجا گذاشته است. در یک نگاه کلی، اسرائیل تحت نخستوزیری نتانیاهو توانست مقابله با برنامه هستهای و گسترش نفوذ تهران در منطقه را در اولویت برنامه های ارتش و نهادهای امنیتی اسرائیل قرار دهد؛ اما نتایج جنگ اخیر غزه، تمایل بایدن برای بازگشت به توافق هستهای و بحرانهای متناوب سیاست داخلی اسرائیل، هرگونه پاسخ نظامی به ایران را در کوتاهمدت به یک احتمال خیلی دور تبدیل کرده است.
توصیف وضعیت
از مارس 2009، یعنی پس از انتخاب نتانیاهو به سمت نخستوزیری، اسرائیل به سیاست تشدید تقابل نظامی آشکار با ایران روی آورد. با وقوع جنگ داخلی سوریه، در سال 2011 و افزایش حضور سیاسی و نظامی ایران در سوریه، ترس اسرائیل از نفوذ ایران افزایش یافت و این حضور نظامی بهعنوان تهدیدی مستقیم علیه تلآویو و منافع ژئواستراتژیک آن تعبیر شد. اسرائیل معتقد است که تهران زیرساختی متشکل از شبکه گسترده موشکهای زمین به زمین، سامانههای ضد هوایی و هواپیماهای بدون سرنشین با هدف ایجاد جبهه سوم در نزدیکی ارتفاعات استراتژیک جولان - علاوه بر جبهه نوار غزه در جنوب و جبهه لبنان در شمال - ایجاد کرده است. با تغییر در محیط استراتژیک منطقهای و همراه با کاهش تأثیر بسیاری از کشورهای عربی در برابر افزایش نفوذ ایران، اسرائیل از اینکه ایران به دنبال محاصره با ایجاد یک پل زمینی که نیروهای نیابتی را به دریای مدیترانه متصل میکند است، میترسد و این پل ارتباطی بهویژه به حمایت از حزبالله و حماس کمک خواهد کرد. از دیدگاه اسرائیل، گسترش ظرفیت موشکی ایران و شبکه شرکای شبهنظامی آن تهدیدی جدی برای امنیت استراتژیک و منافع منطقهای آن است؛ بنابراین، اسرائیل نفوذ ایران در خاورمیانه و برنامه هستهای آن را به عنوان یک اولویت در دکترین امنیتی خود قرار داده است. امروز، اسرائیل معتقد است که چالشهای امنیتیاش ناشی از یک تهدید کلان یعنی بلندپروازیهای هژمونیک ایران در منطقه است.
برخلاف سیاستهای امنیتی اسرائیل تا قبل از سال 2009، نتانیاهو بیش از هر زمان دیگری به گزینههای نظامی در برخورد با ایران اهمیت میداد که این مسئله نگرانی جامعه بینالملل را از درگیری نظامی افزایش میدهد که میتواند ثبات شکننده خاورمیانه را بیشازپیش تضعیف کند. از سوی دیگر برخی از مقامات اسرائیلیها، ازجمله ایهود اولمرت، معتقد است که اظهارات مکرر نتانیاهو در مورد تمایل تلآویو برای اقدام یکجانبه علیه ایران، درنهایت باعث ایجاد همگرایی پنج قدرت جهانی در مسیر توافق هستهای سال 2015 شد. توافق هستهای نهتنها منجر به ایجاد شکاف در روابط نتانیاهو و دولت ایالات متحده شد، بلکه به اختلاف داخلی اسرائیل بین نتانیاهو از یکسو و نهاد نظامی از سوی دیگر، در مورد گزینههای تلآویو در برخورد با تهران منجر شد. درحالیکه نتانیاهو و مشاوران نزدیک وی با توافق مخالفت کردند و تلاشهای سیاسی خود را برای تحریک دولت اوباما و متحد کردن کشورهای منطقه برای جلوگیری از توافق انجام دادند، اما صداهای مهم در داخل اسرائیل، بهویژه در وزارت دفاع و دیگر نهادهای امنیتی، توافق هستهای را بهعنوان یک فرصت مهم برای مهار تهران در منطقه و مقابله با آن از طریق راه حل مذاکره و نه پاسخ نظامی خطرناک دیدند. نهادهای امنیتی تقریباً بهاتفاق آرا معتقد بودند که سخنرانی تحریکآمیز نتانیاهو در کنگره و علیه اوباما اشتباهی بود که به تیره شدن روابط ویژه با ایالات متحده منجر میشود. اگرچه سران ارتش نمیتوانستند علناً مخالفت خود را با نتانیاهو ابراز کنند، اما بسیاری از مقامات سابق امنیتی جسارت بیشتری داشتند که از نتانیاهو انتقاد علنی و تند کنند. ازآنجاکه رفتار نتانیاهو در برابر اوباما ترس بسیاری از مقامات امنیتی سابق را افزایش داد چرا که این رویه میتوانست اتحاد استراتژیک دو طرف را تهدید کند، بنابراین آنها خواستار کنارهگیری نتانیاهو از سمت خود شدند.
این مخالفت های سایر مقامات نظامی و امنیتی اسرائیل منعکسکننده اختلاف نظر بین تشکیلات نظامی و نتانیاهو در رابطه با رسیدگی به پرونده ایران بود. پیش از توافق هستهای 2015، مخالفان اصلی حمله نظامی به ایران روسای سرویسهای امنیتی اسرائیل ازجمله گادی آیزنکوت، بنی گانتز و گابی اشکنازی بودند. علاوه بر این رهبران اطلاعاتی اسرائیل مانند رئیس سابق شین بت، یووال دیسکین و رئیس سابق موساد، مئیر داگان نیز از مخالفان بودند. داگان که بزرگترین منتقد نتانیاهو در تشکیلات امنیتی بود و زمانی نتانیاهو را خطری برای اسرائیل توصیف کرد، در اواخر سال 2011 متقاعد شد که ایران هنوز نسبت به دستیابی به سلاح هستهای فاصله دارد؛ ارزیابیای که در آن زمان بیشتر اطلاعات را در مخالفت مستقیم با دستورالعملهای نتانیاهو پشتیبانی میکرد. بهعنوان نمونه، هنگامیکه نتانیاهو در مورد تهدید ایران اغراق میکرد و میخواست تأسیسات هستهای ایران را بمباران کند، در سال 2011، تامیر پاردو، رئیس وقت موساد اعلام کرد که ایران تهدیدی اساسی برای اسرائیل نیست که این اظهارنظر باعث خشم نتانیاهو شد.
با این وصف، نتانیاهو نهتنها پیروزی خود را در انتخابات 2015 اسرائیل تکرار کرد، بلکه توانست مقامهای مخالف خود را از مواضع قدرت و نفوذ سیاسی برکنار کند. تصمیم نتانیاهو در انتصاب آویگدور لیبرمن بهعنوان وزیر دفاع در مه 2016، دومین پیروزی پیاپی وی بود که ارتش را به دلیل بیتجربگی لیبرمن و جهتگیریهای افراطی وی نسبت به سیاستهای عملی که ارتش دنبال میکند خشمگین کرد. وقتی ژنرالهای ارشد با سناریو حمله به ایران در سالهای 2009 تا 2012 مخالفت کردند، لیبرمن از این گزینه حمله حمایت کرد و خواستار آن شد که ارتش سیاست سختگیرانهتری نیز در قبال فلسطینیها اتخاذ کند. گرایشهای افراطگرایانه در کل جامعه اسرائیل و بهطور خاص در ارتش، باعث افزایش نفوذ نتانیاهو به هزینه نهادهای نظامی شد. ازآنجاکه بخش ملی-مذهبی در اسرائیل، به حمایت گسترده از سیاستهای راستگرایانه نتانیاهو شناخته میشود، درنتیجه این روند بهآرامی در حال گسترش به صفوف میانی ارتش بود. با روی کار آمدن دونالد ترامپ در ژانویه 2017 و رویکرد کمسابقه آمریکا و اسرائیل در برخورد با پرونده ایران، بحث در صحنه داخلی اسرائیل درباره چالشهای توافق هستهای سال 2015 شدت یافت و به نظر میرسید که اجماع رو به رشد در حال تشدید روندهای نوین درگیری با تهران باشد. درواقع، هماهنگی بین اسرائیل و ایالات متحده، از نظر نظامی و سیاسی علیه نفوذ ایران در خاورمیانه، بهویژه در سوریه و عراق، آشکارتر شد. هنگامیکه ترامپ در مه 2018 از توافق هستهای خارج شد و سیاست فشار حداکثری علیه ایران را اجرا کرد، دیدگاه اسرائیل با جاهطلبیهای دولت ترامپ برای همکاری موازی علیه برنامه هستهای ایران و نفوذ آن در منطقه با درجه بالایی از همگرایی همراه شد. به بیانی دیگر ایالات متحده دیگر مسائل هستهای را از نفوذ تهران در خاورمیانه جدا نمیکرد و این موضعی بود که نتانیاهو مدتها در پی رسیدن به آن بود.
درنتیجه شرایط جدید، اهداف اسرائیل گسترش یافته و هدف قرار دادن ایران و زیرساختهای نظامی آن در سوریه بهطورجدی دنبال میشود تا از ساختن یک پل زمینی استراتژیک که از عراق، سوریه و لبنان عبور میکند، جلوگیری کند و مسیرهای تسلیحاتی به حزبالله لبنان مسدود شود. در سال 2015، ارتش اسرائیل برای اولین بار نسخه غیر طبقهبندیشده از دکترین امنیتی خود را منتشر کرد که در آن اصطلاح جنگ بین جنگها لحاظ شده بود. این استراتژی مبتنی بر شروع عملیات نظامی محدود باهدف خنثی كردن تهدیدها و تحمیل سیاست بازدارندگی ضمن جلوگیری از تشدید و درنتیجه انتقال به سطح جنگ همهجانبه است. ازنظر تئوری، این استراتژی با جلوگیری از ایجاد زیرساختهای نظامی، افزایش قدرت آنها و اطمینان از شرایط مطلوب نسبت به عدم آمادهسازی برای شروع جنگ کامل یا دستکم به تأخیر انداختن جنگ کامل میپردازد. اسرائیل عمدتاً این استراتژی را علیه نفوذ ایران و حزبالله در سوریه به کار گرفته است؛ جایی که حمل سلاحهای پیشرفته ایرانی به حزبالله را مختل میکند تا از تحکیم نفوذ تهران در عمق استراتژیک سوریه جلوگیری کند. تا ژانویه 2017، آیزنكوت اظهار داشت كه برای افزایش حملات نظامی در سوریه از كابینه امنیتی بهاتفاق آرا اطمینان گرفته است. آیزنکوت بیان داشت فقط در سال 2018 اسرائیل 2000 بمب را علیه اهداف ایرانی در سوریه به کار گرفته است. همانطور که آویو کوخاوی، رئیس ستاد کل ارتش اسرائیل اعلام نمود که اسرائیل در سال 2020 نیروهای ایرانی و نیابتی را با بیش از 500 حمله موشکی هدف قرار داده تا نفوذ ایران را کاهش دهد.
این تحولات نظامی همزمان با تغییرات مهمی در ساختار تشکیلات نظامی بود که بیشتر با مواضع نتانیاهو و جریان راستگرای اسرائیلی نیز مطابقت داشت و عمدتا بر سیاست اسرائیل نسبت به تشدید درگیری نظامی با ایران به بهای راهحلهای دیپلماتیک مسلط بوده است. نتانیاهو تلاش کرد تا مخالفان خود را در نهادهای امنیتی جایگزین رهبرانی کند که استقلال کمتری داشتند و به چشمانداز سیاسی او نزدیکتر بودند. با گذشت زمان، نزدیکان به نتانیاهو یا حداقل کسانی که ازنظر او حمایت میکنند (از جمله یوسی کوهن و مئیر بن شابات) به کنترل کامل نهادهای امنیتی اسرائیل، رسیدند. این افراد اخیراً تلاشهای اسرائیل را برای جلوگیری از پیوستن مجدد دولت جو بایدن، به توافق هستهای 2015 بهطورجدی دنبال کردهاند. برخلاف دوره قبل از توافق هستهای 2015، در دو سال اخیر رهبری نظامی اسرائیل در برابر اقدامات نظامی علیه ایران متحد به نظر میرسد و آنها تهدیدهای آشکار نظامی علیه ایران را متوقف نمیکنند. یوسی کوهن در اظهارات اخیر خود تهدید کرد که اسرائیل خود را موظف به پیگیری اقدامات دیپلماتیک در پرونده ایران نمیداند و تهدید به اقدام نظامی علیه ایران را بیان نمود. به همین ترتیب، آویو کوخاوی در اظهارنظری درباره بازگشت به توافق هستهای هشدار داد و توضیح داد که وی دستور داده است که برنامههای عملیاتی برای ضربه زدن به برنامه هستهای ایران در صورت لزوم آماده شود. این روند مطابق با مواضع نتانیاهو و احزاب راست افراطی است که صحنه سیاسی را کنترل میکنند. بهمنظور تکمیل این پازل و متحد کردن دیدگاهها علیه توافق هستهای، شمار بالایی از ژنرالهای سابق ارتش و افسران عالیرتبه امنیتی، در مارس 2021 با ارسال نامهای به بایدن درباره بازگشت به توافق هستهای هشدار دادند. آنها بازگشت به توافق هستهای را تهدیدی جدی برای امنیت اسرائیل و آغازی برای رقابت اتمی در منطقه دانستهاند.
جابجایی دیدگاهها محدود به نخبگان سیاسی و نظامی نیست بلکه به عموم جامعه اسرائیل نیز گسترش مییابد که از احزاب راستگرا و افراطی و تشدید تقابل نظامی با ایران حمایت میکنند. نتانیاهو و یارانش از جریان راست تلاش کردند تا نسبت بهشدت تهدیدات ایران هشدار دهند و برنامه هستهای ایران را بهعنوان بخشی از برنامه نابودی قوم یهود تفسیر کنند (همان کاری که رهبران آلمان نازی علیه یهودیان انجام دادند) و امنیت جمعی جامعه اسرائیل را اکنون با ایران و برنامه هستهای آن بهعنوان یک تهدید وجودی و با همان کیفیت تهدیدات آلمان نازی جایگزین کنند. در یک نظرسنجی که در سال 2019 انجام شد، 73٪ از اسرائیلیها حمایت خود را از سیاست پیشگیرانه ارتش ابراز داشتند حتی اگر به قیمت جنگ تمام شود. با ادامه هشدار نتانیاهو و متحدانش در مورد تهدید ایران، امروز اکثریت جامعه اسرائیلی تمایل به اقدامات نظامی و امنیتی علیه ایران را مطلوب میدانند؛ همانطور که ترجیح میدهند این کار بهتر است با هماهنگی ایالاتمتحده انجام پذیرد. این تمایلات جنگی منعکسکننده تغییرات ذهنی و روزافزون جامعه اسرائیل نسبت به احزاب راستگرای مذهبی و افراطی است که بر صحنه سیاسی تسلط یافتهاند.
سناریوها
1- به تعویق انداختن رویارویی نظامی: تغییر و تحولات نخبگان سیاسی و امنیتی اسرائیل تمایل تلآویو برای اقدام نظامی علیه ایران و پروژه هستهای آن را نشان میدهد و این گزینه صرفنظر از تشکیل دولت آینده اسرائیل ازنظر استراتژیک همچنان محتمل است. گزینه اقدام نظامی علیه برنامه هستهای ایران در نقشه سیاسی اسرائیل جا افتاده است که توسط احزاب مذهبی راستگرا و افراطی کنترل میشود و نهادهای امنیتی نیز که به سمت ترجیح رویارویی نظامی روی آوردهاند و افکار عمومی اسرائیل از این گزینه برای نبرد جامع حمایت میکند. بااینحال، میتوان گفت دو عامل وجود دارد که در تصمیمگیری و زمان اقدام نظامی تأثیرگذار است:
اول: جنگ اخیر اسرائیل در نوار غزه محاسبات سیاستمداران و نیروهای امنیتی اسرائیلی را دچار ابهام کرد و ثابت نمود که ارتش آماده یا قادر به درگیری در یک جنگ طولانیمدت و چند جبهه نیست، بهویژه اگر فلسطینیها درگیر آن باشند. در طول دهه گذشته، اسرائیل در ازای اولویت قرار دادن مقابله با تهدید ایران و اقدام نظامی برای مقابله با آن، بهویژه در سوریه، مسیرهای سیاسی را با فلسطینیان به حاشیه برد و آنها را اولویت ثانویه دانست. بااینحال، جنگ اخیر غزه ثابت کرد که درگیریهای همهجانبه با فلسطینیان در کرانه باختری، نوار غزه و بیتالمقدس میتواند امنیت اسرائیل را تهدید نمود و مصونیت ملی را با توجه به چندپارگی و تقسیمات جبهه داخلی تضعیف کند. با شلیک بیش از چهار هزار موشک در کمتر از دو هفته، تردیدها درباره آمادگی ارتش اسرائیل برای انجام یک جنگ گسترده یا هدف قرار دادن نظامی ایران تقویت شد. پس از جنگ، اسرائیل برای بهبود و بازیابی خود نسبت به نتایج جنگ به یک دوره زمانی احتیاج دارد و بعید به نظر میرسد که در آینده نزدیک با مشکلاتی که در رابطه با تشکیل دولت جدید اسرائیل وجود دارد، به جنگ جدیدی روی آورد.
دوم: بعید است که اسرائیل قبل از پایان مذاکرات فعلی وین بین تهران و قدرتهای جهانی و تبلور استراتژی آمریکا در قبال منطقه، یک کارزار نظامی علیه پروژه هستهای ایران آغاز کند. برخلاف دولت ترامپ که خود را کاملاً با برنامههای اسرائیل در قبال ایران یکی دانسته بود، دولت بایدن در تلاش برای کاهش تعامل خود در پروندههای خاورمیانه با راهحل مذاکره با تهران اعتماد میکند. صرفنظر از نتیجه مذاکرات، اسرائیل باید نسبت به حمایت و مشارکت ایالات متحده در هرگونه عملیات نظامی اطمینان حاصل کند. از نگاه بسیاری از مقامات نظامی اسرائیل، بدون هماهنگی مستقیم با ایالات متحده، احتمال موفقیت هرگونه حمله نظامی تردید با تردیدهای بسیاری همراه است. همانطور که اندیشکدههای استراتژیکی اسرائیل نیز اشاره میکنند، چالشهای امنیت ملی اسرائیل عمدتاً به حمایت ایالات متحده بستگی دارد و توسل به واشنگتن پناهگاه اصلی اسرائیل است؛ بهویژه هنگامیکه صحبت از درگیریهای نظامی میشود.
3- ادامه جنگ بین جنگها: اسرائیلیها درحالیکه منتظر نتیجه دوره جدید مذاکرات با ایران هستند، عمدتاً موافقاند که بهترین روش برای ادامه مبارزه همین راهبرد جنگ بین جنگها بهمنظور تضعیف تواناییهای ایران در سوریه و محدود کردن نفوذ آن در منطقه است. صرفنظر از نتایج مذاکرات وین، به نظر میرسد ایالات متحده از این گزینه اسرائیلی حمایت میکند یا حداقل چشم خود را بر روی آن بسته تا زمانی که باعث جنگ همهجانبه در منطقه نشود؛ بنابراین انتظار میرود که اسرائیل به حمله به نیروهای ایرانی در سوریه ادامه دهد. علاوه بر این، اسرائیل احتمالاً به کار نظامی و اطلاعاتی برای برهم زدن برنامه هستهای تهران البته بهطور موقت (شامل ترور یا خرابکاری) ادامه خواهد داد. این سناریو با تحولات منطقهای و درگیریهای نظامی اسرائیلی و ایرانی از سال 2018 در داخل خاک سوریه پشتیبانی میشود که نشاندهنده عزم اسرائیل برای جلوگیری از ایجاد جبهه اصلی ایران در بلندیهای جولان است که میتواند در جنگ آینده بین طرفین استفاده شود. اگرچه دو طرف تاکنون به طرز معناداری به دنبال محدود نگهداشتن تقابلها بودهاند، اما یک حادثه امنیتی مهم و خطرناک میتواند منجر به یک رویارویی نظامی گسترده و تشدید درگیریها شود.
4- پذیرش مسیر سیاسی: تحولات کنونی حاکی از آن است که بازگشت ایالات متحده به توافق هستهای با ایران قریبالوقوع است و بهاحتمال زیاد نخبگان سیاسی و امنیتی اسرائیل را که راهحل نظامی را ترجیح میدهند در تقابل با دولت آمریکا قرار دهد که به راهحلهای دیپلماتیک گرایش دارد. در طول دهه گذشته، اسرائیل به سمت ترجیح یک راهحل نظامی با ایران به هزینه مسیرهای سیاسی سوق یافته است که باعث شده اسرائیل در حال حاضر بدون تأثیر و نتیجه مستقیم و ملموس در روند مذاکرات وین باشد. بااینحال، اگر اسرائیل به این نتیجه برسد که ایالات متحده مصمم است که با ایران به توافق برسد و فرض کند که هزینه جنگ برای جبهه داخلی آن (با توجه به جنگ اخیر غزه و همچنین اصطکاک زیاد با دولت بایدن) قابل توجه است، احتمال دارد که اسرائیل اجازه دهد این توافق دوباره شکل گیرد؛ بهویژه اگر توافقنامه جدید مربوط به افزایش مدتزمان توافق و موشکهای بالستیک و نفوذ منطقهای تهران باشد. اسرائیل تا زمانی که اطمینان یابد ایران قادر به تبدیلشدن به یک قدرت هستهای منطقهای نخواهد بود از درگیری با دولت بایدن اجتناب میکند، همانطور که در مورد دولت اوباما اتفاق افتاد.
5- شکست اسرائیل: منطق واقعگرایی بیان میکند که تهران بهاحتمال زیاد به دنبال تسریع در برنامه هستهای خود است که این امر را یک ضرورت دفاعی در برابر اسرائیل میداند و باعث میشود تا نتایج موردنظر تلآویو را معکوس کند. مدتهاست که در محافل مهم امنیتی اسرائیل اعتقاد بر این است که اقدامات نظامی راهحلی برای پروژه هستهای ایران نیست و این به دلیل گسترش تأسیسات هستهای ایران در سراسر کشور، یک چالش حیاتی برای اسرائیل خواهد بود که باعث میشود از بین بردن کل برنامه هستهای ایران تقریباً غیرممکن است. اسرائیل ممکن است تاکنون، از طریق استراتژی جنگ بین جنگها یا تلاشهای پنهان در کاهش سرعت برنامههای ایران موفق شده باشد، اما این مسئله ایران را از پیشبرد اهداف خود برای هژمونی منطقهای یا داشتن قدرت هستهای منصرف نکرده است. برعکس، اسرائیل تصدیق میکند که روندهای موجود، ایران را هم از نظر نفوذ در منطقه و هم از نظر برنامه هستهای به جلو سوق داده است. درصورتیکه تهران به غنیسازی اورانیوم در سطوح بالا ادامه دهد و مذاکرات جدید نتواند آن را متوقف کند، در اسرائیل عقیده بر این است که تهران ممکن است در آینده نزدیک به قابلیتهای معنادار هستهای دست یابد. علاوه بر این، تهران هنوز از حضور نظامی گسترده و قدرتمندی در سوریه برخوردار است. ازآنجاکه اسرائیل موفق نشده است مانع از انتقال سلاح به حزبالله لبنان یا از بین بردن استحکامات آنها در سوریه شود، اکنون این مسئله نگرانی بیشتری را در نهادهای امنیتی اسرائیل ایجاد کرده است و این موضوع مورد انتقادات داخلی اسرائیل قرار گرفته و سؤالات زیادی را در مورد موفقیت استراتژی اسرائیل در برخورد با تهران مطرح کرده است. ایران و متحدانش بهجای مهار، به یک تهدید مستقیم و استراتژیک برای اسرائیل و منافع آن در منطقه تبدیلشدهاند و ازنظر ژئوپلیتیکی در خاورمیانه در حال گسترش هستند.
نتیجه
درحالیکه دولت بایدن به دنبال بازگشت به توافق هستهای با ایران است، شکاف بین واشنگتن و تلآویو در حال افزایش است. از طرفی هدف این است که هرگونه روابط احتمالی آمریکا با ایران را مختل کند و در عوض تهدید به اقدام نظامی را همچنان بیان کند. جهتگیریهای تلآویو با توجه به تغییرات ساختاری عمیق در جامعه، سیاست و امنیت اسرائیل در پشتیبانی از اقدام نظامی علیه ایران حمایت میکند و بدین اعتبار واشنگتن مجبور است که آنها را برخلاف تجربه سال 2015 که نتانیاهو مخالف دستورالعملهای اوباما بود، مورد توجه قرار دهد. برخلاف توافق سال 2015؛ در جایی که مقامات ارشد امنیتی اسرائیل قبلاً از این توافق حمایت میکردند، ارتش اسرائیل امروز با هر توافق جدیدی با تهران مخالف است که این مواضع بر هر دولت آیندهای در اسرائیل تأثیر میگذارد و همچنین ممکن است بر تصمیمات واشنگتن نیز اثرگذار باشد. جانشین نتانیاهو با توجه به تسلط بیسابقه احزاب راستگرای راست و افراطی در صحنه سیاسی اسرائیل که تشدید تقابل را ترجیح میدهند، احتمالاً توافق هستهای را رد میکند. علاوه بر این، نهادهای امنیتی و سیاسی اسرائیل نسبت به توانایی دولت بایدن در دستیابی به توافق احتمالی که نهتنها پرونده هستهای تهران، بلکه مهمتر از آن نفوذ منطقهای و پروژه موشکهای بالستیک را نیز پوشش دهد، شک و تردید عمیقی دارند. این بهنوبه خود، دولت بایدن را که با ارزیابی اسرائیل از خطرات موافق نیست، در موقعیت بسیار چالش آفرینی قرار میدهد. از سوی دیگر برنامههای دولت بایدن به دلیل مخالفت جمهوری خواهان و بخشی از دموکراتها برای هرگونه توافق هستهای با ایران، با تردید عمیق و موانع بالقوهای در کنگره روبرو هستند. این مخالفت داخلی بهاحتمال زیاد نقشی اساسی در تأثیرگذاری و احتمالاً مانع از نگرش دولت بایدن نسبت به ایران خواهد داشت. به هر طریق، در صورت پیوستن مجدد ایالات متحده به توافق هستهای نیز، گام بعدی بهاحتمالزیاد رسیدگی به نفوذ منطقهای تهران از طریق همکاری و هماهنگی فشرده با تلآویو و سایر متحدانش در برخی کشورهای عربی است.
با توجه به این مسائل، به نظر میرسد که معادله جدیدی بین دو طرف ایجاد شده است که بر اساس بازگشت ایالات متحده به توافق هستهای و با در نظر گرفتن منافع ژئوپلیتیک اسرائیل لحاظ میگردد. این منافع در حالی است که به تلآویو اجازه میدهد استراتژی جنگ بین جنگها علیه نفوذ ایران در سوریه را تا زمانی که به جنگ تمامعیار منجر نشود ادامه دهد. بهطور عملی، اسرائیل بهاحتمال زیاد تصمیم خواهد گرفت که قاطعانه اقداماتی را اولا برای خنثیسازی برنامه هستهای ایران از یکسو و ثانیا پیگیری هژمونی منطقهای تهران و گسترش آن در سوریه از سوی دیگر مطمح نظر قرار دهد. این مسیر با هدف ایجاد یک معادله امنیتی جدید در منطقه است که در آن تلآویو نفوذ ایران را در منطقه از پرونده هستهای آن جدا نمیکند، همانطور که در دولت ترامپ این مسئله پیگیری و نتایج آن تا حدودی حاصل شد.
جهت ارجاع علمی: سید حامد حسینی،« استراتژی امنیتی اسرائیل در مواجهه با ایران»، تاریخ انتشار: 1400/3/19
نویسنده
سید حامد حسینی
سید حامد حسینی، پژوهشگر مهمان سابق مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه می باشد. وی دانشجوی مقطع دکتری در رشته روابط بین الملل دانشگاه گیلان است. حوزه مطالعاتی آقای حسینی ایران و مسایل استراتژیک خاورمیانه است.